مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

حلقه های تاثیر گذار بر امنیت منطقه ای ایران و افغانستان

اشتراک

فاطمه خادم شیرازی

مدرس دانشگاه علمی کاربردی

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

امنیت منطقه ای یک نظام امنیتی است که کشورهای واقع در آن علاوه بر دغدغه امنیتی مشابه ، از نظر تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی دارای اشتراک باشند.بوزان معتقد به چهار ویژگی امنیت منطقه ای است:

1- وابستگی متقابل امنیتی: به معنای آن است که نا امنی یک واحد به معنای نا امنی در واحدهای دیگر است. این وجه مثبت وابستگی متقابل امنیتی است و در وجه منفی امنیت یک دولت به معنای نا امنی دیگر واحدهاست دولت ها به دلیل اهمیتی که به رفاه ملی می دهند ناچارند از طریق دیپلماسی و ابزارهای مسالمت آمیز با واحدهای سیاسی دیگر رابطه داشته باشند که به نوبه خود وابستگی متقابل بین دولتها را به وجود می آورد.

2-الگوهاي دوستي و دشمني:از سطح منطقه ای آغاز شده که بازیگران جهانی را از یک طرف و متغیرهای داخلی را از طرف دیگر در بر می گیرد این الگوی ویژه که کی از چه کسی می ترسد و یا چه کسی را دوست دارد ترکیبی از سیاست، تاریخ و شرایط مادی به صورت درونی در سطح منطقه تولید می شود.

3- مجموعه امنیت منطقه ای مجاورت جغرافیایی :داشتن مرز مشترک میان اعضای مجموعه امنیتی منطقه ای لازم ، در واقع مرز جغرافیایی مجموعه امنیتی منطقه ای را از مناطق دیگر جدا و متمایزمیسازد وقدرتهای فرامنطقه ای تاثیرگذار را جزء مجموعه امنیت منطقه ای قرار می گیرند.

4- مجموعه امنیتی منطقه ای وجود حداقل دو بازیگر قدرتمند و موثر : قدرت های منطقه ای و قدرت های جهانی در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای از یکدیگر تفکیک می شوند.

ایران در مرکز ثقل یکی از بزرگترین شبکه های ارتباطی جهان قرار گرفته و همچون پلی اروپا را به آسیا و خاور دور وصل می کند. بطوری که از قدیم الایام چهار راه تمدنها محسوب گردیده و از نظر موقعیت دریایی و زمینی از موقعیت فوق العاده مناسبی برخوردار می باشد.بطوری که ارزش «ژئوپولیتیکی» ایران به حدی است که هر گونه تغییری در حاکمیت آن توانسته است موازنه ی «منطقه ای» و «جهانی» را بر هم زند.

به همین سبب بازیگران اصلی «منطقه ای و فرامنطقه ای» همواره در ادوار مختلف تاریخی نقش تعیین کننده ای را در معادلات قدرت برای ایران قائل هستند. به طوری که یکی از دغدغه ها و معضلات محیط امنیتی خارجی ایران، دست اندازیهای نهان و آشکار این بازیگران بوده است. لذا محیط امنیت خارجی ایران بطور ذاتی عرصه ی کشمکشهای خاص عصر خود بوده است .

افغانستان همسایه شرقی ایران است و حدود 945 كیلومتر مرز مشترك با ایران دارد، همچنین ایران مسیر ترانزیتی مناسبی برای افغانستان و نیز افغانستان دروازه ایران به آسیای میانه و چین به حساب می‌آید.  افغانستان بخشی از ایالت بزرگ خراسان بود كه اقوام افغانی در آن ساكن و جزیی از قلمرو تاریخی و فرهنگی ایران بودند.

در سال­های قبل از انقلاب اسلامی، روابط نسبتاً آرامی بین دو کشور برقرار بوده‌است و پادشاهان دو کشور روابط دوستانه‌ای با یکدیگر داشته‌اند.وقوع انقلاب ۲۲ بهمن 1357در ایران، باعث ضعف روابط بین دو کشور گردید.

