مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بهار عربی و نقش دولت ها و ملتها

اشتراک

معصومه طالبی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

مجموعه شورش هایی که به عنوان بهار عربی شناخته می شوند در هفته های آخر سال 2010 در تونس شروع شد و در عرض شش ماه تغییراتی را در منطقه بوجود آورد که بیشتر از تحولات 60 سال گذشته بود؛ هرچند که بسیاری معتقدند بیشتر آن هنوز در راه است(Dadush-dunne,2011). این جریان توانست منجر به سقوط سه دولت در تونس، مصر، لیبی و یمن هم چنین بی ثباتی در کشورهایی چون بحرین، سوریه، اردن، عربستان سعودی و کویت گردد. به صورت قاطع می توان گفت هم عاملان سیاست (کارگزاران حکومتی) و هم عالمان سیاست از این حوادث شوکه شده بودند و هنوز نیز از نحوه ظهور چنین حوادث و تحولاتی چون سقوط بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی، در شگفتند. در اینجا به برخی از علل وقوع این حوادث در یکی دو سال گذشته اشاره می شود.

تحلیل رخداد

در پی حوادث متعدد در چند کشور مزبور، ناآرامی های متعددی در کشورهای عربی صورت گرفت. تعصب انقلابی از تونس و مصر به عمان، اردن، یمن، سوریه و بحرین نیز رسید. اما تمامی این جنبش ها و رژیم های مورد هدفشان مسیر یکسانی را طی ننمودند(Sorensen.2011) این تظاهرات مردمی نشان از اعتراضی داشت که توسط جنبش عمومی خود را به نمایش می گذاشت.

قبل  از انقلاب گل یاس که به آرامی در دسامبر 2010 شروع شد و با هدف سرنگونی رژیم بن علی به جنبش تمام عیاری تبدیل شد، در سالهای قبل از آن نیز شورش های متعددی صورت گرفته بودند که توانسته بودند به رژیم در مورد زلزله سیاسی اخطار دهند. ناکامی همه گیر در اقتصاد، فقدان آزادی و فساد آشکار گروه حاکمه، درست زمانی که در 17 دسامبر 2010 میوه فروشی در مقابل اذیت و آزار پلیس اقدام به خودکشی کرد، به جنبشی انقلابی تبدیل شد. (Skupin,2011) به صورتی که ویدئوهای خودکشی بوعزیزی به سرعت در بین مردم پخش شد و آنها همسو با هم جمع شدند و خواستار استعفای زین العابدین بن علی شدند، رئیس جمهوری که از سال 1988 در تونس حکومت می کرد(Sorensen, 2011) بدین ترتیب محمد بوعزیزی به سمبلی برای مبارزه مردم مظلوم و ضعیف تونس تبدیل شد. البته تونسی ها از ستم حکومتی و جهانی شدن شبکه های اطلاعاتی به خوبی آگاه بودند و دسترسی به شبکه های اطلاعاتی خارجی، منجر به سرعت بالا و سازماندهی حرفه ای مخالفان شده بود. (Skupin,2011) پس از اعتراض مخالفان به طور شگفت انگیزی بن علی قدرت را ترک گفت و به عربستان کوچ کرد و به اولین اتوکرات عرب تبدیل شد که در مقابل نارضایتی عمومی سرنگون شد. مهمتر از آن اینکه خروج او از قدرت موجی از فعالیت های جمعی را در شماری از کشورهای عربی به راه انداخت. و در نهایت این رسانه بود که به روند دمکراسی سازی جهان عرب کمک نمود (Sorensen, 2011).

