مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چگونگی مواجهه ی ایالات متحده با مسئله هسته ای ایران «بخش دوم»

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

چگونگی مواجهه با پرونده ی هسته ای ایران یکی از دغدغه های سیاست خارجی ایالات متحده است. تصور ایالات متحده این است که جمهوری اسلامی ایران در جهت دستیابی به سلاح هسته ای تلاش می کند و بر این مبنا خود را متعهد به این می داند که به هر شیوه ی ممکن مانع دست یابی ایران به بمب اتم شود. فارغ از این که برداشت و تصور دولتمردان ایالات متحده از فعالیت های هسته ای ایران درست یا غلط باشد، واقعیت این است که تصور و برداشت آنها دارای پیامدهای اساسی در عرصه ی عملی بوده است. در این میان، ایالات متحده به دنبال آن است که با کمترین هزینه ممکن به هدفی که برای خود تعریف کرده است برسد. برای رسیدن به این منظور دستگاه سیاست خارجی این کشور به دنبال عملیاتی کردن ایده هایی است که توسط مراکز تحقیقاتی این کشور پرورش داده می شود. در بخش قبلی به چند مورد از این ایده ها و نشانه های آن در سیاست خارجی آمریکا اشاره گردید. در ادامه تلاش می شود به دیگر شیوه ها و رویکردهای مواجهه با پرونده ی هسته ای ایران که توسط مراکز تحقیقاتی آمریکا ایده پردازی شده است و دولت آمریکا به دنبال عملیاتی کردن آن ایده ها است، اشاره شود.

کلید واژه ها: آمریکا، ایران، مسئله هسته ای، تحریم، جنگ

تحلیل رخداد

ائتلاف سازی و دیپلماسی فشار: این رویکرد بر آن است که در دنیای امروز پیچیدگی موضوعات امنیتی و خصوصاً موضوعات مرتبط با فعالیت های هسته ای چنان زیاد است که ایالات متحده قادر نیست به تنهایی با آن مقابله کند و اگر توان مقابله با آن را نیز داشته باشد بسیار پرهزینه است. این رویکرد که مورد حمایت افرادی چون داریل کیمبال است، معتقد است که فعالیت های هسته ای چند بعدی است و باز داشتن دولت هایی مانند کره شمالی و ایران از مسیر هسته ای شدن تنها یک بعد آن است. برای مثال برای محدود نگه داشتن دامنه کشورهای دارای سلاح هسته ای به اطلاعات وسیعی نیاز است که بدون همکاری و همراهی سرویس های اطلاعاتی دیگر کشورها این مهم ممکن نیست. لذا این رویکرد نظری خواهان این است که ایالات متحده دیگر کشورها را نیز با خود همراه کند تا قادر به اعمال یک دیپلماسی فشار قوی علیه ایران شود. در اثر همراهی دیگر دولت ها انزوای ایران و در تنگنا قرار گرفتن این کشور ممکن است. بر مبنای این رویکرد تحریم ها به عنوان راهی کم هزینه برای بازداشتن ایران از مسیر هسته ای خود تنها در صورتی علیه کشور چون ایران که دارای منابع طبیعی فراوانی است جوابگو خواهد بود که دیگر دولت ها نیز ایالات متحده را در این مسیر همراهی کنند. علاوه بر این، همراهی دیگر کشورها هر گونه اقدام ایالات متحده علیه ایران را مشورع جلوه خواهد داد و هزینه های آمریکا را پایین خواهد آورد. همچنین همراهی دیگر کشورها سبب محدود شدن انتخابات های ایران و در نهایت تسلیم شدن این کشور خواهد شد. این رویکرد به شدت مورد قبول گری سیمور مشاور باراک اوباما است. به گونه ای که می توان غالبترین یا برجسته ترین شیوه ی دولت باراک اوباما علیه فعالیت های هسته ای ایران را ائتلاف سازی به منظور اعمال موفق دیپلماسی فشار نامید. این رویکرد نظری که خواهان تحریم نفت ایران با همکاری دیگر کشورها بود، امروزه بر روی ایده ی تحریم هوایی ایران مشغول مطالعه است. امروزه باراک اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود، ایجاد ائتلاف چند جانبه علیه فعالیت های هسته ای ایران را از نقاط مثبت سیاست خارجی خود تعریف می کند.

محدودسازی راهبردی ایران از طریق همسایگان: این رویکرد نظری توسط کسانی مانند پاتریک کلاوسون رئیس بنیاد واشنگتن برای خاور نزدیک مطرح شده است و مورد حمایت افرادی چون سوزان رایس در دولت باراک اوباما است. بر مبنای این رویکرد نظری ایالات متحده باید ایران را با همسایگان خود وارد درگیری سرد، فرسایشی و هزینه بر بکند. این کار باید از طریق حمایت های ایالات متحده از همسایگان ایران و ایجاد جرأت و جسارت مقابله با ایران در آنها صورت گیرد. بر مبنای این رویکرد نظری، باید دولت های همسایه ی ایران را از خطرات ایران هسته ای آگاه کرد. دلیل تأکید بر همسایگان در این رویکرد نظری به خاطر آن است که صرفاً با در نظر گرفتن شرایط بین المللی نمی توان ایران را از فعالیت های هسته ای اش بازداشت، بلکه باید شرایط محیط منطقه ای ایران نیز مناسب باشد. محیط منطقه ای ایران زمانی برای انجام هر گونه اقدام علیه ایران مناسب است که آن محیط کنش گری ایران را مطلوب نداند. اگر دولت ایران از طریق همسایگان خود محدود شود، حتی امکان دور زدن تحریم ها توسط ایران نیز دشوار می شود. پس باید از طریق همراه کردن همسایگان ایران با آمریکا -از طریق درگیر کردن آن ها با خطرات ایران هسته ای- پرچین و سد اولیه اطراف ایران را توسط همسایگان آن ایجاد کرد. رگه های این ایده نیز به وضوح در سیاست خارجی ایالات متحده در ارتباط با پرونده ی هسته ای ایران دیده می شود. حمایت های ایالات متحده از دولت های حاشیه خلیج فارس، همراهی دولت هایی مانند امارات متحده عربی در محاصره ی اقتصادی ایران، روابط سرد ایران با آذربایجان و حتی در آینده احتمالا با ترکیه از شاخصه های این رویکرد نظری است. ایالات متحده از این طریق به دنبال آن است که ایران را در محیط منطقه ای خود در انزوا قرار دهد.

