مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ايران از نگاه اعراب و آسيب شناسي سهم ايران در تنش با جهان عرب -گفتگو با دكترمحمد صالح صدقيان رئيس مركز عربي مطالعات ايراني

اشتراک

مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

در دو سال گذشته يكي از بحث هاي مهم در مورد تنش هاي ايراني- عربي بررسي نوع نگاه اعراب به ايران و ايرانيان بوده است. در اين راستا گذشته از خبرها و گزارش هاي گوناگون نشانه و نمودهاي مختلفي از تنشهاي مداوم ايران با كشورهاي عربي بويژه بين ايران با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس وجود داشته است. در اين با توجه به تنشهاي دو سال گذشته روابط دو سويه گذشته براي بررسي و آسيب شناسي نوع نگاه كشورهاي عربي بويژه اعضاي شوراي همكاري خليج فارس گفتگويي با دكتر محمد صالح صدقيان پژوهشگر عراقي و رئيس مركز  عربي مطالعات ايراني داشته ايم:

واژگان كليدي: ايران از نگاه اعراب، رويكرد شوراي همكاري خليج فارس به ايران، تنش بين ايران و كشورهاي عربي، تنش زدايي در روابط ايران و اعراب، آينده روابط ايران با كشورهاي عربي، عوامل موثر در تنش ايران و اعراب

مركز بين المللي مطالعات صلح: اگر به دوسال گذشته روابط ايران و كشورهاي عربي بويژه  كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس نگاهي داشته باشم روابط دو سويه باناملايمات، چالش ها و تنش هايي فراواني روبرو بوده است. به نگاه شما علل اين تنشها چه بوده است؟

در اين تنشها عوامل مختلفي دخيل بوده است. مصالح و منافع جهان عرب، اسرائيل و غرب نقش مهمي در اين امر داشته است.  كشورهاي عربي با فشار امريكا روبرو بوده اند. با توجه به ارتباطات عميقي كه امريكا و غرب با كشورها عربي و شوراي همكاري خليج فارس داشته است غرب به اين كشورها فشارهاي فراواني وارد كرده است و اين فشارها نقش مهمي را بر ضد روابط با ايران بازي كرده است. گذشته از اين هر زمان كه تنش بين ايران و كشورهايي حاشيه خليج فارس بيشتر گردد، قطعا نيروهاي بيگانه سوئ استفاده مي كنند. در اين حال ما نبايد همه چيز را در زمين اعراب و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس ببينيم. ايران هم در هشت سال اخير در تنش هاي افزايش يافته با اعراب مقصر بوده است. سياست ايران با كشورهاي عربي سياست تنش زدايي نبوده است، بلكه سياست تهديد بوده است. يعني طبيعي است كه با رويكرد ايران اعراب هم اين گونه موضع بگيرند. به نظر من اگر  مواضع جمهوري اسلامي ايران را از آغاز انقلاب تاكنون در نظر گيريم ايران كشور بزرگي در منطقه و هدف هاي بزرگي دارد و جايگاه بزرگي هم از آغاز انقلاب تاكنون داشته است. ايران با تمدن، فرهنگ و تاريخ طولاني است، اما در سالهاي اخير مردم، دولت و كشورهاي منطقه توقعاتي از ايران داشته اند كه برآورده نشده است. كشور جمهوري اسلامي ايران سومالي، يمن و يا موريتاني نيست. چرا ايران از امريكايي ها توقعات و انتظاراتي دارد و مي گويد امريكا سياست غلطي در منطقه دارد؟ چرا ايران از اسپانيا و  ايتاليا همين توقعات را نداريد؟ پاسخ اين است كه امريكا كشور بزرگي با منافع بزرگ است. لذا توقع ايران از امريكا سطح بالايي دارد. در اين حال كشوهاي منطقه هم همين توقع را از ايران دارند. وقتي به ايران نگاه ميكنند سقف و سطح بالايي از خواسته ها از ايران را دارند. يعني اگر ايران كشور بزرگي است و داراي تمدن و تاريخ  طولاني است رويكردها و سياست هايش نيز بايد در همين سطح باشد. اما متاسفانه در هشت سال اخير رويكرد و سياست ايران بدين گونه نبود. يعني ايران گاه به دنبال مسائل بسيار كوچكي بوده است و بر مسائل بسيار جزئي انگشت گذاشته است. ايران بايد قبول كند كه در  بي ثباتي روابط بين ايران و كشورهاي عربي مخصوصا بين ايران و كشورهاي عربي خليج فارس سهيم بوده است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: از منظر نشانه شناسي ايران چه سياست هايي را به گونه اي انجام داده است كه كشورهاي عربي بدان به عنوان تهديد نگاه كرده اند؟

