مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تداوم بحران سازی های عربی در جزایر سه گانه ایرانی – گفتگو با جعفر قنادباشی

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

در اجلاس های سران کشورهای عربی در یک دهه ی گذشته، بحث جزایر سه گانه ی ایرانی از موضوعات مورد توجه اجلاس ها و بیانه های عربی اتحادیه عرب و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بوده است. گفتگوی زیر به علل توجه این کشورها و رهبران این اجلاس ها به تکرار ادعای منسوخ و بی‌حاصل در خصوص جزایر سه‌گانه ایرانی و برخلاف واقعیات تاریخی است.

واژگان کلیدی: بحران سازی های عربی،  جزایر، سه گانه ایرانی، ابوموسی، تنب بزرگ، جزایر، ایران، اتحادیه عرب

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در اجلاس های همیشگی سران کشورهای عربی در یک دهه ی گذشته، بحث جزایر سه گانه ی ایرانی همیشه از موضوعات مورد توجه اجلاس های اتحادیه ی عرب و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بوده است. علل توجه این کشورها و این نوع اجلاس ها به موضوع جزایر ایرانی چیست؟

توجه آنها به این جزایر و دامن زدن به موضوع مالکیت این جزایر علل متعددی دارد. شاید از اصلی ترین دلایل ایجاد و برپایی برخی کشورهای مثل امارات در منطقه است. یعنی در واقع همان عللی که سبب شده امارات ایجاد شود و در واقع به اینها نوعی استقلال داده و تحت عنوان امارات متحده ی عربی از هفت امیر نشین تشکیل شده، سبب می شود که به این جزایر دامن بزنند. این کشورهای تاریخ مستقلی ندارند، در عصر ما ایجاد شده و اصل ایجاد آنها بر اساس تخاصم است. مساله ی دیگری این است که آمریکا و دنیای غرب سعی کرده اند با دامن زدن هرروزه به این اختلاف ها بهره برداری های مقطعی در فروش سلاح و تسلط مستشاران نظامی بر کشورها و پیدا کردن فلسفه ای برای اتکای این کشورها بر غرب را داشته باشند. یعنی مسائل را به عنوان موضوعی داغ نگه دارند تا از این مساله برای فروش سلاح و حضور خود در این کشورها استفاده کنند و به نوعی از خطر ایران بترسانند و به عنوان نوعی خطر وانمود کنند. این مساله به خصوص بعد از انقلاب اسلامی پررنگ تر شده است. از دیگر مسائلی که بخواهیم عنوان کنیم، وقوع انقلاب اسلامی ایران و به روی کار آمدن نظام مستقل و غیر وابسته در ایران ( خصومت ها در این زمان ایجاد می شود) و هرچه ما بیشتر به سمت استقلال و مقابله با سیاست های استعماری گام برمیداریم، سیاست ها تشدید می شود. به خصوص اینکه ما شاهد بودیم در زمان شاه، این کشورها در قبال  جزایر ایرانی سکوت اختیار می کردند. سپس تا زمانی که صدام مشغول جنگ با ایران بود، آنها سعی می کردند از طریق نظامی به صدام کمک کنند. امارات و کشورهای حوزه ی خلیج فارس بیشترین کمک کننده به صدام حسین بودند. اما بعد از جنگ این کشورها موضوع جزایر را پیش کشیدند، چون قبلا حضور صدام برای اینکه خصومت ها از طریق کشورها علیه ما ایجاد شود کافی بود. در واقع  نشانه روشن دیگری برای مخالفت آنها با جمهوری اسلامی ایجاد شورای همکاری خلیج فارس می باشد که چهار ماه پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. این نشان می دهد که ماموریت آنها پاسداری از منافع غرب، آنهم در شکل و قالب مخالفت با جریان های مستقل به خصوص جمهوری اسلامی ایران (که مرکز و منبع استقلال طلبی و الهام بخش مبارزه با استعمار است) می باشد.

از دلایل موثر دیگر، بخشی از سرمایه گذاری هایی و برخی از سیاست های نفتی است که در منطقه اجرا شده است. یعنی در واقع سرمایه گذاری های بزرگی در امارات، قطر، بحرین و کویت شده و به نفع کمپانی های بزرگی نیست که وحدتی در منطقه وجود داشته باشد. آنها پیوسته از اختلاف نگاه، دیدگاه ها و مواضع عظیم بهره برداری کرده اند. همچنین کسانی که از قعر خلیج فارس نفت و گاز را می برند و از بازارهای میلیاردی این منطقه سود می برند، به این اختلافات دامن می زنند. لذا می توان گفت در واقع حتی منافع ملی این کشورها همواره فدای منافع قدرت ها و کمپانی های نفتی شده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به وضعیت کنونی اتحادیه ی عرب چند دسته نگاه به جزایر ایرانی در بین این کشورها وجود دارد؟ کشورهایی مثل عربستان و امارات ادعا می کنند که کشورهای عربی مدافع امارات در بحث جزایر هستند. ؟

