مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

خاورمیانه:خطراستراتژیک برای آمریکا

اشتراک

 دکترحسین دهشیار

مرکز بین المللی مطالعات صلح -IPSC


فارغ شدن ازاروپا

آخرین دهه قرن بیستم مقطع زمانی دگرگونی اساسی درسیاست خارجی آمریکابایدقلمدادشود.

ازاین تاریخ است که تمرکزمادی وروانشناختی به خارج ازحوزه جغرافیایی کلیدی دردوران

جنگ سردمعطوف گشت.درحدفاصل سالهای 1945تا1990آمریکا به عنوان یکی ازدوقطب

حیات بخش معادلات بین المللی اروپا رابه مرکز ثقل درسیاست خارجی خودتبدیل کرد.توان

نظامی اتحادجماهیرشوروی واینکه این کشور نیت ان راداشت درصورتیکه فرصت پیداکند

این جغرافیای کلیدی واستراتژیک رابه زیرکنترل کامل خوددرآوردمنجرشد که امریکا خطر

عمده رارهبران مستقردرکرملین وجغرافیای آسیب پذیررااروپاترسیم کند.درچارچوب این

هراس ازقدرت نظامی حریف بود که استراتژی متناسب با آن شکل گرفت. اماازصحنه خارج

شدن مطرح ترین وبزرگترین قدرت نظامی اروپا پایانی برهراس استراتژیک آمریکا در

خصوص سرنوشت قاره گشت.ازاین زمان است که خاورمیانه دراولویت سیاست خارجی

قرارگرفت.اولویت بندی همیشه باتوجه به میزان خطری که یک کشورراازنظربقای فیزیکی

وبقای هویتی تهدیدمی کندشکل می گیرد.بادرنظر گرفتن اینکه آمریکای لاتین درحوزه نفوذ

آمریکا قرارداردوبا توجه به همپوشی ومنافع وارزش هابین آمریکاوکشورهای اروپایی در

سطح کلان، پرواضح است که خاورمیانه به جایگاه متمایزی دست یابد.منافع سرشارزیر

زمینی،بازاربزرگ ووسیع برای ارائه تولیدات،موقعیت استراتژیک جغرافیایی ونیروی

کارجوان وپرتعدادخاورمیانه را به یک جایزه بی نظیر برای آمریکا تبدیل کرده است.با

توجه به این نکات می توان درک کردکه چرا این منطقه درراس اولویت های آمریکا قرار

گرفت.درکناراین ویژگی های مثبت،ازنقطه نظر امریکا این جغرافیا دارای خصلتی است که

به شدت برای رهبرجهان غرب تهدید امیزمحسوب می شود.ارزشهای مستقروحاکم درمنطقه

ماهیتا”واساسا”درتعارض مستقیم وریشه دارباچشم اندازهای فکری ومورد استناد جامعه و

ساختارقدرت درآمریکا است.برای ایجاد نظم ضرورت است که ارزش های بازیگران یا

بازیگرحافظ نظم خصلت جهانی یابندودرگستره گیتی مبنای رفتاری وارزیابی رادارا شوندو

اینکه این ارزش ها مورد چالش وتعارض آشکار ورو دررو قرارنگیرند.

اهداف کلان آمریکا

آمریکا به عنوان یکی ازبازیگران برترجهانی دردوران جنگ سرد وامروزه به عنوان

مطرح ترین بازیگردرقلمرو گیتی هدفش همیشه این بوده که جهان بینی موردنظرخودرا

حاکم گرداند.این جهان بینی ریشه درارزش هایی داردکه بازتاب تمدن،فرهنگ وپیشینه ی

تازیخی اروپا به طوراعم وایالات متحده امریکا به طور اخص می باشد.پرواضح است که

آمریکا خواهان این باشد که برای حفظ،بسط ونهادینه ساختن نظم حاکم که خصلت وماهیت

غربی داردتمامی موانع وچالش ها راازمیان بردارد.خاورمیانه خاستگاه تفکرات،اعتقادات

وباورهایی است که بطورماهوی با انچه غرب به رهبری آمریکا ارزش های مشروع و

مطلوب می داندوباتفسیر غرب ازآنها درتعارض است.باتوجه به این واقعیت بوده که بعداز

فروپاشی اتحادجماهیرشوروی وعدم نیازآمریکا به توازن کردن وبه تبع آن دغدغه برای

ثبات،این کشورهدف آشکارونهان خودرادراین راستا قرارداده که دگرگونی ارزشی در

خاورمیانه بوجود آورد.آمریکا به ضرورت جایگاه ونقشی که درصحنه بین المللی ایفا

می کندهزینه هایی راباید متحمل شود.این هزینه ها به جهت اینکه آمریکا بهره های گسترده

وفراوانی رابه دست می آوردکاملا”طبیعی می باشد.اماانچه برای آمریکا مطرح است این

نکته ظریف می باشد که هزینه ها می بایستی درشکل حداقل وبه قلیل ترین میزان باشند.برای

اینکه این هزینه ها قابل مدیریت وهدایت جلوه کنند ضرورت برای آمریکا بوجود آمده که

مبانی اعتقادی وارزسی در منطقه خاورمیانه ازپایه واساس دگرگون شود.

چرایی وشیوه ها

این سیاست که درطی بیش ازدودهه اخیر دنبال شده باتوجه به شرایط بین المللی،شرایط داخل

آمریکا،واقعیات روزدرمنطقه،ظرفیت هاوتوانمندیهای دردسترس ومجموعه ای ازواقعیات،

ازطریق خط مشی ها وشیوه های گونه گون وباشدت وحدت متمایزدنبال شده اند.استفاده از

قدرت نظامی بطوریک جانبه،تجاوزنظامی بااستنادبه مجوزسازمان ملل،بکارگیری اهرم –

های اقتصادی،تکیه بربازیهای سیاسی وجهت دادن خاص به توانمندیهای رسانه ای درطول

این سالها درراستای هدف تضعیف وبه حاشیه راندن ارزش های بومی منطقه ازشیوه های

متداول بوده اند.آمریکا چون دغدغه گریزناپذیربودن حفظ ثبات درمنطقه راندارد ونگران

این نیست که بازیگربزرگ دیگری به بهره برداری ازشرایط بپردازد،حیات یافتن بحران

های متفاوت ومتعدددرمنطقه رانگرانی ندارد.چون آمریکا وقوف وافربه این نکته دارد که

بحران ها دربلند مدت انرژی اجتماعی،کارآمدی سیاسی،پویایی فرهنگی،انسجام ملی و

منابع اقتصادی درمنطقه را به هرزمی بردوسبب می شودکه انحطاط به صحنه آید.دریک

چنین فضایی است که فرصت برای آمریکا ایجاد می شودکه با بکارگیری تمام توانمندیهای

دراختیار اشاعه ارزشهای موردنظرخودراپی بگیرد.هرچه آمریکادراین رابطه به دستاورد-

ی بیشتری دست یابدبه همان نسبت شاهدنظم موردنظراین کشورمی شویم.عدم رویت ارزش-

های موردنظرآمریکا به جهت مقبولیت وکارآمدی ارزشهای بومی به معنای نا کامی این

کشوردراستقرارنظم مورد نظروهزینه های فراوان است.این محققا”آن چیزی نیست که

آمریکا می خواهد.

مطالب مرتبط