مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
سوریه و ایران در منطقه استراتژیک خاورمیانه دارای منافع مشترک هستند و همکارهای سیاسی و نظامی با یکدیگر داشته و دارند قرار گرفتن در جبهه مقاومت منجر به موضوع گیری مشترک ایران وسوریه در مسائل منطقه ای و فر ا منطقه ای شده است برای بررسی علل همگرایی و نزدیکی استراتژیکی ایران و سوریه به گفتگویی با مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بین المللی پرداخته ایم .
کلید واژه ها: سوریه ، ایران ، همگرایی ، راهبرد
1- دلایل همسویی ایران و سوریه با وجود نظامهای سیاسی متفاوت بعد از انقلاب اسلامی چیست ؟
همسویی ایران و سوریه در واقع از منظر تبارشناسی تاریخی در چهارچوب گرایشهای ضد غربی میان انقلابیون ایران ، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در استمرار آن حرکت باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، انقلابیون کنونی در ایران با گرایشهای مختلف ازگرایشهای چپ ، راست و اسلامی ، اساسا با کشورهای متفاوت عربی من جمله مصر، لیبی و همچنین سوریه با وجود رژیمهای ضد غربی که بر آنها حاکم بود . تقریبا می توان گفت ارتباطی تنگاتنگ میان آن کشورها و انقلابیون در جناحهای گوناگون وجود داشت . این همگرایی از منظر داشتن یک دشمن مشترک زمینه ساز و زمینه پرور تحرک بیشتر در ایجاد فضا سازی های مناسب پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود و با توجه به تحرکاتی که غرب علیه جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب مطرح کرد و جبهه گیریهایی که دولت اسد پدر در زمینه های مختلف مربوط به حمله عراق به ایران و موضع گیری هایی که در زمینه های گوناگون سیاسی در منطقه و نظام بین الملل داشت و این موضع گیری ها با انقلابیون تازه به قدرت رسیده در تهران یعنی جمهوری اسلامی ایران از همگنی و همراهی بیشتری برخوردار بود به طوری که آن پیشینه ارتباطات موجود جناحهای فکری گوناگون با سوریه و جناحهای متفاوت در این کشور را تقویت کرد و زمینه ساز و زمینه پرور استمرار آن در سه دهه گذشته شد.
2- اهمیت راهبردی سوریه برای جمهوری اسلامی ایران و دلایل حمایت از جمهوری اسلامی را توضیح دهید ؟
وقتی ما از اهمیت راهبردی صحبت می کنیم . باید به هر تقدیر معنای راهبردی را مورد توجه قرار دهیم. وقتی راهبرد یا استراتژی را مناسبترین راه برای رسیدن به مهمترین اهداف بر مبنای حیاتی ترین امکانات در نظر بگیریم باید بگوییم سوریه از این جهت که درچهارچوب تحرکات جمهوری اسلامی ایران متکی بر دو اصل مصالح دینی و منافع ملی در عرصه سیاست خارجی تلاش داشته است پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه زمینه ساز ایجاد فضای گفتمانی مناسب جهت مقابله با تحرکات غرب در منطقه خاورمیانه باشد و به محدود سازی نفوذ کشورهای غربی و شرقی در خاورمیانه اقدام کند . شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی یک شعار