مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

استراتژي دريايي جديد ايران و تغيير موازنه قدرت دريايي در منطقه پيراموني شمال غرب اقيانوس هند

اشتراک

 

ميثم طاهري بنچناري

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


مقدمه

تنگه ها و آبراه هاي دريايي همواره براي قدرتهاي بزرگ حايز توجه بوده اند به طوري كه كشورهاي داعيه دار قدرت تلاش كرده اند بر آنها تسلط يابند. قدرت هاي بزرگ به دليل نقش درياها و آبراه هاي بين المللي در تجارت جهاني و كسب جايگاه سوق الجيشي از گدشته هاي دور تاكنون در صدد بوده اند كه برتري نظامي خود در آن مناطق را ثابت و تا حد امكان حضور كشورهاي رقيب را كاهش دهند.اهميت درياها در كسب جايگاه برتر سياسي و نظامي به حدي است كه برخي نظريه پردازان مانند “آلفرد تایر ماهان” کنترل بر دریاها  را شرط اصلی براي تبديل شدن به یک قدرت جهانی دانسته اند.به نظر اين انديشمند، در نزاع بین قدرتها، نیروهایی که در موقعیت دریایی برتري قرار دارند از امکانات بیشتری برای در دست گرفتن ابتکار عمل بر خوردار هستند.

در اين ميان، منطقه دريايي  شمال اقيانوس هند و نواحي غربي آن يعني، درياي عمان، خليج فارس، خليج عدن و درياي سرخ به دليل جايگاه سوق الجيشي كه دارا بوده و در حد فاصل راه هاي مواصلاتي غرب و شرق قرار دارد همواره مورد توجه قدرتهاي بزرگ بوده است.

نكته حايز اهميت اين است كه تا كنون به دليل ضعف قدرت دريايي كشورهاي منطقه، تامين امنيت اين منطقه در عرصه درياها، متكي به حضور قدرتهاي فرا مطقه اي بوده اما چندي است كه ايران با اتخاذ استراتژي جديد دريايي و افزايش قدرت نمايي سعي در برهم زدن توازن دريايي منطقه و گرفتن ابتكار عمل در منطقه دارد.

در اينجا اين سوال مطرح مي شود با توجه به شرايط فعلي، آيا استراتژي دريايي جديد ايران مي تواند توازن قدرت دريايي در سطح منطقه را به هم بريزد؟ آيا بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي حاضر به پذيرش يك قدرت دريايي جديد در اين منطقه مي شوند؟ استراتژي دريايي جديد ايران چه پيامدهايي را به دنبال دارد؟

 

الف-  موازنه قدرت در دست دولت هاي فرامنطقه اي

در طي قرن هاي 15 تا 19 كشورهاي پرتغال، هلند، انگليس بر منطقه شمال اقيانوس هند و نواحي پيراموني آن تسلط داشتند و در اين ميان خليج فارس و درياي عمان به عنوان يك منطقه مهم از لحاظ تجارت دريايي و انرژي مورد توجه قدرتهاي فرامنطقه اي بوده است.

در قرن بيستم نيز با رو به افول نهادن قدرت انگليس و خروج ناوگان اين كشور از شمال اقيانوس هند، قدرت نوظهور آمريكا جانشين آن شد.

حمله شوروي به افغانستان، پيروزي انقلاب اسلامي ايران و وقوع جنگ تحميلي با عراق، ادعاي مبارزه با تروريسم و… زمينه حضور گسترده تر ناوگان دريايي آمريكا در منطقه و بويژه خليج فارس را فراهم كرد به طوري كه واشنگتن در اقدامي حايز اهميت، مقر ناوگان پنجم دريايي خود را در بحرين مستقر كرد و با اين اقدام، خود را به عنوان قدرت مسلط دريايي در خليج فارس معرفي كرد.  حضور پيوسته ده ها شناور نظامي آمريكا در اين منطقه از جمله ناوهاي هواپيمابر به عنوان جلوه اي از قدرت نمايي دريايي واشنگتن به شمار مي رود.

حمله ناوگان نظامي آمريكايي به ناوهاي سهند و سبلان در 29 فروردين 1367 ضربات سنگيني به ناوگان دريايي ايران وارد و مهم ترين مدعي قدرت دريايي در خليج فارس را براي مدتي به حاشيه راند.