پیش گیری و پیش دستی: پیشگیری بدین معنی است که اگر ایالات متحده تصور می کند ایران در حال تبدیل شدن به یک خطر برای آمریکا است، باید با انجام جنگ پیش گیرانه مانع این شود که تهدید بالقوه ایران به بالفعل تبدیل گردد. جنگ پیش دستانه نیز به این معنی است که اگر ایران قصد دارد خطر و تهدید خود را علیه منافع آمریکا عملیاتی کند باید قبل از آنکه ایران اقدامی انجام دهد، ایالات متحده زودتر پاسخ دهد. این تفکر مورد حمایت نئومحافظه کاران دوران بوش و موسساتی مانند آمریکن اینترپرایز است. طبیعی است که این ایده زمانی بعد عملی پیدا خواهد کرد که تصمیم گیران سیاسی- امنیتی کاخ سفید به این باور برسند که ایران در حال تبدیل شدن به یک خطر است و یا اینکه خطر و تهدید ایران را مفروض بگیرند و به این نتیجه برسند که ایران قصد عملیاتی کردن تهدید و خطر خود را علیه آمریکا دارد. مبنای اصلی اقدام پیشگیرانه و پیشدستانه نه واقعیت ها بلکه برداشت ها و تصورات از واقعیت است. اینجاست که گفته می شود برداشت سیاست گذاران از واقعیت از خود واقعیت مهمتر است. به نظر می رسد دولت اوباما با بیان اینکه همه ی گزینه ها را بر روی میز برای بازداشتن ایران از هسته ای شدن نگه می دارد، به شکل غیر مستقیم به امکان عملی شدن این ایده نیز اشاره می کند.

جنگ محدود و تاکتیکی: این رویکرد که مورد حمکایت جاناتان مارکوس است معتقد است که آنچه که به ایران امکان ساخت بمب اتم را می دهد تاسیاست هسته ای اش است. پس باید به طور مداوم به بمباران هوایی تأسیسات هسته ای ایران پرداخت و از این طریق امکان هر گونه پیشرفت را از ایران در مسیر هسته ای شدن گرفت. این رویکرد معتقد است که در یک جنگ محدود و با همکاری آمریکا- اسرائیل، می توان به طور مداوم فعالیت های هسته ای ایران را به تأخیر انداخت. این رویکرد به دلیل مشخص نبودن واکنش های ایران چندان مورد توجه قرار نگرفته است. از طرفی بر اصل یکجانبه گرایی در سیاست خارجی ایالات متحده تأکید دارد که متضمن آن است که ایالات متحده به تنهایی هزینه های مهار ایران را پرداخت کند.

حمله ی نظامی و تغییر رژیم: این رویکرد نظری که باز مورد توجه نئوکان ها است معتقد است که دولت هایی مانند ایران، کره شمالی، عراق تحت حاکمیت بعث و لیبی دوران قذافی، امنیت خود را در سایه دستیابی به بمب اتم تعریف می کنند. بنابر این ساده پنداری خواهد بود که اگر تصور شود از طریق مذاکره یا تحریم و فشار بتوان آنها را از مسیر هسته ای شدن بازداشت. طبق این دیدگاه نظری، آنچه که باعث می شود که دولت های از این دست به دنبال بمب اتم باشند، به ماهیت نظام سیاسی آنها برمی گردد که حاضر به تعامل با آمریکا و غرب نیستند و به خاطر احساس نگرانی از بقای خود، به دنبال بمب اتم حرکت هستند. تنها از یک طریق می توان مانع هسته ای شدن آنها شد و آن اینکه نظام سیاسی آن ها را تغییر داد. زیرا با تغییر ماهیت سیاسی آنها طلب و خواست بمب اتم نیز از بین می رود. بر این مبنا، این رویکرد خواهان لشکرکشی آمریکا برای تغییر نظام سیاسی ایران است. ایده ی تغییر رژیم در دوره ی جرج بوش به صراحت بیان می شد ولی در دولت اوباما از این ایده فاصله گرفته شد. هر چند برخی معتقدند که تحریم های چند جانبه اوباما از طریق ائتلاف سازی سیاست تغییر نظام سیاسی ایران را از طریق غیر نظامی دنبال می کند.

دورنمای رخداد

از آنچه که آمد به نظر می رسد ایالات متحده از گزینه های متعددی برای مواجهه با برنامه ی هسته ای ایران برخوردار است و اینکه کدام گزینه را در اولویت قرار دهد تابع شرایط زمانی و مکانی و نیز متغیرهای مختلف است. اما با این حال می توان گفت که ایالات متحده طیفی از گزینه ها را در اختیار دارد که یک سر آن گزینه های نرم و مسالمت آمیز و سر دیگر آن گزینه های سخت و غیر مسالمت آمیز است. بسته به شرایط ایالات متحده بر روی طیف و به سمت گزینه های نرم یا سخت حرکت خواهد کرد.

مطالب مرتبط