مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نقش بنیادين ارتش در مصر، كاهش يا تداوم قدرت – گفتگو با حسين جابر انصاري رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه

اشتراک


فرزاد رمضانی بونش

 مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


 

نقش ارتش در مصر به پیشینه حضور آنها در مصر بر می گردد و در واقع  همواره نیرویي عمده در صحنه سیاسی این کشور بعد از دوران پادشاهی بوده است. در اين بين با توجه به دگرگوني هاي سال گذشته در مصر و حضور ارتش در راس شوراي  عالي نظامي احتمالات ، ترديد ها و پرسشهايي  در مورد نوع كنشگري آنان پس از انقلاب وجود داشته است .در اين بين براي بررسي بيشتر نقش ارتش در ميدان بازي سياسي اين كشور و چشم انداز فراروي نقش آن به گفتگويي با حسين جابر انصاري رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی و از  پژوهشگران اين حوزه نشسته ايم:

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به پيشينه نقش ارتش و نظاميان در مصر آيا اين نقش در دوران پس از دوران مبارک با تغييراتي روبرو بوده است؟

ارتش از دوران كودتاي افسران آزاد به رهبري ناصر تا تحولات اخير نهاد اصلي قدرت در ساختار سياسي و نظامی مصر بوده است. يعني هر چند در دوره اي اين نقش برجسته تر و در دوراني از قدرت آن كاسته شده است، اما امري كه هميشه ثابت مانده است آن است كه ارتش همواره نهاد موثر قدرت در مصر بوده است. در دوران طولاني رياست جمهوري مبارك نقش مهم ارتش باقي ماند، اما اين به اين معنا نيست كه ارتش از روند امور در مصر رضايت داشت. بلكه در يك دهه اخير (و همزمان با طرح بحث هاي جانشيي مبارك و تلاش او براي جانشيني فرزندش) به طور طبيعي با مخالفات هايي  در دورن ارتش مواجه بوده ايم و  ارتش و شخصيتهاي  اصلي اين روند جانشيني را به ضرر  نفوذ و قدرت ارتش در آينده مصر ميديدند. از اين رو ارتش در يك ساله اخير و همزمان با قيام مردمي و با توجه به برخي از متغيرها همانند مساله جانشيني تا حدي با مبارک دچار اختلاف نظر شده بود. اين امر در نحوه تعامل ارتش با قيام مردمي اخیر مصر تاثیر گذاشته و خود به يكي از عناصر موثر در  شكل بندي سياسي جديد کشور منجر شد. يعني زاويه داشتن و جدا بودن ساختار نهادينه ارتش از برخي از سياست هاي مصر مبارك در تحولات يكساله گذشته از عواملي بود كه اجازه  نقش آفريني مستقل به ارتش را داد. بنابراين ارتش نقش خود را متمايز از راس حاكميت و مبارك ايفا كرد.

 در حال حاضر ارتش به عنوان نهادي كه علاوه بر وظائف خود در حوزه نظامی ،مسئوليتهاي رئيس جمهور را نیز به عهده دارد به نهاد مركزي قدرت در دگرگونيهاي مصر تبديل شده است. در اين حال ما دو مولفه قدرت را در دوران  گذار مصر شاهديم: نخست ارتش كه نماد ساختارهاي حاكميتي چند دهه گذشته و به نوعي حافظ وضع سابق است و دوم نيروهاي جدید روبه صعود در درون جامعه و سياست مصر به نمایندگی اخوان المسلمين . به همين دليل برخي از تحليل گران معتقدند تحولات اساسي يك سال گذشته مصر در واقع محصول تعامل مثبت يا منفي و تعامل صریح يا ضمني اين دو مولفه اساسي قدرت بوده است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نگاه كنوني الازهر و اخوان المسلمین به نقش كنوني نظاميان و ارتش ها در مصر چگونه است؟