 

ب- ايران، بازيگر جديد عرصه درياها

نظام سياسي انقلابي ايران كه همواره داعيه تبديل شدن به قدرتي منطقه اي را داشته و البته از ظرفيتهاي فراواني نيز برخوردار است به دريا به عنوان حوزه اي راهبردي نگريسته كه مي تواند روياي تهران در تبديل شدن به قدرت اول منطقه را تحقق ببخشد.

تهران مي داند كه براي تبديل شدن به قدرتي برتر در منطقه بايد در درياها حرفي براي گفتن داشته باشد بنابراين در كنار تقويت تسليحاتي خود در حوزه هاي موشكي، سامانه هاي پدافند هوايي و زميني به تقويت ناوگان دريايي نيز توجه كرده است.

توليد جنگ افزارهاي دريايي مانند ناوشكن، زيردريايي و سلاح هاي ساحل به درياي مافوق صوت كه توليد آنها به دليل تكنولوژي پيشرفته تنها به كشورهاي معدودي محدود است جلوه اي از عزم سياستمداران و تصميم گيران براي حضور قوي در درياها مي باشد.

در اين ميان اظهارات مقامات نظامي ارشد ايران، گوشه هايي از اهداف و برنامه هاي استراتژي دريايي جديد ايران را آشكار مي كند. امير دريادار حبيب الله سياري فرمانده نيروي دريايي ارتش از” تبديل شدن ايران به بزرگترين ‌قدرت ‌دريايي ‌منطقه” سخن مي گويد (4 اذر 1387 – ايرنا)؛ و احمد وحيدي، وزير دفاع جمهوري اسلامي ايران نيز در اظهاراتي قابل توجه و بي سابقه با اشاره به گسترش حوزه ماموريت ناوگان دريايي ايران به منطقه اي فراتر از خليج فارس و درياي عمان تصريح مي كند: ” درياي سرخ بخشي از محيط پيراموني امنيتي ايران محسوب مي‌شود”.

حضور گسترده نيروي دريايي ايران در درياها و مناطقي كه تاكنون سابفه نداشته است از سال 1387 شروع شد؛ زماني كه در كنار اظهارات مقامات ارشد سياسي و نظامي ايران مبني بر ايجاد يك نيروي دريايي راهبردي و ايفاي نقش تهران در تامين امنيت دريايي منطقه، اولين ناوگروه هاي نظامي ايران براي مقابله با دزدان دريايي به خليج عدن اعزام شدند.

مقابله با دزدان دريايي صحنه آزمايش خوبي براي ناوگان دريايي ايران بود به طوري كه توانست به مدت چندين سال حضور پيوسته در اين منطقه را حفظ كرده و برخوردهاي نظامي هر چند كوچك با دزدان دريايي داشته باشد.

حضور در خليج عدن باعث افزايش اعتماد به نفس نيروي دريايي ايران گرديده و باعث شد ناوگان دريايي ايران با توانايي بيشتري به حضور در ساير مناطق بينديشد كه عبور از كانال سويز و حضور در درياي مديترانه از جمله اين اقدامات است كه براي اولين بار در طول تاريخ نيروي دريايي ايران انجام شد.

اعزام زيردريايي به درياي سرخ، آزمايش موشكهاي دوربرد در شمال اقيانوس هند، هدف قرار دادن هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا كه وارد حريم دريايي ايران شده بودند و پرواز هواپيماهاي شناسايي ايران در فراز ناوهاي آمريكايي همگي، گوشه هايي از عزم تهران براي تغيير در موازنه قدرت در درياها و قبولاندن خود به عنوان يك قدرت دريايي جديد است.

ج- فرصت ها و موانع

دولت ايران براي پيگيري استراتژي جديد دريايي و به هم زدن توازن قدرت موجود در منطقه دريايي مورد بحث و قبولاندن خود به عنوان  يك بازيگر مصمم و موثر در عرصه درياها با فرصت ها و موانعي مواجه است كه در ادامه به آنها اشاره مي كنيم.

1- فرصتها:

– عزم دولتمردان و مقامات ايران: درنظريه لوهان، وجود يك حکومت آینده نگر و دارای خط مشي اجرایی متهورانه براي استفاده از ظرفيتها و تبديل شدن به يك قدرت دريايي لازم است. بررسي اظهارات مقامات دولت ايران و اسناد نيز نشان دهند كه چنين عزمي در بين دولتمردان ايران وجود دارد. سند چشم انداز بيست ساله 1404 يكي از مهم ترين اسناد در اين خصوص مي باشد كه نشان دهنده عزم نظام جمهوري اسلامي ايران براي دست يافتن به جايگاه برتر منطقه اي است.