مشکلات ناشی از کودتای کمونیستی در افغانستان و اشغال این کشور توسط شوروی از یک سو و حمایت مردم و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران از مردم افغانستان از سوی دیگر، تأثیر به‌سزایی بر تعامل و همگرایی سازنده دو ملت گذاشت.مردم افغانستان دولت جدید افغانستان را کمونیستی و کافر می‌خواندند.

براساس وحدت فرهنگی، نژادی، زبانی، تاریخی و دینی مردم ایران و افغانستان، ایران اسلامی بیشترین روابط و همکاری‌ها را با مردم و جریانات مردمی در افغانستان داشت. ایران ضمن به رسمیت نشناختن حکومت کمونیستی، محکوم کردن مستمر تجاوز شوروی به افغانستان، حمایت از جهاد و مقاومت مردمی علیه تجاوز و اشغال، حمایت از دولت مجاهدین، دفاع از حاکمیت ملی افغانستان، کمک به توسعه، ایجاد ثبات و امنیت و برطرف نمودن سایه شوم جریانات ضدمردمی و نیروهای اشغالگر از سر این ملت مظلوم، حسن نیت، نفوذ و جایگاه خود را در افکار عمومی اثبات نمود.

با تأثیرگرفتن افغانستان از انقلاب اسلامی، عنصر دین و مشتركات دینی بسیار پر رنگ­تر از گذشته بروز كرد و واژه­هایی همچون جهاد، مجاهد، هجرت، مهاجر، حمایت از مظلوم، و مسلمان حمایت از نهضت­های آزادی بخش میدان دار روابط فرهنگی گردیدند.

بخش عظیمی از مهاجرین و مجاهدین در ایران در گیر این ارتباط فرهنگی شدند، بسیاری از اهل ادب و فرهنگ افغانی كه در غیر از ایران سكونت داشتند از طریق مراكز فرهنگی ج.ا.ایران به این تعامل پرداختند كه اوج ارتباط فرهنگی از طریق كشور ثالث مربوط به شهرهای كویته و علی­الخصوص شهر پیشاور پاكستان قلمداد شدند.

دهه دوم انقلاب ایران، با فروپاشی اتحاد شوروی، پیروزی مجاهدان افغان و استقلال کشورهای آسیایی شوروی سابق همزمان بود که به دلیل همسایگی و مشترکات مذهبی و فرهنگی با افغانستان، تأثیرات بسیاری از احزاب و مجاهدان افغان می گرفتند. این روند تا زمان ظهور طالبان همچنان ادامه داشت، که با ظهور این گروه تقریباً این پل ارتباطی قطع شد.

جمهوری اسلامی ایران اوایل ورود طالبان به افغانستان به علت عدم شناسایی ماهیت واقعی طالبان واكنش قابل توجهی نسبت به طالبان نشان نداد اما پس از مدتی هنگامی که چهره حقیقی گروهك مذكور آشكار شد و افكار متحجرانه و ضد‌شیعی آنها نمایان شد، جمهوری اسلامی به طور جدی در صحنه تحولات افغانستان حضور یافت و حمایت‌های خود را از دولت رسمی افغانستان بیش از پیش افزایش داد.هرچند كه این شرایط جدید منجر به قطع رسمی روابط بین دو دولت شد اما مشتركات و پیشینه قوی فرهنگی كارآیی خود را داشت و هر دو جامعه بطور خواسته ویا ناخواسته در تعامل با هم بودند.

پس از پیروزی مجاهدین، اولین حركت از طرف جمهوری اسلامی ایران برای پایه گذاری نوین روابط رسمی فرهنگی بین دو كشور آغاز شد و خانه فرهنگ ایران در شهر مزار شریف افتتاح گردید ولی با سقوط این شهر و اشغال آن توسط طالبان این مركزبه آتش كشیده شد.