بايد نگاه اين اين دو نهاد به ارتش را به طور مستقل  مورد توجه قرار داد. در مورد نگاه الازهر به ارتش باید گفت الازهر به عنوان نهاد مذهبي رسمی جزئي از ساختارهاي رسمي كشوراست و نميتواند كنشهايي خارج از چارچوب را در پيش گيرد چون شيخ الازهر توسط رئيس كشور منصوب ميشود و به طور طبيعي نهاد الازهر جزئي ازنهاد هاي حاكميتي است. لذا راهي جز همراهي با ساختارهاي رسمي ندارد. در يك سال گذشته هم علي رغم اينكه تا حدي از سيطره دولت بر آن كاسته شده و از آزادي عمل بيشتري برخوردار بوده است، اما در كل به دليل ساختار و نقش حاكميتي آن قواعد حاكم بر عرصه سياست مصر را مراعات كرده است. يعني ميتوان گفت با وجود برخی رويكردهاي انتقادي الازهر تغییری در اصل كلي همراهي و همكاري الازهر با ارتش و دولت ایجاد نشده است .

اما اخوان المسلمين شرايط ويژه خود را دارد. واقعيت آن است كه اخوان در يك ساله گذشته به يكي از بازيگران مهم عرصه سياست در مصر و منطقه تبديل شده است. البته نقش و نفوذ اخوان محصول حوادث يك ساله اخير نیست ، بلكه نتیجه تاريخ هشت دهه اي اخوان در مصر و نقش آفريني اي مستمر آن درعرصه سياست و اجتماع بوده است. اما اخوان با وجود حضور در سازمان ها، موسسات اجتماعي و حضور گاه به گاه در انتخابات همواره توسط دولتهاي وقت مصر سركوب شده است. شاخه هاي ديگر اخوان در منطقه نيز با همين وضعيت مواجه بوده اند. در يك ساله اخير با ريختن ترس تاريخي مردم مصر و بروز قيام هاي مردمي نيروهاي اجتماعي از قيد و بندهاي گذشته رها شده و به نقش آفرينان جدي تري در عرصه سياست تبديل شده اند. اكنون اخوان با توجه به نمودها و نشانه هاي موجود (از جمله نتايج انتخابات پارلمانی اخیر) به يكي از دو نهاد اصلی موثر در تعيين وضعيت مصر در كنار ارتش تبدیل شده است. به هر حال اگر به نسبت كنوني اخوان با ارتش بپردازيم در يك جمله مي توان گفت اخوان المسلمين با ورود قدرتمند به عرصه سياسي و اجتماعي در تحولات اخير در حقيقت نقش انحصاري ارتش در ساختار حاكميتي مصر را محدود تر كرده و با قدرت نمايي  به یکی از رقبای اصلی ارتش در صحنه سیاست تبدیل شده است.با این حال اخوان نیز با درک معادله قدرت فعلی مصر و نقش محوری ارتش در آن کوشیده است این رقابت به یک رویاروئی مستقیم تبدیل نشود اگر چه تحولات اخیر در خصوص انتخابات ریاست جمهوری اخوان المسلمین را در برابر این سئوال جدی قرار داده که آیا سیاست عدم رویارويی می تواند ادامه یابد یا اخوان برای حفظ قدرت اجتماعی و سیاسی خود مجبور به ورود به نوعی رویاروئی با ساختار نظامی حاکم است؟

  مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش مالی، سیاسی و تجاری ارتش در مصر نظاميان خواستار تعریف و تبیین دقیق چه نقش و جایگاهي در قانون اساسی جدید هستند؟

به نظر ميرسد كه ارتش اكنون در یک لحظه تاريخي از روند تحولات مصر هم به دليل منافع خود نهاد ارتش و تلاش براي استمرار اين منافع و جايگاه تاريخي و هم به عنوان نيرويي كه به عنوان نهاد كنترل كننده امور مصر در تعامل با  قدرت هاي منطقه اي و بين المللي نقش آفريني ميكند به دنبال تثبيت نقش خود در آينده مصر است. به عبارتي ديگر ارتش هم به اعتبار نيازها و منافع خود و هم به عنوان نهادي كه طرف تعامل با قدرت هاي بيروني است می خواهد نقش تاريخي خود را در ساختار اساسي كشور حفظ كند. بنابراين تلاش مي كند هم در ساختارهاي حقيقي در حال شكل گيري و هم در ساختارهاي حقوقي در حال پيدايش (بویژه قانون اساسی جدید)نقش برتر خود را حفظ كند. يعني نقشي بينادين كه توان كنترل روندها را داشته و اجازه نميدهد دگرگوني ها در عرصه سیاست داخلی و خارجی مصر از سطح خاصي عبور كند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش ارتش در مصر به نگاه شما واشنگتن در سیاست های خاورمیانه ای چه نوع نگاهي نسبت به نقش كنوني ارتش در مصر دارد؟

