مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

آینده الگوهای رفتاری در منطقه خاورمیانه در پرتو تحولات اخیر در فلسطین

اشتراک

دکتر ابراهیم طاهری

استاد دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc

زمانی که صحبت از خاورمیانه می شود؛ تنش، آشوب و بحران ناخودآگاه به ذهن می آید. گویی قرار نیست هیچگاه این منطقه روی خوش را به خود ببیند، حتی صورت آن را نمی توان با سیلی سرخ نگه داشت؛ رنگ پریده، پاره پاره، و دلگیر. این توصیف امروز خاورمیانه است؛ در میانه بحران یا به تعبیری غرق در آشوب. آنچه امروز می بینید حاصل کاشت دیروز قدرت های بزرگ در این منطقه راهبردی از جهان است. جایی که غرب اهداف خود را دنبال میکند؛ حفظ موقعیت هژمونی در قالب دفاع از اسرائیل و چالشگران با عزمی راسخ قصد دیگری دارند. آنچه در حال رخ دادن است حداقل از نظر ایران، روسیه و چین گذار سیستمیک است. به همین خاطر است که می توان ادعا کرد اسرائیل به نماد هژمونی امریکا، تبدیل شده است. شکست اسرائیل، مساوی با افول قطعی هژمونی امریکا و شکل گیری نظم جدیدی در عرصه جهانی است. به همین خاطر است که امریکا با همه توان آمده است. با بمب افکن های هسته ای. چین و روسیه، قطعنامه امریکا در شورای امنیت را وتو می کنند. این اقدامات نشان می دهد ساختار و الگوی نظم حاکم در حال بازتعریف است. جو بایدن به صراحت اعلام می کند که حوادث اخیر، 8 دهه آینده نظام جهانی را شکل خواهد داد. آنچه سالها پیش ساموئل هانتینگتون در قالب نظریه برخورد تمدن ها پیشبینی کرده بود در حال رخ دادن است. نبرد میان تمدن اسلامی و تمدن غربی به رهبری امریکا. این فقط تنها پیشبینی او نیست که تحقق پیدا کرده است؛ بلکه می توان گفت آنچه که خواهان آن نبود در حال رخ دادن است، همراهی و نزدیکی میان دو تمدن اسلامی و چینی. دوراندیشی هانتینگتون البته در دستور کار امریکایی ها قرار گرفته اما نتوانسته از وقوع آنچه به نفع امریکا نیست جلوگیری به عمل آورد. در نتیجه نوع نظم منطقه ای در خاورمیانه تا حدودی تکلیف نظم در عرصه جهانی را روشن خواهد کرد. نظم کنونی از نوع موازنه قوایی است که البته امریکا در نقش موازنه بخش تلاش می کند از برتری ایران بر دیگران در قالب های مختلف جلوگیری به عمل آورد. مهمترین ابزار امریکا جنگ های ترکیبی است؛ این جنگ بر علیه دشمنان قدرتمند توسط قدرت هژمون به کار گرفته شده است. آنچه بر علیه ایران در حال رخ دادن است ترکیبی از نبردهای دیپلماتیک، تحریم های مختلف، جنگ های سایبری، جنگ نرم و سایر اشکال جنگ است. شاید این ابزارها ایران را از نظر اقتصادی آسیب پذیر کرده باشد اما از نظر نظامی آنرا به یک غول نظامی در منطقه تبدیل کرده است. بی دلیل نمی‌گفت آنکه زمانی می‌گفت؛ زنده باد دشمن من. گرچه در مناسبات ملی ایرانی ها، شعار مرگ بر امریکا، شعار اصلی شرکت کنندگان است اما چنین دشمن قدرتمندی باعث شده ایران توان ساخت پهپاد و حتی ابزارهای غیرمتعارف نظامی را پیدا کند. نبرد امروز خاورمیانه میان حماس و اسرائیل، نبرد میان شبکه منطقه ای ایران یعنی حزب الله، حماس، سوریه و حتی انصارالله یمن و هژمونی غربی است. گرچه جنگی از نوع نامتقارن در جریان می باشد اما ایران منتفع بازی است. به سه دلیل: هم شبکه منطقه ای خود را مورد آزمون قرار می دهد؛ هم اسرائیل ستیزی را در افکار عمومی مسلمین و حتی مستضعفین جهانی زنده نگه می دارد و هم جهان به ویژه روسیه و چین را به سمت جنگ سردی دلخواه خویش سوق می دهد. جایی که هر دو قدرت جلوه هایی از آن را به نمایش می گذارند. در شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه های مورد نظر امریکا را وتو می کنند. بنظر می رسد راهبرد موازنه نرم ایران، چین و روسیه بر علیه هژمونی امریکا به بزرگترین چالش بر علیه این کشور تبدیل شده است. جایی که نفی قلمروگرایی غربی از طریق  ناتو، تقویت ظرفیت های اقتصادی در قالب شکستن هژمونی دلار، بهره گیری از ظرفیت سازمان های بین المللی و موازنه گرایی سخت محدود در قالب رزمایش های نظامی بدون آنکه تصور متحدین را به ذهن متبادر کند، توسط سه کنشگر به مهمترین جلوه های آن تبدیل شده است. امریکا روزی برای مقابله با شوروی و زندانی کردن آن در قفس آهنین، در سه منطقه این کشور را محدود می کرد؛ ناتو در اروپا، سنتو در خاورمیانه و سیتو در جنوب شرقی آسیا. گویی این بار وضع برعکس شده است و تقسیم کار ضمنی میان روسیه، ایران و چین برای مهار قدرت هژمونیک امریکا صورت پذیرفته است. روسیه با حمله به اوکراین تلاش می کند نارضایتی خود را از حضور امریکا در منطقه حائلش را نشان دهد، ایران با اعتماد بنفس و در قالب شبکه منطقه ای خود تلاش دارد نظم سایکس پیکویی در منطقه خاورمیانه را به چالش بکشد و چین نیز دیر یا زود این چالش را بر علیه تایوان آغاز خواهد کرد. شاید برخلاف ایران و روسیه که با ابزار نظامی وارد شده اند، چین از طریق دیپلماسی موفق شود، تایوان را به دامن خویش برگرداند. اما آنچه ذهن را قلقلک می دهد آینده الگوهای رفتاری و رقابتی در منطقه خاورمیانه است. 

