مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بررسي تأثير حملات گسترده طالبان بر روند مذاكره صلح سه جانبه

اشتراک

فرشته حاجيلو

مرکز مطالعات بین ­المللی صلح – IPSC

 

بيان رخداد

سال 1994 نام طالبان براي اولين بار در گزارش‌هاي خبري ديده شد و آنان با تصرف كابل در 1996 به عنوان يك گروه مسلح برنده در صحنه سياسي افغانستان مطرح شدند.

بعد از انفجار برج‌هاي دو قلو تجارت جهاني (11 سپتامبر 2001) به وسيله گروه القاعده به رهبري اسامه بن لادن، آمريكا به افغانستان حمله كرد و طالبان از ساختار سياسي افغانستان به وسيلة آمريكا كنار گذاشته شد و دولت حامد كرزي به پشتوانه آمريكا و نيروهاي ائتلافي تشكيل شد.

طالبان به عنوان گروه مخالف دولت حامد كرزي و آمريكا، حملات انتحاري و مستقيم بي‌شماري به مراكز دولتي و نيروهاي ائتلافي انجام داده است و امنيت افغانستان تحت تأثير اين گروه مي‌باشد. بر اساس مواضع اعلام شده طالبان، هدف اين حملات از بين بردن دولت حامد كرزي و بيرون كردن نيروهاي ائتلافي است.

حملات گسترده يكشنبه 27 فروردين 1391 به گفته سخنگوي طالبان- ذبيح الله مجاهد- طليعه آغاز حملات بهاري و داراي پيامدهاي است كه به نظر نگارنده اين حملات در روند مذاكره صلح سه جانبه آمريكا، كرزي، طالبان تأثير دارد. در این حمله، طالبان در پنج استان افغانستان به طور همزمان دست به حملات انتحاري زدند و سفارتخانه‌هاي خارجي را هدف قرار دادند. خبرگزاري فرانسه در گزارشي از كابل نوشت: كارشناسان و ديپلمات‌ها اعلام كردند حملات انتحاري هماهنگ طالبان دست كم در چهار شهر افغانستان – پكتيا، ننگرهار، كاپيسا و لوگار- صورت گرفت كه گسترده‌ترين حملات در طول ده سال جنگ، حتي در كابل محسوب مي‌شود.

تبيين رخداد

طالبان با ايجاد بي‌ثباتي در افغانستان به معضلي تبديل شده است كه بايد حل شود و يكي از راه‌ حل‌ها، مذاكره با اين گروه است آمريكا حداقل در يك سال گذشته بر آن پافشاري مي‌كرد، حال اين سؤال پيش مي‌آيد. چرا راه حل ديگري مد نظر نيست؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد به نحوه به وجود آمدن طالبان و دوام آن در افغانستان اشاره كرد.

در بررسي گروه‌هاي اجتماعي و سياسي جهان، گروه‌هاي طبق شرايطي به وجود مي‌ايند و با از بين رفتن شرايط، گروه از بين مي‌رود. اما گروه‌هايي هستند كه موجوديت آنها بستگي به شرايط ندارد، بلكه موجوديت گروه لازم و ملزوم آن جامعه است. به نظر نگارنده طبق مطالعات انجام شده، طالبان يكي از اين گروه‌هاست كه موجوديت آن بستگي به شرايط ندارد، بلكه در افغانستان لازم و ملزوم است. چرايي اين مسأله به عوامل به وجود آورندة طالبان مرتبط است.