با توجه به نقش اساسي مصر در منطقه خاورميانه ،آمریکا بعد از دگرگوني هاي اخیر مصر با تغييري اساسي در محیط سياست منطقه اي خود مواجه شده است. نحوه برخورد شتابزده سياستمداران امريكايي در روزهاي آغازين جنبش مردمي و تغيير پي در پي مواضع آنها در این خصوص نیز نمودي از مشکلات واشنگتن در تعامل با اين واقعیت جدید بود. همسايگي مصر با فلسطين اشغالي هم بعد دیگري از اين معادله است چرا كه تحول در مصر بازتاب مستقيمي در فلسطين و کل خاورمیانه خواهد داشت و اين امر نيز در كنار ساير تحولات منطقه عربی در آينده منازعه با اسرائيل تاثیرگزار خواهد بود. بنابراين امريكايي ها حساسيت زيادي نسبت به تحولات مصر دارند. آمريكا در چند دهه گذشته رابطه اي راهبردي با مصر داشته و در شرائط فعلی در پي آن است كه تحولات مصر بیشتر در ابعاد داخلي خود محدود مانده و ابعاد استراتژيك و منطقه اي به خود نگيرد. از اين رو ،آمريكا با استفاده از روابط نهادینه خود در سه دهه اخیر با موسسه ارتش در حقيقت به دنبال آن است كه سطح و ژرفاي رويدادها و دگرگونيهاي مصر را به گونه اي مهار کند كه از سقف خاصي خارج نشده و منجر به  تاثيرات و تغييرات راهبردي جدید در منطقه نگردد.

بسیاری از تحلیلگران معتقدند ایفای نقش بی طرفی ارتش در جریان قيام مردمي مصر اضافه بر اینکه نتیجه سیاست پخته نهاد ارتش برای متمایز شناخته شدن از مبارک و در نتیجه حفظ جایگاه تاریخی خود در ساختار حاکمیتی مصر بوده ،از یک زاویه د ید دیگر محصول نوعی تعامل و رایزنی آمريكا با فرماندهان ارتش مصر نیز می باشد که با گذر از برخی شتابزدگی های روزهای نخست در تعامل با تحول مصر در این قالب بدنبال حفظ یک نهاد حاکمیتی و مهار تحولات آینده مصر از طریق آن بوده است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در صورت تشكيل دولت اسلام گرا در مصر اين امر تا چه حدي به خواسته هاي ارتش توجه مي كند؟

به نظر ميرسد ارتش به هيچ وجه تمايل ندارد دولتي اسلام گرا در مصر سركارآيد، اما اين تمايل ارتش الزاما به اين معنا نيست كه ارتش فعال مايشا بوده و مي تواند به طور کامل از شكل گيري چنين روندي جلوگيري كند. چرا كه انتخابات در دو مجلس مصر و بدست آوردن بيش از هفتاد درصد آرا توسط احزاب اسلامي (بويژه اخوان با بيش از 45 درصد آرا) نشان دهنده وضعيت اجتماعي موجود در جامعه مصر است. البته ارتش از ابزارهاي خاص و پیچیده خود براي كنترل اوضاع برخوردار است چرا كه نماد ساختار حاكميتي چند دهه گذشته مصر بوده و هم نفوذ گسترده داشته و هم سناريوها، ابزارها و اهرم هاي بازي گوناگوني را در اختيار دارد.  ضمن اینکه از حمايت قدرت هاي بيروني نیز برخوردار است. ارتش تلاش ميكند اگر پارلمان در اختيار اسلام گرايان قرار گرفته است، قوه مجريه بويژه شخص رئيس جمهور در اختيار  احزاب و گروه هاي اسلامي نباشد. تحولات ماه ها و روزهاي اخير در رابطه با انتخابات رياست جمهوري هم در اين چارچوب قابل تفسیر است. يعني ارتش سعي ميكند با مديريت صحنه سیاسی ،قوه مجريه و رئيس جمهوري در اختیار اسلام گرايان قرار نگیرد. اينكه ارتش در اين مسیر موفق می شود يا نه وابسته به عوامل گوناگون مانند نحوه بازي ارتش، گروه ها و احزاب سیاسی و برخورد مردم با هریک از این بازیگران عرصه سیاست مصر است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آينده نقش ارتش و نظاميان در مصر باچه سناريو ها و متغيرهايي مورد پيش بيني و تحليل قرار دارد؟