در مصر همانطور که جنبش تونس گسترش پیدا می کرد، مردم فریاد می زدند تونس راه حل ماست. بدیت ترتیب در پی حوادث تونس، تظاهرات مردمی در مصر نیز اوج گرفت و آنها را در میدان تحریر و سایر میدان های شهر جمع می کرد. عواملی که مردم را تحریک می کرد همان دلایل تونسی ها بود: اقتصاد ملی فقیر، درجات بالای فساد، تخریب سییستم انتخاباتی که مصری ها معتقد بودند که در سال 2005 به نفع طرفدارن رژیم خاتمه یافت. در مصر بعد از سیگنال های ناامیدکننده ای که از سوی رژیم ارسال می شد و خشونتی که از طرف نیروهای مسلح به کار برده می شد، رئیس افسران ارتش مصر به مخالفان پیوست. بدین ترتیب مبارک نیز به شرم الشیخ کوچ نمود و مصر اغتشاشات قابل توجهی را بعد از مبارک پشت سر خود گذاشت(Sorensen.2011). با وجودی که با بدست گرفتن حکومت توسط ارتشیان، این اغتشاشات هم اکنون نیز ادامه دارد.

در لیبی نیز شورشیان در عرض یک هفته پیشروی به غرب و جنوب مناطق متعددی از لیبی را به تصرف درآوردند. در حالی که در طرابلس طرفداران و مخالفان قذافی باهمدیگر درگیر بودند. به موجب این درگیری ها کشور لیبی از هم پاشیده شد و مخالفان وارد جنگ داخلی با طرفداران رژیم شدند که در آن خشونت طرفداران حکومتی برای خاموش نمودن مخالفان از یک طرف و مخالفان مسلحی که از طریق حملات هوایی ناتو پشتیبانی می شدند از طرف دیگر این جنگ داخلی را تقویت نمود. در این واقعه بیشتر کارشناسان معتقدند که دخالت ناتو برای نجات جان شهروندان لیبیایی ضروری بوده است ولی در بسیاری از موارد سوالاتی در مورد مشروعیت، استمرار و استراتژی های خروج ماموریت ناتو مطرح شده است. بدین ترتیب با الهام از نتایج مثبت انقلاب گل یاس در تونس، مخالفان لیبیایی در اوایل فوریه 2011 جنبشی را آغاز نمودند. درست زمانی که قذافی شروع به ساکت نمودن مخالفان توسط خشونت وحشیانه کرد، جامعه بین الملل و بالاخص فرانسه این پاسخ غیر انسانی او را محکوم نمودند.(skupin,2011). در نهایت نیز با پیروزی مخالفان لیبیایی و کشته شدن معمر قذافی بدست مخالفان حکومت استبدادی در این کشور نیز با پایان رسید.

بنا به تعریف دائره المعارف علوم سیاسی، اعتراض یا تظاهرات ابراز مخالفت علیه دولت و نهاد سیاسی و یا در دفاع از جنبش عمومی است که اغلب به روش های متعددی انجام می شود و معمولا کوتاه مدت است. در این رابطه جنبش های اعتراض آمیز بازتاب بعد کلیدی و اصلی زندگی سیاسی، یعنی رابطه میان فرمانروایان و فرمانبرداران است. فقر اقتصادی، فروپاشی دولت، خشونت قومی، جدایی طلبی قومی، عدم تساهل مذهبی و نابودی محیط زیست از جمله مشکلاتی است که فرمانروایان با آن دست به گریبان هستند. در حالی که فشارها بر دولت برای حل این مشکلات افزایش می یابد، رهبران سیاسی امکانات و منابع لازم برای برآوردن انتظارات گروههای متخاصم را ندارند. خشم مردم افزایش می یابد و جنبش های اعتراض آمیز علیه دولت سازماندهی می شود (اپتر- آندربین، 380:18).گروههای ناراضی به هنگام رویارویی با سیطره سیاسی باید از میان انواع متفاوت تاکتیک، یکی را انتخاب کنند؛ نظیر: خشونت در برابر رفتار مسالمت آمیز، علنی در برابر پنهانی، سازمان یافته در برابر خودجوش، و برخورد در برابر تشکیل ائتلاف با دیگر گروهها. (اپتر- آندربین، 1380:457).در واقع اهداف و توقع دستیابی به اهداف، افراد و گروهها را برای تصمیم گیری مناسب جهت شرکت در یک فعالیت اعتراض آمیز راهنمایی می کند. (اپتر- آندربین، 1380:20)

