مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نقشه ی کنش های جهان ترامپیسم در دور دوم ریاست جمهوری- بخش نخست

اشتراک

دکتر علی قلی جوکار

دکترای تخصصی جامعه شناسی و کارشناس امور فرهنگی

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

 

مقدمه و طرح مسئله 

رهاورد دولت ترامپ طی چهار سال گذشته برای کنشگران و واحدهای کنشگری در نظم جهانی موجود، چیزی جز سرخوردگی واحدهای کنش جهانی،تضعیف جایگاه و تحدید اقتدار نهادهای نظم جاری جهانی در حوزه های مختلف از نهادهای اقتصادی تا نهادهای امنیتی همچون پیمان نظامی ناتو،نهادهای زیست محیطی جهان و سایر مواردی که از برشمردن تک تک آنها می گذریم،درپی نداشته است..برای نزدیک تر به  ذهن نمودن موضوع، ابتدا به طرح چند سوال اساسی می پردازیم که احتمالا پاسخ به آن ها ، دربرگیرنده ی تمامی مباحث این مقوله خواهد بود. سوال هایی با این مضمون که؛ آیا ترامپ در دوره ی دوم ریاست جمهوری آمریکا مجدداً انتخاب خواهد شد؟

تکرار جهان ترامپیسم چگونه خواهد بود؟ در صورت انتخاب مجدد ترامپ در دوره دوم انتخابات آمریکا تاثیر آن بر روابط کنشگران بین المللی چگونه خواهد بود؟ با حضور دوباره ی ترامپ در مقام ریاست جمهوری ایالات متحده ی آمریکا، برسرِنظم جهانیِ حاکم بر جهان قبل از ترامپ و جهان جاری،چه خواهد آمد ؟ 

نقش، جایگاه و روابط کنشگران بین المللی مهمی چون اتحادیه اروپا، روسیه، چین و ایران در دنیای ترامپیسم چگونه خواهد بود؟نقش و جایگاه توافق نامه ها، نهادها و سازمان های جهانی به چه صورت خواهد بود؟ در نهایت پدیده ی ترامپیسم چه نقاط ضعف داشته و چه فرصت هایی را پیش روی جهان کنشگران بین المللی و بخصوص ایران به عنوان یک کنشگر بین المللی قرار خواهد داد؟ راهبردهای مناسب ایران در مقابل تهدیدات و فرصت های جهانی ناشی از پدیده ی ترامپیسم چه می تواند باشد ؟

بی شک هم اکنون و پس از گذشت چهار سال ریاست جمهوری ترامپ، نظم جهانی، و نقش سازمان های مهم و تاثیرگذار جهانی و توافق های مهم بین المللی، تضعیف و دچار آشفتگی رازآلودی شده اند . در دوره ی ترامپ کشور سوریه ویران و دولت آن به عنوان یکی از کنشگران جهان عرب و همسایه ی رزیم اسراییل که مورد حمایت آمریکاست بشدت تضعیف گردید.آمریکا در این دوره از توافق مهم و بین المللی مورد تایید شورای امنیت خارج گردید و بعد هم سعی کرد از آن بهره ببرد و با استفاده از آن تحریم های بیثن المللی شورای امنیت را بازگرداند . برای ارتقاء موقعیت اسرائیل در منطقه و بی اثر کردن نقش ایران در خاورمیانه، بحث معامله بزرگ قرن را طراحی و به موقع اجرا گذاشت که از نتایج ملموس آن می توان به توافق اخیر رزیم های عربی حوزه ی خلیج فارس با اسرائیل اشاره کرد که می تواند امنیت ایران را در آینده تحث تاثیر قرار دهد. سیاست خارجی ترامپ قواعد و نظم جهانی مستقر بر روابط بین الملل و کنشگران آن را به چالش کشده و آینده ی این نظم را به طرز مخاطره آمیزی با ابهام روبرو کرده، و نقش، جایگاه و تاثیر سازمان ها وتوافقنامه های مهم بین المللی تضعیف وبا خطر بی اثری، روبرو کرده است . 

