مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سیاست خارجی فرانسه در خاورمیانه گفتگو با دکتر سید محمد طبا طبایی:استاد دانشگاه وکارشناس فرانسه

اشتراک


فرزاد رمضانی بونش

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC


مقدمه : دکتر سید محمد طبا طبایی دارای دو فوق لیسانس از فرانسه و دارای دکترای روابط بین الملل از دانشگاه تولوز در فرانسه  هستند. علاوه بر این ایشان مقالات و کتابهای متعددی در زمینه روابط بین الملل در فرانسه و ایران  به چاپ رسانده و هم چنین در حال حاضر عضو هيات علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبایی (گروه روابط بين الملل)و متخصص و کارشناس كشور فرانسه مي باشند. در این راستا  با توجه به نگاه سیاست خارجی  فرانسه به خاورمیانه و سیاست کنونی این کشور در این منطقه باعث شد تا به گفتگویی با ایشان بنشینیم:

مرکز بین المللی مطالعات صلح : اگر نگاهی به گذشته سیاست خارجی فرانسه در خاور میانه عربی داشته باشیم در می یابیم پاریس همواره کوشیده است در این منطقه نفوذ خود را حفظ کند در این حال  به نگاه شما سیاست خارجی  سار کوزی را در خاورمیانه عربی با چه اصول و محور هایی میتوان مورد بررسی قرار داد؟

اگر چه اين انگليسي ها بودند كه واژه مجعول خاورميانه را براي نامگذاري زير سيستم منطقه اي مورد نظر انتخاب كردند (آلفرد تاير ماهان) اما در واقع  اين فرانسوي ها بودند كه بر اساس ساختار فوق الذكر، واژه هاي خاور نزديك و خاور دور را براي اولين بار وارد عرصه بين الملل كردند. اين امر حاكي از اهميت ويژه اين منطقه جغرافيايي به ويژه خاور نزديك براي دولت فرانسه دارد، ضمن آنكه فرانسويان در آنجا داراي منافع مستقيم مي باشند. به لحاظ تاريخي فرانسويان مدعي هستند كه حتي قبل از جنگ هاي صليبي به مدت نزديك به يك قرن، حاكمان فرانسوي بر اورشليم سلطنت و فرمانروايي داشته اند. پس از آن نيز ارتباط تنگاتنگي ميان مسيحيان منطقه؛ اعم از كاتوليك هاي فلسطيني، قبطي هاي مصر، ارتدوكس هاي اورشليم و به ويژه ماروني هاي لبنان با دولت فرانسه وجود داشته است. در اثناي جنگ جهاني اول دولت فرانسه فعالانه در كنار انگلستان، در انعقاد و اجراي قراردادهاي سايكس-پيكو و سان-رمو كه نقش موثري در شكل دادن به سيستم دولت-ملت در خاورميانه عربي داشته، ايفاي نقش نموده است. همچنين مي توان به اين موضوع اشاره داشت كه سرانجام با شكست اعلاميه 14 ماده اي ويلسون، نظام قيموميت جامعه ملل توسط فرانسه و انگلستان در خاورميانه عربي تحقق يافته است. بنابراين مي توان گفت؛ نفوذ فرانسه در اين منطقه، نفوذي تاريخي، حياتي و حتي پرستيژي مي باشد. در این حال ساركوزي نيز در استمرار سياست خارجي فعال فرانسه در خاورميانه عربي همواره به دنبال حفظ و افزايش ظرفيت هاي تأثيرگذاري دولت خود در منطقه خاورميانه بوده است.در این بین  اصول ثابت رفتار ديپلماتيك فرانسه با رشد آشكار يك سري گرايش هاي صهيونيست محور در  دولت ساركوزي، سياست خارجي فرانسه را بيش از گذشته متمايل به اسرائيل نشان مي دهد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: بسیاری از کارشناسان بر این نظرند که نیکلا سارکوزی از هنگام رسیدن به مقام ریاست جمهوری در سال 2007 در سیاست خارجی فرانسه تغییرات چشمگیری به وجود آ‌ورده،به بازتعريف سياست هاي گليستي پرداخته و به سمت همسويي بيشتر با سياست هاي آمريكاحركت كرده دراین حال به نگاه شما سیاست خارجی فرانسه در خاورمیانه تا چه اندازه ای باعث تحکیم مناسبات پاریس با کشورهای عربی شده و این سیاست تا چه اندازه ای در پیوند با سیاست خارجه امریکا در منطقه است؟

