محمد بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، فصل جدیدی در روابط روسیه و ترکیه گشوده شد. فروپاشی شوروی که مهر پایانی بود بر عصر جنگ سرد تأثیر چشمگیری بر روابط میان کشورها و اتحاد و ائتلافهای پیشین بر جای گذاشت. در این چارچوب نگاه و منطق حاکم بر سیاستمداران ترکیه نسبت به روسیه که به عنوان رقیب ژئوپلیتیک در نظر گرفته میشد به میزان زیادی رنگ باخت و اهمیت خود را از دست داد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان یافتن جنگ سرد منجر به کاهش شدید نقش و نفود جهانی روسیه و همچنین تأثیر این کشور در منطقه از جمله آسیای مرکزی و قفقاز شد. از این رو روسیه دیگر به مانند گذشته تهدیدی برای امنیت و تمامیت ارضی ترکیه به شمار نمیرفت. در نتیجة این دگرگونیها روابط آنکارا- مسکو سیری صعودی را طی کرده و دو کشور در عین داشتن منافع متضاد ارادة خود را بر بسط و تعمیق روابط دوجانبه و گسترش همکاریهای استراتژیک قرار دادند. بر این اساس بسیاری از کارشناسان سیاسی از واژة «دوگانگی سیاسی» برای توصیف رابطه مسکو – آنکارا در عصر پسا جنگ سرد بهره میگیرند. روابطی که در آن دو کشور به رغم رغبت و تمایل برای توسعة همکاریهای اقتصادی و استراتژیک همچنان در مورد برخی از مسائل منطقهای و بینالمللی اختلاف نظر و تضاد منافع دارند. تحولات خاورمیانه و به خصوص تشدید ناامنی و بحران در سوریه مهمترین آزمون دوگانگی سیاسی حاکم بر روابط دو کشور از پایان یافتن جنگ سرد تا کنون است. از این رو در این مقاله با تشریح روابط اقتصادی، سیاسی روسیه- ترکیه به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال هستیم که تعارض مواضع و منافع مسکو- آنکارا در بحران سوریه چه پیامدی بر روابط استراتژیک دو کشور برجای خواهد گذاشت.
کلید واژگان: ترکیه- روسیه- دوگانگی سیاسی- تحولات خاورمیانه- روابط استراتژیک
تبیین رخداد
در این قسمت در بدو امر به بررسی سیاستهای ترکیه و روسیه در قبال بحران سوریه و نقش آفرینی دوگانه آنها در این بحران میپردازیم. سپس با استفاده از مفهوم دوگانگی سیاسی منافع و سیاستهای اختلافزا دو کشور در سطح منطقهای و بینالمللی مورد بررسی قرار می گیرد. بخش بعدی مقاله به منافع و سیاستهای مشترک دو کشور و دورنمای روابط استراتژیک اختصاص یافته است. در پایان نیز نتیجهگیری و جمع بندی مقاله آمده است که در آن بر تأثیر بحران سوریه بر روابط استراتژیک مسکو- آنکارا اشاره می شود.
سوریه عرصة تقابل مسکو- آنکارا
یکی از اهداف اصلی ترکیه توسعه روابط استراتژیک با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است. در این چارچوب تحولات شکل گرفته در روابط آنکارا- مسکو قابل تأمل است. گرچه روابط میان دو کشور در طیف وسیعی از همکاری تا منازعه در دهههای اخیر در نوسان بوده است اما روابط دو کشور از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 میلادی عمدتاً روندی مثبت و سیر صعودی داشته است. بحران سوریه فارغ از تأثیرات داخلی بر محیط منطقهای خود به شدت سایه افکنده و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را متأثر ساخته است. در این راستا قطببندی جدیدی از دولتهای منطقه با منافع مختلف و متضاد در بحران سوریه داخل شده و ایفای نقش میکنند. با این تفاسیر تحولات شکلگرفته در خاورمیانه طی ماههای اخیر به خصوص اختلاف مواضع و منافع دو کشور در بحران سوریه سئوالات متعددی در مورد آیندة روابط سیاسی دو کشور به ذهن متبادر میکند. ترکیه و روسیه از بازیگران مهم منطقه و ذینفع در مسائل سوریه هستند که هر یک با توجه به منافع ملی و سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود به دنبال تأثیرگذاری در تحولات سوریه هستند. در این میان آن چه که بر اهمیت سوریه در روابط ترکیه و روسیه میافزاید مواضع و منافع متضاد دو کشور است که به نوعی این نگرانی را در میان مقامات سیاسی دو کشور دامن زده که در صورت استمرار این روند میتواند موانع جدی در مسیر توسعة روابط راهبردی و استراتژیک آنکارا- مسکو ایجاد کند. روسیه در نقش متحد و حامی اصلی و استراتژیک بینالمللی حکومت بشار اسد و ترکیه در محور مخالفین