مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC
روابط ايران و كشورهاي جنوب شرق آسیايي هر چند ريشه در تاريخ ايران داشته است، اما در یک سده اخیر ابعادي ديگرگونه يافته است. در اين بين در يك دهه اخير نيز توجه و تمايل كشورها و قدرت هاي در حال توسعه و بزرگ به كشورهاي اين منطقه ابعادي نوين يافته است. در اين ميان با توجه به رويكردهاي آسیايي سياست خارجي ايران در سالهاي گذشته با نگاهي انتقادي به بررسي بيشتر نوع روابط ايران به كشورهاي اين ، چالشها، موانع و حوزه هاي همكاري بيشتر در گفتگويي با دکتر فریبرز ارغوانی کارشناس و پژوهشگر مسائل جنوب شرق آسیا بپردازيم:
مركز بين المللي مطالعات صلح: اهمیت جنوب شرق آسیا به چه میزان بوده و این تا چه حدي میتواند پاسخگوی نیازهای سیاست خارجی ايران باشد؟
جنوب شرق آسیا در دوران بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون دو دوره کاملا متفاوت را از حیث اهمیت در نظام بین المللی سپری کرده است. دوره نخست که عمدتا شامل سال های جنگ سرد است اهمیت این منطقه تحت الشعاع رقابت های ایدئولوژیک میان کمونیسم با نمایندگی شوروی و سرمایه داری با نمایندگی با امریکا بود. از سال 1949 و پیرو انقلاب چین بیجینگ هم به این معادله پیوست و در دهه های تخاصم میان چین و شوروی نگاه چینی ها به این منطقه معطوف شد. در این دوره زمانی جنوب شرق اسیا برای ایران اهمیت چنوانی نداشت زیرا در این بازه زمانی توجه ایران در سیاست خارجی بر منطقه و روابط با قدرت های بزرگ آن زمان متمرکز بود ضمن این که ماهیتی کمونیستی برخی از کشورهای منطقه و روابط آن ها با شوروی و چین مانعی جدی در برابر توسعه روابط ایران با این منطقه بود. اما از دهه 1990 به بعد جریان تاثیرگذاری جنوب شرق آسیا در نظام بین الملل با تحولی شگرف روبرو شد. شکل گیری اتحادیه ملل جنوب شرق اسیا موسوم به آسه آن که از دهه 1960 تا پایان جنگ سرد ماهیتی تقابلی با کمونیسم داشت زمینه تقویت همکاری های گسترده را میان 10 کشور این منطقه فراهم کرد. فروپاشی شوروی و دور شدن چینی ها از جنبه های متصلب ایدوئولوزی کمونیستی فضای تصور تهدید را در منطقه زدود و این باعث شد تا تمرکز نظام های سیاسی منطقه بیش از مسائل امنیتی به سمت تقویت توان اقتصادی معطوف شود. قدرت های بزرگ اقتصادی هم در قالب های یکجانبه و چندجانبه در این منطقه حضور یافته و زمینه برای همکاری اقتصادی با این منطقه مهیا کردند. مجموعه این شرایط باعث شده است تا در جهان امروز عمده کشورهای این منطقه در روند جهانی شدن جایگاه والایی به دست آورند و در مرکز توجه مبادلات بین المللی قرار گیرند. با ین حال در این دوره نیز روابط ایران با کشورهای منطقه محدود باقی مانده و ایران نتوانسته از ظرفیت های های فزاینده این منطقه در راستای منافع خود بهره گیرد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: به نظر شما آيا گفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی ايران توانسته از توان و پتانسيلهاي چند گانه جنوب شرق آسیا در سیاستهای جنوب شرق آسیایی خود بهره برد؟