طالبان معلول علت‌هاي داخلي و خارجي افغانستان است كه باعث به وجود آمدن و استمرار فعاليت طالبان مي‌شود. يكي از عوامل داخلي قبلي، اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي بود كه اكنون حضور آمريكا و نيروهاي ائتلافي است. فقر عمومي در افغانستان باعث شده است جوانان زيادي از طبقة پايين جامعه به اين گروه گرايش پيدا كنند، چون در مقايسه با ديگر گروه‌ها، وضع طالبان از نظر مادي بهتر است. آنان همراه تحصيل، حقوق مي‌گيرند و اين وضعيت در افغانستان فقير كمتر ديده مي‌شود (آموزش‌هاي ديني كه در مدارس ديني پاكستان به گروه طالبان ديده مي‌شود). باعث تداوم سنت‌هاي مذهبي مي‌شود و آنها عبارتند از: استقرار نظام مذهبي اولويت دارد و شركت در عمليات مسلحانه براي اين نظام مذهبي يك وظيفة شرعي و جهاد محسوب مي‌شود و كشته شدن در جهاد به مثابه بهشت رفتن است، لذا طالبان با مباني مذهبي مشروعيت به رفتار سياسي و نظامي خود ايجاد كرده است.

قوم پشتون يا مسألة قوميت در كنار عامل اقتصادي و مذهبي از عوامل مؤثر در رشد و گسترش طالبانيسم در افغانستان محسوب مي‌شود. رهبري اوليه تشكيل‌دهندة طالبان يكسره افغان‌هاي پشتون بودند و آنان از قرن هيجدهم. در ساختار قدرت افغانستان بودند و خود را شايسته‌ترين مي‌دانند.

علاوه بر عوامل داخلي، عواملي خارجي نيز در رشد و گسترش طالبان نقش عمده داشته است. پاكستان بر اساس دو عامل اقتصادي و سياسي در به وجود آمدن طالبان و تقويت آن نقش به سزايي داشته و دارد. پاكستان از طريق افغانستان مي‌تواند به آسياي مركزي دسترسي پيدا كند و از ذخاير نفت و گاز اين منطقه استفاده كند و به بازار اين منطقه دسترسي داشته باشد. انگيزة سياسي، مسألة پشتون‌ها در ايالت سرحد پاكستان است.

پشتون‌ها پاكستان تمايلات جدايي‌خواهانه دارند و پاكستان با حمايت دايمي از جناح‌هاي پشتون در افغانستان در جهت جلب رضايت پشتون‌هاي داخلي در بلوچستان است. شواهد و قراين از نقش چشمگير سازمان اطلاعات پاكستان I.S.I Inter – services Intelligence در به وجود آمدن و استمرار فعاليت پاكستان حكايت مي‌كند.

اگر پاكستان را مغز متفكر در سازماندهي  و آموزش گروه طالبان بدانيم، بر پاية بسياري از منابع موجود حمايت مالي از طالبان به عهدة عربستان و در درجة بعد امارات متحده عربي بوده است[1]. عربستان در رقابت با نفوذ ايران در افغانستان و آسياي مركزي و انگيزة مذهبي (كمك به مسلمانان را از وظيفة خود مي‌داند) به طالبان كمك مالي مي‌كند و عربستان دومين كشور بعد از پاكستان بود كه طالبان را به رسميت شناخت.

امارات متحده نيز كمك كنندة مالي به طالبان محسوب مي‌شود و سومين كشور بود كه طالبان را بعد از تصرف كابل به رسميت شناخت. هدف امارات، كمك به روي كار آمدن رژيمي ضد ايراني است و اين مسأله از اختلاف امارات با ايران در مورد جزاير ايراني خليج‌ فارس نشأت مي‌گيرد.

با توجه مطالب فوق، عوامل مؤثر براي حضور مستمر و تقويت كننده طالبان هنوز وجود دارد. راه حل نظامي براي از بين بردن طالبان  چندان ثمربخش نبوده و نيست.

به نظر مي‌رسد اگر اين راه حل امكان داشت آمريكا از اين راه حل استفاده مي‌كرد. در نتيجه طالبان به عنوان وزنه‌اي در صحنة سياسي افغانستان مطرح است و طرفين درگير، چون آمريكا و دولت حامد كرزي نمي‌توانند آن را ناديده بگيرند.