غربی و عربی دولت حاکم در سوریه که به سیاست تغییر رژیم پایبند هستند در دو محور کاملاً متضاد و رویاروی یکدیگر قرار گرفتهاند. اهمیت این موضوع چنان است که انگیزة اصلی سفر اخیر رجب طیب اردوغان به مسکو متقاعد ساختن مقامات سیاسی روسیه برای هماهنگی مواضع رهبران دو کشور و دستیابی به راه حلی مشترک در زمینة بحران جاری در سوریه بوده است. پس از افزایش خشونتها در سوریه و به دنبال کشته شدن وزیر دفاع سوریه و معاون وی و همچنین زخمی شدن تعدادی از مقامات سیاسی- امنیتی سوریه در یک عملیات انتحاری در ساختمان امنیتی، رئیسجمهور ترکیه و سخنگوی پارلمان این کشور خواهان تغییر فوری حکومت سوریه شدند که نشانهای از تمایل آنکارا برای کنارهگیری اسد از قدرت است که از نگاه ترکیه احتمالاً این گزینه پس از حملات دمشق و پس از گذشت 17 ماه از خشونتهای این کشور تقویت شده است. در واقع ترکیه که طی چند سال اخیر از متحدین نزدیک بشار اسد بود اکنون به یکی از مهمترین مخالفین حکومت وی تبدیل شده است.
سفر اخیر رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه به مسکو و دیدار وی با پوتین گویای این حقیقت است که جایگاه روسیه در سیاست خارجی و روابط راهبردی ترکیه به مانند گذشته و به رغم اختلاف نظر دو کشور در بحران سوریه به قوت خود باقی است. پیش از این دیدار، اردوغان سخنی از سوریه به میان نیاورد و به جای آن بر پیوندها و روابط دوجانبه تأکید کرد. اردوغان گفت: جنبههای نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی روابط ترکیه و روسیه در طول دیدارش با پوتین مورد بررسی قرار گرفته است. طی این دیدار رهبران هر دو کشور بر تعهدشان بر حفظ روابط و پیوندهای استراتژیک و اقتصادی دو کشور به رغم اختلاف نظر در بحران سوریه تأکید کردند. گرچه رهبران سیاسی دو کشور پس از این دیدار رضایت خود را از توسعة روابط راهبردی و استراتژیک دوجانبه اعلام کردند، اما باید گفت بهانة این دیدار مهم در مقطع زمانی کنونی صرفاً موضوع سوریه و شرایط بحرانی و پیچیدة این کشور بود. پس از برگزاری این نشست زمانی که اردوغان و پوتین از سوی خبرنگاران در مورد بحران سوریه و دستیابی به راهحل مشترک مورد سئوال قرار گرفتند از پاسخ عینی و روشن طفره میرفتند و با دادن جوابهای کوتاه و مبهم مشخص کردند که دو کشور توفیق و پیشرفت چندانی در اتخاذ موضع مشترک و راهحلی میانه ناتوان بودهاند.
اردوغان پس از دیدار با ولادیمیر پوتین در نشست خبری با بیان اینکه مردم ترکیه خواهان صلح برای سوریه هستند، افزود ترکیه پشتیبان اتحاد و یکپارچگی سوریه بوده و تأکید کرد که منبع تغییر در کشور باید از سوی مردم سوریه باشد و نه کشورهای خارجی. البته مشخص است این سخنان حاوی سیاست های اعلانی ترکیه است و در پشت این سخنان سیاستهای اعمالی ترکیه قرار دارد که شواهد نشان از مداخله مستقیم این کشور در فرایندهای تغییر رژیم در سوریه با همکاری برخی از کشورهای عربی و غربی دارد. پوتین نیز با حمایت از نتایج کنفرانس بینالمللی سوریه در ژنو در ماه گذشته که به منظور بحث در مورد برنامه سازمان ملل برای انتقال سیاسی در سوریه برگزار شده بود و به موضوع تشکیل حکومت ائتلافی شامل همه گروههای دینفع اشاره داشت، سخنان اردوغان را مورد تأکید قرارداد. پس از افزایش خشونتها در سوریه در روزهای اخیر، شورای امنیت سازمان ملل به دنبال تصویب قطعنامهای بود که در آن در صورت ادامه یافتن خشونتها در سوریه جامعة جهانی با گسترش تحریمهای گسترده علیه حکومت بشار اسد بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل وارد می شد. به گونهای که میتوانست شرایط مداخلة نظامی را در سوریه مهیا کند و نهایتاً به نیروهای نظامی خارجی اجازه میداد تا به منظور پایان خشونتها در این کشور وارد عمل شوند که این قطعنامه با مخالفت روسیه و چین مواجه شد. علت اصلی مخالفت روسیه با این قطعنام،ه استفاده این قطعنامه از فصل هفتم منشور سازمان ملل و نگرانی از تکرار عملیات ناتو در لیبی بود. از این رو مسکو مخالف هر تلاش و اقدام مداخلة بینالمللی در سوریه است و دقیقاً این موضوعی است که روسیه و ترکیه را رودر روی یکدیگر قرار میدهد.