شرایط خاص حاکم بر سیاست خارجی ایران در دوران بعد از انقلاب اسلامی تاکنون باعث شده است تا مرکز ثقل گفتمان های سیاست خارجی ایران امنیت محور باشد. اگرچه در برخی این گفتمان ها نگاه توسعه محور یا فرهنگی نیز وجود داشته اما توجه به توسعه یا نگاه فرهنگ محور نیز دارای اهداف امنیتی برای کشور بوده است. ماهیت انقلاب اسلامی و چالش هویتی آن با نظم موجود غرب محور از یک سو و احساس تهدید گسترده از جانب دیگر در دوران بعد از انقلاب باعث شده است تا گفتمان های سیاست خارجی تمامی توان خود را صرف جلب توجه قدرت های بزرگ برای ایجاد توازن در برابر دیگری به کار گیرند. به همین دلیل امنیتی شده سیاست خارجی ایران باعث شده است تا حتی در جهان فعلی که تعاریف از امنیت متکثر و مراجه آن نیز متحول شود توجه سیاست خارجی ایران چندان به مناطق اقتصادی و نوظهور نباشد. اگر ایران در مقاطعی هم به شرق اسیا نگاهی داشته این نگاه معطوف به توان چین برای تقابل با غرب و یا بهره گیری از نیازهای انرژی این کشور و توان نظانی – تسلیحاتی آن بوده است. شاید در میان گفتمان های سیاست خارجی ایران گفتمانی که از بیشترین ظرفیت همکاری با این منطقه برخوردار بوده گفتمان تنش زدایی دوران اصلاحات بود که با تاکید بر تساهل فرهنگی در محیط بین المللی تا حد بسیاری تلاش کرد تا نوعی امنیت زدایی از سیاست خارجی ایران صورت دهد که ان هم متاثر از فضای آن زمان و مسائلی که حول چالش های حادثه 11 سپتامبر و بعد از آن رخ داد نتوانست با موفقیت چنوانی حداقل در رابطه با جنوب شرق اسیا همراه باشد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: مهمترین چالش های افزایش روابط ایران با کشورهای این منطقه در حوزه سیاسی و امنیتی چیست؟
به نظرم چند چالش عمده وجود دارد: اولین چالش به اولویت های دو طرف باز می گردد. نگاه ایران به نظام بین المللی و مناطق هنوز امنیتی است. حتی در دوره ای که ایران با مناطقی چون امریکای لاتین و افریقا روابط گسترده ایجاد کرده امارهای مبادلات اقتصادی و نوع الگوهای رفتاری دست اندرکاران وقت در حوزه سیاست خارجی نشان می داد که توجه به این مناطق نه از جیث بهره گیری از ظرفیت های اقتتصادی بلکه با هدف ایجاد جبهه ای مشترک برای مقابله با آن چیزی که جهان استکبار یا نظام سلطه خوانده می شد صورت می گرفت. در همین دوره نوع تعامل چین با این مناطق جالب توجه است. تقریبا چین با تمامی کشورهای امریکای لاتین و جنوب صحرا ارتباطات گسترده ای داشته است. این ارتباطات ابتدا با تکیه بر ظرفیت های اقتصادی دو طرف صورت می گرفت و زمانی که کشورهای این مناطق از حیث اقتصادی به چین وابسته می شدند چینی ها از این فرصت برای اهداف سیاسی و امنیتی خود بهره می گرفتند بدون ان که هزینه ای نیز بپردازند. برای نمونه چینی ها با این حربه توانستند بسیاری از این کشورها را در موقعیتی قرار دهند که شناسایی خود را از تایوان باز پس گیرند یا اینکه زمینه همکاری آن ها را در موضوعات مختلف در سازمان ملل و دیگر نهادهای چندجانبه را فراهم کنند. در رابطه با جنوب شرق آسیا هم همین نکته صادق استو اولویت کشورهای این منطقه رشد و توسعه اقتصادی است و به شدت نسبت به مسائل امنیتی حساس بوده و از آن گریزانند. چینی ها با درک این واقعیت علی رغم این که با بسیاری از کشورهای این منطقه اختلافات مرزی دارد اما تاکنون اجازه نداده تا اولویت های اقتصادی جایگاه خود را از دست بدهند. در شرایطی که ایران هنوز امنیت محور به مناطقه می نگرد به نظر می رسد نمی توان امیدی به توسعه روابط گسترده با کشورهای منطقه ای داشت که تمایلی برای چالش های امنیتی و تقابل با نظم موجود بین المللی ندارند.
