مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ایران فرهنگی،بایسته ها و الزامات، فرصتها و چالشها

اشتراک

دکترمحمدحسن صنعتی

پژوهشگر و رایزن پیشین

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

واژهفرهنگیو میدانی که ترسیم می کند

مدتهاست که یکی از دغدغه های بنده مبهم بودن فضای مربوط به فرهنگ است، چه در تعریف و چه در مصداق هایی که برای آن سراغ داده می شود.در کتابی از استاد علامه محمدتقی جعفری با عنوان فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو بیش از چهارصد تعریف در مورد فرهنگ بیان شده است.این تقریبا بدان معنی است که می توانیم هر مقوله از مقولات زندگی را مصداق فرهنگ تلقی کنیم.گویا در خیلی از زمینه های دیگرهم این توسعِ تعریف را داریم.چندی پیش متوجه به واژه یا تعبیرعلوم فیلولوژیشده بودم، رشته ای کهدر بعضی کشورها از جمله در آسیای مرکزی و روسیهمترادفعلوم زبان و ادبیاتتلقی می شود. اما در فرهنگ های معتبر علمی که در کشور نشر می شود از جمله در فرهنگ توصیفی نقد و نظریه های ادبی تالیف دکتر فاطمه مدرسی ، علوم فیلولوژی هر چیزی را که به تاریخ و فرهنگ و زبان شناسی و زبان شناسی تاریخی و زبان شناسی تطبیقی و هرچه که به فرهنگ و تمدن و علم الاجتماع مربوط می شود در بر می گیرد و به این مفاهیم اطلاق می شود. ” فرهنگهم گویا چنین مقوله ای شده است.

   امروز اگر ما به کسی اطلاقکارشناس علوم سیاسیمی کنیم ، می دانیم که او در چه زمینه هایی تحصیل یا تحقیق کارشناسانه کرده و کارشناس محسوب می شود ، به دلیل رشته معینی که در دانشگاه تدریس می شود و مباحث ومنابعی که در ذیل آن رشته تبیین می شود.اما در حوزه فرهنگ این توسع معنا همچنان وچود دارد و نمی دانیم چه کسانی و چه نهادهایی متولی و مسئول هستند که رشته ای در دانشگاه تاسیس کنند به نامکارشناسی علوم فرهنگی” . ما رشته مدیریت فرهنگی را در بعضی از دانشگاهها داریم ، اما ، رشتهعلوم فرهنگیرا به این معنا که بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره چهارساله دانشگاهی و تعداد واحد معینی مثلا 143 یا 140 واحد بتوان کسی را فارغ التحصیل وکارشناس علوم فرهنگیتلقی کرد در هیچ دانشگاهی از دانشگاههای کشور سراغ نداریم تا بتوان عطف به چنین تحصیل و چنین مدرک معتبری مانع شد از آنکه هر کسی در حوزهعلوم فرهنگیخود را صاحب صلاحیت تشخیص بدهد یا بپندارد و خود را کارشناس تلقی کند و نیزنمی دانیم که چه زمانی فرا خواهد رسید که صاحب چنین رشته ای در دانشگاه شویم .

تاریخ فرهنگی ایران

   با در نظر داشتن چنین خلئی می توان بحثی درانداخت ، هم برای ارائه شمایی از فرهنگ ایرانی و تاریخ فرهنگی ایران و هم برای اینکه ضمن ارائه حدود و ثغوری از تاریخ فرهنگی ایران ، نقاطی از تاریخ فرهنگی ایران را نشان دهیم که می توان در آنها تامل کرد.در مورد تاریخ فرهنگی ایران کارهایی انجام گرفته یا در دست انجام است. یعنی در موردتاریخ فرهنگی ایران مدرن یا ایران علی الاطلاق از دوران باستان تا کنون کارهایی فراهم شده . اما این مقدار منافات ندارد با آنکه هر کس به نحو مستند و مستدل در باره تاریخ فرهنگی ایران سخن بگوید با بنویسد، خصوصا که دغدغه ها و نظرها طبیعتا متفاوت است و از مجموع ابعاد و زمینه ها و زوایای مختلف فرهنگ ایران ، هر کسی ممکن است  معطوف به زاویه معینی مشغول به مطالعه و تحقیق باشد.

   در مورد نگارش آثاری که در حوزه مطالعات ایرانشهری فراهم می آیند، آن هم به قلم چهره های تراز اول ایران به مجموعه مقاله ای اشاره می کنم و ارجاع می دهم که در آن مقالاتی گردآمده که از سال 1338 تا سال 1342تدوین و تالیف شده اند .این قبیل مقالات در قسمت دوم از جلد اول کتابی با این مشخصات قرار گرفته اندایرانشهر، چاپ تهران، کمیسیون ملی یونسکو در ایران. کمیسون یونسکو در ایران این مجموعه را در عداد نشریات خود با شماره 22 معرفی کرده . جلد اول آن در سال 1342 منتشر شد و جلد دوم آن در سال 1343 شمسی. مقالاتی که در این مجموعه قرار گرفته ، شامل این مباحث است : مذهب، فلسفه ، زبان، ادب ، علم ، مدرسه، کتاب، خط، تصویر، معماری ، موسیقی و نمایش. البته این اثر را علاقه مندان می توانند با مراجعه به فرهنگ گزیده کتابشناسی (تالیف آقای سیدعلی آل داوود ، چاپ اول، تهران ، خانه کتاب ، اردیبهشت 1396) بهتر بشناسند. در مورد کلید واژهایرانو جایگاه ایران که لابد در بحثتاریخ فرهنگی ایرانبا بسامدی بسیاری مطرح خواهد شد ، می توان به اثر دکتر عبدالحسین زرین کوب با عنوان روزگاران (چاپ پنجم ، تهران ، انتشارت سخن، 1383) ارجاع داد. بخشی هست در این کتاب به نام  “گذرگاه حوادثکه در آن معلوم و روشن می شود که ایران کشور دارای اهمیتی است و به همین دلیل هم ما بعضا از آن تعبیر بهچهارراه پنج قارهمی کنیم ، چون ایران در نقطه ای واقع شده که قاره های مختلف در ارتباطات متنوع تجاری ، فرهنگی و نظامی یا سوق الجیشی خود ، وقتی که منافع و مصالح امنیتی و راهبردهای کشورها با یکدیگر تلاقی پیدا می کند، به هم می رسند.در کتاب روزگاران آقای زرین کوب، در صفحات 17 تا 43 بحث ارزنده ای ارائه شده است .