تبیین دیدگاه های ترامپ در کنش های سیاسی و روابط بین الملل 

  تجربیات زیسته ی کنشگران جهانی طی چهار سال گذشته ی ترامپ و بررسی کنش های متناقض و پیش بینی ناپذیر او ،تاثیرات منفی زیادی بر کنش های کنشگران مهم بین المللی و متحدان سنتی ایالات متحده ی آمریکا نسبت به پدیده های جهانی گذاشته و آنها را بدبین کرده است. این بررسی نشان می دهد که ترامپ میل زیادی به ترویج ملی گرایی در اقتصاد بین الملل داشته و خواستار اصلاح پیمان های تجاری همچون نفتا بوده است. دونالد ترامپ به دلایل گوناگونی از جمله دلایل زیر علاقه داشته است به نظم بین الملل لیبرال موجود خاتمه دهد .

1- اتحادهای نظامی، تعهدات زیادی را در سراسر جهان بر ایالات متحده ی آمریکا تحمیل می کند . 

2 –اقتصاد جهانی برای ایالات متحده ی آمریکا امتیاز و مزیتی در پی ندارد . 

3 – آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم همانند یک مرد قدرتمند، به صورت دلسوزانه ای با کنشگران جهانی بدون در نظر گرفتن منافع آمریکا رفتار کرده است .  

بر این اساس ترامپ درصدد است تعریف مجدد از منافع ملی آمریکاست. او معتقد است در حالی که خزانه ی آمریکا خالی شده است آمریکا به حمایت های فراوان مالی نسبت به کنشگران بین المللی و ارتش های آن ها، ادامه می دهد. به نظر ترامپ حقوق بین الملل می بایست در خدمت منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا باشد.معاهدات و قراردادهای بین المللی آمریکا با سایر کنشگران جهانی غیر مطلوب و به ضرر آمریکا بوده ،و نیاز به بازنگری دارد . 

اندیشه ها و رویکردهای ترامپیسم نسبت به اقتصاد جهانی 

 از گفتارها و کنش های گذشته ی ترامپ می توان اندیشه ها و رویکردهای پدیده ترامپیسم در آمریکا نسبت به اقتصاد جهانی را دریافت.ترامپ یک مرکانتلیسم و سوداگر اقتصادی افراطی،و هوادار مداخله دولت در اقتصاد و بازرگانی و اجرای سیاست های حمایت گرایانه است که در ظاهر برخلاف دیدگاه های اقتصادی گذشته ی حزب جمهوریخواه آمریکا تا کنون بوده است.نتیجه ی چنین سیاست هایی در جهان اقتصادی، سیاسی و امنیتی، واگرایی هرچه بیشتر بازرگانی و تجارت خارجی است . به اعتقاد ترامپ افزایش همگرایی آمریکا با بلوک های اقتصادی و بازرگانی، تضعیف اقتصاد آمریکا را درپی داشته و هزینه های بیهوده و گزافی را بر شهروندان آمریکایی تحمیل کرده است.به نظر می رسد در صورت ادامه وافزایش حاکمیت این نوع نگرش بر اقتصاد جهانی و سیاست خارجی ترامپ،احتمالا بازرگانی جهان بن بست کشيده شده ،به آشفتگی های شبکه اقتصاد جهانی جاری دامن زده شده، و افزایش ناسازگاری های سیاسی کنشگران بین المللی حتی کنشگران متحد سنتی آمریکا را، در پی خواهد داشت.البته به نظر می رسد فشار نهادهای داخلی آمریکا و متحدان سنتی اروپایی آمریکا بر ترامپ تا اندازه ای او را با واقعیت های جهانی و بین المللی روبرو و هوشیارتر کرده است به نحوی که گمان می رود در دور بعدی بر واقع بینی او بیفزاید.آیا ترامپ واقع بین و محافظه کارتر خواهد شد؟ رفتارهای گذشته او ، این حدس و نظر را تأیید نمی کنند. 