دومین چالش عمده به مناسبات گسترده کشورهای منطقه با کشورهای غربی به خصوص امریکا بر می گردد. بسیاری از کشورهای این منطقه افزون بر روابط اقتصادی فراگیر با امریکا و کشورهای اروپایی داراری روابط امنیتی و نظامی با امریکا هستند. اگرچه در حوزه اعلامی این نوع از روابط نافی همکاری آن ها با سایر کشورها نیست اما در شرایطی که این کشورها حوزه ای امنیتی خود را به امریکایی ها به اشتراک گذاشته اند به طور طبیعی و با توجه به روابط ایران با امریکا نمی توان امیدوار بود که این کشورها در مناسبات خود با ایران این ملاحظات را در نظر نداشته باشند.
مركز بين المللي مطالعات صلح: بازیگران منطقه ای و بین المللی تا چه میزانی موجب عدم گسترش روابط ایران با این مطنقه شده اند؟
همانطور که اشاره کردم این عامل بسیار موثر بوده است. در حوزه امنیتی نقش امریکایی ها و تبلیغات آن ها بسیار موثر بوده است. یکی از موضوعات چالش برانگیز نقش مسلمانان این منطقه استو تبلیغات صورت گرفته در این منطقه برخی از دولت های ایم کشور به خصوص مالزی را در این مسیر هدایت کرده که اگر زمینه برای حضور ایران در منطقه فراهم شود نوع ارتباط گیری ایران با مسلمانان می تواند برای دولت های مرکزی آن ها چالش برانگیز باشد. در سطح اقتصادی نیز چنبره چین و ژاپن و رقابت های آن ها برای تحمیل الگوهای اقتصادی خویش بر کشورهای منطقه در عمل امکان ورود کنشگری جدید را با مشکا مواجه کرده است. در سطح نهادی نیزعملکرد نهادمند کشورهای منطقه در قالب آسه آن و نهاد بین منطقه ای اپک (APEC) باعث شده است تا همکاری فرامنطقه ای هر یک از کشورهای این منطقه با سایر کشورها و مناطق با در نظرگیری ملاحظات و نگرش های سایر شرکا همراه باشد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: مهمترین فرصت های همکاری ایران و کشورهای جنوب شرق آسیا در چه حوزه هایی نهفته است؟ به نظرم مهم ترین حوزه های همکاری میان دو طرف حوزه های کمتر حساسیت برانگیز است. بخش اقتصادی و فرهنگی در مقایسه با سایر بخش در حال حاضر بیشتر مستعد همکاری هستند. در حوزه اقتصادی کشورهای این منطقه نیازی ویژهی به انرژی دارند. در بخش سرمایه گذاری انجام پروژه ای سرمایه گذاری مشترک به شدت می تواند مورد استقبال آن ها واقع شود. حضور برخی از شرکت های بزرگ نفتی از این منطقه در پروژه ای نفتی ایران در دوران پسا تحریم می تواند نویدبخش همکاری در سایر حوزه ها باشد. بسیاری از کشورهای این منطقه علاقه مند ایجاد انعقاد موافقتنامه تجارت آزاد هستند به طوری در سال های اخیر علاوع بر انعقاد این گونه از موافقتانه در میان خود به صورت نهادمند و در قالب آسه آن و حتی مجزا با بسیاری از کشورهایی که حتی در مجاورت جغرافیایی در این منطقه نیستد به این سمت حرکت کرده اند. با توجه به ظرفیت های اقتصادی ایران و امکان شکوفا شده ان در شرایط غیرتحریمی بودن تردید این کشورها به تجارت با ایران تمایل خواهند داشت موضوعی که برای ایران نیز از حیث جذب سرمایه گذاری های جدید و چندجانبه سازی تجاری برای جاوگیری از انحصار کشورهایی همانند چین می تواند مفید باشد.
