مریم خالقی نژاد
پژوهشگر روابط بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
لیبی از سال 2011 در گیرودارِ مشکلات سیاسی و نظامی، اقتصادی و فرهنگی قرار گرفته است بعد از بین بردن رژیم قذافی این کشور به دلیل اختلافات میان سردمداران و حامیان آنها به دو قسمت تبدیل شد که قسمتی تحت حاکمیت ژنرال حفتر و قسمتی هم تحت حاکمیت فایز السراج قرار گرفت. در هنگام تلاشها برای براندازی رژیم قذافی شورای امنیت سازمان ملل (UN) قطعنامه هایی را بر اساس اوضاع این کشور تصویب کردند که پیامدهای خاص خود را نیز در این کشور داشته است و همچنین بعد از مرگ قذافی نیز قطعنامه های جدیدی برای حمایت از مردم لیبی به تصویب رسید. اگرچه تلاشهای زیادی برای تحقق صلح از سوی کشورهای مختلف به خصوص مصر صورت گرفته است و همچنین سخنگوی اتحادیه اروپا همه طرفین را به صلح فرا خوانده است اما این کشمکش هنوز ادامه دارد.
آنچه که بیش از هر عاملی ناامنی و آشوب های داخلی لیبی را تقویت کرده است حمایت کشورهای مختلف از این دو گروه است که به بهانه حمایت از غیر نظامیان و یا دموکراسی و حقوق بشر روز به روز آنها را قوی تر و بر خواسته های خود مصمم تر می کند و بعلاوه راه را برای برخی حامیان و کشورهای همسوی خود هموار می کند. یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار دخالت اروپا به عنوانی یکی از قدرت های بزرگ جهانی است که هنوز سازوکار مشخص و واحدی را در خصوصی لیبی اعمال نکرده و برخی از کشورهای آن ژنرال حفتر و برخی فایز السراج را مورد حمایت خود قرار داده اند.
برای کشورهای اروپایی، لیبی یکی از مهمترین کشورهای تاثیر گذار در سیاست های افریقا است که در خصوص برخی ارتباطات مانند انرژی مورد توجه واقع شده است، امنیت انرژی در اولویت های سیاست داخلی و خارجی اکثر کشورهای اروپایی بسیار مهم بوده و هست. در خصوص لیبی اگرچه نفت دلیل اصلی دفاع از مداخله نظامی علیه قذافی نبوده است، با این وجود نمی تواند در دخالت در لیبی بدون نقش هم بوده باشد. به جز نفت دیگر منابع لیبی برای اروپا اهمیت دارد برای مثال مانند نفت لیبی برای اروپا مزایای بسیاری دارد: هزینه بازیافت آن نسبتا کم است ، به طور کلی بسیار با کیفیت است و از نظر جغرافیایی این کشور بسیار نزدیک به اروپا است. علیرغم اینکه حدود 3٪ الی 4 %از منابع نفتی جهان را دارا می باشد اما بیش از ده درصد انرژی مورد نیاز اروپا را تأمین می کند. مثلا آمارهای گذشته حاکی از آن است که ، 22 درصد از مصرف ایتالیا ، 16 درصد از فرانسه و 13 درصد از نفت خام اسپانیا از لیبی تامین می شود. همچنین منافع دراز مدت انرژی فرانسه و انگلیس به ویژه از حضور ساختار یافته و سودمندتر در لیبی که به دلیل درگیری نظامی و موضع طرفدار شورای انتقال ملی (TNC) حمایت میشود بهره مند خواهند شد.
اما این اهمیت لیبی در نظر اروپاییان اکنون با توجه به دو موضوع: انرژی و مهاجرت در معرض خطر قرار گرفته است. بعد از خیزش های عربی شاهد ورود بیش از هزاران مهاجر تونسی و هزاران مهاجر لیبیایی به کشورهای مختلف اروپایی بوده ایم که از آن تحت عنوان سونامی مهاجر یاد می شده است. به همین دلیل است که اکنون گفتمان ضد مهاجرت در کشورهایی که به لحاظ اجتماعی و سیاسی متنوع هستند مانند ایتالیا ، فرانسه ، آلمان ، اتریش ، هلند و فنلاند محبوبیت پیدا کرده است و دولتهای آنان مبارزه با مهاجرت غیر قانونی را در اولویت های اساسی سیاست خارجی خود گنجانده اند. با عطف به دو مورد مهم نام برده باید ذکر شود که هر کدام از کشورهای اروپایی بر اساس منافع خود به واکنش پرداخته اند که این امر منجر به عدم اتخاذ رویکردی یکپارچه در مساله لیبی از سوی اروپا شده است که در ذیل برخی از این قبیل اقدامات ناهماهنگ بیان می شود.در خصوص مهاجرت اکنون اتحادیه اروپا سعی در اتخاذ برخی راهکارهایی را برای همبستگی میان اعضا در مواجهه با سیاست های مهاجرتی دارد.
