مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تجربه اروپا و اهمیت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران

اشتراک

اکبر جمالی

پژوهشگر و کارشناس مسائل بین الملل

چرا انگلیس از اتحادیه ی اروپا خارج شد و اهمیت ان برای ایران چیست؟ خروج انگلیس از اتحادیه ی اروپا یک اتفاق مهم هم برای مردم این کشور و هم برای اروپا و هم برای فهم آینده ی سیاست بین الملل است.

نظام بین الملل همواره در حال دگرگونی بوده است. پژوهشگران سیاست بین الملل تاریخ سیاست بین الملل را بر اساس واحد های سیاسی به سه دوره بخش می کنند.

1- عصر دولت-شهرها

2- عصر امپراطوری ها

3- عصر دولت -ملت ها

4-…

عصر دولت شهر ها به عصری گفته می شد که نظام بین الملل را دولت شهر ها تشکیل می دادند.در این نظام مردم یک شهر بزرگ دور هم جمع می شدند و با افزودن روستا ها و شهر های کوچک به قلمرو خود واحد سیاسی مستقلی به وجود می اوردند تا به قلمرور یک دولت شهر دیگر برسند. انشان ، آتن ، اسپارت ، دولت – شهرهای مهم هستند. ویژگی مهم دولت شهر ها این بود که مردم یک شهر که خدای خود را داشتند به جنگ شهر های اطراف می رفتند آنها را به قلمرو خود می افزودند ولی یک تمایز روشن بین مردم شهر و شهر ها وروستا های اطراف وجود داشت. واژه ی سیتیزن به معنای شهروند ریشه در این واحد سیاسی دارد.

عصر پس از دولت-شهرها عصر امپراطوری هاست که نمونه ی اعلی آن امپراطوری هخامنشیان است. امپراطوری ها به واحد های سیاسی گفته می شود که مرز روشنی ندارند . هر چه قدر قدرت یک امپراطوری گسترش بیابد مرزهای ان هم افزایش می یابد . امپراطوری ها مردم با زبآنها و فرهنگ های مختلف را دور هم جمع می کنند و معمولا با ایجاد یک دین مشترک یا فرهگ مشرک یا حتی ترس و ستمگری بر سرزمین های وسیعی حکومت می کنند.

پس از عصر امپراطوری ها عصر دولت – ملت است.

دولت ملت ها واحد های سیاسی هستند که در آن مردمی با یک زبان و دین تاریخ یک واحد سیاسی شکل می دهند . مهمترین ویژگی دولت – ملت از امپراطوری مرزهای ثابت است. اگر یک دولت ملت سرزمین دولت دیگری را اشغال کند آنرا در واقع مستعمره ی خود کرده است. و مردم آنجا را شهروند خود نمی داند. تمایل دولت-ملت ها به یکسان سازی زبانی و دینی و فرهنگی است. پژوهشگران سیاست بین الملل قرن 17 تا امروز را عصر دولت – ملت ها می نامند . ژاپن، ایتالیا و فرانسه نمونه ها اعلی دولت ملت هستند.

اما چندی است که یک واحد سیاسی نوینی دولت- ملت ها را به چالش کشیده است. در واقع امپراطوری های کهن در حال بازگشت هستند تا این بار خود را به شکل منطقه گرایی به صحنه ی سیاست بین الملل باز گردانند. از میان امپراطوری های بزرگ دو امپراطوری بزرگ بدون انکه به دولت -ملت تجزیه شوند، خود را دولت ملت نامیدند : چین و هند . اما بر خی دیگر از امپراطوری ها که به دولت – ملت های خرد بخش شدند، امروز در حال بازگشت با نام منطقه گرایی هستند. البته ماهیت منطقه متفاوت از ماهیت امپراطوری است چرا که در حالیکه در امپراطوری ها یک خانواده یا قوم کوچک حاکم بود اساس منطقه گرایی تاگزیر بر پایه ی دموکراسی است.

