طرحی نو در چرخش نخبگان؛ کشورهای عربی در آستانه تحولی بزرگ

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
جواد بخشی
بیان رخداد:
به قدرت رسیدن شیخ تمیم بن حمد آل ثانی در سن 33 سالگی در قطر از آن دست اتفاقات نادری است که در تاریخ کشورهای عربی هیچ سابقهای را برای آن نمیتوان یافت. امیر جدید قطر برای این منظور از مدتها پیش خود را آماده میکرد و بلافاصله توانست نظر مثبت قبایل برجسته این کشور را بدست آورد. با این وجود سؤال مهم این است که به قدرت رسیدن شیخ تمیم نشانهای از تغییر سیستم حکومتی در کشورهای عربی است؟ آیا رفته رفته با به قدرت رسیدن نخبگان جدید و تحصیلکرده در قطر شاهد چرخش از یک سیستم فرد محور و دیکتاتوری به سوی یک حکومت آزادتر خواهیم بود؟ آیا قطر نقش یک مدل حکومتی را برای کشورهای خلیج فارس بر عهده خواهد گرفت؟
واژگان کلیدی: قطر، شیخ تمیم، چرخش نخبگان، مدل جدید جانشینی.
تحلیل رخداد:
بررسی، تجزیه و تحلیل روند پیدایش و برآمدن حکومتها و انواع آنها، در مقاطع مختلف و در کشورهای گوناگون و چگونگی شکلگیری آن حایز اهمیت و ارزش است. این که چگونه یک نوع حکومت و یا شخص حاکم، قدرت پیدا میکند، آن را حفظ میکند، احیانا ارتقا یا تنزل میبخشند و به چه شیوه و در چه شرایطی منتقل میشود، نیز همواره مورد توجه بوده است. حکومتها انواع گوناگونی دارند که انتخاب و یا ایجاد هر یک از آنها به عواملی بستگی دارد که تمرکز و توجه به هر کدام از آن عوامل بیانگر نوع خاصی از حکومتگری میباشد. این مسئله که چرا در برخی از مناطق و یا کشورهای جهان یک نوع خاص از حکومت بهتر پاسخگوی نیازها میباشد و همین سیستم در نقطهای دیگر تبدیل به سد جدی در پاسخ گویی به احتیاجات آن جامعه میشود، از جمله نکاتی است که درباره مسئله انواع حکومتها جلب توجه میکند.
در طول یک دهه گذشته و به خصوص در دو سال اخیر در داخل کشورهای عربی خاورمیانه نظامهای قدیمی در حال فروپاشی بوده و نظامهای جدیدی متولد میشود که بیشتر برآمده از یک جنبش مردمی و یا انقلاب و دخالت خارجی بوده است. در برخی کشورها اما نظام تک قطبی با اشکال جدیدی از سلطه همچنان حضور دارد. پس از آن که آمریکاییها تلاش کردند با سرنگونی صدام حسین در عراق مدل جدیدی از حکومتگری را در خاورمیانه پیاده نمایند بسیاری از کشورهای عربی ویژه کشورهای خلیج فارس در مقابل طرح خاورمیانه بزرگ مقاومت نشان دادند و با برخی اصلاحات جزیی در ساختار قدرت به شیوه گذشته اعمال قدرت خود تداوم بخشیدند. اما در دو سال گذشته تحولات موسوم به بیداری اسلامی یا بهار عربی کشورهای خلیج فارس به ویژه قدرتهای کوچک منطقه را دوباره دچار تزلزل و نگرانی کرده است که دیر یا زود دامنه این اعتراضات و بیداری و قیام در کشورهای آنها نیز وزیدن خواهد گرفت و به فکر تغییراتی در ساختار حکومت خود افتادهاند. کشورهای عربی احساس میکنند در آستانه یک دوران تازه قرار گرفته و میخواهند از رستاخیز مردمی که از دو سال پیش شروع شده استفاده کنند؛ دورانی که دیگر حکومت به شیوه فردی و قبیلهای جوابگوی مردم نخواهد بود و خواستههای سیاسی و اجتماعی مردم و تعیین سرنوشت یک ملت بدست خود آن ملت؛ بزودی دامن گیر رژیمهای مطلقه عربی خواهد شد. همه این مسایل به آن معناست که مخاطرات و چالشها و نیز ناتوانی در مقابله با آنها در حال افزایش است.