بعد از سقوط طالبان و تشكیل دولت موقت اسلامی افغانستان و ورود جمهوری اسلامی ایران به قضیه بازسازی افغانستان مقرر گردید تا درخصوص بازسازی فرهنگی این كشور نیز گام های موثری برداشته شود، درهمین ارتباط كمیته فرهنگی ستادبازسازی متولی پرداختن به موضوعهای فرهنگی وروابط دو جانبه ای گردید كه ریشه در مشتركات فرهنگی وتمدنی داشت. افغانستان در همان حال که در حوزه فرهنگی ایران قرار دارد در توسعه فرهنگ و زبان فارسی در آسیای مرکزی تا مرزهای چین نقش مهمی خواهد داشت. لذا حمایت ایران در برهه­های تاریخی مختلف از مردم افغانستان موجب تقویت ارتباطات سیاسی دو کشور گردید.

از طرفی دیگر به دلیل عدم روند دولت سازی در افغانستان این کشور دچاربحران شده ، و امنیت منطقه ای به دلیل حضور بازیگران خارجی دچار تزلزل شده است.می توان تاثیر این بحران را در مناطق مرزی طویلی که ایران با افغانستان داشته مشاهده کرد.

این بحران ها از عوامل گوناگونی متاثر می باشد که به دو گروه کلی تقسیم می شوند: عوامل داخلی و عوامل خارجی. البته زمانی که آنها با یکدیگر ترکیب می شوند شرایط بدتر می شود.

الف) عوامل داخلی:

این عوامل عمدتاً عبارتند از: 1- ترکیب قومی، 2- ترکیب مذهبی، 3- ترکیب زبانی،4- ترکیب و توزیع فضایی اقوام و جمعیت، 5- قدرت طلبی رهبران گروه ها، 6- بی سوادی و کم سوادی مردم، 7- دیدگاه های سیاسی، 8 – فقر عمومی.

ب) عوامل خارجی:

 این عوامل عبارتند از: 1- همسایگان، 2- دولت­های فرامنطقه­ای، 3- قدرت­های جهانی، 4- نهادهای بین المللی.

در بین همسایگان افغانستان، ایران بیشترین ارتباط را با مسائل داخلی این کشور داشته، زیرا اولاً: ایران با بخشی از ملت افغانستان تجانس فرهنگی دارند و لذا همبستگی هایفرهنگی، تاریخی، زبانی، قومی و مذهبی باعث بیشترین کنش متقابل و مسالمت آمیز بین طرفین می شود،

 ثانیا: موج مهاجرت های برون مرزی افاغنه بیشترین اصابت را به ایران نمود،و بخشی از توان ملی ایران صرف مسائل آوارگان افغانی گردید، و این آوارگی نیز منجر به بروز مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در داخل کشور شد.

 ثالثاً عامل خارجی مؤثر در بحران افغانستان، قدرت های جهانی هستند. این قدرت­ها که در گذشته و حال در مورد افغانستان مداخله نموده و می­نمایند تأکید بر نقش موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی افغانستان داشته و دارند. همجواری جغرافیایی و حضور بلند مدت افغان­ها در ایران موجب گسترش پیوندهای دو کشور گردیده است.

با توجه به اين مطالب  مي‌توان ادعا كرد كه بخش قابل توجهی از مؤلفه‌هاي تأثیرگذار در تأمين امنيت داخلي كشور به نوعي متأثر از متغيرهاي خارج از مرزهاي سرزميني است. لذا هر گونه آسيب‌پذيري در روابط کشور با همسایگان زمینه نقصان در امنيت داخلي و امنيت ملي را فراهم مي‌نمايد.

واژگان کلیدی: حلقه های تاثیر گذار ، امنیت، منطقه ای، ایران، افغانستان ، فاطمه خادم شیرازی

مطالب مرتبط