مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

موانع دستیابی به صلح در یمن

اشتراک

دکتر حسن هانی زاده

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

هر چند گفتگوهایی برای دسترسی به صلح در کویت بین جریان های یمنی همچنان ادامه دارد اما به نگاه  بسیاری چالشها و موانع بسیاری فراروی آن وجود دارد. نوشتار زیر به بررسی چالش های دستیابی به صلح در یمن گفتگو با دکتر عبدالرحمان راجح پرداخته است.

واژگان کلیدی: چالش، صلح یمن، صلح یمن، موانع صلح یمن، انصاراله، منصورهادی

چالش های صلح در یمن:  

با وجود اینکه مذاکرات گذشته بین انصارالله و نمایندگان دولت مستعفی عبد رب منصور هادی آغاز شده و مبنای این مذاکرات نیز قطعنامه 2216 شورای امنیت در مورد یمن می‌باشد، اما این مذاکرات هیچگونه خروجی قابل قبولی برای مردم یمن به همراه نداشته است. چنانچه عربستان سعودی همچنان به بمباران مردم یمن ادامه می‌دهد. ضمن اینکه در جریان مذاکرات، انصارالله به نماینده دبیر کل سازمان ملل در امور یمن، شیخ والد اسماعیل، پیشنهاد افزودن بندی مبنی بر تشکیل کمیته تحقیق جهت شناسایی متجاوز و بررسی میزان خسارات ناشی از بمباران یمن توسط عربستان را ارائه نمود. اما ظاهراً سازمان ملل بدون توجه به خواسته‌ی مردم یمن سعی دارد خواسته‌های عربستان را در اولویت قرار دهد. با توجه به این کارشکنی‌ها و اینکه عربستان سعودی بر مذاکرات نقش نظارتی دارد به نظر می‌رسد این مذاکرات خروجی قابل قبولی نداشته و درگیری‌های یمن ادامه خواهد یافت.در بعد دیگری جریان‌های مختلف داخلی به مسأله آتش بس، صلح، جنگ و … نگاه ویژه دارند و امتیازاتی را خواستارند. یعنیاز یک طرف نمایندگان دولت عبد رب منصور هادی که مورد حمایت ریاض می‌باشند خواهان آتش بس و خروج نیروهای وابسته به انصارالله از شهرهای مختلف مخصوصاً صنعا و تحویل سلاح انصارالله به دولت و عدم مشارکت انصارالله در آینده در امور داخلی یمن می‌باشند و از طرف دیگر انصارالله که طیف علی عبداله صالح دیکتاتور سابق یمن را نیز در کنار خود دارد خواهان آتش بس، تشکیل کمیته نظارت بر آتش بس، تشکیل کمیته حقیقت یاب، بررسی و برآورد خسارت‌های ناشی از بمباران‌های عربستان، پرداخت غرامت از سوی عربستان، جلوگیری از تکرار حملات عربستان در آینده و تشکیل یک دولت وحدت ملی با مشارکت تمام طیف‌ها می‌باشند. در مقابل عربستان تنها یک خواسته دارد و آن حذف انصارالله از صحنه سیاسی یمن و تقویت طیف وابسته به عبد رب منصور هادی می‌باشد.

علاوه بر این اکنون درون طیف دولت مستعفی یمن جریان‌های مختلفی وجود دارد. این جریان‌ها  اختلافاتی در نوع نگاه به آتش بس، صلح و همچنین آینده یمن دارند. چنانچه در طیف عبد رب منصور هادی دو نگاه وجود دارد. یکی نگاهی کاملاً ملی که مدعی است دولت عبد رب منصور هادی بایستی نظر بر درون ساختار جامعه‌ی یمن داشته و نبایستی به کمک‌ها و حمایت‌های سیاسی رژیم حاکم بر عربستان  متکی باشد. این طیف یک طیف ملی گراست و شماری از افراد دولت عبد رب منصور هادی به دلیل این نگرش انتقادی نسبت به عبد رب منصور هادی از کابینه خارج شدند. به همین دلیل به نظر می‌رسد اختلاف در حاکمیت عبد رب منصور هادی بسیار زیاد است .