در قرن بیست و یکم، بسیاری معتقدند جهانی شدن، اصلاح سیاست های توسعه اقتصادی و سیاسی براساس ضرورت ها و مبانی متحول و جدید جهانی را به یکی از مهمترین اهداف استراتژیک دولت های در حال توسعه_ فارغ از نوع و چگونگی ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنها و اهداف خرد و کلانی که هر کدام دنبال می کنند- بدل کرده است(حاجی یوسفی، 1388:62). بنابراین دولت های اقتدارگرای خاورمیانه نیز در فرآیند نوعی توسعه سیاسی و اقتصادی متاثر از تحولات جهانی شدن، از یک سو برخی مبانی سنتی اقتدارگرایی را که بر سلطنت، قومیت، زمینداری و تفاسیر خاص از مذهب مبتنی است، ادامه می دهند(بویژه در جوامع عرب) و از سوی دیگر تحت تاثیر نئولیبرالیسم غربی که در حال گسترش در جهان است، از نقش و تاثیر اراده مردم و دیدگاههای آنان در حکومت – هرچند به طور محدود و حتی فقط در قالب مجالس مشورتی کم نفوذ- سخن می گویند (حاجی یوسفی، 1388:69). کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا از اقتصادهای دارای نفت غنی و کم جمعیت خلیج فارس تا اقتصادهای دارای منابع کم و پرجمعیت نظیر مصر، مراکش و یمن متغیر هستند. درآمدهای سرانه از زیر 300 دلار در سال در یمن، تا حدود 18000 دلار در سال در امارات متحده عربی متغیر هستند (حاجی یوسفی، 1388:73). براساس گزارش نوامبر 2003 صندوق بین المللی پول، بیکاری مهمترین معضل کشورهای خاورمیانه در مسیر توسعه اقتصادی و تعامل سازنده با نظام اقتصاد آزاد جهانی است. رشد سریع جمعیت در این کشورها عملا نرخ بیکاری را 15 درصد افزایش داده و نسبت به دو دهه پایانی قرن بیستم دو برابر کرده است. (حاجی یوسفی، 1388:90).

بنابراین انجام اصلاحات اقتصادی مقدمه موثر ارتقای سطح زندگی از جمله افزایش امکان ایجاد شغل در کشور های منطقه بود. تغییر روابط دولت ها با جوامع از جمله تغییرات ساختاری ضروری مورد نظر برای موفقیت در انجام اصلاحات اقتصادی است که از سوی نهادهای مالی جهانی مورد تاکید واقع شده است. اما از آنجا که این دولتها نسبت به از دست دادن کنترل های سیاسی خود بر جوامع از طریق تغییر و پایان بخشیدن به ساختار اقتصاد دولتی تمایل چندانی نداشتند؛ طبیعتا کمتر حاضر شدند به اصلاحات اقتصادی تن در دهند. اقتدارگرایی دولتی گسترده به عنوان مهمترین ویژگی ساختار این دولت ها، زمینه ساز برخی بی ثباتی ها و آشفتگی های سیاسی و اقتصادی و در نتیجه، مانع مهمی بر سر روند توسعه گرایی اقتصادی و سیاسی در این منطقه بود و حتی در مواردی این اقتدارگرایی مقابل نوسازی و توسعه قرار گرفت. این اقتدارگرایی اساسا ریشه اقتصادی دارد و بر اساس وجود نفت در کشورهای منطقه ساختاربندی شده است. برای مثال «دولت رانتیر در خاورمیانه که بر درآمدهای عظیم صادرات نفت در بازارهای جهانی تکیه می کند، به دلیل توزیع ناعادلانه منابع رانتی، نارضایتی عمومی را در پی دارد و به دلیل بی نیازی از مشارکت مردمی و گروهها و طبقات اجتماعی مختلف در فرآیند تصمیم گیری و مشروعیت قدرت، اساسا تقاضای مشارکت مدنی و هرگونه مردم سالاری را بر نمی تابد. در این ساختار سیاسی و اقتصادی رانتی، دولت خود را فراتر از طبقات اجتماعی و گروههای مدنی می بیند، در برابر آنها پاسخگویی ندارد و رانت را نه برمبنای سطح تولید و فعالیت نیروهای انسانی، بلکه بر اساس اراده سیاسی خود توزیع می کند؛ بدین ترتیب اقتدارگرایی را پیشه خود می سازد.(حاجی یوسفی، 1388:68). ضمن آنکه چالش محوری منطقه از نظر اقتصادی فقدان بخش خصوصی فعال و حل این مشکل است؛ بخشی که می تواند به صورت بین المللی رقابت کند و شغل های مداومی را برای 4 میلیون جوانی که هر ساله در خاورمیانه و شمال آفریقا وارد بازار کار می شوند فراهم نموده و دیگر وابسته به روابط سیاسی و منافع نظم دهنده و انحصاری نباشد.(Dadush-dunne,2011)

