جواد بخشی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد:
روابط افغانستان با پاکستان از زمان استقلال پاکستان در سال 1947، همواره با فراز و نشیبها و حتی درگیریهای همراه بوده است امری که همچنان تداوم یافته و در دهه گذشته نیز با توجه به بحرانهای داخلی در افغانستان به عاملی برای حضور و نفوذ پاکستان در افغانستان تبدیل شده است. وابستگیهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و حتی قومی بین دو کشور باعث شده تا این دو کشور تا حد زیادی از تغییرات داخلی یکدیگر متأثر شوند. آخرین تغییری که در این زمینه مشاهده میشود برگزاری انتخابات مجلس در پاکستان است که باعث به قدرت رسیدن دوباره نواز شریف شده است. نواز شريف پيش از اين هم نخستوزير پاکستان بوده و یکی از مهمترين چهره سياسي این کشور است. نواز شریف در دهه 1990 دو بار پست نخستوزیری را عهده دار بود یکی در سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ که دوره نخستوزيري شريف ناتمام باقي ماند و دیگری در سال ۱۹۹۷ بود. دور دوم وی نیز در سال ۱۹۹۹ با كودتاي پرويز مشرف به پایان رسید و پس از این محاکمه به صورت توافقي به عربستان فرستاده شد. وی در سال 2007 به پاکستان برگشت و اکنون در سال 2013 موفق شده که قدرت را برای سومین مرتبه به دست آورد. بسیاری از صاحبنظران معتقدند که قدرت گیری طالبان در افغانستان از جمله سیاستهای نواز شریف بوده که البته وی نیز به مداخله خود در افغانستان اعتراف کرده بود. با توجه به این موضوع و نیز موضعگیریهای مشابهی در خصوص لزوم عدم مداخله در افغانستان و کمک به برقراری صلح در این کشور، سؤال اصلی این مقاله این است که روی کار آمدن دوباره نواز شریف چه تأثیری بر روابط پاکستان و افغانستان خواهد گذاشت؟
واژگان کلیدی: پاکستان، افغانستان، نواز شریف، مذاکرات صلح با طالبان، خط مرزی دیورند
تحلیل رخداد:
در روابط بینالملل، نیازها و مسائل امنیتی، اقتصادی، مبادلات فرهنگی، معاهدات بینالمللی و جریانهای سیاسی و … میتواند زمینه ساز روابط دو یا چند کشور و یا افزایش نقش و نفوذ یک کشور در کشور دیگر شود. این اصل در روابط بین افغانستان و پاکستان نیز صادق بوده و میتوان عنوان داشت که پاکستان از مهمترین بازیگران عرصه تحولات افغانستان طی سالهای اخیر بوده است و حضور این کشور در روند مذاکرات صلح بین دولت افغانستان و طالبان، با توجه به جایگاه منافع مهمی که در افغانستان دارند و نیز روابط گستردهای که با طالبان و شبکه حقانی برقرار نمودهاند، جایگاه ویژهای را به پاکستان داده است. افغانستان در طی سه دهه اخیر به واسطه تحولاتی که با آنها رو به رو شده به یک کشور بی ثبات و ضعیف در تمامی زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده، به گونهای که امنیت دیگر کشورهای منطقه و حتی نظام بینالملل را با چالش مواجه ساخته و در این بین همسایگان افغانستان تأثیر مستقیمی از وضعیت بیثباتی این کشور پذیرفتهاند. به همین دلیل است که همسایگان افغانستان تلاشهای زیادی را برای برقراری امنیت و ثبات در این کشور انجام دادهاند. در این میان پاکستان نقش مهمی دارد زیرا استقرار صلح در افغانستان و منطقه، ارتباط مستقیم با تقویت ارتباطات و حل اختلافات بین افغانستان و پاکستان دارد و اختلافات سنتی بین دو کشور میتواند از طریق اینگونه ارتباطها برطرف گردد.
در روند صلح افغانستان، همسايگان این کشور از نقش منحصر به فرد و ويژهای برخوردارند و با توجه به نقش پاکستان و ارتباطهای وسیعی که با گروههایی چون طالبان و شبکه حقانی دارد از جایگاه ویژهتری در این روند برخوردار است. این کشور به دليل خصوصيات جغرافيايي، چگونگي نحوه تعامل و مواضع آن، اثرات مستقيمي بر شكلگيري موازنه قوا در منطقه دارد. روابط افغانستان و پاکستان، هيچگاه به اندازه زمان حاكميت طالبان در افغانستان، خوب و حسنه نبود و اين در حالي است كه بسياري از كارشناسان، اصولا حكومت طالبان را يك حاكميت پاكستاني میدانند تا افغاني؛ زيرا به باور اين عده، طالبان از همان ابتداي امر با پشتيباني و حمايت مستقيم پاكستان وارد افغانستان شدند.