سه نوع نگاه را می توان در مجموعه ی کشورهای حوزه ی اتحادیه ی عرب وجود دید. یک گروه همان گروه عربستان و امارات می باشد که به طور افراطی در هر اجلاس عرب، سعی می کنند بندهای تکراری بعد از جنگ عراق علیه ایران پیوسته در بیانیه ها و قطعنامه ها تکرار شده، را تکرار کنند و بر آن بند ها تاکید کنند. این دسته سیاست های روشنی دارند و در حقیقت بیان افراطی علیه ایران محسوب می شوند و کوشش می کنند این مساله را مطرح کنند. اما جریان دیگری جریان بی تفاوتی است که در واقع هیچ منافعی از تاکید بر مساله جزایر ایرانی ندارد و شامل کشورهای ضعیفی است که در شمال آفریقا یا غرب آسیا قرار دارند. این کشورها معمولا به تبعیت از عربستان و یا به خاطر دلارهای عربستان و یا ترس از فشارهای کشورهای قدرتمند عربی، با بندهای تکراری بیانیه ها و قطعنامه های ضد ایرانی هم نوایی می کنند. این دسته معمولا زمانی که فشارها کاهش پیدا کند، ادعایی در این زمینه مطرح نمی کنند و اصراری هم به بند مربوط به جزایر سه گانه ی ایرانی ندارند. در دسته سوم کشورهای سوم، معمولا کشورهای دوستدار ایران هستند که آنها معمولا در اقلیت هستند. مثل کشورهای سوریه، الجزایر و برخی کشورها (که در مقاطعی با ایران دوست بودند) معمولا خواستار آن نیستند که چنین موضوعی مطرح شود و معتقدند مسائل دیگر جهان عرب برای آنها اولویت دارد. یعنی این کشورها عمدتا کشورهایی هستند که با نگاه اتحادیه ی عربی، در این اجلاس اولویت اصلی را به فلسطین می دهند و خواهانند که در ابتدا مساله ی فلسطین حل شود. حداقل در زمینه ی سزمین های 67، یعنی جولان، کرانه ی باختری و غزه، این مساله حل شود. در واقع این کشورها هستند که نظام های انقلابی و مردمی دارند ولیکن معمولا در اقلیت هستند و دنیای غرب هم معمولا علیه اینها سعی می کند سیاست هایش را اصلاح کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در چه صورتی ممکن است کشورهای عربی به ابعاد حقوقی، سیاسی جزایر ایرانی توجه بیشتری کنند و دست به بحران سازی های تازه ای زنند؟

متاسفانه امروزه گسترش و یا محدودیت بحث راجع به جزایر و افزایش و کاهش فشارهای این کشورها بستگی تام و تمام به سیاست های انگلیسی و آمریکایی دارد. یعنی اگر غرب نیاز داشته باشند که به ایران فشار وارد کنند، آنها نیز همزمان این موضوع را بزرگ تر می کنند. اما زمانی که آمریکایی ها و غربی ها به دلیل مسائل دیگر نیازشان به این فشارها کمتر می شود، آنها کمتر به این مساله دامن می زنند. این سیر تناسب مستقیمی با سیاست های واشنگتن دارد. چنانچه خانم “ترزا می” نخست وزیر انگلستان به منطقه سفر کرد، این سیاست ها دامنه ی بیشتری پیدا کرده. در واقع برای بازارهای انحصاری سلاح در منطقه و فروش سلاح بیشتر به عربستان، امارات، کویت، قطر و بحرین آنها را تحریک می کنند که به این مسائل دامن بزنند و از ایران غولی بسازند که نیاز به اسلحه ی بیشتری باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در چشم انداز کوتاه مدت آیا ممکن است که بحران سازی های بیشتری در مورد جزایر ایرانی در ابعاد رسانه ای و سیاسی انجام شود؟

موفقیت جبهه ی مقاومت در منطقه در سرکوب داعش، جلوگیری از گسترش سیاست های سرکوب گرایانه ی رژیم صهیونیستی و در آستانه ی پیروزی قرار گرفتن جبهه ی مقاومت در منطقه و تبدیل شدن به قدرتی بزرگ همواره عاملی موثر در افزایش خصومت ها و تاکید بیشتر بر مالکیت عربی بر جزایر ایرانی بوده است. امروزه هرچه جبهه ی مقاومت به سمت پیروزی در سوریه پیش رود، جبهه های فسطینی پیوند بیشتری با ایران، عراق، لبنان و سوریه پیدا کنند، این سیاست توجه به جزایر ایرانی افزایش بیشتری پیدا می کنند. در واقع یک بخش از خصومت ها مربوط به کوشش های غربی و عربی برای ایمن کردن منطقه برای اسرائیل است. یعنی اینها در چارچوب حفظ امنیت اسرائیل، علاقمندند که در پشت جبهه ی مقاومت همواره مساله سازی کنند و توجهات ایران را به این مسائل جلب کنند.

 

 

مطالب مرتبط