بنابرین منطقه یا اتحادیه شکل چهارم نظام سیاسی در سیاست بین الملل است که در حال پیدایش است. منطقه یک واحد سیاسی بزرگی است که از اتحاد چند دولت-ملت همسایه یا حتی دور از هم به وجود می اید که مشترکات تاریخی فرهنگی زیادی دارند و منافع مشترکی را در سیاست بین الملل جستجو می کنند. در حالیکه عنصر زبان در شکل گیری دولت -ملت ها نقش بسیار زیادی داشت تا جایی که یکسان سازی زبانی از ویژگی های هر دولت ملتی بود منطقه ها در حال از میان بردن زبان های ملی هستند. بجز اتحاد عرب که اساس ان بر زبان عربی است بیشتر اتحادیه ها زبان انگلیسی را به عنوان زبان اتحادیه پذیرفته اند. اتحادیه ی اروپا، آسه آن و اکو زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی خود پذیرفته اند.بنابراین عنصر زبان به عنوان مبنای هویت با یک چالش دیگر در عصر منطقه گرایی رو به رو خواهد شد.

اتحادیه اروپا که هدف آن در واقع یک پارچه کردن کل اروپا است امروزه تاریخ امپراطوری رم را به عنوان الگوی خود قرار داده و هدف آن ساختن یک واحد سیاسی بزرگ و قدرتمند است .

جهان آینده جهان منطقه هاست و جهان به چند ابر کشور بزرگ یا منطقه مثل عصر امپراطوری ها تقسیم خواهد شد.

این منطقه ها عبارتند از: چین، آسه آن (اسیای جنوب شرقی)، هند، روسیه، اتحادیه ی اروپا، ایالات مـتحده ی امریکا، اتحادیه ی آفریقا ، اتحادیه امریکای لاتین، اتحادیه ی عرب و اتحادیه اکو(ایران و همسایگانش).

هر یک از این اتحادیه ها یک «هسته ی سخت» دارد و همچنین پیرامونی که با پیرامون اتحادیه ی همسایه همپوشان است. بحران های نظام بین الملل در قرن 21 در واقع کشمکش هسته های سخت بر روی «کشور های گسل» است.

هسته ی سخت اروپا آلمان، فرانسه و ایتالیا و کشور های گسل انگلیس، اوکراین و لهستان،صربستان (بالکان) هستند. انگلیس از آن رو دچار گسل شده است که از یک سو امریکا آنرا به سوی خود می کشد و از یک سو هسته ی سخت اروپا.

اوکراین و لهستان و صربستان از این رو دچار گسل است که از یک سو روسیه آنرا به سوی خود می کشد و از یک سو هسته ی سخت اروپا.

ترکیه نیز بین اکو و اروپا قرار دارد ولی از ان جهت که اکو (یعنی هسته ی سخت آن :ایران ) توانایی کشش ترکیه به سوی خود را تاکنون نداشته است بیش از حد به سوی اروپا لغزیده است تا جایی که اروپا خود به وحشت افتاده است.

کشور های گسل منبع بی ثباتی های قرن 21 هستند . در هر کجا که پیرامون های دو هسته ی سخت به هم می رسند گسل به وجود می اید و آن کشور بی ثبات می شود.

ایران از آنرو که خود هسته ی سخت یک منطقه ی در حال شکل گیری است با پنج منطقه بزرگ همسایه است. منطقه ی هند، منطقه ی چین ، منطقه ی روسیه ، منطقه ی اتحادیه اروپا و منطقه ی اتحادیه ی عرب.

اتحادیه اکو نیز سه هسته ی سخت دارد: ایران ، افغانستان و ازبکستان. کشور های دیگر مثل آذربایجان و تاجیکستان دنباله رو تصمیمات هسته ی سخت خواهند بود.

پاکستان کشور گسل میان اکو و اتحادیه ی هند ، آسیای مرکزی و قفقاز و به ویژه قزاقستان و ارمنستان گسل میان اکو و روسیه خواهد بود. ترکیه گسل میان اکو و اروپا ، عراق وسوریه و لبنان گسل میان اکو و اتحادیه ی عرب خواهد بود. (از آنجا که در عصر منطقه گرایی زبان به عنوان اصلی ترین معیار هویت در حال کمرنگ شدن است و همچنین انگلیسی به عنوان زبان بین المللی هر چه بیشتر در حال گسترش است مرزهای اتحادیه عرب با اکو و اتحاد آفریقای سیاه بسیار پر گسل خواهد بود. عراق هم اکنون هم عضو اتحادیه ی عرب است و هم از سو ی کرد ها خواهان پیوستن به اکو است.)