 قبل از هر چيز بايد به گفتمان سياسي توجه كرد. در واقع گفتمان سياست خارجي جمهوري اسلامي گفتمان اعتماد سازي براي كشورهاي عربي و شوراي همكاري خليج فارس نبوده است. در بقيه مسائل نيز اين امر جاري است. حتي مي توان گفت سياست ايران در روابط با كشورهاي ديگر نيز سياست اعتماد سازي نبوده است. من اين سوال را مطرح مي كنم كه ايران معاهده اي امنيتي با عربستان سعودي امضا كرده بود. آيا به دنبال آن بود و آن را عملي كرد و از عربستان درخواست كرد كه عملي گردد؟ يا بر مبناي آن كار و گفتگو شود؟ پاسخ اين است كه به متاسفانه به اين امر توجه نشد. همچنين برخي از مسئولان جمهوري اسلامي  ايران نگاه تحقيرآميزي به كشورهاي عربي دارند. درست است كه كشورهاي عربي استقلال سياسي ندارند، زير سلطه امريكا هستند و.. اما ايران چه كرده است؟ با همين روش به كشورهاي عربي نگريسته است يا به چشم ديگر؟  ايران كشوري بزرگ در منطقه است و كشورهاي خليج فارس هر گونه اي كه باشند كشورهايي در منطقه ايران و همسايه ايران هستند. دو راه وجود دارد يا بايد با اين كشورها راهكارهايي عملي و احترام آميز و همراه با همكاري داشت يا نه به نگاهي ديگر بدان ها نگريست. قطعا هر نگاه ديگري جدا از همكاري به ضرر منافع سياسي، تجاري، اقتصادي و.. ايران است. ساحل ايران در خليج فارس از آبادان تا تنگه هرمز گسترده است و در مقابل كشورهاي عربي بسياري در طرف مقابل هستند. در نگاهي مقايسه اي روابط ايران با كشورهاي عربي در زمان آقاي رفسنجاني و خاتمي ايده آل نبود، اما قطعا از هشت سال گذشته بهتر بود. در آن دوران ارتباطات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و.. دو طرف بهتر بود.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: از نگاه شما سياست منطقه اي ايران در روابط با  كشورهاي عربي تا چه ميزاني موجب نفوذ بازيگران منطقه اي به مداخله در روابط ايران و اعراب شده است؟

در برخي از مواقع اينگونه بوده است و بازيگران ديگر از آن سوئ استفاده كرده اند. عوامل خارجي دخيل و عوامل فشار در روابط ايران و كشورهاي عربي بسيار زياد است. اسرائيل، امريكا و منافع كشورهاي غربي و.. در اين روابط سهيم است. گذشته از اين هر زمان كه تنش بين ايران و كشورهايي حاشيه خليج فارس بيشتر گردد، قطعا نيروهاي بيگانه سوئ استفاده مي كنند. يعني برخي از اوقات ايران در حضور نيروهاي بيگانه در منطقه خليج فارس سهيم ميشود. ايران نبايد فضار را به گونه اي مديريت كند كه كشورهاي ثالث و قدرت هاي بيگانه وارد منطقه گردند. در اين حال منافع كشورهاي خليج فارسي هم در اين نگاه به ايران مهم هست و اين كشورها از ايران ترس دارند. واقعيت امر اين است كه با توجه به كوچكي اين كشورها بايد بدان ها حق داد. اينكه ايران اين مساله را كه امنيت اين كشورها امنيت ايران است و آن را مطرح كند كافي نيست. بايد اين رويكرد عملي باشد. يعني بايد اين كشورها در واقعيت و سطح عملياتي از ايران احساس اطميناني پيدا كنند. اين احساس اطمينان براي ايران و منافع جمهوري اسلامي ايران خوب است. يعني اين كشورها نبايد اينگونه احساس كند كه در حالت ضعف هستند. وقتي كه اين احساس وجود داشته باشد كه در مقابل ايران در حالت ضعف هستند قطعا به دنبال بازيگران و كساني هستند كه اين خلا ترس را پر كنند. در حالي كه اين خلائ را بايد جمهوري اسلامي ايران پر كند. اما چگونه؟ شروع اين امر از گفتمان سياسي سياست خارجي ايران است. يعني گفتمان سياست خارجي ايران بايد تنش زدا باشد نه تنش زا تا اين كشورها احساس نكنند در محاصره و يا موضع ضعف و خطر در مقابل ايران هستند. به عبارتي بايد از ايران احساس امنيت كنند. مثلا كويت از سال 1990 و روز اشغال كويت از نيروهاي صدام تا سال 2003  در دوره دوازده ساله اي از  جانب صدام احساس ناامني داشت. حتي بعد از آزاد سازي كويت هر چند صدام قدرتي نداشت، اما كويت همچنان احساس امنيتي از صدام نداشت. اكنون نيز در نگاهي مقايسه اي بايد گفت نبايد احساس ناامني در نگاه به ايران در بين كشورهاي عربي وجود داشته باشد و حس امنيت هم بايد مقطعي نباشد. يعني رويكرد ايران استراتژيكي باشد. واقعيت امر فرقي نميكند. اكنون رئيس جمهور روحاني است فردا فردي ديگر اما سياست استراتژيكي ايران بايد مبني بر تنش زدايي و احترام به امنيت كشورهاي منطقه باشد. يعني بايد اين حس وجود داشته باشد كه از سوي ايران امنيت آنها وجود دارد و مساله اي قابل بحث نيست. در آن زمان ايران مي تواند جلو ورود بازيگران خارجي به منطقه را بگيرد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: برخي معتقدند كه محبوبيت ايران در بين كشورهاي عربي در  شرايط بروز شكاف شيعي سني در منطقه در پايين ترين سطح خود در دهه هاي گذشته قرار دارد. اين امر تا چه ميزاني واقعي است؟