ضرورت تعمق در تأثرات فرهنگی

   وقتی که سخن از تاریخ فرهنگی ایران به میان می آید و به ابعاد آن توجه پیدا می کنیم، به نظر می رسد که بعضی از کسانی که از واژهایراندر تعبیرهایشان استفاده می کنند، با ابعاد و اضلاع این مفهوم و با گستره آن آشنایی کافی ندارند. به گمام بنده، ابعاد واژه ایران و گستره فرهنگی آن برای ما چندان روشن نیست. مع الوصف ، ما وقتی که می گوییمتاریخ فرهنگی ایرانیاگستره / جغرافیای فرهنگی ایران، می پنداریم که هرجا مذهب یا مذاهب، دین یا ادیان ، و جنبش یا جنبش های دینی و غیر دینی ایرانی مورد توجه و خصوصا تعلق خاطر باشد و به نوعی مشمول دل نمودگی واقع شده باشد، هرجا که فلسفه و اندیشه ایرانی مورد تعلق خاطر و دل نمودگی بوده باشد (فلسفه به معنای اسلامی، فلسفه به معنای یونانی، فلسفه به معنای غرب هر کدام گستره ای دارند ، اما دست کم بخشی از فلسفه اسلامی و مشخصا آنچه که تحت عنوان فلسفه اشراق از آن سخن به میان می آید ، چه با رجوع به اندیشه های اشراقی و عرفانی ابوعلی سینا که او را فیلسوف مشائی شناخته اند و چه در آموزه های دیگری که در آرای شیخ شهاب الدین سهروردی انعکاس پیدا کرده ، اساسا آنچه که نسبت پیدا کرده با ثنویت به معنای دوگانگی در تبیین هستی معطوف به نور و روشنایی و در سویی تاریکی و ظلمت تعریف شده) ، و هرجا گفتار و رفتاری منبعث از باورهای تمدنی ایرانی  اسلامی سر می زند ، نسبت شمول و تعلق با اندیشه و فرهنگ ایرانی پیدا می کند.

   از سویی ، زبان فارسی و زبان های ایرانی در نقاط مختلف گسترش پیدا کرده اند. امروز اگر مردم جمهوری کروآسی خود را دارای ریشه های ایرانی می شناسند، یعنی ما در تاریخ و جغرافیا گستره ای یافته ایم و داشته ایم که منطقه بالکان در قلب اروپا را دربرمی گیرد. ادبیات فارسی در هرکجا که راه پیدا کرده باشد و زبان و ادب فارسی به هر کچا که وارد شده باشد ، ماندگاری یافته باشد و تعلق خاطر به وجود آورده باشد، آن قلمرو به قلمرو فرهنگی ایران و ایران فرهنگی افزوده شده است. پرواضح است البته ، که وقتی ازایران فرهنگیسخن می گوییم ، با مفهوم سیاسی و رسمی و دیپلماتیک مقوله ی به نامایرانکه امروز در جغرافیای جهان حد و مرز معینی دارد تفاوت می کند. ما از مقوله وسیع تری سخن می گوییم که تا اعماق و درازنای تاریخ دامن می گسترد.

   امروز در غرب چین و آنچه که در متون تاریخی به نام ترکستان شرقی از آن تعبیر می شود ، وقتی کتیبه هایی وجود دارد به خط فارسی بر سردر مغازه ها و بعضی از ابنیه و معماری این سرزمینها ، و وقتی که شعر سعدی توسط تجار و دریانوردان و دانشمندان به سرزمینهایی که چین و مهاچین نامیده شده ، ورود پیدا کرده ، یعنی تاریخ و جغرافیای فرهنگی ایران تا آن سرزمینها وسعت یافته . علم ایرانی ، علمی که بعضا در ترجمه های اروپایی ها و ملل غرب، می توانیم آثاری از آن را سراغ بگیریم ، ترجمه هایی که از آثار بوعلی سینا وجود دارد ، ترجمه هایی که از نوشته های زکریای رازی در غرب صورت گرفته و به عنوان اولین منابع شکل گیری علوم غرب شناخته می شوند یعنی تاریخ فرهنگی ایران ، جغرافیایی داشته که پهنای آن را فقط بایستی با بازخوانی تاریخ ، تاریخ علم ، تاریخ فرهنگ و تاریخ اندیشه حدس زد و پیدا کرد.

   امروزه بعضا در مطالعات و تحقیقات گفته می شود که مدارس و شیوه های موفقی مثل آکسفورد و کمبریج ، شیوه های ایرانی و اسلامی را که هنوز هم در حوزه ها و مدارس علمیه رواج دارد ، الگوی خود قرار داده بوده اند. یعنی مدرسه های ایرانی و مدرسه داری ایرانی در کشورهای دیگر به عنوان الگو مورد اعتنا و عمل بوده است. کتاب سازی و کتاب نگاری ایرانی ، خط و خوشنویسی ایرانی و سبک های ما اگر امروز در ترکیه محل توجه است ، اگر از سرمشق های ایرانی مربوط به انواع خطوط ایرانی از نسخ و نستعلیق تقلید می شود یا الهام گرفته می شود و آثار ما در قالبهای مختلف راه پیدا کرده ، و استادان ایرانی خط را می شناسند و در سبکها از آنها سرمشق و الهام می گیرند ، و از تصویرگری ایرانی ، نقاشان بنام ، کمال الدین حسین بهزاد ، رضا عباسی و چهرهای فراوانی  سرآمدان هنر و نگارگری ایرانی شناخته شده اند،  یعنی تاریخ فرهنگی ایران در این سرزمینها نقش و نفوذ طبیعی داشته و مورد علاقه است.

