مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تاثیر قدرت نرم مدارس دینی پاکستان بر امنیت ایران 

اشتراک

مریم وریج کاظمی

 پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

«قدرت نرم» به آن دسته از قابلیت ها و توانایی گفته می شود که با به کارگیری ابزار هایی چون فرهنگ به صورت غیرمستقیم بر منابع یا رفتارهای دیگر کشورها اثر می گذارد. قدرت نرم یک کشور ناشی از سه منبع اصلی فرهنگ آن کشور(آن بخش هایی که برای دیگران دارای جذابیت است)؛ارزش های سیاسی (در مواردی که در داخل و خارج کشور مورد توجه باشند) و سیاست خارجی(در صورتی که قانونی و مسئولانه به نظر برسد) است(1). بنابراین قدرت نرم به نوعی بر روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می کند(2). در این زمینه کنترل رسانه های گروهی، باورها و ایده ها دارای اهمیت زیادی است که می تواند باعث تغییر رویکرد استراتژی امنیت ملی کشورها بخصوص در مناطقی که از تنوع قومیتی-مذهبی در دو سوی مرزها  برخوردارند شود. در این میان قدرت نرم فرهنگی علاوه بر اینکه توانایی ایجاد پایگاه اجتماعی برای تقویت هنجارهای قومی-مذهبی را دارد؛ با دربرگیری ارزش ها و باورهای مذهبی در قالب مدارس دینی به نوعی می تواند سطوح بالای از خشونت فرقه ای و سیاسی را برای رسیدن به اهداف مورد نظر به وجود آورد.

در این راستا مدارس دینی «پاکستان» به مثابه یکی از ابزارهای قدرت نرم که توانایی تاثیر بر ژئوپلیتیک مرز جنوب شرق «ایران» از جهت تضعیف نهاد حاکمیت مرکزی را دارد، تهدید جدی علیه امنیت ملی ایران به شمار می آید.این موضوع به دلیل عدم بکارگیری قدرت سخت یعنی تهدید و زور نظامی، وضعیت مناسبی برای رقبای منطقه ای-جهانی ایران شکل می دهد تا ضمن بسترسازی برای چنددستگی قومی-مذهبی در نواحی مرزی و خشونت فرقه ای ناشی از آن اهداف مورد نظر خود را دنبال نمایند.

آنچه که مشخص است در برنامه اسلامی سازی «ژنرال ضیاء الحق» برای نخستین بار در پاکستان بود که دولت از محل وجوه زکات و عشر برای گسترش آموزش دینی از این مدارس حمایت مالی کرد. به طوری که مجموع نهادهای مذهبی پاکستان در فاصله سال های 1988-1980میلادی از 2893 به10308 رسید(3). البته با تزریق ثروت نفتی «عربستان سعودی» و «امارات متحده عربی» هزاران مدرسه و محافل مذهبی برای تربیت جهادگران اهل سنت در پاکستان تاسیس شد و اولین آموزه های فکری «طالبان» در این مدارس شکل گرفت(4)، بطوریکه طالبان و گروههای افراطی مستقر در «افغانستان» تمامی آموزه ها و تعالیم خود را از مدارس مذهبی پاکستان کسب می کنند از این رو پاکستان نقطه عطف گسیختگی مذاهب و قومیت ها در منطقه می باشد که بر دو فضای پیرامونی اش یعنی ایران و افغانستان تاثیرگذار است. بدین ترتیب پاکستان با تقویت گروه هاي افراطی در مرزهاي ایران و آموزش مذهبی و عملیاتی آنها در خاك خود باعث شده تا این موضوع به چالش امنیتی در روابط دو کشور تبدیل شود و بنیادگرایی اسلامی بر ناحیه جنوب شرق ایران تاثیر بگذارد.

 به طور کلی عوامل ظهور بنیادگرایی مذهبی در مرزهای شرقی ایران به ترتیب عبارت اند از: عوامل رسانه ای، تفسیر منفی از مذهب، عوامل و بحران های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی که فاکتورهای خارجی هم به دلیل قدرت نفوذ معنوی ایران در منطقه، سبب به وجود آمدن جریان های تروریستی در مرزهای شرقی ایران شده است(5).

بدین ترتیب، برخی از گروهک هاي تروریستی نظیر «جنبش عدل» و« انصار» و در شکل جدیدتر «جندا..» در سیستان و بلوچستان با برخی از علماي تندرو پاکستانی در ارتباط هستند که تحت تعلیم آموزش نظامی برخی از عناصر «القاعده» قرار دارند. این گروهها در داخل خاك ایران به عملیات تروریستی دست می زنند و پس از قتل و جنایت به خاك پاکستان متواري و مخفی می شوند. باید در نظر داشت مدارس مذهبی و گروه های تروریستی پاکستان در حکم زنجیر اتصال نیروها و تفکرات رادیکال داخل این کشور با مبارزان افراطی منطقه و بین المللی می باشند. در این راستا در سطح منطقه ارتباط تنگاتنگ پاکستان با طالبان در افغانستان و همچنین تأثیر آموزه های رادیکال بر تقویت جریان افراطي ميان مبارزان کشمیری قابل ذكر مي باشد(6).

