مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نقش مناطق قبیله ای پاکستان در بی ثباتی منطقه ای

اشتراک

مریم وریج کاظمی 

پژوهشگر ژئوپلیتیک

مرکز بین المللی مطالعات صلح-  IPSC

 

مناطق قبیله ای فدرال پاکستان برای قدرتهای صنعتی فرامنطقه ای یک خلاء موثر امنیتی در مسیر مبادلات تجاری شرق به غرب جهان جهت نظارت بر عملکرد چین و روسیه و کشورهای جنوب شرق آسیا به عنوان غول های تجاری- صنعتی، همچنین کنترل بر ذخایر معدنی و مسیرهای ترانزیت انرژی، شناخته می شود. مناطق قبیله ای فدرال به دلیل خلاء های قانونی ناشی از عدم نظارت دولت مرکزی و تام الاختیار بودن روسای قبایل در فرایندهای حقوقی، بستر مساعد برای نگهداری، رشد، پرورش و آموزش گروههای رادیکالیسم اسلامی به عنوان بازوهای فوق العاده موثر قدرتهای صنعتی برای اجرای طرح های اقتصادی-امنیتی ایجاد کرده است، که این موضوع می تواند ناامنی و بی ثباتی بوجود آورد و بحران امنیتی در منطقه را گسترش دهد.

با توجه به اینکه فرمول بازی بعد از حملات یازدهم سپتامبر 2001م از نگرش به مفاهیم نظامی به موضوعات اقتصادی تغییر کرده است و مسیرهای تجاری و ایجاد اتحادیه های اقتصادی در اولویت هستند، بدین ترتیب فرصت های اقتصادی – تجاری موجود در سیاستهای قدرتهای صنعتی فصل مشترکی از رقابت را شکل داده است که کشورهای افغانستان و پاکستان را در طرح های امنیتی-اقتصادی قدرتهای منطقه ای و جهانی از جایگاه موثری برخوردار می کند. بی شک چشم پوشی از منافع سیاسی و اقتصادی در پاکستان و افغانستان که نقش کاتالیزور را ایفا می کنند، امکانات گسترده ای برای نفوذ و دخالت سایر رقبا فراهم می سازد تا به مهار یکدیگر بپردازند؛ از این رو تلاش می کنند برای ایجاد کانون بحران زا در مناطقی از افغانستان و پاکستان که خلاء های قانونی دارند، یک تهدید دائمی بوجود آورند و از کلیه پتانسیل ها و امکانات انسانی این مناطق برای ضربه زدن به منافع رقباء منطقه ای و فرامنطقه ای استفاده کنند. بدین ترتیب تمامی گروه های رادیکالی چه در پاکستان و افغانستان و دیگر نقاط جهان در فضای مناطق قبیله ای موجودیت پیدا می کنند و از آنجا تفکرات رادیکالی خود را با دیگر گروه های افراطی عملیاتی می سازنند. از این رو مناطق قبیله ای در حکم وزنه ژئوپلیتیکی در طرح های امنیتی-اقتصادی قدرتهای صنعتی قرار می گیرد. 

مناطق قبیله ای فدرال در مرز مشترک پاکستان و افغانستان واقع شده است که شامل بلوچستان، ایالت سرحد شمال غربی و مناطق قبیله ای آزاد می شود. مناطق قبیله ای دارای هفت ناحیه می باشد و از نظر استراتژیک جهت ادامه ی ناآرامی ها در افغانستان، از اهمیت بالایی برای گروههای رادیکالی برخوردار است. مناطق قبیله ای در میان دو کانون پرتنش بلوچستان و پشتونستان واقع شده است که این دو کانون برای حفظ تعادل استراتژیک قدرتهای غربی در منطقه جنوب آسیا و بخصوص خاور نزدیک بزرگ تاثیر فوق العاده ای دارند. مناطق قبیله ای فدرال به طور گسترده یکی از بی ثبات ترین مناطق جهان به حساب می آید که به طور معمول مغزهای متفکر تروریستی را مورد حمایت همه جانبه خود قرار می دهد و محل مناسب و امنی را برای گروههای افراطی بوجود آورده است.  اگرچه به نظر می رسد مناطق قبیله ای از وضعیت بحرانی و هرج و مرج سیاسی- حاکمیتی رنج می برد اما در کلیت سرنوشت سیاسی این منطقه از فاکتورهای ارائه شده توسط نهادهای امنیتی- اطلاعاتی داخلی و خارجی نشات می گیرد. مناطق قبیله ای به عنوان جناح خاورمیانه ای ایالات متحده امریکا و متحدان غربی آن عمل می نماید و سرمایه گذاری کلانی از لحاظ نظامی و انسانی- ایدئولوژیکی در آنجا انجام شده است. 

شاخصه های امنیتی منطقه جنوب آسیا و خاورنزدیک بزرگ با حضور مراکز آموزشی افراط گرایان اسلامی مستقر در مناطق قبیله ای که از وزن ژئوپلیتیکی موثری برای ایجاد بحران های جهانی برخوردارند، باعث شده تا کنترل شرایط سیاسی-اقتصادی- اجتماعی مناطق قبلیه ای پاکستان با نوسانات شدید همراه باشند و مشکلات بنیادی را بوجود آورند. مناطق قبیله ای فدرال پاکستان به عنوان کانون مرکزی یا هارتلند بنیادگرایی اسلامی که برنامه های باز شکل دهی رادیکالیسم را تدوین و از کشمکش های ژئوپلیتیکی محلی-منطقه ای حمایت گسترده ای می کند، تحت تاثیر رقابت های قدرتهای صنعتی قرار دارند و چنین وضعیتی مانعی برای توسعه اقتصادی و گسترش ناامنی و بحران منطقه ای خواهد بود.

