مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سقوط کابل: برآمدن دوباره طالبان  و آینده بندر چابهار

اشتراک

دکتر قدرت اله بهبودی نژاد

دانش آموخته دکتری مطالعات بین الملل از دانشگاه جواهر لعل نهرو هند

مركز بين المللي مطالعات صلح-ipsc

چکیده

وقتی این همه اتفاق در کشور همسایه می افتد سکوت دشوار است. در این مقاله استدلال میشود که  روند صلح ناشیانه در دوحه  یک گروه مبارز متحجر را به یک نیروی سیاسی قانونی در افغانستان تبدیل کرد. دوم اینکه تصمیم ناگهانی  امریکا برای خروج  نامسوولانه نیروهایش، توازن  ژئوپلتیک در منطقه را تغییر داد. سوم اینکه حتی اگر طالبان مانند گذشته سرکوبگر نباشد، بعید بنظر میرسد که حداقل  استانداردهای اساسی جهان (لیبرال) را برآورده کند و سرانجام اینکه ایران باید سیاست خود در قبال طالبان را هوشمندانه پیش ببرد.

مقدمه

طالبان دوباره در افغانستان  از راه زور به قدرت رسیده است. اردوی ملی  افغانستان  به مدت  دو دهه تحت آموزش ایالات متحده بود و  تا آخر نیز  بوسیله نیروی هوایی پیشرفته آمریکا پشتیبانی می شد ، اما آنها نتوانستند طالبان را از پیشروی سریع به کابل باز دارند. تصرف و اشغال زمین های ناهموار افغانستان به منابع عظیم و عزم و اراده قوای زمینی نیاز دارد. در نهایت ، دسترسی به فناوری نظامی ایالات متحده برای مقاومت نیروهای اردوی ملی  افغان در برابر جنگجویان طالبان کافی نبود و طالبان همه شهرها و مناطق مهم را بدون مقاومت جندانی از سوی نیروهای دولتی یا دیگر شبه نظامیان تصرف کردند. استانها و شهرهای مهم طی چند روز پیاپی به دست طالبان افتاد هر چند  این رویداد قابل پیش بینی شده بود، اما هیچ کس انتظار نداشت که این اتفاق به سرعت رخ دهد. تقریبا هیچ مقاومتی در کابل نشد  و به نظر می رسد که دولت مرکزی مذاکره برای تسلیم را عاقلانه تر از جنگ  نظامی با طالبان دانست

چرا این اتفاق افتاد ؟

کاملاً آشکار است که تصمیم ناگهانی آمریکا برای خروج نیروهایش ، توازن ژئوپلیتیک در منطقه را تغییر داد. در یک حرکت ماهرانه دیپلماتیک ، طالبان آمریکا را در دوحه  سرگرم نگه داشت  و با استفاده از حمایت نظامی پاکستان ، روسیه ، چین و ایران را خنثی کرد. طالبان در یک حرکت حساب شده  به سرعت مناطق شمال و جنوب غربی را تصرف کرد تا افغانستان را از نفوذ کشورهای آسیای میانه و ایران دور نگه دارد. روسیه ، ایران ، کشورهای آسیای میانه و هند در فاصله چشمگیری از سیاست های قبلی خود ، هیچ تلاش جدی برای ایجاد یا حمایت نیروهای مخالف طالبان انجام ندادند. به نظر می رسد که طالبان در انتخاب یا ارعاب برخی از فرماندهان جنگ که قبلاً ستون فقرات اتحاد شمال را تشکیل داده بودند ، موفق شدند.

کشورهای همسایه تصمیم گرفتند که سرنوشت افغانستان توسط نیروهای داخلی تعیین شود. استراتژی آنها به جای مهار نفوذ فزاینده طالبان در افغانستان ، بر نجات مرزهای خود از نفوذ طالبان متمرکز شد. هیچ تلاش جدی برای نجات رژیم اشرف غنی حتی در زمان نزدیک شدن سقوط وی صورت نگرفت. به نظر می رسد که کشورهای همسایه به جز هند منتظر تسلیم دولت او بودند.