کلیدی در انقلاب اسلامی محسوب می شد که بعدها جهت گیری ضد غربی آن بیشتر نمود پیدا کرد . در این مسیر باید بگوییم که که یکی از مهمترین راه ها و یکی از بهترین تکیه گاه ها این بود که ایران بتواند با ایجاد یک فضای گفتمانی برتر یا پاد گفتمانی تحت عنوان مقاومت ، تحرکات کشورهای منطقه با گرایشهای ضد غربی را که در محوریت مبارزه با رژیم صهیونیستی و تسلط آنها بر فلسطین و قدرت گیری آنها در تل آویو و تهدیدگری که توسط اینها برای بیت المقدس صورت می پذیرفت زمینه ساز ایجاد مقاومت کند مقاومت در مسیر این سه دهه اگر چه نتوانست در چهارچوب جنگ نامتقارن عمل کند اما توانست یک تعادل نامتقارن ایجاد کند به گونه ای که هم اکنون در جنگهای نامتقارنی که صورت می گیرد اسراییل و کشورهای غربی با چالشهای جدی در ارتباط با محور مقاومت روبرو می شوند . از این منظر است که ایران ، سوریه را به عنوان کشوری که ستون فقرات مقاومت محسوب می شود و می تواند مقاومتی را که درتهران هدایت می شود از طریق این کمربند اساسی به طرف مرزهای رژیم صهیونیستی منتقل کند ، جایگاه استراتژیک برایش قائل است. در اینجاست که اساسا باید بگوییم که اساسا جایگاه راهبردی سوریه نه تنها به عنوان یک رابطه دو جانبه بلکه بر عنوان جایگاه سوریه در مقاومت اصل و اساس جدی پیدا می کند و از این جهت که سوریه در ستون فقرات مقاومت قرار دارد بیش از ارتباطات 2 جانبه ایران و سوریه ، اهمیت راهبردی در چهارچوب مسائل مربوط به ایران به خود اختصاص دهد.
3- جمهوری اسلامی برای تقویت پیوند راهبردی با جبهه مقاومت و سوریه چه اقداماتی را انجام داده است ؟
مجموعه ای از تحرکات توسط ایران صورت گرفته است تا بتواند جبهه مقاومت در سوریه را مستحکم کند . این پشتیبانی ها اگر چه در فضای پادگفتمانی ناشی از حمایتهای معنوی و ارتباطات قوی سیاسی تعریف پذیر بود اما در مسیر تحرکات ایران در جهت مدیریت مقاومت و ایجاد یک تعادل نامتقارن در منطقه از ابعاد پشتیبانی های سیاسی و ایدئولوژیکی پا را فراتر گذاشت و زمینه ساز همکاری های فنی و نظامی در ارتباط با ساخت و پرداخت نیازهای مقاومت در مسیر ایجاد پایداری بیشتر در ساحتهای نظامی مطرح شد . به گونه ای که امروز می بینیم بعد از گذشت سه دهه ای که این مقاومت شکل و محتوای خودش را در تمام ابعاد به نمایش گذاشته است ، ایران به آشکارا بیان می دارد که چگونگی ساخت این تسلیحات مورد نیاز و مهندسی آن را به سوریه و فلسطین منتقل کرد و با انتقال فناوری های ساخته و موشکهای مورد نیاز از یک سو و حمایتهای تسلیحاتی که هم اکنون مد نظر دارد از سوی دیگر تقویت رابطه سیاسی را به تقویت ارتباط نظامی سوق داده است به گونه ای که یک نوع پیوند سیاسی – نظامی – امنیتی میان ایران و سوریه هم اکنون مورد توجه است و جهان در واقع مهمترین حامی سوریه و دولت بشار اسد را بیش از اینکه روسیه بداند به طور کلاسیک هم اکنون در خاورمیانه مهمترین حامی سوریه را ایران معرفی می کند.