در تمام کشورها و حکومتهای خاورمیانه و شمال آفریقا طی یک سده پیش سلطان، امیر و یا پادشاه حکومت میکرده است. در هر کدام از این کشورها که نهضت، جنبش، حرکت، انقلاب و یا اصلاحاتی رخ داده است که منجر به تغییر سیستم حکومتی شده است با روی کار آمدن دیکتاتورها همراه بوده است. کودتا هم که وضعیتی مشخص دارد. با توجه به این ویژگیها از یک سو و از سوی دیگر اهمیت منطقه خاورمیانه در ابعاد گوناگون، تفاوتهای فراوان ویژگیهای جوامع این منطقه، وابستگیهای سنتی برخی از آنها به قدرتهای دیگر منطقهای و فرامنطقهای و تفاوتهایی که در نوع حکومتهای آنها وجود داشته و دارد، پیروی از یک الگوی یکسان در این روند تغییرات در آنها جلب توجه مینماید.
شیخ حمد که اکنون باید وی را حاکم پیشین قطر لقب داد طی دوران حکومت خود از 18 سال پیش و پس از کودتای بدون خونریزی که علیه پدر خود ترتیب داد، موفق شد با استفاده از عامل مهمی چون گاز، رفته رفته قطر را به یک کشور ثروتمند تبدیل نماید که اکنون ادعای حضور پررنگ در همه عرصههای منطقهای و حتی فرامنطقهای را دارد. وی همچنین با استفاده از شبکه الجزیره توانست در عرصه دیپلماسی عمومی و نفوذ در بین مردم عرب منطقه، قطر را به یک بازیگر مهم در مسایل منطقه به خصوص مسئله حمایت از حقوق ملتهای عرب تبدیل نماید اگرچه در ماجرای سوریه و بلندپروازیهای امیر پیشین قطر (شیخ حمد) این جایگاه متزلزل شد و هزینههای فراوانی را بدون رسیدن به موفقیت خاصی بر قطر تحمیل نمود و اکنون قدرت را به پسر شاهزاده تمیم خود واگذار نموده است.
امیر قطر یعنی تمیم 33 ساله با کناره گیری پدرش از قدرت، چند روزی است که فعالیت خود را به عنوان امیر جدید آغاز کرده است. امیر جدید قطر متولد دوحه در سال 1980 است. او دومین پسر از همسر دوم شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی یعنی “شیخه موزه” است. وی دارای مدرک دیپلم از مدرسه شربورن در بریتانیا در سال 1997 و مدرک کارشناسی از دانشگاه افسری سلطنتی سندهرست بریتانیاست. شیخ تمیم علاوه بر عربی به زبانهای فرانسه و انگلیسی نیز تسلط کامل دارد. وی روابط نزدیکی با کشورهای غربی و عربستان سعودی دارد. او همچنین در سال 2003 به دستور امیر قطر، جانشین برادر بزرگترش (جاسم) شد و به عنوان ولیعهد جدید سمت گرفت. امیر مستعفی در سه سال اخیر به صورت تدریجی سمتهای مهم را در بخشهای فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امور نظامی به وی واگذار کرد. این اقدام یک نمونه بسیار نادر از یک مقام حوزه خلیج فارس است که با اختیار خود از قدرت کنار نشست اقدامی که به باور بسیاری از تحلیلگران میتواند نقطه شروعی برای تغییر قدرت و چرخش نخبگان در سایر حکومتهای منطقه به ویژه در کشورهای خلیج فارس باشد. با این حال، برخی نیز اعتقاد دارند که این اقدام نشاندهنده شروع دموکراسی در منطقه نیست؛ بلکه تنها اقدامی پیشگیرانه در مقابل موج اصلاحات و خواستههای روبه افزایش مردم است. در همین زمینه سلمان شیخ، عضو مرکز بروکینگز در دوحه در این باره معتقد است که این اتفاق صفحه دیگری در بهار عربی است اما لزوما این قدرت مردم نیست که آن را به ارمغان آورده. این اتفاق یک انتقال قدرت بر مبنای ارزشهای مرسوم است نه یک اتفاق دموکراتیک. با وجود این گونه تحلیلها نمیتوان اهمیت این حرکت را نادیده گرفت به خصوص در بحث چرخش نخبگان و روی کار آمدن نسل جدید حاکمان در کشورهای عربی. به عبارتی انتقال قدرت در قطر میتواند به عنوان مدلی برای چرخش نخبگان و واگذاری قدرت در کشورهای دیگر عربی به کار برده شود زیرا ذات اقتدارگری نظامهای سیاسی این کشورها که مانع از عدم چرخش نخبگان در سیستم آنها میشد را تغییر خواهد داد.
