پوتین در نقش فرانکلین روزولت – سودای بازگشت قدرت اول روسیه به کرملین

مازیار آقازاده
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
وقتی ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه و به زغم بسیاری از ناظران امور روسیه نخستین فرد در هرم قدرت روسیه ، خود را با ” فرانکلین روزولت ” رییس جمهوری اسبق آمریکا مقایسه می کند ، باید فهمید که نخست وزیر هوشمند و قدرتمند روسیه فکرهایی در سرش دارد که برای بازگو کردن آنها اول می خواهد دست مایه انتقاد رسانه ها و شخصیت های سیاسی غربی را از آنها بگیرد .
البته پوتین به شیوه حکمرانی روزولت نظر ندارد و تنها خود را از این نظر با او مقایسه می کند که رییس جمهوری اسبق آمریکا 4 دوره قدرت 4 ساله را در چنبره خود داشته است .
روز دوشنبه ( 6 سپتامبر 2010) پوتین در جلسه ای در مسکو در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او پرسید : آیا بازگشت او به منصب ریاست جمهوری گامی مثبت برای دموکراسی روسیه خواهد بود یا نه ؟ با مقایسه خود با فرانکلین روزولت رییس جمهوری اسبق آمریکا (1932-1945) گفت : این سیاستمدار آمریکایی چهار دوره رییس جمهوری بوده است .
وی افزود :” روزولت چهار مرتبه رییس جمهوری آمریکا شد چون قانون به وی اجازه داد در این سمت حضور داشته باشد “.
پوتین بدون اینکه به صراحت از بازگشت مجدد خود به کاخ کرملین ( مقر ریاست جمهوری روسیه ) سخنی بگوید با مقایسه خود با روزولت و با اشاره به عدم وجود ممنوعیت قانونی برای این کار ، تلویحا بازگشت مجدد خود به سمت ریاست جمهوری روسیه را بعید ندانست .
پوتین یا مدودف ! کدام یک رییس اند ؟
بسیاری از تحلیلگران و رسانه های غربی بر این باورند که قدرت اصلی در روسیه در اختیار پوتین است و این افسر سابق سازمان اطلاعات اتحاد جماهیر شوروی ( کی جی بی) سوداهای فراوانی در سر خود دارد که برآیند همه آنها احیای عظمت و شکوه از دست رفته اتحاد جماهیر شوروی و امپراتوری روسیه است .
پوتین درواقع تجسم امروزین سنت حاکمیت های اقتدار طلب روسیه است که پس از یک دهه فترت پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، بار دیگر سودای احیای قدرت روسیه به عنوان یکی از بزرگ ترین قدرت های جهانی را در سر می پروراند .
در واقع پوتین تجلی و نماد سنت سیاسی اقتدارگرای روسیه است که پس از دوران 10 ساله فترت در قدرت روسیه (1990 -2000) بار دیگر سربرافراشته.
از نظر بسیاری از ناظران ، وی توانست پس از دوران ضعف یلتسینی ، بار دیگر قدرت را به کاخ کرملین بازگرداند و پس از حضور 8 ساله در منصب ریاست جمهوری ، یک دوره کوتاه 4 ساله از کرملین دور شد تا بار دیگر زمینه 2 دوره 4 ساله دیگر برای حضور او در کرملین فراهم شود .
البته این تحلیل یکی از سناریوهایی است که مورد توجه است و سناریوهای دیگری نیز وجود دارد که حاکی از استقلال عمل مدودف و تلاش او برای ارتقای جایگاه و عرض اندام در برابر پوتین است . در این تحلیل با رد فرضیه ” دست آموز ” بودن مدودف ، رییس جمهوری کنونی روسیه در نقش سیاستمداری تصویر می شود که می خواهد از زیر سایه بلند پوتین بیرون بیاید و در این راستا اصلاحاتی هر چند کوچک در جهت معیارهای مورد نظر غرب به انجام رسانده است .
مدودف لحن و زبانی نرم تر دارد و تلاش می کند که از موضع مدارا با غرب برخورد کند . هر چند که جنگ با گرجستان ( اوت 2008) در دوره ریاست جمهوری مدودف به ثبت رسید ، اما بنا به عقیده برخی ناظران ، مدودف در زمان این جنگ هنوز میخ تثبیت خود را در کرملین ” نکوبیده بود ” . حتی در زمان جنگ این پوتین بود که با سفر به منطقه و ارسال پیام های هشدار آمیز علیه گرجستان ، “بازار گرمی” می کرد .
به هر حال باورمندان به هرکدام از این دو تحلیل ، برای اثبات مدعای خود مثال هایی ذکر می کنند و بر قرینه هایی تاکید می ورزند ، اما نکته ای که کمتر می توان آن را انکار کرد این است که پوتین بیش از یک نخست وزیر معمول در روسیه قدرت دارد و مدودف نیز یکی از یاران او بوده که در تاریخچه روابط بیست ساله خود با پوتین ، کاملا زیر سایه هیمنه و اقتدار او بوده است .