بهرحال، حملات طالبان ادامه دارد، همان طور كه در يكشنبه 27/1/1390 اتفاق افتاد. از طرف ديگر، آمريكا نيروهاي خود را سال 2014 بايد از افغانستان خارج كند و دولت حامد كرزي بدون كمك‌هاي آمريكا نمي‌تواند امنيت افغانستان را تأمين نمايد. با توجه به اين عوامل، مذاكره با طالبان حائز اهميت است.

از يك سال گذشته، آمريكا مذاكره به طالبان را مطرح كرد كه در وهلة اول دولت حامد كرزي و ديگر گروه‌هاي افغاني روي خوشي نشان نداد،‌ اما آمريكا به مذاكره با طالبان پافشاري مي‌كرد كه «شوراي عالي صلح» به رياست برهان الدين رباني تشكيل شد. اما تلاش‌هاي گسترده جهت مذاكره و گفتگو با طالبان منجر به شكست شد، به طوري كه حامد كرزي پيشنهاد تشكيل دفتر طالبان در عربستان، تركيه يا قطر داد. بالاخره دفتر طالبان در قطر مستقر شد، و اين دفتر در جهت مشخص شدن تشكيلات منظم براي اين گروه بود. روند مذاكره با طالبان به اين صورت بود كه ابتدا آمريكا بدون دولت حامد كرزي وارد مذاكره شد كه منجر به شكست شد. بعد آمريكا با دولت حامد كرزي مذاكرات سه جانبه‌اي را شروع كردند، اما در سال 2011 دولت آمريكا اعتراف به شكست مذاكرة سه جانبه كرد و هيأت ناظر بين المللي صلح تلاش بسياري در جهت برقراري دوباره مذاكره انجام داد كه تا كنون نتيجه‌بخش نبوده است.

دورنماي رخداد:

تأثير حملات بر روند مذاكرات را مي‌توان به دو صورت پيش‌بيني كرد.

ممكن است آمريكا از مذاكرة صلح با طالبان به خاطر اين حملات صرف نظر كند:

به چند دليل مي‌توان گفت اين امر صورت نمي‌گيرد. طبق شواهد موجود، فعلاً طالبان چندان به روند مذاكره پايبند نيست، به نظامي‌گري خود در افغانستان ادامه مي‌دهد، پس چندان فرقي نمي‌كند كه در مذاكره شركت كند يا نه. اگر آمريكا، طالبان را از مذاكره كنار بگذارد. مسألة طالبان بايد با راه حل نظامي حل شود كه هزينة جنگ افزايش مي‌يابد و بحران اقتصادي و ديگر مسائل داخلي آمريكا اين امكان را نمي‌دهد و آمريكا بايد تا سال 2014 نيروهاي خود را از افغانستان خارج كند. آمريكا به وسيله پاكستان و عربستان مي‌تواند بر طالبان تأثير بگذارد. عدم مذاكره با طالبان در راستاي منافع ملي آمريكا نيست.

اگر مذاكرات ادامه پيدا كند، در اين صورت اين حملات مواضع طالبان را تقويت مي‌كند كه بر روند مذاكرات تأثير بگذارد و طالبان با اين حملات، قدرت نظامي خود را به نمايش گذاشت، باعث مي‌شود كه آمريكا و دولت حامد كرزي، طالبان را جدي بگيرند. براي اثبات اين ادله، طرح همكاري استراتژيك آمريكابا دولت حامد كرزي است كه پيش‌نويس آن تهيه شده است.

بهرحال، به نظر نگارنده طالبان با اين گونه حملات مي‌تواند مواضع خود را به روند مذاكرات صلح تحميل نمايد. چون كه با حملات معضل بي‌ثباتي افغانستان را تشديد مي‌كند. بي‌ثباتي هزينة جنگ را براي آمريكا افزايش مي‌دهد كه در جهت منافع ملي آمريكا در افغانستان نمي‌باشد.


[1] – براي مطالعه بيشتر رجوع كيند: حميد، احمدي، طالبان: ريشه‌ها، علل ظهور و عوامل رشد، اطلاعات سياسي- اقتصادي، شماره يازدهم و دوازدهم، مرداد و شهريور 1377، ص 32

مطالب مرتبط