چرخش نخبگان میتواند با خود توسعه سیاسی را نیز به همراه بیاورد هرچند حیاتیترین بعد توسعه سیاسی، مشارکت است که مستلزم این است که درخواستهای مردم برای داشتن صدایی موثر در امور مربوط به زندگی آنها برآورده شود. ادبیات مربوط به توسعه سیاسی و دموکراتیزاسیون عموما چنین مطرح میکند مشارکت متضمن سیاست انتخاباتی است که مورد حمایت وجود نهادهای رسمی همچون احزاب سیاسی و پارلمانها قرار بگیرد. در دوره حکومت امیر جدید قطر میتوان انتظار داشت که تغییرات احتمالی در سیاست داخلی و حتی خارجی قطر شکل بگیرد، از جمله اینکه پارلمانی که مردم آن را انتخاب میکنند تشکیل خواهد شد و این پارلمان به طور تدریجی در تصیمات سیاسی مشارکت میکند و یا از تغییرات دیگر، ساخت برخی نهادهای جامعه مدنی است که در تحکیم دموکراسی در قطر نقش بسزایی خواهند داشت. هرچند نباید فراموش کرد که به طور کلی در کشورهای عربی به ویژه در کشورهای خلیج فارس، انتخابات مدرک و گواه توسعه سیاسی نیست. در برخی از این کشورها از جمله کویت و عربستان انتخابات به صورت ویترین سیاسی وجود دارد و به صورت ابزاری هوشمندانه در کنترل نخبگان سیاسی است که به کار ایجاد دموکراسی تقلبی میآید.
دورنمای رخداد:
این مسئله که چه حکامی بر کشورهای عربی منطقه سلطه دارند و این حاکمیت از چه مدلی پیروی میکند، اهمیت شایانی خواهد یافت. در این منطقه تعداد اندکی از کشورها هستند که نهادهای جامعه مدنی در آنها شکل گرفته است. در برخی از کشورها آزادیهای اولیه که امروزه به صورت پیش فرض در بسیاری از جوامع تلقی میشود هم وجود ندارد. تا آنجا که در دو کشور این منطقه نام کشورها پسوندی از خانواده حاکم بر آن را دارا میباشد. از همه این مسائل مهمتر این است که هرگاه در این کشورها حرکتی برای بیرون آمدن از زیر سلطهی استبداد وجود داشته است، به سمت استبداد دیگری حرکت کرده است. استبدادی که تنها پوستین بدل نموده است و تنها حرکتهای آزادیخواهانه ثانوی در این کشورها توانسته است گامهای جدیدی به سمت آزادیهای مدنی و ایجاد نهادهای واقعی آن بردارد.
بلاشک نقش آفرینی کنشگران جدید و باز شدن فضاهای جدید با به قدرت رسیدن آنها و همراهی کنشگران مدنی با آنها، حکومتها را ملزم به تغییراتی – بیشتر برای حفظ و تداوم حکومت- میسازد ولی از سوی دیگر، محدودیتهای سیاسی، اجتماعی – فرهنگی و اقتصادی در کشورهای عربی از تحقق تغییرات سریع مدنظر کنشگران جدید و نوگرا جلوگیری میکنند. در مجموع گرچه به خاطر بسته بودن ساختاری، حکومتها در کشورهای خلیج فارس از تغییرات سریع جلوگیری کردهاند ولی امروزه در عصر انقلاب ارتباطات و جهانی شدن، تصلب ساختاری به شدت گذشته حفظ نمیشود. انتقال قدرت به شیوه قطر اگرچه در کشورهای عربی سابقهای نداشته و به نوعی نوآوری محسوب میشود ولی برای رسیدن و دست یافتن مردم به آزادیهای حقیقی سیاسی و اجتماعی راه همواری را نخواهد گشود بلکه به نظر میرسد بار دیگر این اقدام پادزهری است در مقابل ترس از قیامهای مردمی که اکنون در خاورمیانه جان تازهای گرفته است.