 وقتي جامعه اي دستخوش تحولات اساسی است پيش بيني سناريوهاي آينده آن كارحقیقتا سختي است. با اين حال و با لحاظ مجموعه تحولات موجود مصر ،به برخي از سناريوهاي محتمل تر در خصوص آینده مصر مي توان اشاره کرد. نخستين سناريو اين است كه ارتش به هر بهايي حتي به قیمت بهم خوردن روند موجود در يك سال گذشته و با سوء استفاده از برخي كمبودهاي موجود در بین نيروهاي سياسي موثر مصر، بازي هاي رواني، تاكتيك هاي گوناگون و پشتيباني بيروني ،جایگاه اساسی خود بعنوان نهاد اصلی قدرت و كنترل كننده ساختارهاي سياسي و حقوقي را حفظ كند. اين سناريو از يك سو مي تواند در شكل طبيعي با مديريت پنهان روند تحولات رخ دهد و از سويي هم مي تواند در شكل غير طبيعي و در واقع به بهاي برخورد مستقيم با نيروهاي سياسي و اجتماعي خود را تحميل كند. سناريوي دوم این است که در مجموعه كنش ها و واكنش هاي ارتش بعنوان نهاد حافظ وضع سابق و نيروهاي روبه صعود بعنوان خواستاران تغييرات اساسي و با توجه به تغيير فضاي گفتماني درجهان عرب و فرصت هاي منطقه اي ،در نهايت ما شاهد شكل گيري مناسبات جديدي از قدرت در مصر باشيم که نقش ارتش در آن نه كنترل كننده و توزیع کننده و بازیگردان عمده قدرت بلكه حافظ تماميت ارضي كشور و نهادي تابع نهادهاي سياسي و در خدمت مردم و نهادهاي منتخب باشد. دو سناریوي بالا سناريوهاي حداقلي و حداكثري در  رابطه با نقش ارتش در مصر هستند. در اين بين بر اساس واقعيت های موجود و نوع توان قوا بين طرف هاي خواهان تغيير و حفظ وضع موجود احتمال سناريوي سومي هم وجود دارد:مطابق اين سناريو در معادله اي كه شكل مي گيرد نوعي تقسيم قدرت رخ می دهد و بخشي  از قدرت در اختيار نهادهاي منتخب مردمي و بخشي از قدرت هم در اختيار ارتش باقي ماند. اين سناريو در واقع نوعي تعامل و پذيرش امر واقع از سوي دو طرف و به عبارتي  نوعي بازي برد برد از سوي نيروهاي خواهان تغييرو خواهان ثبات است.تا این لحظه سناریوی سوم از احتمال بیشتری برخوردار بوده اما تحولات روزهای اخیر و بطور مشخص تعلیق مصوبه مجلس خلق(با اکثریت اخوان و سلفی) در خصوص ترکیب مجلس موسسان و رد صلاحیت هر دو نامزد اصلی اخوان و سلفی ها در انتخابات ریاست جمهوری ،نشاندهنده میل ارتش به سمت اعمال سناریوی نخست است که در صورت عدم موفقیت می تواند روند امور را به سمت یکی از دو سناریوی دیگر بکشاند.

مطالب مرتبط