   معماری ایرانی شاید بعضا محدود به نظر برسد به شناخت شیخ بهایی و معماریی که او در دوران صفویه از خود به یادگار گذاشته ، اما حقیقت سخن این است که ما آثار معماری ایرانی را در کشورهای مختلف یا می بینیم یا این معماری مورد توجه و علاقه است. بسیاری از گردشگران از غرب فرسنگها راه را برای دیدن معماری ایرانی و تحفه بردن محصولات و آثار ایرانی طی می کنند و به ایران می آیند و روزها مسحور هنر و معماری ایرانی می گذرانند.از همین سنخ است هنرهای مختلف ، مثلا هنرهای نمایشی ، یا هنر تعزیه که در کشورهای دور و نزدیک ما می توانیم شکل هایی از آن را شاهد باشیم . هنر تعزیه در کشورهایی از منطقه قفقاز مورد توجه است و بعضا به اجرا درمی آید .

  این اشارات از آن رو است که نظر به گستردگی و تنوع امر فرهنگ و زمینه های بروز آن ، باید یادمان باشد که تاریخ فرهنگی ایران گستره ای دارد که هنوز چندان که باید و شاید به احصا در نیامده است . حتی اگر ما نخواهیم به گستره فرهنگی مفهومی به نام ایران توجه کنیم ، می توانیم دست کم، به گستره جغرافیایی ایران و سرزمینهایی که ایران آنها را در طول تاریخ دربرگرفته بوده ، توجه کنیم و به حدود و ثغور تقریبی بلاد پهناوری که ایران و ایرانی در آنها ظهور و بروز داشته اشراف پیدا کنیم.  

فرصتها در ادب و اندیشه ظهور می کرده اند

روشن است که وقتی که سخن از تاثیر فرهنگی یک کشور در سرزمین یا سرزمین های دیگر به میان می آید و از تاریخ فرهنگی یک کشور و ملت سخن می گوییم، در صورتی می توان مدعی صحت این ادعا شد که بتوان به آسانی و آشکاری در هر کدام از نقطه ها و جغرافیای مورد اشاره  به عنوان جغرافیای حضور و تاثیرفرهنگی آن ملت، به موارد غیر قابل تردیدی اشاره کرد. وگرنه ، چنین ادعایی تنها محدود می شود به تاثیر محدود در نقطه معینی و نه در یک جغرافیای پهناور. البته در این نوشتار بدون آنکه بنا بر احصاء چزء به جزء و تفصیلی نشانه های حضورفرهنگی ایران و تاریخ این حضور در کشورهای دیگر داشته باشیم، به نقطه هایی اشاره می رود که جزو مشهورات هستند و اهل تحقیق می دانند که این نشانه ها تنها در بردارنده نمونه هایی ازتاریخ فرهنگی ایران به شمار می آیند.

   امروز اگر علاقه به مولوی به عنوان یک شاعر ایرانی که به زبان فارسی سخن گفته و زمانی در ایران فرهنگی بزرگ می زیسته ، باعث می شود تا در کشور امریکا به عنوان اولین اثر پرفروش، از مثنوی مولوی نام برده شود و مثنوی مولوی به عنوان یکی از پرفروشترین آثار مورد اقبال مردم غرب تلقی می شود ، اگر جریان ایران شناسی در جهان از شرق گرفته ، یعنی ژاپن وشرق آسیا تا اروپا که ایران شناسان بسیاری دارد و محققان و ایران پژوهان فراوانی در این کشورها به تمدن و ادب و زبان و فرهنگ ایرانی علاقه نشان داده اند ، این نشان دهنده حضور پرگستره تاریخ فرهنگی کشور در سرزمین های دیگر است .اساسا برای ایران شناسی کتابها و مطالعات وسیعی صورت گرفته و در حال اجرا است . نمونه را می توان تنها به یکی از این مجموعه مطالعات در قالب مجلدات فراوانی از مجموعه های ایران شناسی که زمانی انجمن ایران شناسی فرانسه بدان مبادرت کرده بود اشاره کرد.

   تفکر اسلامی در هند یعنی نقطه دیگری از کره ارض، تفکری است که وقتی دانشمندان شبه قاره اعم از پاکستانی و افغانستانی و هندی و بنگلادشی از او سخن می گویند ، این نکته را هم اضافه می کنند که به همان سیاق که شما زبان عربی را زبان دین می شناسید، چون زبان قرآن و زبان پیامبر اسلام بوده است ، ما زبان فارسی را زبان دین می شناسیم چون دین و فرهنگ اسلامی با این زبان در میان ملتها یا اقوام ما رسوخ پیدا کرده و وارد شده است. بنا بر این حضور تفکر اسلامی در هند در کنار عناصر دیگرمبین فرهنگ ایرانی و اسلامی ، نشان دهنده حضور فرهنگ ایرانی در این سرزمین و بخشی از آن چیزی است که ما از آن به مثابه تاریخ فرهنگی ایران سخن می گوییم. تفکر اسلامی در هند امروز ، نماینده حضور فرهنگی ایران در این جغرافیا از دیرباز است ، به این دلیل که به گفته محققان شبه قاره ، اتفاق مبارکِ ورود دین و فرهنگ دینی به هند و برای هندیان و ساکنان شبه قاره از دروازه ایران رخ داده.

   اگر زبان فارسی در هند حضور چشمگیر دارد و در این کشور چندصد میلیون نفر با نام های مشترک ایرانی و اسلامی زندگی می کنند و با ادب و زبان فارسی آشنا هستند و جمع قابل ملاحظه ای از آنها در کنار باورمندان به دین مبین اسلام با ادیان ایرانی مثل آیین زرتشتی آشنا هستندو پایبندی دارند ، بخش دیگری از تاریخ فرهنگی ایران را بازتاب می دهند. ادب فارسی در هند نتیجه حضور همراه با حکومتگری ایرانیان در گذشته ای دور و در دوره هایی حضور اقوام یا نهادهایی است که یا ایرانی بوده اند یا با حضور در ایران و ارتباط با فرهنگ ایرانی تعلقات خاطری پیدا کرده اند  که این تعلق ها گاهی در ایران ما در شکل ساخته شدن مسجد گوهرشاد توسط گوهرشادآغا عروس تیمورخود را نشان داده و گاهی در سرزمین هند در شکل حکومتهای بابری که به هر حال ریشه نخست آنها مغول محسوب می شده ، اما وقتی که با فرهنگ ایران آشنا شده اند و با زبان و ادب ایرانی و فارسی خوگر شده اند ، زبان و ادب ما را در آن سرزمین گسترش داده اند و در این داد وستد فرهنگی زبان و ادب و اندیشه ما را پذیرا شده اند ، به گونه ای که هنوز هم آثار این مشترکات به شکل خویشاوندیهای فرهنگی وجود دارد و در هر جایی و هر نقطه ای از کره خاک که ایرانی و هندی با هم روبرو می شوند و دیدارهایی در مراکز تحقیقاتی و همایش ها شکل می گیرد ، نسبت به همدیگر آشنایی دیرینه و خویشاوندی ابراز می کنند