همچنین رویکرد ضد شیعی «لشکر جهنگوی» در برخورد با هزاره های شیعه با توجه به همکاری و هم پیمانی با طالبان و گروههای تروریستی دیگر، ایالت بلوچستان پاکستان را به صحنه درگیری شیعه-سنی  مبدل کرده است. در این میان بلوچ ها که به اعتقاد عمومی دارای اندیشه های سکولاریستی و بعضا کمونیستی بوده اقدام به تعامل با گروه های فرقه گرا همچون لشکر جهنگوی می کنند و پناهگاه، تسلیحات و آموزش های خود را به اشتراک می گذارند.

لازم به ذکر است که بر خلاف نواحی پشتون نشین، نواحی بلوچ نشین تا این اواخر سکولار بودند و ملی گرایان بلوچ، فرایند اسلامیزه کردن را نمی پذیرفتند. علت مخالفت آنان با این روند تحمیلی در ایالت به دلیل ایدئولوژیک نبود بلکه آن را به عنوان بخشی از طرح انزوای خود می دانستند. اما به تدریج برای خروج از انزوا مسیر همکاری و تامل با فرقه گرایان سلفی را در پیش گرفته اند. از این رو سلفی گری را به عنوان راه جایگزین برای کسب اهداف خود و مبارزه علیه دولت پاکستان انتخاب کردند و این مسئله قوم گرایی را به حاشیه رانده است(7). به هر حال، ناسیونالیسم بلوچ به مرکزیت دانشگاه کویته در بلوچستان پاکستان و اسلام ارتدکس حنفی ناشی از مدارس دینی پاکستان که با ظهور طالبان در افغانستان درحال تقویت است به نوعی رقابت نه چندان پنهان با انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته و از قدرت تاثیرگذاری مثبت تهران کاسته است(8).

با این حال، با مطالعه روند شکل گیری مدارس دیوبندی در بلوچستان پاکستان می توان چنین نتیجه گرفت که اصطلاحات آموزشی مدارس دینی این منطقه بر پایه ی تفکرات دیوبندی شکل گرفته است و مکتب دیوبندی یکی از جریان های فکری بلوچستان به شمار می رود و جماعت های تبلیغی آنها در شهرها و روستاهای مختلف به فعالیت مشغولند(9).

 بدین ترتیب نظام مدارس دینی نقش موثری در گنجاندن شور و اشتیاق دینی در طبقه ی خاصی از جوانان ایفا کرده است. البته مهم ترین نکته ای که درباره سیستم این مدارس قابل ذکر می باشد این است که آن ها هرگز به عنوان بخشی از نظام آموزشی کشور نبوده اند(10). به هر حال آموزه‌های دینی و قرآنی در این مدارس به گونه‌ای ارائه می‌شوند که بیش از هر چیز انتقال دهنده مفاهیم تکفیر و نفرت در بین دانش‌آموزان هستند. این آموزه‌ها نه فقط مذاهب غیر از اسلام را تکفیر می‌کنند، بلکه حتی در درون اسلام نیز معتقد به تکفیر هستند. نکته جالب توجه درباره کارکردهای مدرسه و حتی دانشگاه‌های پاکستان که به آموزش دین اسلام می‌پردازند، پیوند نزدیک آنها با نیروهای «داعش» است(11) و حضور داعش در افغانستان به این گروه تروریستی امکان می دهد که تا با جریان های جنگجو و خشونت گرایی چون «سپاه صحابه»، «تحریک پاکستان»، «لشکر جهنگوی»، «جماعت الدعوه»، «حرکت المجاهد»، «جیش المسلمین»، «شورای کویته»، «شبکه حقانی»، «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» و «حرکت اسلامی ازبکستان» همسو گردد و با تعقیب اهداف افراطی و آرمان گرایانه امنیت منطقه و بین الملل را با چالش های چند وجهی و مخاطرات جدی روبرو سازد(12). از این رو مدارس دینی پاکستان از توان بی ثبات سازی بالایی برخوردار است که می تواند در حال حاضر جریان افراطی در پاکستان علیه «شیعیان» را تشدید کند. 