به طور کلی بهار عربی فرآیندی یکنواخت نیست که بتوان نتیجه ای واحد از آن اتخاذ نمود. در حالی که جنبش تونسی ها صلح آمیز بود و با موفقیت توانست رژیم بن علی را سرکوب نماید، اما مخالفان در لیبی در نتیجه نزاعی که به جنگ داخلی تبدیل شد، با خشونت ساکت می شدند. علاوه بر آن وقوع انقلاب گل یاس در تونس رفتار جامعه بین المللی را نسبت به لیبی تحت تاثیر قرار داد. درحقیقت می توان به این نتیجه رسید که عدم توازن قابل توجه در توزیع ثروت، استبداد حکومتی، فساد در قلمرو بن علی و قذافی و افزایش بیکاری همراه دسترسی گسترده به کانال های ارتباطاتی و اطلاعاتی، پدیده جدیدی را به راه انداخت که (با تداوم آن) بهار عربی نامیده شد(Skupin,2011).

دورنمای رخداد

تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را بهار عربی بنمامیم یا بیداری اسلامی باید بدانیم که این حوادث به اشکال متنوعی ظهور کرده اند، ضمن آنکه هر کدام از عوامل مختلفی نیز نشات می گرفتند. بنابراین نمی توان سرمنشاء و آینده ای واحد بر این جریان مشخص نمود. البته باید توجه نمود در کشورهای درگیرشده در این تحولات، این ملت ها هستند که سرنوشت خود را رقم می زنند. بنابراین همه سناریوهای آینده برای منطقه به خواست و اراده ملت ها بستگی خواهد داشت و این مساله که ایا نظام های جدید شکل گرفته قادر خواهند بود که مسائل مربوط به حکومت جدید و مشکلات داخلی خود را حل کنند بازتابی از اقدامات مردمی خواهد بود. طبعا رژیم های جدید سیاسی با عکس العمل های مختلفی روبرو خواهند شد. همانگونه که در تونس و مصر این عکس العمل ها کاملا متفاوت بود. بنابراین در هر کدام از این کشورهای متحول شده، خواست ملت و دولت با یکدیگر شکل دهنده آینده ی این نظام ها خواهد بود. طبیعی است که سناریوهای طراحی شده و آنچه که مورد انتظار عمومی است همیشه قابل تحقق نخواهد بود.

منابع

–       حاجی یوسفی، امیرمحمد، دولت و جهانی شدن در خاورمیانه، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، مرکز چاپ و انتشارات، 1388.

–       اپتر، دیوید. ای، آندربین، چارلز. اف، اعتراض سیاسی و تغییر اجتماعی، ترجمه محمدرضا سعیدآبادی، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1380.

–       Dadush Uri & Michele Dunne, American and European responses to the Arab Spring: What is the big idea?, The Washangton Quarterly, fall 2011.

–       Skupin, Lucas, To what extent did the Arab Spring trigger a transformation of dominant paradigms in France foreign policy? Master in advanced European and International Studies, Anglophone Branch, 2010/2011, Master- Thesis, 20 June 2011.

–       Sorensen, David. S, Transitions in Arab World spring or fall, Strategic Studies Quarterly, 2011

مطالب مرتبط