آموزش نیروهای افغان توسط ایالات متحده و ناتو در چند دهه گذشته چیزهای زیادی را برای  درک بهتر این موضوع باقی گذاشته است . آنتونی بلینکن ، وزیر امور خارجه ایالات متحده ،  به ” پوچ ” بودن تمام این اقدامات انجام شده آنها اشاره كرد ،  و عملا چنین چیزی را پذیرفت. با این حال ، کاملاً آشکار است که انگیزه و تمایل به مقاومت در برابر طالبان در میان نیروهای درجه یک افغان وجود نداشت. در افغانستان ، وفاداری قبیله ای همچنان بر احساس هویت ملی تسلط دارد. به سختی می توان یک شخصیت سیاسی ملی را که در چنین جامعه ای مورد پذیرش همه افغانها است را کنار گذاشت. اشرف غنی ، رئیس جمهور اخراج شده اخیر از این محدودیت رنج می برد. بنابراین ، نباید تعجب آور باشد که نیروهای افغان تحت فرماندهی دولت مرکزی بدون حمایت ناتو و نیروهای زمینی آمریکا به سرعت متلاشی شدند.

مذاکرات مسالمت آمیز صلح در دوحه

جامعه افغانستان و جامعه بین المللی  اکنون با پیامدهای روند صلح ناشیانه دولت ترامپ در سپتامبر 2020 در دوحه روبرو هستند.درپی این تصمیم، طالبان از مخفیگاه های کوهستانی خود به پای میز دیپلماتیک آورده شدند.  مذاکرات صلح بین الافغانی نتوانسته  به هدف ابتدایی هرگونه روند گفتگو ، یعنی توقف خشونت ، دست یابد. طالبان در حالی که گفتگو ادامه داشت به نیروهای دولتی حمله کردند. با این حال ، مخرب ترین نتیجه مذاکرات این بود که دولت افغانستان را تضعیف کرد و طالبان را به عنوان یک نیروی سیاسی مشروع در افغانستان ارتقا داد. بن والاس ، وزیر دفاع بریتانیا از توافق خروج نیروهای امریکایی به عنوان یک “معامله فاسد” انتقاد کرد(1). طالبان از این فرصت برای بسیج منابع و حمله به نیروهای دولتی استفاده کردند.

ایالات متحده هشدار داد که اگر طالبان از طریق زور و خشونت به قدرت برسند ، در سطح بین المللی به رسمیت شناخته نمی شوند. چنین هشدارهایی برای گروهی متحجر که ریشه در ستیزه جویی دارد ، ارزش چندانی ندارد و تمام قوانین برای کسب قدرت را نقض کرده است. به رسمیت شناختن طالبان از این واقعیت ناشی می شود که دو دهه با قوی ترین ارتش مبارزه کرد ، آنها را مجبور به عقب نشینی کرد و قدرت را در کابل به دست گرفت. مشروعیت آن از تعهد آن به قانون شریعت و تأسیس امارت اسلامی افغانستان ناشی می شود و نه به رسمیت شناختن بین المللی. اکنون جامعه بین المللی مجبور به مذاکره با رژیم جدید در کابل خواهد شد.

طالبان 2

تصرف قدرت توسط طالبان یک حادثه مهم برای این کشور جنگ زده ، کشورهای همسایه و قدرتهای غربی به رهبری ایالات متحده است. پیروزی طالبان شبح حاکمیت سرکوبگرانه ای را که در دوره 1996-2001 ایجاد شده بود ، زنده کرده است. در آن زمان حکومت طالبان بر اساس تفسیری دقیق از اسلام وهابی بود که حقوق زنان ، کودکان و اقلیت ها را به شدت محدود می کرد. زنان از ادامه تحصیل یا اشتغال در خارج از خانه خود منع شدند. حکومت آنها همچنین با اعمال وحشیانه ای مانند بریدن دست جنایتکاران کوچک و سنگسار زنان مشکوک به زنا برجسته است.

