مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بررسي و امكان سنجي حضور داعش در آسياي مركزي در آينده

اشتراک

راحله چترسفید

پژوهشگر مسائل سیاسی آسیا

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

به نظر می رسد پایان داعش در خاورمیانه، شروعی دوباره برای آن در منطقه ای جدید. آسیای میانه و قفقاز با برخورداری از تنوع فرهنگی، نژادی، زبانی، بحران های داخلی و منطقه ای دول آن، بعد از خاورمیانه، پتانسیل بالایی برای حضور و فعالیت داعش دارد. می توان گفت دست کم 800 ستیزه جو و یا حتی بیش تر، در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان حضور دارند. تاجیکستان توسط نیروهای روسیه محافظت می شود، ازبکستان یکی از بهترین و مجرب ترین ارتش های منطقه را داراست، ترکمنستان نیز در این بین، ضعیف ترین دولت هاست. بر اساس شواهد موجود، بسیاری از نیروهای داعش در سوریه را افرادی تشکیل می دادند که از آسیای مرکزی بخصوص قرقیزستان به این کشور آمده بودند.

بر خلاف آنچه تصور می شود، دولت اسلامی همچنان در حال تازه سازی و بازسازی بدنه ی خویش است. بر اساس گفته های معاون  رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، مایکل پنس، دولت اسلامی به طور کامل از بین رفته و تجزیه شده است. با این حال نشانه های مهمی را می توان در آسیای مرکزی بخصوص در تاجیکستان دید که بر تداوم این گروه، مهر تایید می زند. گرچه تا قبل از این، گروه های رادیکال اسلام گرا در سوریه و عراق، ریشه دوانده و توانستند نیمی از سزمین های این دو کشور را تحت تصرف خود در بیاورند، اما به نظر می رسد در حال حاضر این گروه ها در منطقه ای جدید به دنبال جایگاهی جدید هستند.

بعد از خروج نیروهای دولت اسلامی از سوریه و عراق، بیشتر آنها در استان بدخشان افغانستان  در مرز با تاجیکستان مستقر شده اند. با این حال برآورد دقیق این نیروها قابل ذکر نیست. اما به گفته ی منابع ایالات متحده، حدودا به  800 نفر می رسند. اما طبق منابع اطلاعاتی افغانستان، معتقدند این رقم به مراتب بیشتر است. اعتقاد بر این است که بیشتر این نیروها را کسانی تشکیل می دهند که از آسیای میانه به این مناطق آمده اند. به لحاظ جغرافیایی، سه کشوری که بیشترین مرز را با افغانستان دارند، عبارتند از تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان . در نتیجه ضربه پذیرتر از سایر کشورهای آسیای مرکزی در مقابل گروه های رادیکال اسلامی هستند. شاید در بین این سه کشور، تنها کشوری که مرزهایش نفوذپذیری کمتری در قبال گروه های تروریست دارد، ازبکستان است. به علاوه باید گفت این کشور ارتش قوی تری نیز در منطقه در قیاس دو کشور نامبرده، دارد. در تاجیکستان، وضعیت بحرانی تر از سایرین است. چرا که ارتش و دولت بسیار ضعیفی دارد و در مواجهه با مرزهای پرخطر افغانستان، ضربه پذیر تر است. در عین حال حضور نیروهای روسی در تاجیکستان و تامین امنیت این کشور می تواند نقطه ی مثبتی برای تاجیکستان باشد. در همین راستا  و به دنبال درخواست امام علی رحمان رئیس جمهور این کشور با ولادیمیر پوتین، در خصوص کنترل مرزهای تاجیکستان گفت و گوهایی صورت گرفت.

اما مسئله به اینجا منتهی نمی گردد. قرقیزستان مورد مهم و حساس دیگری است که طی سال های اخیر همواره با مسئله ی اختلافات شدید مذهبی و قومی در جنوب مواجه بوده است. شهر اوش و جلال آباد مهمترین مناطق بحران خیز قرقیزستان هستند که همواره عدم وجود ثبات در آنها حکومت را با مشکل مواجه کرده است. بر اساس گزارش های موجود، نزدیک به1000 نفر از تروریست هایی که در سوریه و عراق فعالیت می کردند، از شهرهای اوش و جلال آباد قرقیزستان به این مناطق آمده بودند. به نظر می رسد اشتباهی که دولتمردان خاورمیانه در قبال مناطق مذهبی مرتکب شده اند، آسیای میانه نیز همان را تکرار می کند. مناطق مذهبی، قومی و اپوزیسیون در هر کشوری، پتانسیلی است برای هر نوع تحرکی علیه دولت ها و نیز امنیت ملی آن کشور. این منطقه نیز با برخورداری از حدود 70 قوم و ملت، پتانسیل لازم برای درگیری هلی قومی و نژادی و مذهبی را داراست. هر اندازه از میزان توجه دولت به مقوله ی رفاه اقتصادی، توسعه(در تمام ابعاد)، مطالبات گروه ها و آزادی های مدنی کاسته شود، بر رادیکالیزه شدن این گروه ها نیز افزوده می شود.

به طور کلی باید گفت امروزه دولت های واقع در آسیای مرکزی با چالش های متعدد و پیش بینی ناپذیری مواجه اند. بدون شک منطقه نیازمند شکل معتدل تری از اسلام به جای اسلام میانه رو هستند. اما سوال اینجاست که این شکل میانه رو از اسلام چگونه باید ایجاد شود و چه تدابیری برای آن لازم است. آنچه که مسلم است کوتاهی سیاستمداران در اتخاذ  سیاست های بلند مدت و همه جانبهدر آسیای میانه و نیز عدم وجود عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، تهدیداتی همچون جذب گروه های رادیکال را در این منطقه افزایش می دهد و هر چه بیشتر بر میزان تهدیدات می افزاید.

نکته ی مهم دیگری که باید بدان پرداخت، اعمال سرکوب دولتهاست. بدون شک اعمال سرکوب گروه های مختلف از سوی دولتها، زمینه ی روانی لازم برای بروز خشونت و افراطی گری را فراهم می کند. در چنین شریطی، سازمان هایی همچون داعش از احساسات ناشی از سرکوب مذهبی گروه های دینی سو استفاده کرده و در جهت نیل به اهداف خویش به کار می گیرند. منطقه ی آسیای مرکزی از این قاعده مستثنی نیست. عدم مدیریت صحیح مذهب در عرصه ی عمومی توسط دولتمردان ر منطقه ی ژئواستراتژیکی همچون آسیای مرکزی، موجب سلب امنیت و ثبات شهروندان در قبال گروه های رادیکال سازمان یافته ای می شود که از احساسات مذهبی گروه های خاص مذهبی که توسط دولت ها به انحا مختلف سرکوب شده اند، بهره برداری می کنند. اگرچه قوانین مختلفی برای این نوع جرایم در نظر گرفته شده است، ولی عملا قابلیت اجرا ندارند. بعلاوه اراده ی سیاسی کافی برای مبارزه با تروریسم در این منطقه وجود ندارد.

 واژگان کلیدی: بررسي, امكان سنجي, داعش , آسياي مركزي ,آينده

مطالب مرتبط