مناطق قبیله ای به دلیل نهادینه شدن فرهنگ سنتی اسلامی و دور نگه داشته شدن عمدی از مواهب دنیای مدرن، همکاری امنیتی دو جانبه و چند جانبه را در جهت تامین مالی گروههای رادیکالیست اسلامی از طریق تجارت مواد مخدر و اسلحه در دو سوی مرز پاکستان و افغانستان با دستگاههای اطلاعاتی برخی از قدرتهای منطقه ای و غرب دارند. از سوی دیگر مناطق قبیله ای پاکستان پیوند تاریخی با همسایگان خود دارند و به نوعی عقبه فرهنگی آنان محسوب می شوند و در یک قلمرو تمدنی قرار می گیرند، از این رو اجرا و کنترل هر طرح استراتژی امنیتی بر علیه هریک از همسایگان پاکستان باعث تحرکات جدی در حوزه تروریسم در دیگر مناطق خواهد شد، چراکه سیستم استعماری در طی سالها توانست با بهره مندی از ضمانتهای امنیتی که عناصر نفوذی فعال برای اجرا سیاستهای انحصارطلبانه در اختیارشان قرار داده بودند خلاء های امنیتی مناطق قبیله ای را با  استفاده از رادیکالیسم اسلامی پر نماید. 

موقعیت مناسب جغرافیایی در کنار وسعت خاک و وضعیت توپوگرافی همراه با بحرانهای قومی در مناطق قبیله ای امکان عملیات نامنظم را برای نیروهای رادیکالی فراهم می سازد تا طرح های مدنظرشان را برای فعالیت های عموما مخرب منطقه ای- فرامنطقه ای تقویت کنند. از این رو تهدیدات از ناحیه مناطق قبیله ای پاکستان سختی های زیادی را پیش روی منافع اقتصادی- تجاری منطقه جنوب آسیا و خاورمیانه بزرگ می گذارد؛ در مقابل قدرتهای ذی نفع هنوز آمادگی برای مواجهه نظامی با آنان را ندارند و نیاز است که کماکان این منطقه با تمامی موقعیت فعلی اش حفظ شود تا به عنوان صحنه عملیاتی موثر برای آنان اهداف اقتصادی- تجاری غرب عمل نمایند. بنابراین هر طرحی که خارج از چارچوب منافع قدرتهای صنعتی غرب برای حل مناقشات منشعب از مناطق قبیله ای دیکته شود نخواهد توانست به گسترش صلح و ثبات در این منطقه حساس کمک کند و محکوم به شکست است. 

البته موقعیت کاتالیزور پاکستان به عنوان مسیر استراتژیک برای اجرای طرح یک کمربند-یک راه چین  شرایط را برای حضور قدرتهای صنعتی را برای ایجاد رقابت یا همکاری مساعد می کند، بدین ترتیب رقبای اقتصادی در این منطقه تلاش می کنند برای ایجاد کانون بحران زا در مرزهای شمال غربی و مناطق قبیله ای یک تهدید دائمی برای یکدیگر بوجود آورند و از کلیه پتانسیل ها و امکانات انسانی مناطق قبیله ای برای ضربه زدن به منافع هم استفاده می کنند. بدین ترتیب تمامی گروه های رادیکالی چه در پاکستان و افغانستان و دیگر نقاط جهان در فضای مناطق قبیله ای موجودیت می یابند و از آنجا افکار خود را با دیگر گروه های افراطی هماهنگ می سازند.

 تعقیب منافع اقتصادی بلندمدت قدرتهای فرامنطقه ای در عبور از مناطق قبیله ای بر پایه دیپلماسی نظامی و بازسازی و تقویت حضور نظامی برای استقرار سیستم های موشکی و به حاشیه کشاندن موقعیت برتر قدرتهای منطقه ای قرار دارد. از آنجایی که قدرتهای صنعتی در شرق و جنوب شرق و شمال شرق آسیا علاقمند به گسترش فعالیتها و رقابت های اقتصادی- تجاری در فراسوی مرزهای خود هستند، سعی در توسعه ثبات و امنیت در مسیرهای اقتصادی دارند و هدف استراتژی امنیتی آنان این است تا کانون های ترویج خشونت سازمان دهی شده در مناطق قبیله ای پاکستان را در موقعیت همکاری و رقابت قرار دهند.

البته موانع سیاسی که از مناطق قبیله ای شکل می گیرد در مقابل تجارت، مهمترین عامل حضور قدرتهای فرامنطقه ای در بروز کشمکش ها و مناقشات سیاسی و تهدیدات هسته ای و روابط تجاری منطقه ای می باشد. از این رو ایدئولوژی حاکم بر مناطق قبیله ای در مواقعی به صورت متجاوزی عمل می کنند که می تواند نسخه قدرتهای صنعتی که همانا ایجاد هرج و مرج است را علیه رقبا اجرا نماید. از این رو نتیجه گیری می شود هدف همه درگیری ها و بحران های برخاسته از مناطق قبیله ای در مرز مشترک پاکستان و افغانستان، یک عامل اقتصادی و رسیدن به هژمون تجاری-اقتصادی در سطح بین الملل به نفع قدرتهای صنعتی است.  

کلید واژگان: مناطق قبیله ای, پاکستان, بی ثباتی, قدرتهای فرامنطقه ای, مریم وریج کاظمی

مطالب مرتبط