اگر به بحران های نظام بین الملل نگاه کنیم مثل بحران تایوان، بحران کره، بحران دریای چین جنوبی ، بحران کشمیر، بحران اکراین ، بحران صربستان ، می بینیم که همه ی این بحرآنها در واقع با این نظریه قابل فهم هستند. بنابراین کشور هایی که بین دو منطقه قرار دارند در حال بی ثبات شدن هستند. مثلا سودان چون بین اتحادیه ی عرب و اتحاد آفریقا قرار دارد مستعد بی ثباتی خواهد بود.

با این حال مناطق را به چند دسته می توان تقسیم کرد.

1- مناطقی که وارث امپراطوری ها ی بزرگ هستند و به سلامت از عصر توفانی دولت -ملت ها گذشته اند و وحدت خود را حفظ کرده اند. چین یک نمونه ی اعلی و پس از آن هند و سپس امریکا و تا حدودی روسیه در این دسته قرار می گیرند.

2- مناطقی که عصر دولت- ملت ها در آن به پیری رسیده است و مناطق به طور طبیعی در حال زایش است. اتحادیه اروپا یک نمونه ی اعلی و موارد دیگر اتحادیه امریکای لاتین و تا حدی آسه ان در این دسته قرار می گیرد.

3- مناطقی که دارای یک هسته سخت قدرتمند یا روشن نیستند و فرایند منطقه گرایی بنا به دلایل مربوط به توسعه هنوز به طور روشنی شکل نگرفته است. اکو، اتحادیه عرب و اتحاد آفریقا در این دسته قرار می گیرند.

اتحادیه ی اروپا نخستین تلاش آگاهانه برای منطقه گرایی است. استدلال اصلی و رئالیستی (واقع گرایانه ی ) اروپا گرایی که آلمانی ها برای مجاب دیگران همواره بر روی ان تاکید می کنند این است که : ما اروپایی ها اگر بخواهیم که تاریخ جهان بی ما نوشته نشود باید دور هم جمع شویم و به یک قدرت بزرگ تبدیل شویم تا بتوانیم تقشی در آینده تحولات جهان داشته باشیم. در واقع ترس از کوچک و ضعیف بودن و در نتیجه حذف از تاریخ جهانی نیروی ایجاد منطقه گرایی است. چین و هند و امریکا و روسیه که کشور های وسیعی هستند بخش زیادی از قدرت خود را مدیون اتحاد واحد های درونی خود هستند. بنابراین در دنیای قرن 21 کوچک بودن به گونه ای دیگر بقا را به خطر می اندازد. و همین وحشت باعث شده تا آلمانها و فرانسوی ها دشمنی دیرینه را به کناری نهند تا با هم همکاری کنند.

منطقه گرایی قبل از هر چیز نیاز مند خود آگاهی تاریخی است. مثلا اگر پشتوانه تاریخی امپراطوری رم نبود وحدت اروپا به این آسانی رشد نمی کرد. به عبارت دیگر مناطق میراث داران امپراطوری های کهن هستند و به همین دلیل نقش ایران در این منطقه حیاتی است. هر چند که جغرافیای ایران – از آنجا که ایران در مرکز قرار دارد – اهمیت زیادی دارد. با این حال به نظر می رسد که اتحاد ایران و همسایه گانش از نظر منطقه گرایی-در میان مناطق مختلف – دیرشکل گیرترین- منطقه خواهد بود. برای اینکه در حالیکه خود آگاهی در دیگر مناطق حداقل آنقدر شکل گرفته که آنها به نامی برای منطقه ی خود رسیده اند مثل اتحادیه ی اروپا، یا اتحادیه آفریقا، اما هنوز نام اتحادیه ای که بر اساس جبر تاریخ یا ضرورت معقول ایران در مرکز  آن قرار خواهد گرفت به وجود نیامده است. سازمان اکو سازمانی است که ایران و همسایگان، در آن سعی کرده اند تمایلات منطقه گرایی خود را نشان دهند با این حال این سازمان هنوز در مرحله نوزادی است، و مهمترین دلیل هم ناتوانی و بیماری هسته ی سخت آن یعنی ایران است.

خروج انگلیس از اتحادیه اروپا آغاز یک بی ثباتی مزمن است و از این سپس انگلیس کشوری دوپاره میان اروپا و امریکا خواهد بود و اهمیت آن برای ایران این است که ایران نیز باید در سیاست خارجی خود بحث منطقه گرایی را خیلی جدی تر بگیرد.

واژگان کلیدی: تجربه اروپا ، اهمیت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران، اتحادیه اروپا، منطقه گرایی، سیاست خارجی ایران

 

 

مطالب مرتبط