از تهدیدهای معطوف به سرمایه گذاری های تاریخیِ فرهنگ ایرانی غافل نباشیم

   حضور و رواج   زبان وشعر فارسی دست کم در تاجیکستان ، ازبکستان ، قرقیزستان و حتی جمهوری های دیگر شوروی سابق چون ترکمنستان که زبان ملی و فراگیرآن ترکمنی است ، به بیانی در بسیاری نقاط ازآسیای مرکزی بخشی از تاریخ فرهنگی ایران به شمار می آید . این حضور در دوره هایی مورد تهدید ترکیروسی سازیِ فرهنگ ایرانیفارسی بوده است . به قاره دیگری اگر بخواهیم اشاره کنیم ، ولو آغاز این حضور فرهنگی تجارتی بوده است که همراه با مهاجرت اقوامی از ایرانیان به عناون نمونه اقوامی از سرزمین فارس به منطقه آفریقا صورت گرفته ، نتیجه اش حضور زبان و فرهنگی است که همراه با تعلقات مذهبی در بخشهایی از آفریقا خود را نشان می دهد. اقوامی از این دست با عنوان شیرازی شناخته شده اند.

   یک مدخل موسع در این جستجوی تاریخیجغرافیاییفرهنگی، جغرافیای جاده ابریشم است . این جغرافیای پرشاخ و برگ که از شرق تا به غرب عالم را به یکدیگر وصل می کرده ، ولو ازسرزمین ایران محصول ابریشم برای فرآوری به منطقه چین و خاصه ترکستان شرقی ورود پیدا می کرده ، اما به هر روی در این رفت و آمد دادو ستدهای گسترده فرهنگی طی قرون و اعصار شکل گرفته که هنوز هم آثار این تعاطی و تبعا حضور فرهنگی در خارج از ایران و در سرزمینهای متعلق به نژاد زرد و در سویی در میان سفیدپوستان غرب نشین به چشم می خورد .

   این نکته در خور توجه است که در گذشته نظر به نیاز مردمان به دارو و درمان و تجربه های پزشکی دانشمندان سرزمینهای مختلف ، این دانشمندان ایرانی بوده اند که با حذاقت مثال زدنی و علم و حکمت پزشکی و طبابت که ما آن را در کلمه و کلیدواژهطب سیناییتعریف می کنیم ، اثر حضور فرهنگی ایران را نشان داده اند. این نکته ای است که امروز هم در قالب طب سنتی مورد علاقه مردم شبه قاره است و هنوز طب سینایی و در تعبیری دیگر طب سنتی به عنوان طبی ایرانی و اسلامی مورد توجه مردم و ملتهای گوناگون است.

   در این بین به نظر می رسد که امپراتوریهای روادار ایران که دربرگیرنده ملتها و اقوام مختلف از سرزمینهای دور و نزدیک بوده اند، ریشه هایی در جهان دوانده اند و تاثیراتی در بخشهای مختلف کره خاک پیدا کرده اند که این بخشها در طول اعصار و قرون بعد همچنان در قالب نوعی پیوند فرهنگی بین ایرانیان و اقوام و ملتهای دیگرقابل مشاهده است . بیراه نیست اگر نویسنده تاریخ ارزشمندی به نامتاریخ تمدنیعنی ویل دورانت از مشرق زمین به عنوان گاهواره تمدن سخن می گوید.این نشان می دهد که در مشرق زمین و خاصه ایران ما با تمدن پرمحصولی مواجه بوده ایم که محصولات آن توانسته تا نقاط فراوانی از کره خاک گسترش پیدا کند.     

پاسداری از مرزهای جغرافیای فرهنگی ، بایسته است

در بررسی تاریخ فرهنگی ایران به این نکته باید توجه کرد که بررسی تاریخ فرهنگی معطوف به جغرافیای فرهنگی ای است که شکل گرفته و جغرافیای فرهنگی تابعی است از جغرافیای فیزیکی ایران ؛ یعنی گستره ای که به عنوان خاک ایران به رسمیت شناخته می شده یا به رسمیت شناخته می شود. جغرافیای فرهنگی به اندازه ای که در هرکشور ارزشها و مواریث فرهنگی قابل اعتنا و اتکا وجود دارد و  آن ارزشهای فرهنگی ، انسانی و اخلاقی خصوصا زیبایی شناختی می تواند برای اقوام و ملتهای دیگر جاذبه داشته باشد قابل بسط است. نکته دیگر این است که اگر امروز به مدد ارتباطات گسترده و علم ارتباطات و تکنولوژی ارتباط و تکنولوژیهای نوین دسترسی ملتها و اقوام به همدیگر شکل گرفته می توان پیام ها را در زمانی کوتاه و بلکه در آنی در اطراف عالم منتشر کرد اما در گذشته هایی که ما به آنها اشاره می کنیم ، با توجه به آنکه چنین امکاناتی برای ارتباط و نشر در بین نبوده ،  می توان تصور کرد که تلالو ارزشهای فرهنگی به قدری بوده است که می توانسته کشوری مثل ایران را در یک نقطه مشخص از جهان برای کشورهای جهان در نقاط دیگر و بلکه در نقاط دوردست مورد شناسایی قرار بدهد و آن را از جهاتی شهره آفاق گرداند.

