مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

واکاوی تاثیرات توافق هسته ای بر روند تحولات خاورمیانه

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

«توافق هسته ای ایران و غرب می تواند تأثیرات قابل توجهی بر منطقه خاورمیانه بر جای بگذارد.» این جمله ای است که به کرات از سوی رسانه ها و تحلیلگران داخلی و خارجی مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. تاثیراتی که هم بر بازیگران منطقه ای و هم بر روند تحولات و نحوه صورت بندی معادلات اثرگذار است. فارغ از درست یا نادرست بودن این گزاره، آنچه که بیشتر در این جملات خودنمایی می کند، تأثیرات ادراکی این توافق بر منطقه است، تا تاثیرات عملیاتی و راهبردی این توافق در جهت دهی به روند تحولات منطقه ای. مرور این نظرات داخلی و خارجی عمدتا بسنده کردن به کلیات این تاثیرگذاری است و بطور ویژه به شاخص های این تاثیرگذاری در عمل پرداخته نمی شود. عباراتی چون: «توافق هسته ای می تواند آینده منطقه را وارد معادلات جدید سازد»، «توافق هسته ای شرایط جهان را تغییر می دهد»، برخی از اظهارنظرهایی است که در روند مذاکرات هسته ای و بخصوص در آستانه توافق هسته ای در این فضا مطرح شده است. در این نوشتار با واکاوی متغیرهای دخیل در این فرآیند، به ابعاد تاثیرگذاری این توافق بر منطقه خاورمیانه پرداخته ایم. در قسمت اول با تحلیل نظریاتی که توافق هسته ای ایران را موجب تغییرات مربوط به افزایش قدرت ایران و همچنین تاثیرگذاری بر روند تحولات منطقه خاورمیانه می دانند از نظر خواهد گذشت و در قسمت دوم، دیدگاه هایی که تاثیرات منفی این توافق را از دید مخالفانی که تحلیلشان ریشه در رهیافت های سیاست قدرت دارد، مورد برسی قرار خواهد گرفت.

واژگان کلیدی: توافق هسته ای، خاورمیانه، موازنه منطقه ای، تأثیرات مثبت و منفی، موافقان و مخالفان

تحلیل رخداد:

ابعاد تحلیلی موافقان و تأثیرات مثبت بر منطقه:

  • تحلیلگران هسته ای و همچنین کارشناسان مسائل منطقه بر این باورند که به رسمیت شناخته شدن غنی سازی در ایران و حفظ چرخه سوخت هسته ای، یک امتیاز اساسی به ایران از سوی گروه 1+5 است که می تواند ظرفیت های بالقوه و بالفعل ایران را در فرآیند هسته ای شدن حفظ کند.
  • با توجه به دانش هسته ای ایران در منطقه خاورمیانه، این موضوع می تواند با مقایسه سطح دانش و ظرفیت دیگر بازیگران این منطقه، نوعی برتری ایران را در این موضوع بدنبال داشته باشد. مجله فارن پالیسی در تحلیلی با پرداختن به قابلیت بازیگران این منطقه می نویسد: «مهمترین مسئله ای که باعث می شود بپذیریم خاورمیانه به منطقه گسترش نامحدود سلاح های هسته ای تبدیل نمی شود، تفاوت چشمگیر میان دو گزینه تمایل به هسته ای شدن و برخورداری از ظرفیت واقعی کسب آن است. برای نمونه ترکیه کشوری است که در فهرست همه کسانی قرار دارد که گمان می کنند در پاسخ به فعالیت های ایران دست به گسترش سلاح هسته ای خواهند زد. اما جمهوری ترکیه در حال حاضر زیر چتر هسته ای قرار گرفته، نزدیک به 90 بمب اتمی آمریکا از نوع بی 61 در پایگاه ینجیرلیک ترکیه مستقر شده اند. اما حتی اگر ترکیه به دنبال تولید بمب باشد هم توانایی و ظرفیت لازم برای توسعه فناوری تولید تسلیحات هسته ای را ندارد. در واقع براساس گزارش بنیاد صلح بین المللی کارنگی ترکیه حتی توانایی آزاد کردن 40 بمب بی 61 که در زمان وقوع حمله به نیروهای ترکیه اختصاص داده شده را هم ندارد.» فارن پالیسی در خصوص تمایل عربستان نیز می نویسد: «در واقع عربستان هیچ گونه تاسیسات هسته ای و زیرساخت علمی برای حمایت از آن را در اختیار ندارد. ممکن است که عربستان نیروهای پاکستانی را برای انجام کار استخدام کند اما همکاری با پاکستان برای ساخت کلاهک هسته ای و پیوستن به نیروهای زمینی این کشور خطرات سیاسی بسیاری را متوجه آل سعود خواهد کرد. بدون هیچ تردیدی عربستان در پی چنین اقدامی با رسوایی بین المللی روبرو خواهد شد.»
  • نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه با بهره گیری از ظرفیت های ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک امری است که به زعم تحلیلگران عربی و غربی بخصوص در چند سال اخیر رو به گسترش بوده است. تحلیلگران معتقدند که ورود ایران به باشگاه دارندگان توان هسته ای در کنار حوزه های نفوذ خود می تواند ضمن افزایش قدرت ایران، تاثیراتی را بر روند معادلات و همچنین درکی که دیگر بازیگران از این افزایش قدرت دارند، خواهد گذاشت.
  • گفت وگوهای 2 ساله هسته ای با ایران در حال شکل دهی به یک الگوی دیپلماسی هسته ای است که با توجه به تجربیات ناکام شورای امنیت و آژانس در مواجهه با عراق، لیبی، کره شمالی و دیگران، می تواند تجربه جدیدی را برای آینده رقم زند.
  • برخی تحلیلگران بر این باورند که قدرت نامتوازن طرفین توافق یعنی ایران و آمریکا در میز مذاکرات، خود تصویری را در ذهن بازیگران منطقه ای دیگر ایجاد می کند که یک قدرت منطقه ای با مجموعه ای از قدرت های بزرگ و جهانی در حال چانه زنی است که می تواند به دیگر حوزه های چانه زنی در سطح منطقه سرایت پیدا کند. در واقع همان نگرانی ای که عربستان سعودی در فرآیند مذاکرات هسته ای مطرح کرده است و گفت وگوهای ایران و آمریکا را مقدمه ای برای مذاکرات بعدی در خصوص مسائل منطقه می داند. شاهد مثالی که سعودی ها در این فرآیند مطرح می کنند همکاری های ایران و آمریکا در مبارزه با داعش در عراق است که قابلیت سرایت به دیگر حوزه ها را بالقوه دارد.

«عبدالباری عطوان» تحلیلگر و کارشناس عرب در مقاله ای که در پایگاه «الرأی الیوم»، منتشر شده اعلام کرد که این توافق دو طرف را بیش از دیگران ناامید و نگران کرده است: «عربستان و اسرائیل»؛ که منبع نگرانی این دو نیز مشترک است، اگر تحریم های اعمال شده بر ایران رفع شود این کشور از لحاظ اقتصادی توانایی و آزادی عمل بیشتری در منطقه خواهد داشت.

به گفته عطوان ایران با جود تحریم ها توانسته طی چند سال گذشته در کشورهایی مانند لبنان، بحرین، عراق، سوریه و یمن نفوذ داشته باشد و در صورت رفع تحریم ها میزان نفوذ ایران و قدرتش در منطقه افزایش چشم گیری خواهد داشت.

او در خصوص بازنده بودن اسرائیل در این توافق می گوید: «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل بزرگترین بازنده این توافق است زیرا در طول 6 سال گذشته استراتژی تهدید به اقدام نظامی علیه ایران را برای شکست برنامه هسته ای این کشور به کار برد تا به این ترتیب یک تیر را با دو نشان بزند و علاوه بر نابود کردن برنامه هسته ای ایران نفوذ این کشور از طریق حزب الله در لبنان را کاهش دهد.

بر اساس تحلیل عطوان، کشورهای عربی با محوریت عربستان نیز از دیگر بازنده های این توافق به شمار می روند زیرا گمان می کند که آمریکا به عنوان یکی از بزرگترین همپیمانانش ریاض را تنها گذاشته و اجازه داده این کشور به تنهایی با ایرانی که قدرت سیاسی و منطقه ای تبدیل شده رویا رویی کند.

