مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

الزامات یک دیپلماسی فرهنگی موفق

اشتراک

روح الله سوری

پژوهشگر مسائل بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

دیپلماسی فرهنگی را تلاش برای درک، آگاهی، مشارکت و تاثیرگذاری بر افکار عمومی، نهادها و دولت های سایر کشورها تعریف کرده اند. دلانی دیپلماسی فرهنگی را روش تاثیرگذاری مستقیم یا غیر مستقیم دولت، افراد و گروه های خصوصی بر نگرش ها و افکار عمومی موثر بر تصمیم سازی در سیاست خارجی کشور دیگر بیان کرده است. همچنین دیپلماسی فرهنگی را باید نوعی دیپلماسی عمومی و قدرت نرم شامل تبادل ایده ها، اطلاعات، هنر، زبان و دیگر جنبه های فرهنگی در میان ملت ها با هدف فهم متقابل قلمداد نمود. 

جدای از تعریف دیپلماسی فرهنگی و اهداف آن آنچه مدنظر این یادداشت می باشد، الزامات یک دیپلماسی فرهنگی موفق و عوامل تاثیرگذار بر موفقیت به کارگیری دیپلماسی فرهنگی است. اگرچه نمی توان کتمان کرد که موفقیت یک دیپلماسی فرهنگی بستگی زیادی به چگونگی تعریفی دارد که از این عنوان به عمل می آوریم.

به نظر می رسد که موفقیت در به کارگیری دیپلماسی فرهنگی مستلزم درنظر گرفته شدن و رعایت چند ویژگی مهم می باشد. اولین ویژگی یا مشخصه در این رابطه این است که کاربست دیپلماسی فرهنگی مستلزم به رسمیت شناختن طرف مقابل و فرهنگ آن می باشد. معنای واضح تر این گزاره این است که وقتی دولتی اقدام به پیگیری دیپلماسی فرهنگی در قبال دیگر دولت ها و ملت‌ها می نماید، در درجه اول نمی بایست ستیزی با دیگر فرهنگ ها داشته باشد. از آنجا که هدف از به کارگیری دیپلماسی فرهنگی می‌بایست برقراری دیالوگ و مفاهمه بین طرفین باشد هرگونه تلاش برای زیر سوال بردن فرهنگ های مقابل و یا استفاده از ترویج فرهنگی خاص به منظور برهم زدن رابطه و تعاملات درونی کشورها بخصوص رابطه میان دولتها و ملتها، موفقیت دیپلماسی فرهنگی را با موانع جدی روبرو خواهد کرد.

ویژگی دوم در کاربست دیپلماسی فرهنگی وجود تفاهم و اشتراک نظر یا اجماع کلی میان دولت و ملت بکاربرنده این ابزار در رابطه با تعریف فرهنگ و نمادهای فرهنگی خود می باشد. به طور دقیق تر این موضوع به این معناست که دولت و ملت می بایست برداشتی یکسان یا تا حدود زیادی مشابه از فرهنگ خود داشته باشند. هرگونه دوگانگی، تنش و یا تضاد میان این برداشت به طور حتم دیپلماسی فرهنگی را با شکست مواجه خواهد کرد. آنچه این گزاره به ما می گوید این مساله است که آیا نمادهای فرهنگی، سمبل های فرهنگی و ارزش های مرتبط با فرهنگ که از سوی دولت ها به رسمیت شناخته می شوند همان نهادها و ارزش هایی هستند که مردم نیز آنها را به رسمیت می شناسند یا اینکه بین آنچه دولت و دستگاه رسمی دیپلماسی کشورها به عنوان فرهنگ کشور خود به دیگران معرفی می کنند با برداشت مردم و جامعه از فرهنگ، تضاد و عدم تطابق وجود دارد.

شاخصه سوم در زمینه دیپلماسی فرهنگی، وضعیت درونی کشور به کارگیرنده و یا برداشت و نگاه دیگران به وضعیت داخلی آن کشور می باشد. وجود حداقلی از رفاه، آزادی و رضایت( مشروعیت) در میان مردم یک کشور و یا برداشت مثبت دیگران از این موضوع در موفقیت دیپلماسی فرهنگی موثر است. بسیار محتمل است کشوری که مردم آن از آزادی های اساسی، رفاه مناسب و رضایتمندی حداقلی نسبت به حکومت خود برخوردار نباشند در دیپلماسی فرهنگی نیز دچار ضعف های جدی باشد.

نکته دیگر در این رابطه نقشی است که جامعه مدنی و بخش غیردولتی در ترویج فرهنگ یک کشور در خارج از مرزهای خود می‌تواند ایفا کند. میزان موفقیت جامعه مدنی در معرفی فرهنگ کشورها در بیرون از مرزها ارتباط وثیقی با آزاد بودن و مستقل بودن از حکومت ها دارد. هرچه این درجه استقلال و آزادی بیشتر باشد به همان نسبت نیز میزان خلاقیت و بهره مندی جامعه مدنی از ابزارهای قدرتمند و تاثیرگذار چون رسانه ،گردشگری و … نیز بیشتر خواهد بود.

در نهایت مولفه مهم دیگر در موفقیت دیپلماسی فرهنگی نوع برداشت و تصور دولت ها و ملت های دیگر از اهداف و انگیزه های سیاست خارجی آن کشور می باشد. کشورهایی که در نگاه دیگران در اهداف سیاست خارجی صلح جوتر باشند در مقابل کشورهایی که به عنوان کشورهای بی ثبات کننده شناخته می شوند از موفقیت بیشتری در دیپلماسی فرهنگی برخوردار خواهند بود.

اگرچه همه مولفه ها و ویژگی های لازم برشمرده شده برای موفقیت دیپلماسی فرهنگی کم و بیش راجع به ایران صدق می کند، اما چنانچه بخواهیم بر اساس آنچه بیان شد در رابطه با دیپلماسی فرهنگی ایران قضاوت نماییم، به نظر می آید که مهمترین چالشی که دیپلماسی فرهنگی ایران با آن مواجه است نبود اجماع در سطح ملی میان دولت و ملت راجع به تعریف فرهنگ و فقدان یک برداشت یکسان از فرهنگ در میان دولت و جامعه از یک سو و عدم استقلال و آزادی بخش خصوصی و غیردولتی از سوی دیگر می‌باشد. این دو مورد کاملا با یکدیگر مرتبط و دارای اثرات متقابل می باشند به طوری که اختلاف میان برداشت اسلامی و برداشت ایرانی از هویت بویژه در فضای پس از انقلاب اسلامی، در عدم همراهی و هم افزایی بخش رسمی با بخش غیررسمی بسیار موثر بوده است. به هر حال هر گونه موفقیت در دیپلماسی فرهنگی از سوی ج.ا.ا مستلزم رسیدن به اجماع و اشتراک نظر بخش رسمی و غیر رسمی راجع به فرهنگ و به دنبال آن آزادی و استقلال عمل بیشتر بخش غیردولتی می باشد.

واژگان کلیدی: الزامات , دیپلماسی, فرهنگی موفق, روح الله سوری

مطالب مرتبط