در حوزه فرهنگی یکی از ظرفیت های مهم منطقه که می تواند مورد توجه ایران باشد نقش مسلمانان در منطقه است. حدود 62 درصد مسلمانان جهان برابر با یک میلیارد نفر در جنوب و جنوب شرق آسیا زندگی میکنند؛ به طوری که اندونزی با داشتن 7/12 درصد جمعیت مسلمانان جهان که معادل 88 درصد جمعیت این کشور است به عنوان بزرگترین کشور مسلمان شناخته میشود. جمعیت مسلمانان در جنوب و جنوب شرق آسیا برابر با 8/24 درصد کل جمعیت این منطقه است که از این جهت بعد از منطقه جنوب غرب آسیا و شمال افریقا (92 درصد) و افریقای سیاه (6/29 درصد) رتبه سوم را از حیث نسبت جمعیت مسلمان به جمعیت کل منطقه داراست. افزون بر این، به طور خاص 600 میلیون نفر از مسلمانان جهان در منطقه جنوب شرق آسیا زندگی میکنند که در کشورهایی مانند اندونزی، مالزی و برونئی در اکثریت بوده و در کشورهایی همانند تایلند، فیلیپین و سنگاپور در اقلیت قرار دارند. این ظرفیت می تواند فرصتی برای ایران باشد تا با تکیه بر مبادلات فرهنگی از جمله تاکید بر اداب و سنن مشترک، تبادل دانشجویان و بهره گیری از دیپلماسی عمومی شرایط را هم برای تقویت روابط با کشورهای ان منطقه مهیا کند و هم اینکه با زدودن تصویر منفی از نیات و اهداف ایران که توسط عوامل برون منطقه ای ایجاد شده جایگاه ایران را نزد ملت های منطقه افزون کند؛ موضوعی که کشوری مانند عربستان سعودی در سال های اخیری برنامه ریزی های جدی برای آن انجام داده است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا مي توان روابط با جنوب شرق آسیا را روبه گسترش تلقي كرد؟
با توجه به سطح مناسبات سیاسی و روابط اقتصادی به نظرم نمی توان این رابطه را رو به گسترش تلقی کرد. به جز کشور مالزی تقریبا روابط ایران با سایر کشورها به گونه ای است که حتی با در برخی از این کشورهای فاقد نمایندگی دائم هستیم. به جرات می توان گفت در حال حاضر سنگاپور یکی از پیشرفته ترین کشورهای این منطقه در حوزه های مختلف است. اما یک جستجوی اینترنتی ساده هم به ما نشان می دهدکه سطح روابط ما با آن ها هنوز در سطح روابط با برخی کشورهای افریقایی که نام آن ها نیز برای تلفظ دشوار است قرار نگرفته است. این معضل تا آن جاست که هنوز برخی از مقام های سیاسی کشور و حتی در سطح دانشگاهی با شنیدن نام سنگاپور و برخی دیگر از کشورهای این منطقه نامانوس هستند.
مركز بين المللي مطالعات صلح: مهمترین راهکارهای افزایش روابط ایران با کشورهیا منطه جنوب شرق آسیا چیست ؟
همانطور که پیش تر توضیح دادم روابط اقتصادی و فراهنگی غیرتنش زا باید در اولویت قرار گیرد. با این حال به نظرم اولین نیاز جدی در کشورمان برای برنامه ریزی در جهت بهره مندی از ظرفیت های مناطقه این چنینی ایجاد بسترهای فکری مناسب است. هنوز در بسیاری از دانشگاه های ایران مطالعات مبنایی در این حوزه صورت نگرفته و پژوهشگرانی هم که به این سمت متمایل می شوند یا مورد تشویق قرار نمی گیرند یا پژوهش های آن ها با استقبال روبرو نمی شود. در حالی که دنیای امروز مزیت رقابتی برای کشورها را در قدرت اقتصادی می بیند در کشورها زمانی که دانشگاهی سعی در راه اندازی رشته مطالعات منطقه ای دارد اول به سراغ خاورمیانه می رود. شاید حوزه های مانند خاورمیانه به جهت محیط منطقه ای کشور دارای اهمیت هستند اما نباید رسالت تمامی دانشگاه بر این محور معطوف باشد بلکه باید تلاش شود تا حوزه های کمترشناخته شده مطالعات منطقه ای و ظرفیت های آن ها برای ایران مد نظر قرار گیرد. زمانی که سطح فکری و دانشگاهی در این حوزه تقویت شود این مسئله یه شکل طبیعی موجب حساسیت و افزایش ااگاهی تصمیم گیرندگان شده و توجه بیشتری را از میان آن ها جلب خواهد کرد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: در نگاهي مقايسه اي علل ناتواني ایران در حوزه اقتصادي در مقايسه با بازیگران دیگر در توجه به این حوزه چيست ؟