باید دید اکنون آیا طالبان “سلطه وحشت” را به راه انداخته یا موضعی تا حدی سازش آمیز اتخاذ کرده است. آنها پیشتر اعلام کردند که به زنان اجازه می دهند در زندگی عمومی شرکت کنند ، اما این ممکن است راه حلی برای مقابله با انتقادات بین المللی باشد. زنان افغان در طالبان 2  بیشترین آسیب را خواهند دید.

آنها از بازگشت حکومت قبل از سال 2001 طالبان ، که زنان را در کارهای خانه و فرزندآوری محدود کرده بود ، می ترسند. تقریباً 3.5 میلیون نفر یا تقریباً یک سوم کل دانش آموزان ثبت نام شده در مدرسه دختر هستند. حدود 30 درصد زنان در خدمات ملکی افغانستان زن هستند. در صورت اجرای دقیق قوانین شرعی ، زنان نمی توانند بدون سرپرست مرد به مدارس یا ادارات بروند و خانه های خود را ترک کنند. گزارش های هولناکی در مورد اجبار دختران و بیوه های جوان در جنگ با طالبان در برخی مناطق وجود دارد. دستاوردهای نسبی زنان افغان در دو دهه اخیر به احتمال زیاد با یک شکست شدید روبرو خواهد شد.

هند  و طالبان و تاثیرات آن بر چابهار

هند از مذاکره با طالبان  تا اکنون اجتناب کرده  و به عنوان یک بازیگر جانبی در روند صلح دوحه باقی مانده است . با این کار ،  تنها کشور بزرگ منطقه شد که فاصله خود را با طالبان حفظ کرد. این موضع سیاسی هند ممکن است با توجه به تحولات اخیر مورد بازبینی قرار گیرد. از اواسط دهه 2000 ، هند سرمایه گذاری 3 میلیارد دلاری در افغانستان داشته است که از پروژه های عمرانی حمایت کرده و حضور دیپلماتیک خود را از طریق شبکه ای از کنسولگری ها گسترش داده است. پروژه اتصال از طریق چابهار در ایران به افغانستان نیز در حال توسعه بود. اگر هند به سیاست فعلی خود برای تحریم موثر طالبان ادامه دهد ، تمام این دستاوردهای پانزده سال گذشته از بین خواهد رفت. طالبان یک واقعیت سیاسی در افغانستان کنونی است و سیاست هند باید این واقعیت را در تصمیم گیری خود لحاظ کند. حفظ فاصله از طالبان نیز عاقلانه نخواهد بود ، زیرا این دقیقاً همان نتیجه ای است که پاکستان می خواهد. هند باید از تمام منابع دیپلماتیک خود استفاده کند تا اطمینان حاصل شود که افغانستان به قطب فعالیت ضد هند تبدیل نمی شود. این می تواند با ارائه کمک های بشردوستانه سریع به افغانستان آغاز شود.

 ایران و طالبان

به نظر میرسد حضور طالبان به پروژه هایی مانند  خط لوله تاپی ، انتقال گاز از ترکمنستان به پاکستان  از طریق افغانستان  سرعت بخشد زیرا طالبان در گذشته هم با این پروژه موافق بود . همانگونه که اشاره شدحضور  طالبان بر پروژه های مشترک سه جانبه هند ایران و افغانستان  منجمله چابهار میتواند تاثیر گذار باشد . زیرا اساسا بخشی از پروژه چابهار برای هند در رقابت با پاکستان و دور زدن این کشور و نفوذ در افغانستان بود که اکنون با دست برتر پاکستان به عنوان رقیب منطقه ای هند آینده این پروژه میتواند با مخاطراتی همراه باشد.

منابع 

TheGurdian “US withdrawal from Afghanistan a mistake, says UK defence secretary”, https://www.theguardian.com/world/2021/aug/13/us-withdrawal-afghanistan-mistake-uk-defence-secretary-ben-wallace.

دکتر بهبودی نژاد دانش آموخته دکتری مطالعات بین الملل از دانشگاه جواهر لعل نهرو هند

واژگان كليدي: سقوط کابل, برآمدن ,دوباره, طالبان  , آینده بندر چابهار,دکتر بهبودی نژاد ,دانش آموخته دکتری مطالعات بین الملل از دانشگاه جواهر لعل نهرو هند

مطالب مرتبط