4- اگر نظام سیاسی سوریه تغییر کند این مساله چه تبعاتی را برای جمهوری اسلامی می تواند داشته باشد ؟
سناریو های متفاوت اکتشافی و هنجاری در ارتباط با آینده سوریه می توان مورد توجه قرار داد ولی مهمترین بحث این است که سوریه آینده یعنی پسا بشار اسدی تا چه اندازه دارای رویکرد اسلامی خواهد بود و چه تعریفی از اسلام در این رویکرد مطرح خواهد شد . آنچه مسجل است آمریکا با درک تغییر و تحولات موجود در منطقه بر آن است که اسلام خواهی در منطقه را با روش سنتی و روشی که با الگوهای عربستان و ترکیه متعادل می داند در منطقه خاورمیانه گسترش دهد . من بر این باورم و بارها بر این نکته تاکید داشته ام که اسلام خواهی با اسلامگرایی متفاوت است و آنچه که در آنکارا دیده می شود یک دولت اسلام خواه است . همان گونه که روی کار آمدن مرسی با استمرار این خط ، روی کار آمدن دولت اسلام خواه خواهد بود. با وجود گرایشهای ما بین دولت عربستان و دولت ترکیه ، مدل مصری در ایجاد فضای مناسب برای الگو پذیری در منطقه خاورمیانه بر مبنای گفتمان اسلام خواهی رشد خواهد کرد. این اسلام خواهی مورد حمایت کشورهای غربی از جمله آمریکا قرار می گیرد چرا که بر این نکته واقف هستم بافت متن خاورمیانه به ویژه خاورمیانه عربی و اسلامی بدون توجه به اسلام و ارزشهای اصولی آن حداقل در سطح ظاهری نمی تواند ایجاد ثبات منطقه ای را در منطقه به وجود آورد. لذا ما شاهد ایجاد یک فضای مثبت در مسسیر اسلام خواهی در منطقه هستیم و نشانه های بعدی آن را باید در اردن پیگیری کنیم. اما آنچه که برای آمریکا نگرانی به وجود آورده این است که این اسلام خواهی رادیکال با رویکرد اسلام انقلابی با مدل تهران یا اسلام رادیکال خشونت طلب با مدل القاعده جایگزین دولت بشار اسد شود . این مساله موجب شده است تا حدود زیادی دوران پسا بشار اسدی برای جبهه موافقت یعنی مصر ، عربستان ،ترکیه ، قطر و هم جبهه مقاومت یعنی ایران به عنوان یکی از گرانگاه ها و مرکز ثقل مقاومت و هم کشورهای فرامنطقه ای بایستی در یک مخرج مشترک به یک نوع تلاقی برسند و آن نگرانی از دوران پسا بشار اسدی است . ایران از یک سو نگران است دوران پسا بشار اسدی
دورانی باشد که اساسا جبهه مخالف با ایران با پیوستن سوریه به جبهه موافقت ایجاد شود که بتواند مرزهای جغرافیایی محاصره در ارتباط با ایران را گسترش ببخشد و از طرف دیگر کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای در جبهه موافقت نگران این هستند که با روی کار آمدن یک دولت رادیکال خشونت محور با قرابت با الگویی مانند الگوی القاعده مدیریت آینده تحرک در سوریه از کنترل خارج شود . آنچه که ما امروز شاهد هستیم با توجه به بحران غزه و جلب توجه محافل سیاسی و افکار عمومی چه در سطح نخبگان و چه در سطح توده ها به این بحران ، فرصتی فراهم شده است که غرب از آن بهره بگیرد و دولت انتقالی جدیدی را که در دوحه شکل گرفت در نشست دوحه حمایت کنند و با به رسمیت شناختن آن در فرانسه و سپس اتحادیه اروپا به ویژه انگلیس شاهد شکل گیری دولت در واقع در سایه ولی رسمی در چهارچوب نظام بین الملل هستیم .به گونه ای که هم اکنون در فرانسه سفارت خاص این دولت با حمایت دیپلماتیک این دولت در فرانسه مشغول به کار هستند . لذا این دولت بشار اسدی و پسا بشار اسدی ، هر دو برای اینها اهمیت دارد . به آینده به اندیشیم که آیا ایران می تواند زمینه ساز و زمینه پرور یک چنین انتقال قدرت باشد که خود جایگزین بشار اسد در یک پیوستگی و بدتر از آن در یک وابستگی با جبهه موافقت قرار نگیرد و زمینه های ایجاد یک دیواره آهنین را در اطراف ایران در جبهه عربی به وجود نیاورد . این یکی از مسائلی است که ایران باید مورد توجه قرار دهد و با برنامه ریزی دقیق قبل از آنکه فرصتها تبدیل به تهدید شود به آن بیاندیشد . به نظر می رسد قبل از انتخابات اخیر آمریکا در شش نوامبر این فرصت گرانبها برای ایران فراهم بود تا اینها را دنبال کند و ایران باید از این به بعد در این زمینه بیشتر مراقبت کند که آیا هزینه های دفاع از بشار اسد می تواند جوابگوی مدیریت آینده جبهه مقاومت در سوریه باشد یا نه ؟پاسخ به این سوال می تواند تصمیم گیری به انتقال قدرت درسوریه را برای آینده سهل تر و روشنتر کند .