البته درفرانسه بسياري از شخصيت هاي سياسي و چندين حزب دولتي خود را گليستي يا نزديك به آن مي دانند. شخصيت هاي سياسي مهمي همچون ژاك شيراك، دومينيك دووپلين وحتي ژيسكار دستن برنامه ها و اهداف سياسي خود را در راستاي گليسم مي دانند. هيچ يك از ايشان دولت كنوني فرانسه را به هيچ وجه بر روي اين مدار قرار نداده و ساركوزي را نه تنها از لحاظ ايدئولوژيكي كه حتي از لحاظ سني نيز نزديك به دوگل نمي شناسند. به اين ترتيب سياست هاي ساركوزي به ويژه نزديكي و تبعيت از ايالات متحده (عضويت مجدد در فرماندهي ناتو) از نظر بسياري از فرانسويان از سياست هاي رهبر مستقل وآزاده فرانسه؛ شارل دوگل فاصله بسياري داشته و نمي توان از آن با عنوان باز تعريف يا قرائت جديدي از گليسم نام برد. دوگل واضع «سياست عرب» فرانسه بوده است كه آن را از اصول و منافع مستقل فرهنگي وتاريخي فرانسه در ارتباط با اعراب اخذ نموده است. بر اين اساس در جمهوري پنجم فرانسه دولت هاي چپ يا راست همواره به اين سياست مستقل كه به فرانسه جايگاه ميانجي معتدل تري نسبت به ايالات متحده در قبال منازعات اعراب و اسرائيل را مي داد، پايبند بوده اند. اما امروز و در عصر ساركوزي شاهد آن هستيم كه ديپلماسي نوين فرانسه، در مسائل مختلف جهاني و از جمله در خاورميانه با سياست خارجي ايالات متحده پيوند خورده است، به گونه اي كه به اعتقاد فرانسويان؛ اين امر فرانسه را از ابتكار عمل در منازعات اعراب و اسرائيل باز داشته و در مجموع منجر به تضعيف ديپلماسي اروپايي شده و راه را براي سياست هاي جانبدارانه و يك سويه آمريكا باز مي گذارد. نتايج اين سياست ها را مي توان در نحوه عملكرد دولت هاي عرب مشاهده نمود به نحوي كه پايتخت هاي عرب كه ديگر قائل به تفاوتي بين سياست هاي ايالت متحده و اروپا (از طريق فرانسه) نمي باشند، ترجيح مي دهند كه به طور مستقيم با واشنگتن بر سر آينده خود مذاكره نمايند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح :فرانسه از پیگیری مسئله صلح خاورمیانه به دنبال چیست و تلاش این کشور تاچه اندازه ای مطلوب تل آویو است ؟

اگرچه ساركوزي همواره از “مسؤوليت ويژه” دولت خود در قبال منازعات خاورميانه صحبت كرده و طرح ها و پيشنهادات فرانسه را منبعث از ارتباطات اعتمادآميز متقابل اين كشور با همه طرف هاي منطقه دانسته است اما در واقع علاقه شخصي سار کوزی به دولت اسرائيل، ملت يهود و تاريخ آن كه متاثر از مادر يهودي يوناني الاصلش مي باشد، مانع از استمرار سياست “بي طرفي جانبدارانه” سنتي فرانسه شده و جاي خود را به “جانبداري بي طرفانه” از اسرائيل داده است.در این میان با به قدرت رسيدن ساركوزي، فشارهاي دولت فرانسه برروي دولت اسرائيل به منظور پايبندي به مذاكرات صلح از ميان رفته و فرانسه به طور آشكاري امنيت و منافع رژيم صيهونيستي را به صورتي نهادينه شده و برتر نسبت به تمام دولت هاي عربي تعريف مي كند. در اين بین علي رغم تيرگي اوليه روابط با سوريه، ساركوزي پس از طي مدت كوتاهي صرفا به منظور اجرا و موفقيت در طرح “اتحاديه مديترانه”، اقدام به بهبود روابط با دمشق نمود كه هدف نهايي از اين طرح؛ شناسايي و تثبيت جايگاه اسرائيل به عنوان يك دولت مديترانه اي در اين اتحاديه جديد التأسيس مي باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح :در چند سال گذشته دولت نيكلا ساركوزي دست به گسترش همكاري هاي نظامي، اقتصادي و فرهنگي با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس  وعقد قراردادهاي تسليحاتي، هسته اي و اقتصادي پرسود با آنها و حتی تأسيس پايگاه نظامي درامارات متحده عربي زده است به نگاه شما سیاست خارجی فرانسه در  قبال کشور های عضو شورای همکاری خلیج فارس بر چه اصولي استوار است؟