از سوی دیگر نیز نوع نگاه جریان‌های جدایی طلب جنوبی به آتش بس و صلح در آینده یمن متفاوت است. یعنی افراد ، احزاب و جریان‌هایی که باور به انسجام میان جنوب و شمال یمن نیستند (اکنون طیفی به نام حراک که به جنبش جنوب معروف می‌باشد) خواهان جدایی یمن جنوبی از یمن شمالی و تشکیل یک دولت مستقل قبل از ادغام دو یمن در سال 1990 هستند. لذا به نظر می‌رسد این طیف در انتظار پایان مذاکرات و به سرانجام رسیدن مذاکرات هستند تا بتوانند در پرتو آن سیاست‌های آینده‌ی خود را جهت تجزیه و جداسازی جنوب یمن از شمال یمن برنامه ریزی کنند. در این بین نوع نگاه‌ها و اختلافات در حوزه‌های امنیتی، اقتصادی و … در بین جریان‌های مختلف نیز تا چه حدی مهم است. یعنی تلاش جریان‌های مختلف بر این است که بر اساس منافع زاویه‌ی نگاه خود را تغییر دهند. این مسأله چالش‌های جدی در حاکمیت یمن به وجود آورده است. به همین دلیل اکنون اوضاع یمن کاملاً پیچیده می‌باشد و طیف‌های زیادی در حاکمیت خواهان برگزاری انتخابات آزاد، برکناری عبد رب منصور هادی و  انتخاب یک شخصیت ملی مورد قبول تمام طیف‌های سیاسی یمن هستند. در این بین نیز با توجه به شرایط کنونی اختلافاتی در نوع نگرش به آینده یمن، مسائل امنیتی، مسائل سیاسی و … در بین جناح‌های صنعا، یعنی انصارالله، کنگره ملی، عبدالله صالح وجود دارد. یعنی هر چند انصارالله و علی عبدالله صالح یک ائتلاف تاکتیکی به وجود آمده است. (با اینکه انصارالله در سرنگونی علی عبدالله صالح نقش داشت اما چون نگاه علی عبدالله صالح نسبت به وقایع یمن نزدیک به دیدگاه انصارالله است لذا این دو طیف به هم نزدیک شدند) لیکن این نزدیکی به صورت تاکتیکی انجام پذیرفته و اختلاف بنیانی و اساسی میان علی عبدالله صالح و انصارالله بسیار زیاد است. چنانچه نباید فراموش کرد که از سال 2004 تا سال 2011 یا زمان سرنگونی علی عبدالله صالح وی پنج بار با انصارالله وارد جنگ شد.

آنچه مشخص است تثبیت و رسیدن به صلح در یمن به عواملی مختلفی وابسته است. از یک سو عدم دخالت عربستان در مسائل داخلی یمن مهم است. مسأله اینجاست که عربستان یمن را حیاط خلوت رژیم آل سعود می‌داند و لذا کار فرهنگی و سیاسی و اقتصادی زیادی در یمن انجام داده و سعی در حفظ یمن و حذف جریان‌های مربوط به تشیع و زیدی‌ها از صحنه و ساختار قدرت دارد. از موانع دیگر رسیدن به صلح برخی از طیف‌های وابسته به عبد رب منصور هادی رئیس جمهور مستعفی یمن هستند. طیف‌ وابسته به عبد رب منصور هادی به شدت وابسته به کمک‌های مالی عربستان هستند. بین آنها خواهان وحدت عربستان و یمن بوده و تلاش می کنند طیف‌های سیاسی غیر همسو با عربستان سعودی در چرخه قدرت مشارکت نداشته باشند. جدا از این نیز القاعده، جریان‌های سلفی مثل داعش در یمن و سایر جریان‌های یمنی در مسأله صلح و آتش بس مانع ایجاد می کنند. چنانچه اکنون گروهک‌های تروریستی مانند داعش و برخی جریان‌های افراطی در یمن به صورت پراکنده عمل می‌کنند و هدف آن‌ها نرسیدن یمن به یک سرانجام و صلح پایدار می‌باشد. چراکه چنانچه یمن به صلح پایدار دست یابد قطعاً جایی برای القاعده و داعش در این کشور وجود نخواهد داشت. در  واقع جریان‌های تکفیری اکنون در یمن از مشغولیت طیف‌های سیاسی به درگیری داخلی استفاده کرده و سعی می کنند حضور خود را مخصوصاً در مناطق جنوب یمن افزایش دهند تا بتوانند بر تنگه باب المندب مسلط شوند.

مطالب مرتبط