   ما در بررسی ایران به عنوان امپراتوری ای که فراگیری و وسعت چشمگیری داشته ، از ایرانی سخن می گوییم که اجمالا در مقایسه با ایران امروز دارای وسعتی معادل بیش از پانصد هزار کیلومتر مربع وسعتِ بیشتر بوده . وجود کتیبه داریوش در کانال سوئز، لشکر کشی های متعددی که به یونان صورت گرفته و جنگهایی که بین ایران و یونان رخ داده ، جنگهایی که در قرآن کتاب مسلمانان هم مورد اشاره قرار گرفته ، لشکرکشی های نادرشاه افشار به هندوستان ، سلطه ای که ایران در منطقه قفقاز از جمله در منطقه گرجستان و نخجوان داشته ، سلطه ای که ایران در سرزمینهای جنوبی خلیج فارس به دست آورده بوده ، مراوداتی که تجار و دانشمندان ایرانی با شبه جزیره عربستان داشته اند و مهاجرتهایی که در این مسیر به یمن واقع می شده و ایرانیانی به یمن می رفته اند و از یمن در مهاجرتهای دریایی سر از هندوستان درمی آورده اند ، گرچه ما به طرق دیگری هم با شبه قاره مرتبط بوده ایم ، و رویدادها و خبرهای دیگر نشان از وسعت سرزمین ایران و حوزه ارتباط و تاثیر آن در ادوار گذشته دارد . می شود گفت که روزگاری ایران پهنه ای به وسعت بیش از دومیلیون کیلومتر مربع را در محدوده های کوه های پامیر، تقریبا جایی که امروز می توانیم آن را در تاجیکستان سراغ بدهیم ، و کرانه های سیردریا همان رود سیحون  ( مردم آسیای میانه به رود ،دریااطلاق می کنند ) ، محدوده هایی مثل جلگه های میان رودان یعنی سرزمینهای بین آمودریا یا جیحون و در مقابل ، سیحون ، منطقه دریای خوارزم ، آسیای صغیر و بلندیهای قفقاز و رود کورا که درمنطقه قفقاز واقع بوده و به دریای خزر می ریخته و خلیج فارس و دریای عمان را در برمی گرفته ؛ تا امروزکه این محدوده ی بیش از دو میلیون کیلومتر مربعی به مساحتی معادل یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع رسیده .

   البته این تغییرات در همه کشورها محتمل است و رخ داده . ما هم ناگزیر از اشاره به این تغییر و تحولات هستیم، مشخصا هم به این دلیل که جغرافیای فرهنگی به مثابه هاله ای ، حلقه ای یا حلقاتی که پیرامون جغرافیای فیزیکی هر سرزمین شکل می گیرد ، موضوع اصلی این بحث است . تحولی که در این جغرافیای فرهنگی صورت می گیرد، آن چیزی است که در تاریخ فرهنگی هم مورد توجه قرار می گیرد. ایران همواره کشور مورد اعتنایی بوده در طول تاریخ و ویژگی های ژئوپلیتیک متمایزی داشته که باعث می شده تا هم کشور ممتازی باشد و هم کشور توانایی باشد. اگر بخواهیم به بعضی از ویژگیهای ایران در طول تاریخ اشاره کنیم، می توانیم به این واقعیت هم بپردازیم که ایران در کمترین فاصله با سه قاره بوده. “آسیاکه ایران البته بخشی از آن است ، اما با بخش مرکزی و بخشهای شرقی آن مراودات داشته ایم ، در سویی رابطه آسان ، چه از طریق قفقاز و چه از طریق ترکیه ، ومنطقه مدیترانه با اروپا داشته ایم  و از طریق شبه جزیره عربستان یا از طریق منطقه غرب آسیا  به آسانی می توانسته ایم درسمت دیگر مدیترانه با سرزمین افریقا روابط متنوع و گسترده ای پیدا کنیم .

   یکی از ویژگی های ما همجواری با خلیج فارس و دریای عمان به عنوان آبهای آزاد است . بعضا در تاریخ اولویتها و حساسیتهای کشورهای مختلف، از جمله در مورد شوروی و روسیه قدیم ، این صحبت به میان می آید که روسیه همواره در آرزوی دسترسی به آبهای گرم بوده . این در حالی است که ایران دست به نقد کشوری محسوب می شده که در نقطه ای سوق الجیشی و مهم استقرار پیدا کرده بوده . هم می توانسته از طریق آسیای مرکزی و مناطق شمالی این محدوده و بعد شمال دریای خزر و قفقاز با سرزمینهای سرد سیبری و شمال کره زمین پیوند داشته باشد و هم می تواند با آبهای گرم خلیج فارس و دریای عمان و ازطریق این دریا ارتباط با آبهای آزاد پیدا کند و در امر تجارت و کشتیرانی در کنار آنچه که به عنوان راهبردهای امنیتی ، استراتژیک و دریایی می توان به آنها اشاره کرد از حیث امنیتی در منطقه ای وسیع دارای جایگاه ، دسترسی و قدرت باشد. و این مزیتی است که هیچ کشوری به اندازه ایران از آن برخوردار نیست. ایران ساحل خلیج فارس و دریای عمان و تنگه استراتژیک هرمز را در اختیار دارد .

    این که ایران در مسیر جاده ابریشم قرار می گیرد و زمانی در مسیر جاده ادویه بوده ، ادویه ای که باید از جنوب شرق آسیا تا هند حمل می شده و مورد نیاز و استفاده ملتهای منطقه بوده ، از وِیژگی های دیگر ایران بوده . ویژگی دیگر ایران ، پل بودن آن است بین خاور دور یعنی منطقه شرق آسیا با اروپای باختری یا اروپای غربی ؛ به عبارتی پل بودن ایران بین منطقه چین تا منطقه بریتانیا که با توجه به نیازهای متقابل ملتها به ارتباطات اهمیت داشته . این که ایران بزرگترین ذخایر انرژی جهان را در اختیار داشته و دارد ، ویژگی اهمیت دهنده دیگر ایران است. یا مدنیت و فرهنگ و تعامل ایرانیان با مردمان صاحب تمدن در جهان از جمله مردمان لیدی که یکی از تمدنهای باستانی است که در منطقه آناتولی یا منطقه ترکیه زمانی حیات داشته ، همچنین تمدن هایی که در ناحیه بابل ، آشور، یونان و روم ، نیز در منطقه مصر و هند بوده اند و مشخص تر از همه اینها ارتباطاتی که ما با تمدن چین داشته ایم ، مزیت دیگری است که ظرفیت ایجاد می کرده برای گسترش یافتن فرهنگ ایرانی و شکل گرفتن مدخل دیگری برای بررسی تاریخ فرهنگی ایران.

