مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بسترها و منشا حملات اخیر تروریستی در فرانسه

اشتراک

دکتر عباس لقمانی

کارشناس اروپا

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

در درجه اول باید اوضاع اجتماعی اروپا را در نظر بگیریم، قبل از این که به منشا این حملات بپردازیم. در ابتدا توضیحاتی در مورد اوضاع اجتماعی اروپا می دهیم و سپس به علت این واقعه و آن چه که بعد از آن اتفاق افتد، می پردازیم. در سال های اخیر نسل دوم و سوم مهاجرین خارجی در اروپا رشد پیدا کرده است، آنها زاده کشورهای اروپایی هستند، اما اقلیت کمی از آنها متاسفانه نتوانسته اند خود را با اوضاع اجتماعی و سیاسی آن کشورها وفق دهند. در واقع تحقیقاتی که از لحاظ جامعه شناسی انجام شده ، نشان می دهد که اکثر کسانی که به طور کلی در اتحادیه اروپا دنباله رو گروه های افراطی می شوند کسانی هستند که حامی پدری ندارند. یعنی آنان از یک طرف از سرزمین های اصلی پدران خودشان بریده شده و از سویی احساس علاقه ای هم به کشورهایی که در آن زندگی می کنند،ندارند. در واقع می توان گفت که این افراد یک سری افراد از جامعه بی خانمان هستند که به دنبال جایی می گردند که خود را با آن وفق دهند. در حقیقت یکی از علت اصلی گرایش آن ها به گروه های افراطی این نکته است.

موضوع دیگر آن است که اکثر این جوانان اروپایی که دنباله روی گروه های تندرو می روند ، در جامعه اروپایی دیده نشده و در حقیقت در این جوامع حل نشده اند و محل درآمدی چندانی هم ندارند. یعنی با وجود اینکه متولد اروپا هستند و در آن جا بزرگ شده اند و زبان مادری آن ها زبان آن کشور اروپایی است اما هنوز عضوی از آن جامعه نیستند، لذا این افراد اکثرا دنباله رو گروه های افراطی می شوند. به عنوان مثال ما می توانیم مثال ایرانی ها را بیاوریم. در همین راستا نگاه جامعه شناسی نشان می دهد که ایرانی ها اگر دو نسل یا سه نسل هم در کشور دیگری به دنیا آمده باشند، باز هم وابستگی ذهنی و روحی با کشور مادر خود یعنی ایران دارند. به عبارت دیگر این افراد هیچ گاه خود را بی وطن نمی دانند. (یعنی در حقیقت حتی اگر در کشوری به دنیا آمده اند، حل نشوند، باز هم وطن خود را ایران می دانند.) بنابراین این افراد پیرو گروه های افراطی نمی شوند. اما این موضوع بیشتر شامل جوانان عرب و جوانانی که در اروپا زاده شده اند میشود. آنها احساس داشتن یک کشور مادر را ندارند. در همین راستا در سال های اخیر نشان داده شده است که جوان هایی که از اروپا به گروه های تندروی مسلمان می پیوندند روز به روز در حال افزایش است. آمار غیر رسمی در آلمان نشان می دهد که 1400 نفر از آلمان به داعش پیوسته اند . در حقیقت این افراد کسانی هستند که در آینده ی نزدیک برای اروپا مسئله ساز خواهند شد. یعنی اگر روزی نیروهایی مثل داعش ، سلفی ها و… سرکوب شوند ، وقتی به کشورهای خودشان یا کشورهای اروپایی بازگردند، باز هم منشا خطر خواهند شد.