کنش های خارجی ترامپ در قبال سازمان ها و نهادهای حقوقی جهانی  

از کنش های سیاسی و حقوقی چهارسال گذشته ریاست جمهوری اول ترامپ چنین برمی آید که درک ترامپ از حاکمیت،درکی سنتی است از قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که بر روابط بین الملل حاکم بوده است.ترامپ همانند خیلی از واقع گرایان ملاحظات بشردوستانه برای ایجاد مردم سالاری را نامناسب دانسته،و بخشی از سیاست های آمریکا در دوره ی قبل از دولت خودش را اشتباه می داند.او به نظم کنونی جهانی معترض و بی علاقه است و اظهارنظرهای او این عدم علاقه به نظم کنونی جهان را بیان می کند.بر همین مبنا ترجیح منافع ملی آمریکا بر همه ی امور جهانی است.این اندیشه ترامپ نشانگر یک جریان فکری گسترده ای است که در درون حزب جمهوریخواه آمریکا در باره ی عدم تناسب سازمان های بین المللی با اهداف این حزب است.بدین مفهوم که این سازمان ها و نهادهای بین المللی منافع آمریکا را تأمین نمی کنند ؛ سازمان ها و نهادهایی چون؛ سند اهداف هزاره ی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در باره ی دستیابی به توسعه پایدار در جهان و معلق کردن بدهی آمریکا به برنامه تغییرات آب و هوایی،و سازمان ملل متحد (به عنوان ابزاری برای استفاده علیه ایران و کشورهای غیر همسو)،مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت و قطعنامه ی آن مبنی بر به رسمیت نشناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل و … 

نگاه ترامپ به کنشگری های اتحادیه ی اروپا و آمریکا

در ارتباط با اتحادیه ی اروپا ،ترامپ با انتقاد از این اتحادیه، این آن را بیشتر به نفع کشورهای اروپایی و تضعیف اقتصاد آمریکا می داند. به اعتقاد ترامپ ساختار اتحادیه ی اروپا ناقص بوده و باعث شده است که به علت عدم احاطه بر مرزها و شهروندانش،تروریسم گسترش پیدا کند.بر اساس دیدگاه ترامپ،اجرای موافقتنامه ی مشارکت تجاری و سرمایه گذاری فراآتلانتیک میان آمریکا و اروپا با چالش هایی مواجه گشته است این در حالی است که سیاست آمریکای ماقبل ترامپ، حفظ اتحاد و یکپارچگی با اتحادیه ی اروپا بوده است. 

ترامپ و پیمان امنیتی ناتو

شواهد و قرائن اولیه بخصوص در ایام انتخابات دور اول انتخاب ترامپ،نشان از نظرات متفاوت ترامپ در باره ی امنیت بین الملل دارد.ترامپ معتقد است سیاست های امنیتی بین المللی به ضرر منافع ملی آمریکاست. لذا باید این سیاست ها تغییر پیدا کنند.به اعتقاد او،آمریکا طی هفتاد سال گذشته هزینه های امنیت کشورهای اروپایی را پرداخته است.این هزینه ها برای آمریکا زیاد و طولانی بوده است و می توان این هزینه ها را در جایی بهتر مورد استفاده قرار داد. به اعتقاد ترامپ اروپا باید هزینه امنیت خودش را خودش پرداخت کند.این سیاست ترامپ در قبال ناتو ، انتقادات بسیاری از کنشگران و نهادهای رسمی و غیررسمی در اروپا و آمریکا را برانگیخته است . 

ترامپ و کنشگری او در قبال روسیه 

 ترامپ در ابتدای ریاست جمهوری اش از رهبری و شخصیت پوتین رئیس جمهور روسیه تعریف و تمجید کرده، و به انتقاد از سیاست های دولت اوباما در قبال روسیه می پرداخت.اما پس از آن، واقعیت های نظام بین الملل،قدرت بنیان نظم جهانی ایجاد شده بعد از جنگ جهانی دوم،سیاست های خارجی ترامپ را به واقع گرایی و عملگرایی وادار کرد.در داخل ایالات متحده نیز مخالفان بازسازی روابط آمریکا و روسیه بخصوص در کنگره و مجلس نمایندگان آمریکا،با فشار بر دولت،بازگشت دولت ترامپ به کنش های واقع گرایانه و عملگرایانه ترغیب نمود و ترامپ نتوانست جبهه ی ضد روسی در نهادهای سیاسی،قانونگذاری و اجرایی را با خود همراه سازد. بنابراین علی رغم تلاش های ترامپ،چالش های ناشی از هژمونی و نظم جهانی جاری با روسیه عملا ادامه یافته است . 