البته پوتین خود به طرزی هوشمندانه با اظهار نظرهای مختلف خود در 2 سال گذشته سناریوی اول را تقویت کرده است . وی درژوئن سال جاری میلادی در حاشیه شرکت خود در سومین ” اجلاس سران کنفرانس امنیتی همکاری و تدابیر اعتمادسازی در آسیا ” در استانبول ترکیه در دیدار با جمعی از روزنامه نگاران فرانسوی ، طی اظهار نظری درباره رابطه خود با مدودف گفت :” رابطه ما دو تا بسیار عمیق و نزدیک است . مثلا من اگر بخواهم درباره موضوعی با او صحبت کنم تلفن را بر می دارم وبا او تماس می گیرم و می گویم که در این رابطه باید نظر شما را هم بدانم . ما خیلی راحت با هم به توافق می رسیم “.
این نقل قول که تا حدود زیادی از فرادست بودن پوتین بر مدودف حکایت دارد ، نشان می دهد که پوتین با وجودی که به لحاظ قانونی در حال حاضر در سمت نخست وزیری است و فرد دوم روسیه است ، اما در واقعیت این اوست که با مهره چینی های ماهرانه خود در دهه گذشته ، تمام تکنوکرات ها و مدیران وفادار به خود را در ساختار” دیوانسالاری ” به پست و مقام های بالا رسانده است و از این جهت دست بالا را در روسیه دارد .
تو و شما بین پوتین و مدودف
ریزه کاری های نوع رابطه پوتین و مدودف حتی به برخی رسانه های منتقد در روسیه و برخی رسانه های غربی نیز راه یافته است که نشان می دهد پوتین حتی در مکالمات خصوصی خود با مدودف از موضع قدرت و برتری با او سخن می گوید . برای مثال پوتین به هنگام مکالمات خصوصی و تلفنی با مدودف برای خطاب قرار دادن او از واژه روسی ” ti ” به معنای ” تو ” استفاده می کند در حالی که مدودف هنگامی که می خواهد پوتین را مورد خطاب قرار دهد از واژه روسی ” vi ” یعنی ” شما ” استفاده می کند . در صورت صحت این مدعا ، این موضوع نشان می دهد که علی رغم اینکه مدودف دو سال است که ریاست کرملین را به دست گرفته اما او هنوز تحت سیطره رییس سابق خود است و این احساس کوچکی و ارادت حتی در گفتگوهای روزمره این دو مقام روسی قابل لمس است .
اما نخست وزیر قدرتمند روسیه در مناظرعمومی سعی می کند به مدودف احترام بگذارد و جایگاه او را بالا ببرد ، احترام و تکریمی که حتی برای خیلی از شهروندان روسیه مصنوعی به نظر می رسد .
چرا پوتین خود را با روزولت مقایسه می کند ؟
به نظر می رسد نخست وزیر قدرتمند روسیه با مقایسه خود با روزولت دو هدف عمده دارد :
نخست اینکه ، پوتین با این کار می خواهد از همین الان در مقابل انتقادات رسانه های غربی درباره خودکامه بودن خود پاسخی قابل استناد داشته باشد. پوتین در واقع با مقایسه خود با روزولت می خواهد بگوید که در آمریکا که مهد لیبرال دموکراسی است یک سیاستمدار محبوب که هیچ گاه متهم به خودکامگی نشده است ، چهار دوره برای کسب کرسی ریاست جمهوری اقدام کرده است ، حالا چرا وقتی پوتین می خواهد چهار دوره به مقام ریاست جمهوری روسیه برسد ، باید متهم به دیکتاتوری ، خودکامگی و قدرت طلبی شود ؟
نکته دیگری که پوتین از مقایسه خود با روزولت در نظر دارد ، اعلام غیر مستقیم حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 روسیه است . بنا به گمان بسیاری از ناظران امور روسیه ، استراتژی کنونی کرملین ” دست پخت ” پوتین است و این استراتژی که در یک عبارت می توان آن را ” احیای شکوه و عظمت تاریخی روسیه ” دانست ، هنوز به پایان نرسیده است .
البته قضاوت درباره اینکه روسیه تا چه میزان در مسیر احیای عظمت از دست رفته خود قرار دارد و اینکه آیا پوتین مسیری درست برای تحقق این استراتژی طراحی و اجرا کرده است ؟ موضوع دیگری است ، اما به هر حال استراتژی احیای روسیه با تکیه و تاکید بر دو بال “افسران امنیتی ” و ” مدیران نفتی ” در دهه گذشته و همزمان با راه یابی پوتین به کاخ ریاست جمهوری روسیه ، به مور اجرا گذاشته شده و جدای از انتقاداتی که به وضعیت دموکراسی و حقوق بشر در روسیه وارد است ، این استراتژی توانسته است تا حدود زیادی در متوقف کردن پیشروی غرب در حوزه حیات خلوت روسیه موفق باشد .