پاکستان در دهه 1990 به طالبان کمک کرد تا قدرت را در این کشور به دست گیرند و بسیاری از اعضای طالبان بعد از تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال 2001 بین مرزهای افغانستان و پاکستان در رفت و آمد بودهاند. پاکستان همچنین روابط نزدیکی با بنیانگذار شبکه حقانی یعنی جلالالدین حقانی دارد که از زمان جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق در دهه 1980 فعالیتهای خود را آغاز کرده است. شبکه حقانی مخوفترین گروه شبهنظامی هستند که در افغانستان میجنگند. بنابراین با این روابط ویژهای که پاکستان با گروههای مخالف افغانی دارد میتواند وزنهای مهم در به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح باشد.
بسیاری از سیاستمداران پاکستانی در موضعگیریهای خود همیشه بر حفظ امنیت و مقابله با گروههای دهشتافکن تاکید دارند ولی مناسبات قدرت در پاکستان گویا به گونهای است که به محض ورود به قدرت معادله تغییر میکند و سیاستهای اتخاذی و اعمالی نزدیکی زیادی با سیاستهای اعلامی ندارد. بسیاری از تحلیلگران افغانستان مردد هستند که آیا نواز شريف یکبار ديگر این تجربه را تكرار مینمايد و به رغم اینکه تاکنون خود را دوست و طرفدار عدم مداخله پاکستان در این کشور و حامی روند مذاکرات صلح افغانستان معرفی میکرد در عرصه تصمیم و عمل این ادعا را به فراموشی میسپارد یا که با روند صلح در افغانستان کمک خواهد نمود.
نواز شریف، رهبر حزب مسلم ليگ سه سال پیش گفته بود که پاکستان بايد از مداخلات خود در امور افغانستان خودداري کند. وی اين سخن را در حالي بيان داشته بود که جريان طالبان در زماني که وی در سال 1990 نخست وزیر پاکستان بود، از سوي سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان ايجاد شد. با اين حال آقاي شريف از سياست حکومت تحت رهبریاش در آن زمان به عنوان يک شکست ياد کرده بود و دولت پاکستان را ترغیب به گفتگو و مذاکره با طالبان میکرد. نواز شریف در سال 1391 و پس از اینکه حامد کرزی از وی درخواست نموده بود تا در روند صلح افغانستان و مذاکره با طالبان مداخله و کمک نماید اعلام آمادگی کرده بود که در صلح بین مخالفان و دولت افغانستان میانجیگری میکند. همچنین کرزی پس از پیروزی حزب مسلم لیگ در انتخابات مجلس پاکستان نیز دوباره با تبریک پیروزی شریف و حزبش در این انتخابات، از وی به عنوان نخست وزیر آینده پاکستان درخواست نمود تا برای پایان دادن به شورش طالبان با آنها وارد مذاکره شود. کرزی بسیار امیدوار است تا دولت جدید پاکستان راه را برای صلح در افغانستان هموار نماید. طالبان و گروههای تروریستی صلح، امنیت و ثبات افغانستان را تهدید میکنند و عدم اتخاذ اقدامات علیه آنها از سوی دولت پاکستان باعث نارضایتی حکومت افغانستان شده است. دولت افغانستان بارها پاکستان را به احمال در مقابله با گروههای تروریستی و طالبان متهم کرده و تاکید افغانستان بر مصالحه با گروههای شورشی و همکاری نکردن پاکستان در این امر، روابط این دو کشور را مثاتر ساخته است. با توجه به اینکه صلح با گروههای تروریستی و برقراری صلح در افغانستان برای مسئولان این کشور از اهمیت زیادی برخوردار است و همواره در رابطه با اسلام آباد بر نقش مهم پاکستان در برقراری صلح بین دولت و مخالفان دولت افغانستان تاکید دارند، اگر حکومت اسلام آباد افغانستان را در این موضوع کمک نماید بیتردید روابط خارجی افغانستان و پاکستان بهبود خواهد یافت. این احتمال وجود دارد که نواز شریف حکومت کابل را در امر مصالحه با گروه های شورشی کمک نماید زیرا نواز شریف بر ایجاد ثبات و نظم داخلی پاکستان تاکید دارد و در اعلام برنامههای خود نیز بارها بر شروع مذاکره با طالبان در پاکستان تاکی داشته و در صورتی که این اتفاق رخ دهد میتوان پیشبینی کرد در قدم بعدی دولت افغانستان نیز در گفتگوهای صلح موفق شود. به نظر ميرسد دخيل ساختن كشورهاي بزرگ منطقهاي در مساله افغانستان به ویژه حضور پاکستان در روند مذاکرات صلح، راه حلي منطقی و عملی باشد. نقش پاکستان در حمایت از پروسۀ صلح افغانستان مهم و کلیدی است و همانطور که مقامات عالیرتبه افغانی بارها خواستار حمایت و همکاری اسلام آباد از این روند شدهاند باید با ملاحظه منافع و خواستهها و شرایط هرکدام از بازیگران دخیل در افغانستان، به تقویت و بهبود هر چه بیشتر صلح، ثبات، و امنیت در افغانستان کمک نمود. موفقیت در زمینه صلح افغانستان میتواند زمینه ورود آسانتر پاکستان و دستیابی به بازارهای آسیای مرکزی و انتقال نفت و گاز این کشورها به عنوان یکی از فاکتورهای مهم اقتصادی و تأثیر گذار در سیاستگذاری پاکستان را فراهم آورد. این مساله بدون شک با توجه به نیاز روزافزون پاکستان به منابع متنوع انرژی مورد توجه نواز شریف و دولت آینده پاکستان قرار خواهد داشت.