همچنین «رابرت فیسک» روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه در مقاله اخیر خود نوشت که ایران در نتیجه مذاکرات لوزان و بیانیه مشترک این کشور با گروه 1+5 به‌عنوان قدرت بر‌تر و نخست در خاورمیانه شناخته می‌شود. به گزارش روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت»، فیسک با ابراز اینکه در صورتی که بیانیه لوزان و تعهد‌ها توسط طرف‌های مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5 ادامه پیدا کنند و نقض نشوند، آن‌گاه می‌توان به‌زودی ایران را به‌عنوان قدرت بر‌تر در منطقه خاورمیانه در نظر گرفت و این موضوع به‌وضوح چندان مورد علاقه کشورهای عربی نیست. او همچنین مدعی شد که ایران توسط قدرتی که در جریان روند مذاکرات هسته‌ای خود به دست آورده است می‌تواند به‌عنوان «ژاندارم» آمریکا در خاورمیانه عمل کند.

ابعاد تحلیلی مخالفان و تأثیرات منفی توافق بر منطقه:

  • یک دیدگاه از این نظریات مدعی است که محدودیت هایی که ایران در توافق جامع احتمالی می پذیرد، بخش عمده ای از قابلیت راهبردی این بازیگر را خنثی خواهد کرد و عملا ایران را از یک دولت با ظرفیت بالقوه دستیابی به سلاح هسته ای در منطقه خاورمیانه برای یک فرآیند حداقلی ده ساله جدا خواهد کرد.
  • در منطقه خاورمیانه و همچنین در همسایگی ایران، قدرت های اتمی مثل پاکستان و اسرائیل وجود دارد که با توجه به مهار قابلیت هسته ای شدن ایران، تهران عملا از این فرآیند برای مدت طولانی دور خواهد ماند و هر گونه بازگشت به این فرآیند، امری زمانبر و پر محدودیت خواهد بود.
  • اشاعه هسته ای آنهم در ماهیت ادراکی خود، یعنی تصور بازیگران از هسته ای شدن دیگران دیگر موضوعی است که می تواند تاثیرات منفی بر منطقه داشته باشد و معادله عدم اشاعه را تحت تاثیر قرار دهد. تمایل شدید عربستان و دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس و مصر در این چارچوب معنا پیدا خواهد کرد.
  • برخی از این نظریه ها، نه تنها دستیابی ایران به فرآیند هسته ای شدن را عامل ثبات زا و صلح در منطقه نمی دانند، بلکه دامن زدن به رقابت های هسته ای جدید را محصول این فرآیند می داند، که با توجه به منطق آنارشی و تهدید در خاورمیانه و فعال بودن گسل های قومی و هویتی و ایدئولوژیک، آن را تقویت کننده این فرآیند می دانند.

جمع بندی

تحلیل و بررسی زوایای این دو نوع نگاه به تاثیرات توافق هسته ای ایران بر منطقه خاورمیانه، این نکته را برجسته می سازد که به دلیل اهمیت سطح مذاکرات، ماهیت موضوعات مطروحه و گستردگی کشورهای درگیر در این فرآیند، چنین توافقی قاعدتا می تواند دارای تاثیرات منطقه ای باشد. بخصوص در منطقه خاورمیانه که هر گونه افزایش قدرت می تواند، پیامدهایی برای ژئوپلیتیک منطقه ای بدنبال داشته باشد. بخصوص که برخی نظریات معتقدند که در فضای سیاست قدرت، تصور مهمتر از واقعیت است. در شق دیگر تحلیل هم واقعیت هایی نهفته است که عدم توجه به آنها می تواند، هر گونه ارزیابی راهبردی از این فرآیند را با چالش های اساسی مواجه سازد. چرا که صحبت از تاثیرگذاری در ابعاد منطقه ای بایستی بر اساس شاخص های عینی قدرت باشد و منجر به تاثیرات راهبردی در این سطوح گردد. از این رو توجه همزمان به این دو سطح از تحلیل می تواند به ارزیابی دقیقتری منجر گردد و چشم انداز پیش رو در منطقه خاورمیانه را با تصویر روشنتر و واقع بینانه تری به نمایش بگذارد.

مطالب مرتبط