اگرچه حضور سياسي فرانسه در خاور نزديك داراي ريشه هاي تاريخي و فرهنگي قديمي مي باشد، اما اين دولت هيچگاه در حوزه خليج فارس ايفاگر نقش سنتي نبوده است. برقراري نظم و قانون انگليسي در چارچوب “پاكس بريتانيكا” در خليج فارس از سال 1820، به هيچ رقيب اروپايي اجازه حضور در اين حوزه استراتژيك را نمي داد. با تصميم دولت كاگري جانسون در سال 1971 در خروج انگلستان از كليه مناطق استراتژيك در شرق كانال سوئز به خاطر الزامات نظام دو قطبي و جبر سيستمي ناشي از آن، ايالات متحده به عنوان رهبر بلوك غرب به طور مستقيم يا غير مستقيم خلاء قدرت را پر مي نمايد. بنابراين حضور غير مترقبه و ناگهاني فرانسه در خليج فارس از طريق سر پلي به نام امارات متحده عربي بر خلاف اصول حاكم بر سياست خارجي اين كشور و رضايت ديپلماتيك دوستان اروپايي وي بوده است و بسياري اين رفتار بديع را ماجراجويي سياسي بر گرفته از جاه طلبي ها و نظريات شخص رئيس جمهور فرانسه و فاقد عمق استراتژيك و ديپلماتيك دانسته اند. در این حال به نظر مي رسد كه همراهي با ايالات متحده در سياست هاي مختلف جهاني، چراغ سبز واشنگتن براي تأسيس پايگاه نظامي فرانسوي در امارات متحده را به همراه داشته است، امري كه تا كنون براي فرانسه در حوزه خليج فارس مسبوق به سابقه نبوده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح :اگر به سیاست خارجی فرانسه هم در رابطه با ایران بپردازیم  چگونه میتوان چرايي تغيير سياست خارجي فرانسه در این رابطه را  تحلیل کرد؟

براي شكل گيري سياست خارجي دولت ها عوامل تعيين كننده و فاكتورهاي داخلي و خارجي متعددي دخيل مي باشد. اگر سياست خارجي را مجموعه اي از جهت گيري هاي كلي در طول زمان بدانيم، اما پروسه ساخت تصميم مقطعي سرنوشت ساز در اين فرآيند زماني بوده كه حتي مي تواند برخلاف اصول كلي رفتار بين المللي دولت ها باشدو  ساخت تصميم برعهده تصميم سازان و مبتني بر خصوصيات رواني و شخصيتي ايشان مي باشد؛ مبحثي كه امروزه با عنوان علمي “ايديوسينكرتيك” در سياست خارجي دولت ها مورد مطالعه و بررسي قرار مي گيرد.

در همان ماه هاي اوليه به قدرت رسيدن ساركوزي، شاهد اتخاذ رفتارهاي خاص و مبهمي بر ضد ايران بوديم كه با جهت گيري هاي كلان سياست  خارجي فرانسه فاصله داشت. در اولين اقدام نمادين؛ رئيس جمهور فرانسه دستور قطع كليه پروازهاي اير فرانس پاريس- تهران را به بهانه هاي اقتصادي صادر كرد.  در اقدامات بعدي ساركوزي فن آوري صلح آميز هسته اي و سياست خارجي فعال و ضد صيهونيستي ج.ا.ايران را نشانه گرفت. جمله معروف “بمب اتمي ايراني يا بمباران ايران” فاصله زيادي از مواضع اتحاديه اروپا در ديپلماسي متعهد سازي داشته و به طور آشكار مواضع ايالات متحده از طريق ديپلماسي سد نفوذ را در برنامه هسته اي ايران آشكار مي سازد.در اين ميان شاهديم كه در مذاكرات 1+5 نقش فرانسه در بسياري از موارد از نقش ايالات متحده تندتر و در تضاد بيشتر با همتايان اروپايي اش مي باشد.به طور مثال چندي پيش مؤسسه روابط بين المللي و استراتژيك فرانسه*كه يكي از مهمترين مراكز انديشه در اين كشور مي باشد در گزارش سالانه خود درباره بحران روابط ميان ايران و فرانسه از وزن شخصي (ويژگي هاي شخصيتي) نيكولا ساركوزي رييس جمهور فرانسه در تيرگي روابط با ايران صحبت مي كند. در اين گزارش صريحا ذكر مي شود كه سياست خارجي فرانسه در دوران ساركوزي در موارد بسياري فراتر از سياست هاي ضد ايراني ايالات متحده امريكا عمل كرده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح:با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید

IRIS*

مطالب مرتبط