علت رشد جریان های افراطی را باید در تاریخ اخیر اروپا هم جستجو کرد. دولت های غربی در راس آن ها آمریکا، گروه هایی مثل القاعده را ،در زمانی که افغانستان تحت سیطره روس ها بود، پرورش دادند. این ها گروه ها طرفدار افرادی مثل اسامه بن لادن هستند. بعد از مسئله ی سوریه این گروه ها توانستند پا گیرند و از طرفداری کشورهای غربی برخوردار شوند. حتی در سال گذشته آن ها به قدری پیش رفتند که دولتی در سایه سوریه در خارج تشکیل دادند که از این طریق دولت سوریه را از بین ببرند، اما خوشبختانه یا بدبختانه (از دید ما خوشبختانه و از دید آن ها بدبختانه) این اتفاق نیفتاد . لذا این گروه ها تبدیل به گروه هایی شدند که فعالیت آن ها حمایت مادی بعضی از کشورها و حمایت معنوی برخی کشورهای دیگر را به خود جلب کرد. یعنی این گروه ها در حقیقت از آمریکا ریشه گرفتند و کشورهایی مانند عربستان و قطر برای این گروه ها امکاناتی فراهم آوردند و از لحاظ مالی هم آن ها را تأمین کردند. کشور دیگری مانند ترکیه (که این موضوع کم کم دامن گیر خودش هم می شود) این امکان را فراهم کرد که جوانانی از اروپا به این گروه های افراطی بپیوندند. اما با مبارزه ای با این گروه ها در عراق و سوریه و شکست های پی در پی به دلایل مختلف ( در عراق در حال سرکوبی هستند و در سوریه به قدری بین آن ها شکاف ایجاد شده است و دولت مرکزی در حال قدرت گرفتن و نابودی این گروه هاست) این گروه ها باید به نوعی واکنش نشان دهند و سلول های خفته ای را که در اروپا دارند، مجددا به جریان اندازند تا به این طریق نشانی از خود را باقی بگذارند. این موضوع باعث حملات چند ماه پیش لندن و اتفاقات اخیرا در پاریس بود.

طرف دیگر موضوع این است که در کشورهای اروپایی ظاهرا جریاناتی در حال شکل گیری است که ضد خارجی هستند. منظور از ضد خارجی در درجه اول ضد مسلمانان است. این افراد همه مسلمانان را به یک چشم می بینند. یعنی مسلمان بودن مساوی با عدم تطابق با جامعه آن هاست و همین موضوع باعث می شود که نیروهای جوان و نیروهای مسلمان در اروپا بیشتر جذب گروه های تندرو شوند. ده درصد از جمعیت فرانسه مسلمان هستند و از این ده درصد، مسلما نود درصد از آن ها مشکلی با دولت فرانسه ندارند، ولی همان ده درصد باقی مانده به طور کلی هوادار گروه های افراطی هستند. این موضوع نیز باعث شده است که حوادث اخیر پیش آید.

من فکر می کنم در درجه اول خود اروپایی ها و نیروهای سیاسی در اروپا در این حوزه هم مقصر هستند. آنها در چندین سال اخیر نتوانسته اند سیاست های لیبرال خود را برای کشورهای اروپایی جا اندازند. طرف دیگر قضیه این است که اوضاع نه چندان خوب اروپا به خصوص در حوزه اقتصادی باعث شده که بسیاری از افرادی که کار خود را از دست می دهند یا درآمد خوبی ندارند، تحت تاثیر نیروهای راست، دلیل از دست دادن کار و این که کارخانه ها و اقتصاد از آن ها استفاده نمی کند را نیروهای جایگزین خارجی بدانند. این موضوع باعث شده که این مسائل پیش آید. در حالی که بر اساس تحقیقات در آلمان میزان مالیاتی که نیروهای خارجی به دولت آلمان می دهند به مراتب بیشتر از کمکی است که دولت آلمان به خارجی ها کرده است. چنانچه هر چند تعداد پناهنده ها در آلمان بسیار زیاد است و به گونه ای که گفته می شود آلمان بیشترین پناهنده را پذیرفته است. اما اگر کل پناهندگانی (که کشورهای اروپایی در این مدت پذیرفته اند) از تعداد پناهندگان افغانی که ما در اوایل جنگ در ایران پذیرفتیم، به مراتب کمتر است یا از تعداد پناهندگانی که د رکشورهای همسایه مانند سوریه هستند، کمترند. اکنون نیز تعداد پناهندگان اردن به مراتب از تعداد پناهندگانی که به اروپا رفته اند، بیشتر است. یعنی در حال حاضر جریان پناهندگان یک جنبه روانی دارد و متاسفانه مطبوعات اروپایی نتوانستند در این مورد ملت را آگاه کنند و به آن ها بفهمانند که وقتی در یک جامعه مرفه د ر حال زندگی هستید و از منابع مالی یک کشور سوء استفاده می کنید، باید پناهندگان آن کشور را هم بپذیرید. متاسفانه آن ها نتوانسته اند این موضوع را هنوز در جوامع اروپایی جا بیندازند.

 

واژگان کلیدی: بسترها و منشا حملات اخیر در فرانسه، حملات اخیر فرانسه، اسلام هراسی، اروپا، راست افراطی، تندروهای اروپایی

 

مطالب مرتبط