مهم ترین علت ناتوانی در حوزه اقتصادی از نظر اینجانب عدم اولویت اقتصاد و مبادلات برآمده از آن در سیاست خارجی ایران است. زمانی که سیاست خارجی و نگاه خارجی شما امنیت محور باشد سایر حوزه های موضوعی نیز از این دریچه تفسیر و تعبیر خواهند شدکه این امر برای سیاست خارجی یک کشور آن هم در جهان در هم تنیده امروز بسیار هزینه بردار و خطرناک است. چون سیاست خارجی ما امنیتی است اول اینکه به جز خاورمیانه به سایر منطقه توجه مناسبی تداریم. دوم اینکه توان اقتصادی کشور و ظرفیت های آن برای مسائل امنیتی و دفاعی به کار گرفته می شود در نتیجه ساختارهای معیوب ناشناخته می ماند چون تاکید بر آن است که سریعا منابع درآمدی مانند نفت در خدمت امنیت و دفاع قرار گیرد و بخش هایی بلندمدت مانند صنعت و تولید که اشتعال زا بوده، می تواند منجر به توان رقابتی و مزیت نسبی منجر شود نادیده گرفته می شود. وقتی شما توان رقابتی ندارید، نمی توانید کالایی تولید کنید که خریدلر بین المللی داشته باشد و ایجاد ارزش افزوده کند چگونه می توان انتظار داشت که بیتوان در توسعه روابط با کشورهایی که تمام هم و غم آن ها توسعه و رشد اقتصادی است با سایر رقبا به رقابت پرداخت. ضمن این که افراط در تاکیدات امنیتی منجر می شود تا مسئائلی مانند تحریم اغاز شود که نتیجه آن قطع مناسبات اقتصادی با جهان خارج به ویژه کشورهای این منطقه شود.
مركز بين المللي مطالعات صلح: آينده روابط ايران با جنوب شرق آسیا را چگونه مورد بررسي قرار ميدهيد؟
مسیری که کشورهای جنوب شرق اسیا برای خود ترسیم کرده اند کاملا مشخص است. آن ها یک برای همیشه به این جمع بندی رسیده اند که اگر می خواهند در نظام بین الملل اینده تاثیرگذار باشند، اگر می خواهند مسائل امنیتی و چالش هایی که ممکن است از جانب برخی کشورها همچون چین دامان گیر آن ها شود رخ ندهد چاره ای جز این ندارند که وابستگی متقابلی را با جهان خارج ایجاد کنند. اگرچه تلاش های آن ها حتی در مقاطعی مانند بحران مالی 97-98 به شکست سختی نیز مواجه شد اما عزم جزم آن ها باعث شد تا مجددا توان خویش را احیا کنند. کشوری مانند میانمار علی رغم تاکیدات زیاد بر حکومت نظامیان به تدریج در چارچوب هنجارهای اسه ان به تعدیل سیاست داخلی خود پرداخته و تعامل با دنیا و تنش زدایی را در دستورکار خود قرار داده است. با این شرابط به نظر می رسد اگر ایران به دنبال آن است تا رسالت خود در نقد نظم بین المللی و تعدیل آن را دنبال کند به این نیاز دارند تا همکاری های خود را در سطح بین المللی گسترش داده و لز ظرفیت های همین نظم برای تعدیل آن بهره گیرد. این رویکرد اگرچه زمان بر است اما برای ایران کم هزینه تر خواهد بود رویکردی که چینی ها هم به شدت ان را دنبال می کنند. در این شرایط به نظر می رسد اگر تنش های ایران و غرب رو به کاهش گذارد و برخی از چالش های محوری دو طرف به سمت حل و فصل شدن حرکت کند زمینه برای توسعه روااط ایران و کشورهای این منطقه مهیا می شود. با این حال تقویت این زمینه ها نیز در گرو این است تا ایراندر حوزه اقتصادی بتواند قابلیت های بیشتری را از خود بروز دهد و سرامیه گذاری دوجانبه و تجارت کالاهاو خدمات را به امری جذاب برای کشورهای این منطقه تبدیل کند. موضوعی که با توجه به منابع و ظرفیت های ایران چندان دشوارو دو از دسترس نیست.