 

چالش های ترامپ با چین 

با بررسی سیاست های عملی آمریکا طی یک دهه ی گذشته و بخصوص چهار سال دوره اول ریاست جمهوری ترامپ و براساس دیدگاه برخی از کارشناسان و صاحب نظران همسو با جریان ترامپیسم در آمریکا،می توان دیدگاه چالشی ترامپ و دولتش با چین و روسیه چنین ارزیابی کرد که؛اولویت اساسیِ پدیده ی ترامپیسم آمریکایی،در واقع چین و روسیه است، اما دولت آمریکای ترامپ از کنشگری های ایران به عنوان بهانه ای برای امنیتی سازی و نظامی گریِ منطقه ای و خاورمیانه ای استفاده می کند. در عوض روسیه و چین نیز به این موضوع واقف بوده ،متقابلا از کارت ایران به عنوان کارت بازی مهمی طی یکی دو دهه ی گذشته هم در مقابل آمریکا و هم در مقابل متحدان سنتی منطقه ای و فرامنطقه ای آمریکا( شامل: اتحادیه اروپا و ناتو،اسرائیل و کشورهای عرب خاورمیانه و به خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس)به خوبی بازی کرده و بهره جسته اند.نمونه هایی از این بازی های هوشمندانه روسیه با کارت ایران را می توان در کنشگران سنتی آمریکا در خاورمیانه و منطقه شامل؛ لبنان،سوریه، فلسطین اشغالی و یمن و … مشاهده کرد که بر اساس کنش های ایدئولوژیک و استراتژیک ایران صورت گرفته است.یعنی ابتدا به شناخت رفتار و کنش های اصلی و ماهیتی کنشگری چون ایران پی برده و سپس با طرحی بازی های هوشمندانه با کارت آن بازی می کنند همانطور که طی دهه ها آمریکا از کارت بازی اسرائیل،ناتو و اتحادیه اروپا برای بیشبرد اهداف اقتصادی امنیتی و سیاسی خود البته بالمناصفه بهره برده است اما در این میان چین و روسیه هرگز حاضر به تقسیم منافع ولو اندک با کنشگری که با کارتش بازی می کنند،نبوده اند.بر این اساس اهداف چالش های مثلثی آمریکا،روسیه و چین  و استفاده از کارت ایران بخاطر اساسی بودنِ اولویت منطقه خاورمیانه برای سه کنشگر مهم بین المللی نبوده است بلکه آمریکائیان با این رویکردها و راهبردها در صدد ایجاد مانع برای تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی چین و بهره برداری های روسیه از اوضاع جهانی است؛به خصوص که آمریکایی ها بر این باورند که چین با توسل به سیاست های تجاری غیرمنصفانه، اصرار بر انتقال فناوری ،زیرپاگذاشتن حق مالکیت فکری و تحمیل غیرتعرفه ای که مانع دسترسی آنها به بازارهای میلیارد نفری اش می شوند،ایالات متحده ی آمریکا را تضعیف می کند.به اعتقاد کارشناسان طرفدار این رویکرد،همین حالا هم کنشگری چین بدون اینکه بخواهد با آمریکا تهدیدهای امنیتی و نظامیگری ایجاد کند،نسبت به قبل تهاجمی تر شده است؛لکن با راهبردهای هوشمندانه اش به سوی تبدیل شدن به قدرت بلامنازع اقتصادی و همه جانبه گام بر می دارد.شاید بر همین مبناست که دونالد ترامپ در یکی از سخنرانی های تبلیغاتی اخیرش گفته است در صورت انتخاب رقیبش از حزب دموکرات،آمریکایی ها باید در آینده زبان چینی بیاموزند.  

 

واژگان كليدي: نقشه ، کنش های جهان، ترامپیسم ، دور دوم، ریاست جمهوری ترامپ، دکتر علی قلی جوکار

 

 

 

 

 

 

واژگان كليدي: نقشه ، کنش های جهان، ترامپیسم ، دور دوم، ریاست جمهوری ترامپ، دکتر علی قلی جوکار

 

 

 

مطالب مرتبط