 فارغ از هر نتیجه ای که در جنگ غزه و اسرائیل رخ دهد نظم منطقه ای در خاورمیانه شاهد رقابتی شدید تر میان کشورهای منطقه ای خواهد بود. در یکسوی طیف ایران و متحدین منطقه ای اش قرار دارند. شاید اسرائیل موفق شود غزه را با خاک یکسان کند اما شبکه منطقه ای ایران در خاورمیانه روز به روز قوی تر خواهد شد. ایران تلاش خواهد کرد این شبکه را در کل منطقه خاورمیانه گسترش دهد. سوریه به ویژه با همراهی روسیه، در مسیر پیوستن مجدد به این شبکه گام برخواهد داشت(از طریق مستقر کردن سامانه های ضد موشکی در سوریه). یمن با قدرت بیشتری برای مهار رقیب منطقه ای ایران، تقویت خواهد شد. 

در  برابر دشمنان ایران تلاش خواهند کرد شبکه منطقه ای ایران را تخریب کنند. شاید اسرائیل موفق شود آسیب هایی را به این شبکه وارد کند اما بنظر این شبکه با منافع قدرت های بزرگ نیز پیوند خورده است؛ تضمین های لازم به عربستان داده خواهد شد که این شبکه به ویژه یمن بر علیه این کشور دست به اقدامی نخواهد زد. سوریه میزبان تنها پایگاه دریایی روسیه در خاورمیانه است. طبیعی است که این کشور اجازه نخواهد داد اسرائیل در مسیر تخریب نظامی این کشور گام بردارد. ایران در قالب راهبرد در انتظار موازنه خویش، تلاش خواهد کرد از همه ظرفیت های خود برای جلوگیری از بدخیم شدن دوباره اسرائیل بهره گیرد تا اگر بار دیگر و بعد از پایان جنگ غزه مجددا این رژیم در مسیر زیاده خواهی گام برداشت، مانع از این کار شود. در این راستا کشورهای عربی به ویژه عربستان و امارات و ترکیه به عنوان یک کشور غیر عرب تلاش خواهند کرد با نزدیکی بیشتر در قالب راهبرد پرچین سازی با تهدید نوظهور مواجه شوند. البته در این راستا تحولات قفقاز جنوبی نیز بخشی از محل فشار ترکیه بر علیه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. در نتیجه خاورمیانه بیش از همیشه قطبی خواهد شد.

جمع بندی

سرنوشت جنگ غزه هرجه باشد، ایران با اعتماد بنفس بیشتری در برابر نظم امریکایی در خاورمیانه قد علم خواهد کرد. راهبرد آتش بیاری معرکه ایران بنظر تا حدودی جواب داده است. آیا ایران در سودای هژمونی منطقه ای است؟. این سوال ذهن اکثر دولتمردان منطقه را به خود مشغول کرده است. حتی اگر ایران در سودای هژمونی منطقه ای نباشد اما تلاش خواهد کرد تا حد امکان جای پای امریکا در منطقه را به حداقل برساند. شاید تلاش های ایران برای گسترش دامنه شبکه منطقه ای خود در این راستا قابل درک باشد. راهبرد شبکه ای ایران این پیام را به امریکا منتقل می کند که در مواقع ضروری می تواند درد و رنج لازم را به امریکا و متحدان منطقه ای آن وارد آورد. آنچه روشن می نماید ایران در دورنمای راهبرد نظامی – امنیتی خود، خاورمیانه بدون امریکا را تعریف کرده است اما شاید به راحتی قادر نباشد این نظم را حاکم گرداند همانگونه که صفویه موفق شد پرتغالی ها را از خلیج فارس بیرون کند. 

مطالب مرتبط