با عطف به دو مورد مهم نام برده باید ذکر شود که هر کدام از کشورهای اروپایی بر اساس منافع خود به واکنش پرداخته اند که این امر منجر به عدم اتخاذ رویکردی یکپارچه در مساله لیبی از سوی اروپا شده است که دز ذیل برخی از این قبیل اقدامات ناهماهنگ بیان می شود.
یکی از نمونه های بارز ناهماهنگی میان کشورهای اروپایی، کشور المان است که رای ممتنع آن در یکی از قطعنامه ها ( قطعنامه شماره 3) به این امر که اختلاف میان اروپا بر سر مساله لیبی وجود دارد دامن زد . در سالهای 2011 نوع برخورد با لیبی در اروپا اعم از انگلستان، آلمان، فرانسه بر اساس سیاست خارجی خود بوده است که راه های مختلفی را در پیش روی آنها قرار می داد، برای مثال ایتالیا یکی از کشورهای اروپایی بوده که روابط و مبادلات بسیار خوبی را با این کشور داشت که در ابتدا نگران روابط خوب خود با قذافی و مخالف با اقدامات نظامی بود ولی بعدها مجبور شد با توجه به واکنش های دیگر کشورها، بی طرفی و سکوت خود را گنار گذاشته و به واکنشهایی در مواجهه با این اشوب های داخلی بپردازد. در ابتدا از اتخاذ موضع فعالانه اجتناب کرد چرا که طرابلس به عنوان تامین کننده اصلی نفت و سومین تامین کننده گاز طبیعی ایتالیا بود. اما با از بین رفتن رژیم قذافی ایتالیا مجبور شد که حصار بی طرفی خود را بشکند و به واکنش در مقابل اوضاع و تنش های لیبی بپردازد. مثال دیگر کشور فرانسه است که فرانسه برای بازیابی اعتبار سیاسی خود پس از اعتراضات در تونس در پی سیاست عربی خود و حذف یک دیکتاتور در منطقه برامد چیزی که در آن زمان سارکوزی میخواست تا به عنوان دوست مردم عرب و مدافع حقوق بشر از پاریس به نمایش بگذارد و اکنون در لیبی فرانسه و ایتالیا دو رقیب سرسخت هم محسوب می شوند. انگلیس نیز از همان ابتدا امادگی خود را برای درگیری نظامی اعلام کرده بود.
در حال حاضر بزرگترین اختلاف و عامل عدم اتحاد کشورهای اروپایی بر سر مساله لیبی را در تقابل دو کشور فرانسه و ایتالیا می توان بیان کرد. علی رغم تلاشهای اتحادیه اروپا برای همسویی اختلافات در لیبی اما منافع این دو کشور درست در مقابل هم قرار دارند. اختلافات میان فرانسه و ایتالیا بر سر لیبی ریشه تاریخی دارد که اکنون بیش از هر زمان دیگر منجر به رویارویی و تقابل دو کشور شده است و به عبارتی منجر به جنگ اقتصادی در این کشور و تلاش برای بدست آوردن منابع آن شده است.
با عطف به حمایت از ژنرال حفتر ، فرانسه در پی استفاده بیشتر از نفت و نفوذ به شمال افریقا است که سیاستمداران بسیاری معتقدند که استراتژی های فرانسه به صورت طولانی مدت برای منافع خود و در کوتاه مدت روش امنیت لیبی را در پیش دارد. واکنش ها و سیاست های فرانسه نشان از آن دارد که لیبی در بی ثباتی منافع بهتری را برای فرانسه محقق می کند و لذا به همین دلیل است که فرانسه به حمایت از ژنرال حفتر برخاسته است تا در صورت پیروزی نیز حاکمیتی نظامی در لیبی مستقر گردد که بتواند منافع فرانسه را تامین نماید. بعد از ایتالیا تقابل فرانسه اکنون با ترکیه است که با در نظر گرفتن به برخی پیروزی های ترکیه در این کشور باعث شده است تا فرانسه درخواست مذاکره با کشورهای ناتو برای نقش تهاجمی ترکیه را داشته باشد چرا که ترکیه و گروه دولت وفاق ملی موفق به برخی موفقیت ها شده اند که این امر جایگاه فرانسه را در لیبی و سپس در آفریقا به خطر می اندازد.