منافع اختلاف زا و چالشهای روابط روسیه- ترکیه
این سخن که روابط آنکارا- مسکو پس از جنگ سرد تحول اساسی یافته و دو کشور در راستای تقویت همکاریهای دوجانبه سیاسی،اقتصادی گامهای بلندی برداشتهاند به گونه ای که از واژة همکاری استراتژیک میان دو کشور سخن به میان میآید چندان دور از واقعیت نیست. اما باید توجه داشت همچنان مؤلفهها و فاکتورهایی در روابط دو کشور وجود دارد که می تواند بر آیندة روابط سیاسی دو کشور تأثیر منفی بر جای بگذارد. اما به دو دلیل میتوان گفت درگیریها و اختلافات که دو کشور در عصر جنگ سرد با آن مواجه بودند، هنوز بطور کامل از میان نرفته است. نخست اینکه روابط مسکو – آنکارا در طول دو دهه گذشته در یک مسیر پیچیده و دشوار دنبال شده است. دوم اینکه علیرغم افزایش همکاری و درک متقابل ترکیه و روسیه، هنوز دیدگاههای متفاوتی در مورد چگونگی رفتار و موضع گیری در قبال برخی از مسائل و مشکلات خاص دارند. در واقع به اعتقاد برخی از کارشناسان سیاسی مرحلة کنونی روابط میان ترکیه و روسیه را میتوان به عنوان «دوگانگی سیاسی» توصیف کرد به این معنی که در میان دو کشور همچنان عناصری از همکاری و رقابت باقی مانده است. در این چارچوب به برخی از موارد مذکور اشاره میکنیم.
روابط روسیه و قبرس: یکی از نتایج بلافصل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق بر هم خوردن موازنة نیروهای نظامی در دریای سیاه و کاهش شدید توانایی نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی سابق در این منطقه بود. از این رو، روسیه برای جبران این چالش درصدد تقویت همکاری با برخی از بازیگران منطقة دریای سیاه برآمد. در این راستا، تقویت همکاری با قبرس در دستور کار قرار گرفت. این سیاست با مخالفت ترکیه روبرو شده است. بویژه اینکه روابط ترکیه و قبرس به دنبال حمایت این کشور از بخش شمالی نشین قبرس و افزایش فعالیتهای ترکیه در حوزة انرژی در بخش شمالی قبرس و تیرگی در روابط دو کشور ابعاد جدیدی یافته است. آنکارا در مورد سیاست صادرات تسلیحات روسیه از جمله فروش تسلیحات به جمهوری قبرس بسیار بدبینانه برخورد می کند و همواره اعتراض خود را نسبت به سیاست مسکو در فروش تسلیحات به قبرس ابراز کرده است.
همگرایی روسیه و ایران در آسیای مرکزی و قفقاز: یکی از موضوعاتی که ترکیه نسبت به آن ابراز نگرانی می کند تقویت همکاری های استراتژیک ایران و روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی است. این اقدام از سوی ترکیه به عنوان عامل بر هم زدن موازنه قوا در آسیای مرکزی و قفقاز به ضرر ترکیه قلمداد میشود. از سوی دیگر مواضع متضاد روسیه و ترکیه در چالش ناگورنو- قرهباغ و اختلاف آذربایجان و ارمنستان از دیرباز تا کنون ادامه یافته است. این وضعیت میتواند امنیت قفقاز جنوبی را با چالش مواجه کند. مشارکت استراتژیک روسیه- ارمنستان از جمله حضور نظامی روسیه در خاک ارمنستان و تمایل ترکیه به حفظ تمامیت ارضی آذربایجان و حمایت از این کشور از یک سو و تمایل ترکیه برای بینالمللی کردن فرایندهای صلح و در مقابل ترجیح روسیه بر حفظ نقش انحصاری خود در این منطقه از سوی دیگر میتواند بر آیندة روابط دو کشور تأثیر منفی برجای بگذارد.