5- تحولات اخیر درسوریه چه تاثیری بر روند همگرایی ایران و سوریه داشته است ؟ در ادامه بیان کنید رژیم بعدی که در سوریه بر روی کار می آید تا چه حدی با ایران همفکر است ؟
آنچه که در این زمینه از اهمیت کلیدی برخوردار است آن است که سوریه بشار اسدی دارای چه مختصات و ویژگی هایی باشد . همگرایی یک مفهوم کلیدی است که نیازمند همفکری و همدلی و همگامی و همبستگی مشترک است و تا زمانی که اینها فراهم نیاید به یک بحث مشترک و همگرایی نمی انجامد . در پاسخ به این پرسش که رژیم بعدی که در دمشق حاکم خواهد بود تا چه اندازه با ایران همفکر است ، همفکری به معنای ایدئولوژیکی نیست چرا که حزب بعث سوریه هم از نظر ایدئولوژیکی با ایران از منظر نظری چندان قرابت ندارد ولیکن از نظر عملیاتی با توجه به جایگاه سوریه در جبهه مقاومت این هم پیوندی تقویت می شود . اینجاست که باید این پرسش راپیش کشید که از این جنبه ها تا چه اندازه دولت بعدی که در دمشق روی کاربیاید با ایران همفکر خواهد بود تا بتواند مسیر این همفکری و هم گامی را ایجاد کند. براین اساس هم گامی و همدلی های فزونتری را ایجاد کنند. امروزه قرائن و سیگنالهای ضعیف نشان می دهد دولت بعدی سوریه هر دولتی باشد نسبت به رژیم بشار اسد تفحص بیشتری را نشان خواهد داد . چرا که چهارچوب تحرک بشار اسد در نزدیکی با تهران ، زمینه های عکس العمل طبیعی را در دولت بعدی فراهم می کند و با عنایت به فضا سازی هایی که بر ضد جمهوری اسلامی در حدود دو سال اخیر که معارضین علیه دولت بشار اسد وارد عمل شدند ، به وجود آمده است باید بپذیریم که فضای سیاسی ، تبلیغاتی و گفتمان حاکم بر سوریه آینده تا بتواند به نقطه قبل از این جریانات برسد زمان قابل توجهی را خواهد خواست و اگر در این مدت زمان ، دولت آینده با توجه به فضا سازی های کشورهای فرا منطقه ای بتواند به خوبی از این فضا ی ایجاد شده استفاده بکند دولت آینده سوریه نسبت به ایران یک دولت واگرا و نه همگرا خواهد بود .