جنگها تهدیدِ توانمندی و تبادل فرهنگیِ ما بوده اند

   ما در طول تاریخ با هماوردجویی هایی از سوی اعراب ، عثمانیان و در زمانی از سوی اقوام مغول و بعد غربیها در دوره های دور و نزدیک مواجه بوده ایم . اما آنچه باید مورد توجه باشد این است که ما هیچگاه جانمایه ها و بن مایه های اصلی فرهنگی. خود را از دست نداده ایم . به عنوان مثال ، مردم منطقه مصر ، مردم قبطی بوده اند. این که در انگلیسی نام آنهاایجپتتلفظ می شود ، گرته ای است ازقبط” . آنها به تمدن منطقه غرب آسیا و فینیقیه و تمدن های مدیترانه ای وابسته بوده اند. و با توجه به شباهتهایی که موضوع مطالعه قرار گرفته ، و در گونه و در چهره یامیمیکمصریان باستان شناسایی شده ، معلوم شده که آنها از مشترکات نژادی با مردم یونان هم برخوردار بوده اند. این مردم در اثر حضور اعراب زبان خود را از دست دادند و به موازات پذیرفتن اسلام ، زبان عربی یعنی زبان آورندگانِ اسلام را پذیرفتند. اما ایرانیان تنها ارزشهای اعتقادی و انسانی اسلام را قبول کردند و در عین حال ، زبان و آداب و فرهنگ خود را نه تنها حفظ کردند ، که به عنوان ملتی معتمد به نفس در قرون نخستین اسلامی به سرعت به استقلال و حاکمیت سلسله های ایرانی دست یافتند و در قرون بعد هم که  با حملات مغول و نژادهای ترک مهاجم از شرق و شمال شرقی مواجه بودند، ارزشها و اصالتهای فکری و به ویژه زبان و فرهنگ خود را به مثابه سرمایه ای گرانقیمت محفوظ نگه داشتند به گونه ای که توانستند رفتار مهاجمان خونریز را تغییر دهند و سیاست گری و کارگزاری واقعی را در اختیار گیرند.

   ما با این اوصاف، در طول تاریخ از حکومتهای دارای قدرت نظامی چشمگیر برخوردار بوده ایم و به همین دلیل توانسته ایم در عرصه تاریخ باقی بمانیم.به عنوان نشانه هایی از قدمت و تمدن خود، بدون اینکه کتابهای تالیف شده در مورد مثلا دوران مادها یا هخامنشی را بازخوانی کنیم، تنها به نمونه ای مثل حفر کانال سوئز توسط ایرانیان در سرزمین مصر که زمانی بخشی از قلمرو ایران باستان بوده اشاره می کنیم.می خواهیم بگوییم که برابر با تاریخ و گزارشهای تاریخی در سال 498 پیش از میلاد نخستین کانال سوئز حفر می شود ، کانالی به طول 84کیلومترکه به دنبال 12 میلیون مترمکعب خاکبرداری به سرانجام می رسد . سنگ نوشته ای هم مربوط به حفر این کانال در33 کیلومتری کانال سوئز پیدا شده که نشان دهنده حضور قدیم ایرانیان در آنجاست با تمدنی که بنا به بررسی مراکز مطالعاتی دارای قدمتی است که به بیش از 3900 سال قبل از میلاد برمی گردد . دراین بین کسی ایرانی تلقی می شود که خودش یا نیاکان دور و نزدیک او در محدوده نقاط جغرافیایی ای از ایران که مورد اشاره قرار گرفت و در سرحدات محدود می شود به یونان، هندوستان ، آن سوی گرجستان و آذربایجان ، و جنوب خلیج فارس و دریای عمان زیسته اند و به زبان فارسی یا دیگر زبان های ایرانی سخن گفته اند چون تنها زبان فارسی نیست که زبان ایرانی شناخته می شود. پیشتر اشاره رفته است که ایران دارای قومیتهای گوناگون بوده که هرکدام زبانی ویژه داشته اند و در عین حال همه همواره خود را زیر پرچم و بیرق ایران و ایرانی می شناخته اند . اشاره به این جغرافیا از این جهت اهمیت دارد که جغرافیای فرهنگی و تطوری که به طور طبیعی در آن صورت می گیرد متاثر است از جغرافیای خاک و گستره ای که کانون بازشناسی و نشر ارزشهای فرهنگی ، انسانی و زیبایی شناختی است .       

دیانت کماکان بایسته ی قوام فرهنگی ماست

یکی از مدخل ها و محورهای مهم در تاریخ فرهنگی ایران ، تاریخ دیانت و تدین است.ما قبل از آنکه تشرف به دین مبین اسلام پیدا کنیم، در سرزمینی بوده ایم دارای فرهنگ و تمدنی باستانی ، اصیل و کهن ، که از جمله ویژگی های این فرهنگ ، مایه ها و پایه های اعتقادی و دینی در این سرزمین بوده است .شاید مشخصا در ذیل کلیدواژه هایی چون آیین مهرپرستی و آیین های زروانی و نیز آیین زرتشتی که دین ماقبلِ اسلام  در ایران بوده است، بتوان به علائق ایرانیان نسبت به دین و دیانت تذکر پید انمود. خصوصا  متون پهلوی که توسط مترجمان معتبر خوانده و ترجمه شده ( بخشی از این ترجمه ها در سلسله انتشارات دائره المعارف بزرگ اسلامی نیزنشر یافته ) می تواند نشان بدهد که ما همواره ملتی پایبند اعتقاد و اخلاق و ارزشهای اعتقادی بوده ایم.

   دردورانی که بر ایران گذشته و مشخصا دوران پیش از اسلام را ما به می توانیم به دوره های مادها ، هخامنشیان ، سلوکیان ، اشکانیان و ساسانیان بازبخوانیم و تقسیم کنیم ، و بعد دوران اسلامی ، در آنچه از فرهنگ مدارا و مراوده با همه اقوام و کسانی که در زیر چتر ایران و ایرانی بودن و خاصه ایران فرهنگی قرار می گرفته اند ، ما می توانیم نشانه های بزرگواری و اخلاق و رواداری را در برخورد با همه کسانی که آحاد ملت ایران به شمار می آمده اند شاهدباشیم. این مطلب در دوران هخامنشی و در لوح نوشته ها و پیام هایی که صادر می شده ، در ذیل این تمدن فراگیر، قابل مطالعه است .