من به اين مساله زياد اعتقاد ندارم، اما بايد گفت در دو سال اخير و با طرح مساله سوريه مساله سني- شيعي هم مطرح شده است. اين امر بر ميزان محبوبيت ايران تاثير بسياري گذاشته است. من هر چند بر اين نظر نيستم كه دولت جمهوري ايران در دامن زدن به مساله شيعي سني دخيل بوده، اما متاسفانه در مساله سني- شيعي شخصيت ها و نهادهايي در ايران (كه ممكن است دولتي هم نباشند) در دامن زدن به فرقه گرايي و تنش شيعه و سني دخيل بوده اند. حتي برخي از اوقات شبكه هايي چون الكوثر و العالم هم تا حدي در اين امر سهيم بوده اند. ما نمي توانيم بگوييم ايران سياست معصومي داشته و رويكرد مقامات ايراني بدون عيب بوده و تنها كشوهاي عربي رويكرد اشتباهي داشته اند. ايران بايد بينيد به كجا ميرود و چه نقشه را براي روابط با كشورهاي عربي كشيده است.

 

 مركز بين المللي مطالعات صلح: نقش رسانه هاي عربي در افزايش تنش ايران با كشورهاي عربي و تاثير گذاري بر توده و نخبگان كشورهاي عربي تا چه حدي است؟

رسانه هاي عربي به نحوي منعكس كننده مواضع نظام هاي رسمي عربي هستند. در سالهاي گذشته هر چند برخي رسانه هاي عربي نگاهي منفي نسبت به ايران نداشتند، اما تا حدي اين امر ممكن است و بقيه تحت تاثير دولت ها قرار داشتند. من فكر ميكنم ايران در مورد رسانه هاي عربي رويكرد درستي نداشته است. بسياري از رسانه هاي عربي، خبرنگار، استاد دانشگاه و.. عربي به ايران مي آيند تصوراتشان در مورد ايران متفاوت ميشود. مهم نيست اين رسانه ها و شخصيت از هواداران ايران باشند، بلكه بايد از كسان ديگر و حتي مخالفان باشند. مثلا در انتخابات اخير ايران به خيلي از رسانه هاي عربي اجازه ورود به ايران داده نشد، ولي كساني كه وارد ايران شدند تعجب كردند و حتي در ذهن آنها نيز نمي گنجيد كه شرايط ايران اينگونه است. من دوستي مسيحي در بيروت دارم مسائل انتخابات اخير ايران و پس از آن و… را باور نمي كرد. به عبارتي شناخت نخبگان رسانه هاي عربي از ايران كامل نيست. ايران نياز به ورود خبرنگاران و رسانه هاي همگرا در وارد شدن به ايران ندارد، بلكه بايد ديگران بيايند تا واقعيات جامعه ايران  از جمله صندوق هاي آرا، راي مردم تا ساعت يك شب، خيابان ها و… را ببينند. اين امر موجب مي شود به ايران اتهام نظام ديكتاتوري و…را نزنند. چرا كه آنچه در ايران وجود دارد در تمام كشورهاي عربي(حتي لبنان كه از قبل داراي حالتي از دمكراسي بوده است) وجود ندارد.

 

گفتگو از : فرزاد رمضاني بونش

 

مطالب مرتبط