مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بسترها و چالش ها تشکیل دولت وحدت ملی در افغانستان

اشتراک

پیر محمد ملازهی

کارشناس افغانستان

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بسترهای تشکیل دولت وحدت ملی در افغانستان

عبداله عبداله معتقد بود که در دور اول برنده شده است، ولی به نظر میرسد مجموعه شرایط داخلی و بین الملی و رابطه امریکا با افغانستان (که در افغانستان وجود داشت) ایجاب میکرد که عبداله عبداله بعنوان رئیس جمهور انتخاب نگردد. این امر به رغم رای بالای وی در دور اول بود. به همین دلیل یک تصمیم در سطح بالاتر گرفته شد تا انتخابات به دور دوم   برده شود و در دور دوم شرایط به گونه ای طراحی شود تا اشرف غنی احمد زی رئیس جمهور گردد.بنابراین از همان آغاز روشن بود که سه جریان یعنی کاخ ریاست جمهوری حامد کرزی ، کمیسون انتخابات افغانستان و تیم تحول و تداوم و اشرف غنی احمد زی با هم متحد شدند تا از پیروزی عبداله جلوگیری کنند.

در دور دوم هم تقلبی گسترده ای (که عبداله معتقد است) رخ داد و بین دو تا دو نیم میلیون رای وارد صندوق های رای شد.   آنچه در داخل مساله ساز بود این بود که قومیت پشتون که در سیصد سال گذشته به جز در دورانی کوتاهی حاکمیت در اختیار داشته است آمادگی واگذاری قدرت را به شکل مسالمت آمیز را نداشت. هر چند عبداله عبداله از پدری پشتون است اما فرهنگ زندگی و مبارزاتی وی در میان تاجیک ها بوده است. بنابراین پشتون ها با عدم آمادگی برای واگذاری قدرت اتحاد سه جانبه بین کرزای ، تیم تحول و کمیسون را شکل دادند و محاسبات را به شکلی طراحی کردند که عبداله نفر دوم گردد. اما عبداله که معتقد بود که پیروز گردد حاضر نبود که ریاست جمهوری تقلبی را بپذیرد. به همین دلیل طرح دولت موازی در دستور کار آقای عبداله در صورت اعلام پیروی غنی بود و حتی مجاهدین سابق و فرماندهان سابق اعلام کردند به زور متوسل می گردند و کاخ ریاست جمهوری را به دست می گیرند. در این بین هر چند عبداله موافق این امر نبود ولی آقای نور و محقق معتقد بودند که چون پشتون ها حاضر به واگذاری قدرت نیستند از راه دیگری باید دست به این کار زنند. در مرحله دیگری تشکیل دولت موازی در شمال مطرح شد. این امر هم به منزله پذیرش جنگ داخلی و تجزیه افغانستان بود . اما عبداله هم موافق این امر هم نبود. وقتی جان کری در این حوزه دخالت کرد ابتدا با فرمول چهل درصد شصد درصد مد نظر بود، اما بعد بر پنچاه درصد پنجاه درصد به توافق رسیدند. یعنی نفر دوم پستی به نام رئیس اجرایی به توافق رسیند و در دو سال آینده لویی جرگه قانون اساسی تشکیل گردد و نظام را از ریاست به پارلمانی ببرند. در این راستا در دو سال اول اشرف غنی در راس قدرت است اما در دو سال بعد عبداله رئیس اجرایی میگردد و قدرت اول به عبداله برمیگردد . این فرمول هر چند پیچیده است اما تنها راه ممکن بود که از تشدید بحران جلوگیری کنند. اکنون بحث بر سر این است که برخی از وزارت خانه های مهم به یکی از طرفها تعلق گیرد. در وقتی توافق حاصل شده است که هم در داخل مورد حمایت است و هم در سطح بین الملل ودر سطح منطقه مورد حمایت ایران پاکستان است.