ایران فرهنگی ، ضامن تداوم حیات تمدنی

   ایرانیان با پیشینه ای که مورد اشاره قرار گرفت ، سهم چشمگیری در شکل گیری تمدن اسلامی پیدا کرده اند. این نکته ی در خور توجهی است که ایرانیان در هر دوره ای راه های پذیرفتن واقعیت ، و سپس کنار آمدن با واقعیت به قصد وزن سنجی و احیانا اصلاح آن را به آسانی و بخوبی پیدا کرده اند ، و دوره های مختلف تاریخ و تمدن ایران چه قبل از اسلام و چه در دوره های بعد از اسلام که ایران شاهد ایلغارها و حملات اقوام مختلفی از اطراف بوده گواه سخن ماست . ایرانیها برای برپاشدن فرهنگ و تمدن همواره آمادگی هر گونه تعاطی و داد وستد فرهنگی را داشته اند . در تاریخ گزارشهای معتبری وجود دارد ازاینکه ایرانیان با استفاده از ساز و کار دیوانی و دبیری و تمدنی گسترده ای که در دوران ساسانی بوده ، در دوران خلفای راشدین و خاصه در عهد خلیفه دوم همکاری راهگشایی صورت داده اند برای اینکه تجربه های حکمرانی و مملکت داری از ناحیه ایرانیان در اختیار قرار بگیرد .همین روحیه باعث شده بود که در دوران سلوکیان که نتیجه حاکمیت نمایندگان یونان در این سرزمین بوده ، باز ما با تأمل و الهام گرفتن از تجربه های مثبت اداری و فرهنگی وفکری و دیوانی در یونان بتوانیم  تجربه های خودمان را کامل تر کنیم. نتیجه این داد و ستدهای علمی و فکری و فرهنگی و پذیرفتاری ما در قبال آنچه تجربه های موفق بشری و تجربه حکومتها و سرزمینهای اطراف ایران به شمار می آمده ، بوده است که می توانسته در دوران اسلامی ما را به تأسیس دانشگاه های پیشرفته در زمینه های مختلف علم و از جمله در طب و طبابت و حکمت نائل کند.توجه به دانشگاه جندی شاپور در تمدن اسلامی به عنوان نتیجه و میراث تمدن ایرانی و ساسانی قابل بررسی و مطالعه است. ما دانشمندان بسیاری داریم که تجربه های مختلف مثلا از سرزمین هند را به فارسی ترجمه و منتقل می کردند.شخصیتهای برجسته ای مثل برزویه طبیب یکی از این افراد هستند.

   نکاتی که مورد اشاره قرار می گیرد عمدتا از باب مرور مدخل های سخنی مبسوط است و هر کدام از این قبیل مدخل ها یقینا به قدر کتابی ظرفیت توسعه و تامل و تحقیق دارد.در دورانی که ما آن را به عنوان دوران اسلامی می شناسیم، حکومتهای مختلفی که در این سرزمین قدرت یافته اند مظهر توجه به عدالت و فقرا بوده اند . از آن جمله است آل طاهر یا طاهریان . و بعد در دوره هایی متوجه می شویم که ایرانیان تنها به مقوله عدالت یا اعتقاد التفات نداشته اند بلکه نگاهی ذوابعاد داشته اند به همه آنچه که مربوط می شود به انسانیت و عقل و خرد و منطق و استواری در مرز و بوم ، که از آن جمله است تاکید بر ریشه ها و مایه های اصالت و من جمله زبان فارسی .

 زبان فارسی ، تنه ی درخت تمدنی ایران فرهنگی

صفاریان حکومتی و سلسله ای بوده اند که نسبت به زبان فارسی تعلق خاطر داشته اند و تعصب ورزیده اند و البته این تعصب در دوره های سامانیان و حتی حکومتهای محدودتری مثل زیاریان ادامه پیدا کرده .این نگاه پرورنده و همه جانبه بوده است که با عث می شده تا در این سرزمین دانشمندانی برخیزند که می توانند به عنون دانشمندان اسلامی برای سرزمینهای غرب و شرق الگو باشند یعنی ابن سینا اگر بر فلسفه و سپس علم و حکمت و طب غرب اثر می گذارد و آثار او به عنوان آثار قابل استفاده مورد اقبال قرار می گیرد ، در بخشی از غرب قدیم به نام آندلس و بعدا اسپانیای اسلامی با دانشمندی به نام ابن رشد مواجه هستیم که از دروازه های دیگری ورود همراه با اثرگذاری به فرهنگ غرب را محقق می کند.

   ایرانیان در علوم بلاغت ، در ادبیات و در آنچه که به زبان ، صرف و نحو زبان و فلسفه زبان ارتباط می یابدکشور زرخیزی داشته اند که دانشمندان ارزنده فراونی از آن برخاسته اند .چهره ای مثل زمخشری که در علوم عرب و لغت و ادب عرب و فقه و تفسیر و حدیث و علم کلام ، نامبردار گردیده ، یک ایرانی است ، چنان که سیبویه به عنوان یک دانشمند ایرانی در شکل گیری علم نحو عرب شخصیت تراز اولی است .

   روحیه خلاق ایرانیان بوده است که باعث می شده تا در دورانهایی ایرانیان به بازگرداندن نوعی اصالت نبوی خلافت و امامت امت اسلامی اهتمام کنند و بعد از بنی امیه بنی عباس را بر سر کار بیاورند . سهم ایرانیان در شکل گیری و قدرت یابی خلافت عربیایرانی بنی عباس چشمگیر بوده است. همین سهم است که به تعبیر آدام متز در کتاب دوجلدی تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری عامل تشکیل یک تمدن بزرگ و قابلِ معرفی می شود. ایرانیان بوده اند که در بیت الحکمه عباسیان سهم قابل توجهی ایفا کرده اند و موثر بوده اند.”زر جعفریدر حکومت عباسیان در اصل سکه هایی بوده که به نام جعفر برمکی وزیر معروف هارون ضرب شده . این یعنی آنکه ایرانیان می توانسته اند تا آن پایه نفوذ و قدرت و اثرگذاری داشته باشند که نام و نسبت آنها ضرب سکه ها را طراحی کند. طبیعی است که با توجه به قدرت یابی ایرانیان و قابلیتها و نفاذی که در تصمیمات خلافت داشته اند و موجب حسادت ها یا حساسیتهایی می شده ، همیشه سعایتهایی رخ می داده و در نتیجه دسیسه هایی علیه آنها شکل می گرفته . در یک نمونه ، قتل عامی در دوره هارون رخ می دهد که بسیاری از چهره های شاخص برمکی در آن به هلاکت می رسند . البته به طور طبیعی در قبال نژادپرستی ها و تبار گرایی های متعصبانه بعضی از متنفذین درباربه نام عروبت علیه ایرانیان، نهضت هایی به نام شعوبیه هم به وجود آمده که ممکن است دردوره هایی با بعضی افراط ها و انحراف ها و تسویه گری ها همراه شده باشد.