اما مساله مهم دیگری که روابط خارجی مسالمت آمیز افغانستان و پاکستان را تهدید میکند و ممکن است پیامدهای امنیتی، اقتصادی، سیاسی در پی داشته باشد، مساله خط دیورند است. علاوه بر موضوع طالبان که در رابطه با افغانستان بایستی مورد توجه دولتمردان جدید پاکستان قرار بگیرد، موضوع خط مرزی دیورند هم به عنوان یکی از عرصههایی که بایستی برای آن چارهای اندیشیده شود وجود دارد. معاهده ديورند در سال 1893 ميلادي بين امير عبدالرحمن پادشاه افغانستان و نماينده انگليس در كابل به امضا رسید. پاكستان بر اساس اصول حقوق بینالملل عمومي معاهده ديورند را به رسميت میشناسد ولی افغانستان و حامد كرزي رييس جمهور افغانستان اين معاهده را به رسميت نمي شناسد. این موضوع اگرچه به سختی قابل حل شدن مینماید ولی نواز شریف برای موفقیت و پیشبرد سیاستهای خود در داخل پاکستان به سختی خواهد توانستی بر سر این موضوع با افغانها به تفاهمی برسد و با همراهی کشورهای غربی بویژه آمریکا که این خط مرزی را بهرسمیت میشناسند سیاستهای پیشین را در این زمینه پی خواهد گرفت.
دورنمای رخداد:
تلاش برای برقراری صلح در افغانستان در دو سال گذشته از پرچالشترین بحثهای امنیتی این کشور بوده است. دولت افغانستان ضمن مخالفت با بعضی اقدامات بارها از طالبان خواسته است تا با پذیرفتن شرایط صلح که از جمله آنها دست کشیدن از خشونت، پذیرفتن قانون اساسی و احترام به حقوق زنان و اقلیتها با طرف افغانی وارد مذاکره شود. بدون شک یکی از مهمترین موضوعات برای افغانستان موضوع گروههای شورشی و طالبان است که انتظار دارند با توجه به مواضع پیش از انتخابات نواز شریف، تغییراتی را در خصوص سیاستهای اتخاذی پاکستان شاهد باشند. از آنجا که دولت افغانستان تاکید زیادی بر برقراری صلح با طالبان و سایر گروههای شورشی دارد، اگر دولت جدید اسلامآباد، مسئولان افغانستان را در این موضوع کمک نمایند میتوان شاهد بهبود روابط خارجی افغانستان و پاکستان بود. نقش پاکستان در حمایت از پروسۀ صلح افغانستان مهم و کلیدی است و همانطور که مقامات عالیرتبه افغانی بارها خواستار حمایت و همکاری اسلام آباد از این روند شدهاند باید منتظر بود و دید در آنده نزدیک آیا دولت جدید پاکستان با ملاحظه منافع و خواستههایش، به تقویت و بهبود هر چه بیشتر صلح، ثبات، و امنیت در افغانستان کمکی مینماید. به اعتقاد صاحب نظران این احتمال وجود دارد که نواز شریف حکومت کابل را در امر مصالحه با گروههای شورشی کمک نماید زیرا نواز شریف بر ایجاد ثبات و نظم داخلی پاکستان تاکید دارد و این کار ممکن نمیگردد مگر با همکاری این دو کشور برای تضعیف گروههای شورشی در دو طرف خط دیورند. آنچه باعث امیدواری افغانیها شده است مواضع بسیاری مثبتی است که شریف در دوره رقابتهای انتخاباتی و پیش از آن در خصوص رابطه با افغانستان گرفت و حتی چنان که اشاره داشتیم از سیاستهای اعمالی خود در دوره پیشین نخستوزیری خود در قبال افغانستان انتقاد کرده بود و این موضعگیری امیدها را برای کاهش اختلافات بین این دو همسایه افزایش داده است.