 

نگاه دو تیم به دولت وحدت ملی

نگاه های دو تیم متفاوت است. عبداله عبداله هر چند ذهنیتی مصالحه وار دارد ولی معتقد به برد است. لذا بیشترین امتیاز را می خواهند. نگاه اشرف غنی است که حکم رئیس اجرایی را وی دهد و اختیارات آن محدوداست . در حالی که از نگاه عبداله نخست وزیر مقام اول در نظام پارلمانی است. لذا تفاوت بسیار زیاد است لذا نگاه متضاد است. غنی معتقد است رئیس اجرایی بیشتر رئیس دفتر و یا رئیس دبیرخانه وی است و اختیارات محدودی دارد. در حالی که عبداله بیشترین اختیارت رای را میخواهد.

 

چالشهای دولت وحدت ملی

در حوزه امنیتی دولت باید امنیت را برقرار کند و امنیت برقرار نخواهد شد تا زمانی که طالبان و شبکه حقانی و حکمتیار به تفاهم نرسند. در حوزه اقتصاد افغستان باید گفت این اقتصاد کاملا وابسته به کمک های اروپا و امریکا است . اگر این کمک ها کم گردد دولت نمی تواند حقوق کارمندان خود را دهد. بنابراین موضع دوم اقتصاد است. بحث سوم مناسبات با کشورهای همسایه چون ایران، و… است. یعنی آیا میتوان توازنی در مناسبات منطقه ای و بین المللی ایجاد کند یا نه.   اولویت چهارم بازگرداندن آوارگانی در ایران و پاکستان است در این بین به نظر نمیرسد این دولت در کوتاه مدت بتواند چنین امری را مورد نظر قرار دهد.

در واقع فرمول تقسیم قدرت چیزی است که باید دو طرف بدان رضایت دهند و به حداقلی از انتظارات رسند. با این حال به نظر نمیرسد این فرمول دوامی داشته باشد. یعنی ممکن است مشکل را حل کند دولت را تشکیل دهد ولی بر سر مقامات اجرایی استاندارها و مقامات دیگر و طرف های دیگر اختلافاتی وجود دارد و به سختی میتوان گفت این فرمول بتواند تا 5 سال آینده دوام داشته باشد. ولی در هر حال راه دیگری هم وجود ندارد چرا که نه پشتون ها می توانستند عبداله را به عنوان رئیس دولت بپذیرند و نه شرایط به گونه ای بود که با توجه به حضور امریکای در حال خروج هستند شاید اشرف غنی گزینه ای باشد که طالبان بتوان به آنها بهتر کار کنند. درهر حال مشکلات وجود دارد و نمی توان خوشبین بود ولی راه دیگری هم وجود ندارد.

 

 

آینده دولت وحدت ملی

به نظر میرسد تا زمانی که امریکایی ها در پشت این دولت قرار گیرند این دولت بتواند حداقل هایی را رعایت کنند، اما بدون مشکل نیست. در این بین باید توجه داشت که در طیف اشرف غنی احمد زی با عبداله دو دیدگاه تندرو و معتدل وجود دارد. تندروها معتقدند که نباید به عبداله فرصت شریک شدن در قدرت را داد. یعنی دولت شرکت سهامی نیست ( احمد زی هم به این امر بارها اشاره کرده است). ولی جز این راهی نیست. چرا که اگر عبداله کناره گیرد؛ نیروهای رادیکال مسلح میشوند جنگی داخلی راه می اندازند لذا دو طرف مجبور هستند. بویژه اینکه معاهده امنیتی هم امضا میگردد و امریکا پایگاه نظامی به دست می آوردند و اجازه نمیدهند تنشها افزایش یابد. برداشت من این است که دو طرف همچنان بر مواضع خود تاکید میکنند ولی دولت ضعیف را باید نگه دارند و تا حدی به تضیف آن کمک نکنند که باعث سقوط دولت گردد و موجب جنگ داخلی گردد.

 

واژگان کلیدی: بسترها تشکیل دولت وحدت ملی ؛ افغانستان، چالش های وحدت ملی ، دولت وحدت ملی ، عبداله عبداله، اشرف غنی احمد زی

 

مطالب مرتبط