محسن فرخانی
کارشناس مسائل اتحادیه اروپا
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
پس از پایان جنگ جهانی دوم، کشورهای جهان با لزوم امضای معاهدات و تشکیل اتحادها، ساختارها و سازمان های بین المللی و منطقه ای مهمی نظیر سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، آژانس بین المللی انرژی اتمی، ناتو و غیره مواجه گردیدند. این ساختارگرایی هدفمند را می توان میراث نظم وستفالیایی و آماده ساز بستری برای تثبیت قدرت و منافع غربی در مقیاس جهانی دانست. با مطالعه روند برجسته سازی نرم های بین المللی توسط کشورهای غربی و مستثنی ساختن استراتژی های خود از طریق کاربست استانداردهای دوگانه در قبال دیگر مناطق جهان، می توان دریافت که خلق مفاهیم و برداشت دولت های غربی از آنان، نیز در راستای تسهیل تامین منافع انفرادی و جمعی کشورهای غربی و عضو ناتو بوده و هست.
چنانچه در سند راهبردی کاخ سفید متعلق به سال 1997 آمده است: “از آنجاییکه که ما ملتی با منافع فراگیر جهانی هستیم، با چالش هایی فرامرزی مواجه خواهیم بود. بنابراین با پیشرفت و تداوم در توانایی های دیپلماتیک، صنعتی، تکنولوژیک و نظامی، به همراه متحدان و یا به تنهایی، اقدام به تقابل خواهیم نمود.” ایالات متحده آمریکا، به عنوان قدرتمندترین عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و ناتو، بیشترین تمایل به بهره مندی از معرفی خود به عنوان عامل توازن جهانی را دارد. چراکه چنین مشروعیتی ایالات متحده آمریکا را قادر به طبقه بندی کشورها، مبتنی بر میزان تامین منافع، خواهد نمود. فرآیند بهره مندی از دیپلماسی عمومی در جهت مشروعیت بخشی به رفتارهای دوگانه
خاورمیانه بهترین منطقه برای مشروعیت بخشی و توجیه رفتار دوگانه ایالات متحده آمریکا و متحدانش نسبت به نرم های بین المللی می باشد. عدم یا کمبود آگاهی، توازن و هماهنگی بین کشورهای منطقه خاورمیانه، عامل مشروعیت بخشی به دخالت های سیاسی و نظامی کشورهای غربی در قالب ائتلاف ها گردیده است. اتحادیه اروپا نیز در جایگاه مهمترین متحد آمریکا، با دریافت امتیازات فراوان از رویکرد قطبی این کشور در سطح جهانی، علیرغم تاکید بر متعهد ماندن بر رعایت قواعد و نرم های بین المللی، دست از حمایت از آمریکا نمی کشد. این کشورها در پوشش نجات صلح جهانی هر بار خود اقدام به تهدید و تخریب صلح جهانی می نمایند. کشورهای غربی به منظور حفظ مجوز ورود وقت و بی وقت خود به منطقه خاورمیانه، در راهبردی اعلام نشده سعی در ملتهب نگاه داشتن این منطقه دارند. از اینرو پیش از حضور، ابتدا با حقوقی سازی مسایل، به مشروعیت بخشی به اقدامات خود می پردازند. این فرایند منجر به درک سازی برای نخبگان و عوام جوامع گردیده و سناریوهای گوناگون جهت اعمال نفوذ و مداخلات غربی در منطقه خاورمیانه، خصوصا در افکار عمومی، را مشروع و دارای پشتوانه حقوقی جلوه می دهد. خلق سناریوهای گوناگون جهت دخالت خود خوانده برخی کشورهای غربی عضو ناتو در کشورهای خاورمیانه، به طور مشخص پس از حملات 11 سپتامبر 2001 و با تکیه بر اصل 51 منشور ملل متحد آغاز گردید. ولیکن سوال اینجاست، که آیا تهدید تروریسم بطور عمومی حملات نظامی انفرادی و ائتلافی علیه کشوری را توجیه میسازد؟ چنانچه حملات مستقیم یا نیابتی ائتلاف آمریکایی در منطقه خاورمیانه نظیر حملات به سوریه و عراق و حملات عربستان سعودی به یمن با تکیه بر اصل 51 منشور ملل متحد توجیه میگردد. همچنین ظهور دکترین حملات، بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، در شرایطی که بخشی از یک کشور در اشغال گروهی معترض یا حتی تروریست است، رویکردیست که بی وقفه در حال دامن زدن به مفهوم آنارشیسم فضای بین المللی می باشد. چنین فضایی حاکی از ناکارآمدی شورای امنیت سازمان ملل به دلیل سکوت در برابر نقض حدود منشور ملل متحد توسط اعضای غربی دائم آن می باشد.
ایران به عنوان کشوری در حال توسعه در جوانب مختلف از یک سو و عامل برهم زننده توازن مورد نظر غرب در خاورمیانه از سوی دیگر، علیرغم فشارهای غربی، بطور خاص از سوی ایالات متحده آمریکا، توان تاثیرگذاری بالایی بر افکار عمومی بین المللی به لحاظ محوریت موضوعی در رسانه های جهان، را داراست. در فضای حاکم بین المللی لزوم فعالیت سیاسی-فرهنگی ایران به منظور حفظ و توسعه منافع ملی و بین المللی در دو عرصه دیپلماسی خارجی و عمومی موضوعیت یافته است. لزوم اهتمام کشورهای دارای اهداف مشترک منطقه منا و جنوب شرق آسیا به برقراری ساز و کاری، بمنظور تاثیرگذاری بر ارائه تعریفی مشخص و فراگیر از مفاهیم سیاسی وامنیتی نظیر تروریسم و جلوگیری از برداشت های منفعت طلبانه ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا از این مفاهیم امری اجتناب ناپذیر است. تشکیل ساختاری، متشکل از کشورهای عضو پیمان شانگهای، ایران و کشورهای اسلامی توانایی تولید هزینه های سیاسی، حقوقی و اقتصادی برای کشورهای غربی مدعی دفاع از صلح بین المللی از جمله ایالات متحده آمریکا، خصوصا در دوره ریاست جمهوری ترامپ، را خواهد داشت.
روشنگری افکار عمومی در سطح منطقه و برانگیختن مطالبه عمومی از طریق تاسیس اتاق های فکر هدفمند و مستقر، دارای حمایت های مادی و معنوی، در کشورهای هدف نیز راهکاری جامع است که به عنوان بازویی غیروابسته به نمایندگی های ایران در کشورهای مختلف، توانایی جذب افکار عمومی کشورهای هدف و درک سازی هدفمند از جایگاهی علمی و فارغ از ملاحظات دیپلماتیک توان نشر بازتعاریف مفاهیم و تصحیح درک غیرواقعی از مسایل و مواضع ایران را خواهد داشت.
واژگان كليدي: مداخله هوشمند، غرب، خاورمیانه ،تاثیر متقابل ،ایران