چالشهای جدید در روابط مسکو- ترکیه: در چند سال اخیر حوادثی در منطقه روی داده است که بر روابط ترکیه و روسیه سایه افکنده است. در این میان بحران سوریه بیش از همه روابط دو کشور را به بوتة آزمایش گذاشته است. از یک سو ترکیه به پایگاه و سرزمین اصلی مخالفین دولت سوریه تبدیل شده است و از سوی دیگر روسیه به عنوان مهمترین حامی بینالمللی سوریه ظاهر شده است. از این رو برخی بر این اعتقادند که حوادث سوریه تلاشهای دو کشور را برای تقویت روابط پایدار میان دو کشور که در سالهای پس از جنگ سرد رو به بهبود بود را متوقف و میتواند پایههای شکلگیری اتحاد استراتژیک دو کشور را از میان بردارد. بحران سوریه به همراه دیگر مسائل از جمله سیاستهای مسکو در قبال قبرس، استقرار سیستم سپر دفاع موشکی ناتو در خاک ترکیه و سیاستهای خط لوله انتقال نفت و گاز که برخی از آنها با هدف کنار گذاشتن روسیه از مبادلات انرژی و کاستن از نقش ژئواکونومیک این کشور صورت گرفته همگی میتواند ترکیه را در مقابل روسیه قرار دهد. تا چندی پیش بسیاری در ترکیه بر این گمان بودند و دلایل قانعکنندهای نیز بر صدق ادعای خود در دست داشتند که روابط ترکیه و روسیه به سمت عصر طلایی خود، که پس از گذشت قریب به 4 دهه که تحت سیطرة تقسیمبندیهای جنگ سردی بود، پیش میرود. اما این رویدادها خط بطلانی بود بر این باور.
اهداف و منافع مشترک روسیه و ترکیه
مهار منازعات داخلی و قومی و بسترهای همکاری استراتژیک: روسیه و ترکیه هر دو از نظر داخلی با چالش های قومی و جدایی طلبانه مواجه هستند. چالشهایی که مقابله با آنها نیازمند همکاری دوجانبه است. نگرانی وافر مسکو در مورد احساسات و تمایلات پان ترکی در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز و نفوذ ترکیه در این مناطق اقتضا می کند که روسیه در تعامل با ترکیه جانب احتیاط را رعایت کند. درگیری نظامیان روسیه با چچنیها، بر این نگرانیها میافزاید و به عنوان پاشنه آشیل روسیه میتواند امنیت این کشور را تحتالشعاع قرار دهد. از سوی دیگر ترکیه نیز از بدو تأسیس تا کنون با مشکل گرایشهای گریز از مرکز و جداییطلبانه کردها مواجه بوده است. از این رو ترکیه در روابط با کشورهای منطقه نحوة تعامل آنها در ارتباط با گروههای مسلح را مد نظر قرار میدهد. لذا ترکیه نیز برای خنثی ساختن تحریکات روسیه در مناطق کردنشین ترکیه و همکاری این کشور با آنکارا در راستای مبارزه با گروههای مسلح و جداییطلب کرد، سعی در جلب حمایتهای استراتژیک روسیه دارد. بازداشت یکی از رهبران حزب کارگران کردستان ترکیه در روسیه و استرداد وی به دولت ترکیه یکی از مصادیق بارز کمکهای روسیه در راستای مساعدت به دولت ترکیه در حل مسئله کردها است.