   روشن است که ایرانی ها همواره نسبت به فرهنگ باستان خود حمیت داشته اند. امپراتوری های بزرگی به نام ایرانیان از هخامنشی ها تا صفوی ها پدید آمده . این در حالی است که در مورد بسیاری از ملتهای خاورمیانه ، وقتی گذشته شان را مرور می کنیم ، تاریخ ندارند ، چه رسد به آنکه تمدن داشته باشند .حتی مصر باستان هیچ وقت گستردگی امپراتوری های ایران را تجربه نکرده و شاهد نبوده است. عربهاغالبا مشکل تعریف و مصداق داشته اند .مصریها ، سوریها ، عراقیها ، الجزایریها ، همه ، بیشتر اقوام سامی شناخته می شده اند و تبار عرب نداشته اند و در مقابل ورود قوم عرب به نام غلبه اسلامی یا عرضه اسلام ، فرهنگ و اصالت خود را به کناری نهاده اند . و در مقابل ، حتی در دوره های صفویه و افشاریه به عنوان آخرین دوره ها در حیات خودنمای امپراتوری کهن ایران، ظرفیت ایرانی ها باعث می شده است تا ما همواره به عنوان قدرتی برتر شناخته بشویم.

   در طول این دوره ها ، یکی از ویژگی هایی که ما را به سرزمین های دیگر پیوند می داده ، انواع زبان های ایرانی بوده است . نمونه را ، در منطقه آسیای میانه با زبان ایرانی سغدی آشنا هستیم.و یا در منطقه پامیر و مشخصا در سرزمینهای سکونت قوم تاجیک در تاجیکستان و ازبکستان با زبان های پامیری روبروییم که این مباحث را می شود به عنوان مطالبی جالب توجه در مقدمه فقه اللغه ارانسکی دید. ما در این مناطق علاوه بر زبان فارسی ، انواع زبان های ایرانی مثل زبان روشنی و زبان آسی را داشته ایم.این همه زبان مختلف به عنوان زبان ایرانی نشان می دهد که ما حتی در ذیل یک جغرافیای زبان شهرِ فارسی، می توانیم از شکل گیری یک ایران فرهنگی پرعرض و طول سخن بگوییم.

   در فرجام سخن ، بسنده می شود به ذکر این نکته که پارسی گویان بسیاری در سرزمین های محتلف حضور داشته اند که تمدن ایرانی را در آسیای مرکزی و شبه قاره و غرب آسیا و آسیای صغیر ، گسترش می داده اند.در دوره هایی ، حاکمیت ایرانی بخشهایی ار سواحل غربیخلیج فارسرا ، یعنی همان جا که امروزه تسامحا سواحل جنوبی می خوانیم ، تحت نگین خود داشته است . ما حتی شاهد وسعت یافتن این سیطره تا بخشهای پایین دست شبه جزیره عربستان یعنی تا سرزمین یمن بوده ایم. در این بین زبان فارسی که تا سرزمین های دور می رفته ، همراه بوده با انتقال آیین های ایرانی ؛ مثلا آیین نوروز به عنوان کلیدواژه دیگری که می شود از طریق آن به آیین های ایرانی توجه پیدا کنیم . ما در گذشته باستانی خود آداب احترام برانگیز فراوانی داشته ایم که امروز هم شاهد بخشی از آنها هستیم ، مثلا آیین گلاب زدن بر دست مهمان که امروزه در بعضی سرزمینها و مجالس و محافل ادامه پیدا کرده یا آفتابه لگن برای دست شستن مهمان قبل از نشستن بر خوان . حتی مدخل هایی معطوف به عدالت طلبی و مساوات چون عیاری و عیاران می تواند دریچه ای باشد به بعضی مایه های قدیم فرهنگی و ایرانی. این گروه ازایرانیان قدیم ناقلان اسطوره مهرپرستی ایرانی به اروپا بوده اند و به این نکته شادروان مهردادبهار فرزند مرحوم ملک الشعراء بهار در کتاب ازاسطوره تا تاریخ پرداخته است.

منابع

سید علی آل داوود ، فرهنگ گزیده کتابشناسی (چاپ اول، تهران ، خانه کتاب ، اردیبهشت 1396) .

ای. م. ارانسکی ، مقدمه فقه اللغه ، ترجمه کریم کشاورز ، چاپ اول ، تهران ، پیام ، 1358 .

مهردادبهار ، ازاسطوره تا تاریخ ، چاپ ششم ، تهران ، چشمه ، زمستان 1387 .

محمدتقی جعفری ، فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو ، چاپ اول ، تهران ، علمی و فرهنگی ، زمستان 1373 .

ویل و آریل دورانت ، تاریخ تمدن ، جلد اول ، مشرق زمین گاهواره تمدن ، ترجمه احمد آرامع .پاشاییامیرحسین آریان پور ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، 1367 .

دکتر عبدالحسین زرین کوب ، روزگاران (چاپ پنجم ، تهران ، انتشارت سخن، 1383) .

کمیسیون ملی یونسکو در ایران ، ایرانشهر، چاپ تهران، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، نشریه شماره 22  ، جلد اول 1342 ش. ،  جلد دوم 1343 ش. .

دکتر فاطمه مدرسی ، فرهنگ توصیفی نقد و نظریه های ادبی ، چاپ اول ، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1390 .