جمع بندی

مدارس دینی پاکستان ضمن اشاعه افکار افراطی مذهبی و سیاسی، ابعاد گوناگون امنیت ملی ایران را تحت تاثیر قرار می دهند و امنیت پایدار در شهرهای مرزی جنوب شرق کشور را با تهدیدات سیاسی، اقتصادی، نظامی، زیست محیطی و اجتماعی به چالش می کشند. آنچه که مسلم است بروز رقابت های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی در پاکستان از سوی قدرت های جهانی سبب شده تا حضور و نفوذ رقباء در تعیین خط مشی مدارس دینی پاکستان در قالب قدرت نرم برای کسب حداکثر بهره برداری سیاسی – امنیتی از این شرایط که به دلیل بروز شکاف های قومی مرزنشینان با نواحی مرکزی رو به افزایش می رود، به گسترش و تثبیت هرج و مرج و بی ثباتی بیانجامد و بسترهای مساعدی را برای نیروی های مرکز گریز و جدایی طلب به وجود آورد. ضمن اینکه  برخی از مدارس اهل سنت در جنوب شرق ایران که عقبه مدارس دینی پاکستان به شمار می آیند می توانند میدان بازی تاثیرگذار عملیاتی و استراتژیکی برای تشکیل ائتلاف بنیادگرایان افراطی به وجود آورند تا ضمن برآوردن مقاصد سیاسی-امنیتی مداخله گران و تحمیل جنگ نرم بر علیه  منافع ایران؛ این کشور را در منطقه با محدودیت و چالش های امنیتی مواجه سازند.

واژگان كليدي:تاثیر, قدرت نرم, مدارس دینی پاکستان , امنیت ایران , مریم وریج کاظمی

منابع

  1. یدالله کریمی پور و عطاالله عبدی و مراد کاویانی راد و مریم رحمنی، (1395)؛ بررسی نوبنیادگرایی اسلامی در ناحیه جنوب شرق ایران بر اساس نظریه پخش، نهمین کنگره انجمن ژئوپلیتیک ایران و اولین همایش انجمن جغرافیا و برنامه ریزی مناطق مرزی ایران، دانشگاه سیستان و بلوچستان، ص2151.
  2. علی جدیدی، سوناز نصیری، سید صاحب برزین(1400)، منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در عراق، فصلنامه مطالعات قدرت نرم، سال11، شماره4، پیاپی27،صص54-29.
  3. فرزانه تومانی و محسن جان پرور (1395)؛ تاثیر آموزش بر شکل گیری بحران مذهبی در جهان اسلام؛ مورد:آموزش های مذهبی در پاکستان، مجموعه مقالات همایش بین المللی بحران ژئوپلیتیکی جهان اسلام، جلد اول، دانشگاه شهید بهشتی، جلد اول.
  4. جواد شفیعی(1395)؛ بررسی مناسبات قومی-مذهبی در شهرهای مرزی، نهمین کنگره انجمن ژئوپلیتیک ایران و اولین همایش انجمن جغرافیا و برنامه ریزی مناطق مرزی ایران، دانشگاه سیستان و بلوچستان، ص1489.
  5. قاسم بشیری و سروش امیری(1399)؛ نفوذ و ظهور تروریسم و بنیادگرایان مذهبی در مناطق مرزی ایران(مورد مطالعه؛ مناطق مرزی شرق)، فصلنامه پژوهش های اطلاعاتی و جنایی، سال15، شماره3، صص36-9.
  6. مریم وریج کاظمی (1399)؛  واکاوی ریشه های تروریسم درفضای پیرامونی مرزهای شرق و جنوب شرق ایران، همایش ملی ابعاد نظری و کاربردی امنیت و توسعه در مناطق مرزی با رویکرد آمایشی، انجمن ژئوپلیتیک ایران، دانشگاه فردوسی مشهد.
  7. حمید احمدی و مائده کریمی قهرودی (1397)؛ هویت خواهی سلفی در ایالت بلوچستان-پاکستان، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 48، شماره2، صص288-271.
  8. پیرمحمد ملازهی(1380)؛ تحولات سیاسی-ایدئولوژیک در بلوچستان، فصلنامه مطالعات ملی، سال2، شماره8، صص106-89.
  9. محمد پیری و عبدالغفور دورانی(1391)؛ پیدایش تفکر دیوبندی در هندوستان و تاثیر آن بر بلوچستان ایران، فصلنامه مطالعات شبه قاره، سال4، شماره13، صص26-7.
  10. https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3814/3965/24846
  11. https://iqna.ir/fa/news/3854350
  12. سید حمزه صفوی و امین صادقی بکیانی (1395)؛ محیط شناسی امنیتی پیرامونی ج.ا.ایران در مواجهه با داعش؛ بحرانی ژئوپلیتیک در جهان اسلام، مجموعه مقالات همایش بین المللی بحرانهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام، جلد اول، دانشگاه شهید بهشتی.

مطالب مرتبط