6- اگر کشورهای متخاصم بخواهند علیه دولت بشار اسد علنا حمله نظامی کنند جمهوری اسلامی چه واکنشی از خود نشان می دهد ؟
یکی از معادلات اساسی که امروزه می تواند مورد توجه قرار بگیرد در چهارچوب عینی آن مساله ای است که ما هم اکنون در گذشته در ارتباط با بحران غزه شاهد بودیم هم ایران و هم غرب در غزه یک تمرین عینی و عملیاتی در ارتباط با امکان درگیری و ایجاد یک بحران منطقه ای به نمایش گذاشتند . بی تردید با توجه به قرابت و نزدیکی جغرافیایی سوریه و جایگاه سوریه در مقاومت به عنوان ستون فقرات و تحرک ایران در منطقه خاورمیانه ، می توانیم بگوییم ایران بسیار آشکارتر از آنچه که در ارتباط با بحران غزه وارد عمل شد در ارتباط با سوریه وارد عمل خواهد شد و این مساله می تواند التهاب درونی منطقه را در حد یک انفجار منطقه ای و حتی فرامنطقه ای افزایش دهد و مرزهای خطرناکی را در منطقه به نمایش بگذارد اما با وجود تمامی این معانی آنچه که مسجل است ایران در نهایت تصمیمی را می گیرد تا بتواند در چهارچوب این تصمیم در عین کمک به دولت بشار اسد ، زمینه های پایین ترین میزان خطر را برای مرزهای خود ایران فراهم کند. لذا در عین تحرک و دفاع از سوریه ،ایران تلاش خواهد کرد که تا سرحد ممکن زمینه های تحرک نظامی بر علیه دولت بشار اسد را قبل از این جریان مدیریت کند چرا که بعد از این جریان و ورود ایران به این منطقه نظامی زمینه های درگیری منطقه ای را برای همه کشورهای منطقه فراهم بکند و خطرات موجود در بحران سوریه را فراگیرتر از جغرافیای سوریه خواهد کرد . لذا ایران تلاش دارد که تا سر حد امکان این مساله در خاورمیانه رخ ندهد .
7- همگرایی جهانی با ابتکار ایران برای حل مساله سوریه چه نتایجی را به دنبال داشته است ؟
من همگرایی جهانی را در ارتباط با مساله سوریه با ایران یک برداشت خوش بینانه از تحرک ایران می بینم . آنچه که بیان می شود و ما تحت عنوان همگرایی جهان با ایران در باب سوریه می نامیم در واقع مرکز ثقل دانش واژه جهان و تعریفی که از جهان داریم مطرح می شود. ما یک جهان نظری و یک جهان عملیاتی ، یک جهان کمیت محور و یک جهان کیفیت محور داریم. ممکن است در ارتباط با مسائل سیاسی ما از منظر تبلیغاتی کمیت محورانه به موضوع نگاه کنیم اما از منظر عملیاتی در حوزه سیاست آنچه که از اهمیت جدی برخوردار است در واقع جهان کیفی است و این جهان کیفی ، جهانی است که در مرکز تحولات و تغییرات آن مفهوم قدرت وجود دارد و این مفهوم قدرت بیشتر دربرگیرنده ابعاد سخت و نرمی است که در واقع می توانیم بگوییم که جنگهای هوشمندانه و هوشیارانه و جنگهای اغواگرایانه الان در جهان در چهارچوب مسائل امنیتی و اطلاعاتی دنبال می شوند با توجه به این معنا باید گفت که ممکن است در ارتباط با کشورهایی مانند گروه نم یا غیر متعهدها ، همگرایی کمیت محورانه با دیدگاه های ایران از منظر نظری و تبلیغات سیاسی شاهد باشیم ولی از منظر عملیاتی جهانی که می تواند از منظر کیفی تاثیرگذار باشد یک جهان قدرتمدارانه است که به هر تقدیر باید بگوییم که با وجود چالشهای جدی در ارتباط با قدرتهای بزرگی مانند آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی در منطقه خاورمیانه هم اکنون این همگرایی از منظر کیفی چه در جبهه منطقه ای و چه در جبهه فرامنطقه ای با گروه های مخالف بیشتر ایجاد شده و همراهی با روندی است که سعی دارد در جبهه مخالف با ایران مساله سوریه را برای آینده مدیریت کند اما نکته ای است که برای ایران بسیار اصولی است که توجه ملتها و رویکرد امت اسلام به الگوی ایرانی از جهت دفاع ایرانیان از حقوق حقه مسلمانان که با خلوص از سوی تهران دنبال شده است توانسته تا حدود زیادی معادلات در چهارچوب کاربرد قدرت نرم را توسط ایران تغییر دهد اما اگر بخواهیم خارج از این زاویه به موضوع بنگریم آنچه که تهران در ارتباط با سوریه به انجام می رساند و تلاشهای دیپلماتیک که در واقع مدیریت می کند در فضای منطقه ای و فرا منطقه ای محدود و محصور می ماند و در عمل احساس می کنم که در برابر این نکته یا در برابر این مسیر توانمندیهای بیشتری را با خلاقیتهای سریعتری از خود به نمایش بگذارد .