– موقعيت استراتژيك: ايران بر تنگه هرمز و خليج فارس كه بزرگترين محل ترانزيت نفت و انرژي در جهان مي باشد اشراف دارد و تصميم گيري ها رفتار ايران بر امنيت روند تامين انرژي جهاني تاثيري مستقيم دارد.

– دارا بودن سواحل طولاني در خليج فارس و درياي عمان

– جمعيت گسترده: جمعيت گسترده ايران، فرصت هاي لازم براي تامين نيروي نظامي كافي براي استراتژي دريايي و پيگيري اهداف مورد نظر فراهم مي كند.

– حمايت افكار عمومي داخلي: كشور ايران در طول تاريخ طولاني چند هزارساله خود از موقعيت برتري در منتطقه برخوردار بوده و حتي در مقاطعي به عنوان ابرقدرتي جهاني نيزشناخته مي شده است.

اين سابقه تاريخي درخشان در اذهان مردم ايران جاي گرفته و باعث ايجاد روحيه بلندپروازي شده به طوري كه مردم ايران از لحاظ ذهني از تبديل شدن به قدرت برتر در منطقه استقبال مي كنند.

– وجود منابع مالي كافي براي شروع كار: ايجاد زيرساختهاي مناسب براي تحقق اهداف پرهزينه استراتژي دريايي جديد ايران وجود منابع مالي زيادي را مي طلبد كه ايران با دارابودن منابع نفتي و صدور آن قادر به تامين اين منابع مالي است.

البته بايد خاطر نشان شود كه براي تداوم پروژه هاي نظامي و دريايي، تهران به پشتوانه هاي مالي بيشتري علاوه بر منابع نفتي نياز دارد كه اين مساله با رشد اقتصادي و ايجاد يك اقتصاد قوي تحقق مي يابد.

-شكل گيري صنايع توليد تجهيزات نظامي در ايران: در سالهاي اخير به دليل تحريم هاي متعدد، دولتمران ايراني به توليد جنگ افزارها و تجهيزات نظامي بومي روي آورده اند كه بخش قابل توجهي از آنها مربوط به صنايع و تسليحات دريايي است به طوري كه شناورهايي مانند ناوشكن و زيردريايي كه ساخت آنها به كشورهاي خاصي محدود است نيز در ايران توليد مي شود.

هر چند كه برخي از تجهيزات دفاعي توليد شده در داخل از نمونه هاي خارجي بويژه مدل هاي شرقي كپي برداري شده و از تكنولوژي پايين تري نسبت به نمونه هاي غربي برخوردار است اما توليد آنها در داخل به تصميم گيران و سياستمداران ايراني اجازه قدرت مانور بيشتري را مي دهد تا با نگراني كمتري از طرف قدرت هاي غربي به توليد تجهيزات مورد نظر يپردازند.

2– موانع:

– وجود توازن قدرت دريايي در تضاد با منافع ايران: توازن دريايي فعلي كه بامحوريت قدرتهاي فرامنطقه اي بويژه آمريكا شكل گرفته است در تضاد با منافع ايران قرار دارد.  ساختار موجود در مقابل تلاش ايران براي تغيير اين وضع واكنش نشان داده و در تلاش براي حفظ وضع موجود است. رابرت گيس وزير دفاع پيشين آمريكا در واكنش به استراتژي دريايي جديد ايران با هشدار به اين رويكرد جديد مي گويد: ” برخي كشورها براي تضعيف قدرت نيروي دريايي آمريكا، استراتژي «نامتقارن و غيرمتوازن» در پيش گرفته اند.” (ايرنا ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۹)”

-حضور قدرتهاي بزرگ خارجي در منطقه: حضور مستقيم ناوگان آمريكا در خليج فارس و درياي عمان همواره تهديدي مهم براي شناورهاي ايراني به شمار مي رود. اگرچه بعد از 29 فروردين سال 1367 هيچ درگيري مستقيم نظامي بين ناوهاي 2 طرف رخ نداده اما خطر درگيري پابرجاست.

– تشديد رقابت تسليحاتي در منطقه: استراتژي دريايي ايران به رقابت تسليحاتي در منطقه دامن مي زند و  كشورهايي مانند عربستان را مي تواند وادار كند كه با خريد شناورهاي دريايي و زير سطحي و تسليحات ضد اهداف دريايي وارد يك رقابت دريايي با ايران شوند.