اما در مقابلِ این سیاست های فرانسه کشور اروپایی دیگری صدرنشین جبهه مخالف است که روزگارانی لیبی به عنوان مستعمره ی آن بوده است. ایتالیا در پی آن است ک جای پای خود را در این کشور به مانند گذشته بیشتر و محکم تر کند که سیاست های فرانسه و حمایت از ژنرال حفتر مانع اصلی بر سر راه آن محسوب می شود به علاوه آنکه مصر که در حمایت از ژنرال حفتر برآمده است باعث شد است تاثیرات مثبتی را در اذهان مردم آن منطقه و بخصوص واکنش های مثبت از سوی مردم گذاشته است. اگرچه ایتالیا در پی بازگرداندن لیبی به دامان خود می باشد اما اکنون با توجه مشکلاتی مانند سیل مهاجران به این کشور تلاش های زیادی را برای صلح در این کشور نموده است چرا که لیبی با عطف به دارا بودن برترین منابع نفتی در افریقا، به عنوان گزینه طلایی برای ایتالیا می باشد که تنها فاصله آنان از نظر جغرافیایی ابهای مدیترانه است. همسویی فرانسه با حفتر و برخی تهدیدات آن ماندن مخالفت با ورود کشتی های دریایی ایتالیایی به آبهای لیبی و توقیف آنان از سوی حفتر ، منجر به اختلاف بیشتر میان فرانسه و ایتالیا شده است.
با عطف به واکنش های مختلف و جناح بندی شده در لیبی فقدان چشم انداز سیاسی وسیع تری نسبت به لیبی، تا حدی فقدان موضع مشترک درباره بحران لیبی و نقش اروپا در آن را توضیح می دهد. این اقدامات اروپا نه تنها باعث برخی دامن زدن ها به مشکلات لیبی می شود بلکه منجر به تقلا و تلاش برخی دیگر از کشورها برای میانجی گری و دخالت در لیبی نیز می شود و با افزایش مداخله گران در لیبی رسیدن به یک موضع مشترک سخت تر نیز خواهد شد برای مثال حمایت فرانسه از ژنرال حفتر و در مقابل حمایت دیگر کشورهای اروپا از فایز السراج منجر به کشاندن موافقان و مخالفان زیادتری مانند مصر، امارات و ترکیه به این کشور شده است و چه بسا پای جنگ های نیابتی را در این کشور بازتر نماید.
در حال حاضر نیز با ورود ترکیه به این کشور باعث برخی اقدامات متفاوت نسبت به گذشته شده است چرا که به نظر نمی رسد دولتهای اروپایی بخواهند این سرزمین پر سود را پس از درگیری های طولانی به دست کشوری دیگر بسپارند برای همین امر شاهد برخی بیانیه های مشترک و در کنار هم قرار گرفتن برخی کشورهای اروپاییی برای کاهش نقش ترکیه در این کشور هستیم چرا که اگر ترکیه و دولت مورد حمایت وی در لیبی به پیروزی نزدیکتر شود بی تردید امکان تسلط بر منابع نفتی و زیرزمینی نیز سخت تر خواهد شد. در ماههای گذشته شاهد تلاش المان، فرانسه و ایتالیا ( در کنفرانس برلین) برای کشاندن هر دو گروه در لیبی به پای میز مذاکره و آتش بس و کاهش دخالتهای خارجی هستیم. که بنابر گفته های مقامات اتحادیه اروپا رسیدن به یک آتش بس قطعی و پایان درگیری نیازمند قطع کردن کمک های نظامی خارجی به این کشور است و تا زمانی که کشورهایی مانند ترکیه و مصر به تامین نظامی گروه های مختلف می پردازند اتش بس اجرا نخواهد شد.این بیانات نشان از یک هشدار به کشورهای اروپایی است که در صورت ادامه درگیری نه تنها منافع آنها تامین نخواهد شد بلکه ممکن است کشورهایی همچون ترکیه و مصر نفوذ بیشتری را به لیبی بدست اورند و نقش کشورهای اروپایی کمرنگ تر شود.
در یک جمع بندی در اروپا بر سر مساله لیبی عدم انسجام ناسازگاری اشکاری وجود داشت که اکنون کمرنگ تر شده است و به نظر می رسد پس از سالها هنوز هم به سختی می توانند به برخی واکنش های همسو دست یابند و همچنان به صورت یک صدا نتوانسته اند استراتژی و راهبردی یگانه و شفاف را در یک جبهه از خود به نمایش بگذارند. ولی چیزی که شاید بتواند اروپا را به اتخاذ یک استراتژی واحد برساند در سه محور بیشتر گنجانده نمی شود که عبارتند از 1- کنار زدن ترکیه و سپس مصر و امارات 2- تلاش برای جلوگیری از عدم افزایش مهاجران به اروپا است 3- انرژی و نفت که به ثمر نشستن هر سه مورد نیاز به برگشتن ارامشی نصبی در این کشور می باشد.اما نباید این امر را نادیده گرفت که همه کشورها بر حسب منافع خود از این اشفتگی لیبی بهره می برند.
واژگان كليدي: ناهماهنگی, اروپايي , تداوم, بحران, لیبی,مریم خالقی نژاد
منابع
Ruth Hanau Santini and Varvelli. The Libyan Crisis Seen from European Capitals.brooking.edu