8- در زمینه حل مساله سوریه چه همکاری هایی میان ایران ومصر صورت گرفته است ؟
مصر تلاش می کند نقش خود را در منطقه خاورمیانه افزایش دهد و مرسی به خوبی فهمیده است که اگر بتواند در منطقه خاورمیانه و ماجراهایی مانند بحران غزه و بحران سوریه ، قاهره را به عنوان یک پایتخت آوانگارد معرفی کند باید تا حدودی موضع داخلی و قدرت داخلی خود را تثبیت کند . در بحران اخیر غزه نیز ما شاهد بودیم که مصر تلاش کرد تنها برنده این نبرد باشد و آنچه که مشاهده شد تا حدود زیادی می تواند بیانگر موفقیت نسبی مرسی در این زمینه باشد . مرسی با این رویکرد سعی کرد در گفتگوهای چهارجانبه (عربستان ، ترکیه ، ایران ، مصر) بحران سوریه را مدیریت کند ولی از همان ابتدا با توجه به همگرایی ترکیه و عربستان و همچنین مصر در برابر ایران در چارچوب مسائل منطقه ای نسبت به سوریه تا حدود زیادی ایران در انزوا در میان گروه 4 جانبه قرار گرفت اما با عدم حضور عربستان در این نشستها و تلاشهایی که به انجام رسید این بود که به هر تقدیر ایران تلاش خود را در همگرایی با مصر و ترکیه نسبت به حل موضوع سوریه به نمایش گذاشت. اما از منظر عملیاتی این نشستها زمینه ساز تبلیغات برای دولت مصر در جهت به بازی گرفتن ایران و ایجاد فضای مناسب در جهت مشارکت ایران برای حل بحران سوریه قلمداد شد.
ا9- درپایان آینده روابط ایران و سوریه به چه سمت وسویی می رود ؟
آینده این روابط در گرو آینده دولت سوریه و آینده موضع گیری های آن است . آنچه که مسجل است و تا حدود زیادی می توان به عنوان سیگنال قوی از آن یاد کرد آن است که دولت آینده سوریه با هر رویکردی برای بازسازی مجدد روابط خود با دولت ایران با توجه به آنچه که در دو سال اخیر رخ داده است زمان قابل قبولی را باید طی کند که در عبور از این تونل باید دید که ایران چه موضع گیری نسبت به آینده دولت سوریه می خواهد داشته باشد و مهمتر از ان دولت اینده سوریه از چه هویت و شاکله ای برخوردار است . نکته دیگری که باید به ان توجه داشت این است که به هر تقدیر کشورهای فرامنطقه ای ، مهمانان ناخوانده ای هستند که در منطقه حضور دارند در نهایت این کشورهای منطقه هستند که با دولتهای گوناگونی که بر سر کار می آیند باید در یک تفاهم و همفکری مسالمت آمیز آینده دولت و آینده ملتهای خود را بسازنند هر دولتی که در سوریه با هر رویکردی بر سر کار بیاید باید با دولت ایران در منطقه خاورمیانه با توجه به پیشینه تاریخی ایران و قدرتی که از جغرافیای ایران بر می خیزد حد قابل قبولی از رفتار محترمانه را داشته باشد . لذا این نکته نیز باید در کنار امکان روی کار آمدن یک دولت مخالف با جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با دولت آینده سوریه مطرح باشد در سطح تحلیل کلان تاثیر این دو رویکرد را باید مورد ارزیابی قرار داد .
******
گفتگو از: اعظم سلامتی