وقوع چنين رقابت تسليحاتي در عرصه دريا مي تواند برنامه هاي ايران در اين خصوص را دچار خدشه كند زيرا كشورهاي نفت خيز منطقه مي توانند با خريد گران ترين و جديدترين تسليحات پدافند ضد دريايي ازكشورهاي غربي ، قابليت ها و دستاوردهاي دريايي ايران در اين حوزه را به چالش بكشند و حتي بي خاصيت كنند كه در نهايت تهران نيز به مجهز شدن به سلاح هاي جديد روي مي آورد.

– افزايش وابستگي و اتكا كشورهاي منطقه به قدرت دريايي كشورهاي فرامنطقه اي: روي آوردن هر چه بيشتر كشورهاي منطقه به دولتهاي فرامنطقه اي نظير آمريكا به عنوان مانع ديگر ايران به شمار مي رود.

اتكاي روز افزون كشورهاي منطقه، باعث افزايش حضور نظامي غرب در منطقه گرديده و هزينه هاي دفاعي و پدافندي ايران را افزايش داده و تحقق اهداف ايران را تحت تاثير قرار مي دهد.

جمع بندي:

به نظر مي رسد در كوتاه مدت راهبرد دريايي جديد تهران و افزايش حضور ناوگان دريايي ايران در مناطق مختلف و تلاش تهران براي تغيير موازنه دريايي در حاشيه شمالي اقيانوس هند و مناطق پيراموني با واكنش سرد و حساسيت كشورهاي منطقه و قدرتهاي فرامنطقه اي مواجه شود اما واقعيت اين است كه در بلند مدت اين كشورها مجبورند قدرت دريايي ايران را به عنوان يك مولفه جديد در توازن قواي منطقه اي بپذيرند.

عزم دولتمردان و مقامات ارشد نظامي ايران نشان مي دهد كه راهبرد دريايي جديد ايران بخشي از استراتژي نظامي و سياسي بلند مدت ايران در سال هاي آينده است كه عقب نشيني در آن وجود ندارد بنابراين با گذشت زمان قدرت هاي منطقه اي و فرامنطقه اي ناچار مي شوند كه با اين مساله كنار بيايند هرچند كه هزينه هاي آن را براي تهران افزايش مي دهند.

در اين ميان، تهران مي تواند براي كسب وجهه و مشروعيت منطقه اي براي اين استراتژي دريايي، تقويت همكاري با كشورهاي غير عرب در حاشيه اقيانوس هند را مدنظر قرار دهد. بر اين اساس تقويت تعامل ناوگان دريايي ايران با كشورهاي هند و پاكستان در قالب برگزاري رزمايش هاي دريايي مشترك، اعزام ناوگروه ها به بنادريكديگر و تبادل دانشجويان نظامي مي تواند گزينه مناسبي باشد.

رقابت ديرينه هند و پاكستان مي تواند زمينه بازي سياسي و دريايي ايران را فراهم كند. ايران به دليل جايگاه استراتژيك و ويژه قادر است نظر مساعد دهلي و اسلام آباد را جلب كند زيرا اين 2 كشور مي دانند همكاري خوب ايران با هر كدام از آنها مي تواند توازن قدرت ميان آنها را به نفع كشوري كه تهران با آن همكاري نظامي دريايي دارد تغيير دهد.

ايران با نهادينه كردن حضور خود در مناطق مختلف دريايي از طريق همكاري با كشورهايي نظير هند و پاكستان و حضور مستمر در آبهاي شمال اقيانوس هند، درياي عمان، درياي سرخ و درياي مديترانه مي تواند قدرت دريايي خود را به كشورهاي منطقه مانند اعضاي شوراي همكاري خليج فارس و كشورهاي فرامنطقه اي بقبولاند. همان طور كه كشور عمان به عنوان كشوري عرب و عضو شوراي همكاري خليج فارس كه قدرت سياسي و دريايي ايران را پذيرفته، سياست همكاري با تهران را دنبال مي كند.

همكاري نظامي و دريايي اين كشور با ايران به حدي است كه در ماه هاي اخير ناوگروه هاي نيروي دريايي ارتش ايران بارها در ماموريت هاي مختلف در سواحل و بنادر عمان پهلو گرفته اند.

 

مطالب مرتبط