توسعة روابط اقتصادی و هماریهای استراتژیک : اصل حاکم بر سیاست خارجی ترکیه از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه توسعة همکاریهای سیاسی و اقتصادی با دولتهای همسایه و تنش زدایی بوده است. بر اساس این منطق، روابط تجاری میان روسیه و ترکیه رشد چشمگیری داشته است. در سال 2008 روسیه در زمینه تجارت خارجی موفق شد جایگزین آلمان به عنوان بزرگترین شریک تجاری ترکیه شده و در این سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به 35 میلیارد دلار در سال افزایش پیدا کرد. در سال 2009، نخست وزیر وقت روسیه ولادیمیر پوتین از آنکارا دیدار کرده و نتیجة آن پانزده موافقتنامه مشترک بین دولتی و امضای هفت پروتکل بود. در این دیدار، رجب طیب اردوغان خطوط اصلی ماهیت استراتژیک همکاری ترکیه، روسیه را ترسیم کرد. در می 2010 ، و به هنگام دیدار رئیس جمهور روسیه دیمیتری مدودف دو کشور در مورد ساخت اولین نیروگاه هستهای در ترکیه با هزینه ای بالغ بر 20 میلیارد دلار به توافق رسیدند. این در حالی است که دو کشور تمایل خود را به منظور افزایش این میزان از مبادلات تجاری تا سقف 100 میلیارد دلار اعلام کردهاند. پس از جلسة مشترک پوتین و اردوغان در 18 ژوئیه 2012 رهبران سیاسی دو کشور از افزایش حجم و همچنین همکاری روسیه- ترکیه در زمینة انرژی ابراز رضایت کردند. در این راستا پوتین اظهار داشت این احتمال وجود دارد که حجم تجارت دوجانبه به بیش از 100 میلیارد افزایش یابد و هیچ مانعی در این راستا وجود ندارد. ترکیه و روسیه برنامههای مشترکی در زمینة خط لوله جریان جنوبی به ارزش 20 میلیارد دلار دارند. هدف این پروژه عرضه بیش از 63 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی روسیه در سال به اروپای جنوبی است که از طریق آبهای سرزمینی ترکیه عبور میکند. ترکیه 26 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی در سال 2011 از روسیه خریداری کرده است. از سوی دیگر با توجه به افزایش فشارهای بینالمللی در زمینة تحریم نفت و گاز ایران، آنکارا در صدد جایگزین ساختن منابع انرژی جدید است و در این راستا روسیه میتواند تأمین کنندة نیازهای این کشور باشد. روسیه نیز برای انتقال نفت و گاز و کسب درآمدهای مورد نیاز به ترکیه و مسیر انتقال و ترانزیت این کشور نیازمند است. صادرات ترکیه طی دهه گذشته به روسیه بیش از 500 درصد رشد داشته و از میزان 900 میلیون دلار به 5 میلیارد و 900 میلیون دلار افزایش یافته است. در حالی که صادرات روسیه به ترکیه که عمدتاً گاز و نفت است تقریباً 600 درصد افزایش یافته و از 3 میلیارد و 400 میلیون دلار به 23 میلیارد و 900 میلیون دلار افزایش یافته است. در حال حاضر حاضر روسیه بزرگترین تأمینکنندة گاز ترکیه می باشد.
دورنمای رخداد
روابط میان ترکیه و روسیه در سالهای اخیر متأثر از تغییرات چشمگیر در سیاست خارجی دولت فعلی ترکیه است. این روزها سیاست خارجی ترکیه نسبت به گذشته پویاتر و فعالتر شده است. سیاست پویای ترکیه منعکس کنندة یک رهیافت متنوعتر نسبت به سیاستی است که از سوی دولتهای گذشته دنبال میشد. از سوی دیگر همواره این امید نیز در روسیه وجود اشته که آنها میتوانند به طریقی نظر ترکیه را جلب کرده و از شکاف میان ترکیه و ایالات متحده و اتحادیه اروپا در مقاطع خاصی که ایجاد شده بهرهبرداری کنند. از این رو، زمانی که ترکیه همراه با ناتو گام در تحولات لیبی نهاد که طی آن دولت متحد روسیه ساقط گردید این موضوع بر نگرانیهای روسیه افزود. در واقع از زمان عملیات ناتو در لیبی پیوندهای ترکیه با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و همچنین ایالات متحده عمیقتر شده است. از آن پس نقش ترکیه در ناتو برجستهتر شده است. بویژه نقشی که ترکیه در شرایط بحرانی در سوریه به عهده گرفته است. از این رو برخی بر این اعتقادند که بحران سوریه منجر به تکرار جنگ سرد شده است و در این میان ترکیه نقش و جایگاه سنتیاش را در تقسیم بندی میان غرب و شرق بار دیگر به عهده گرفته است. با این تفاسیر و با توجه به اهداف و منافع مشترک دو کشور در سطح منطقهای و بینالمللی و روابط راهبردی که میان دو کشور در سال های اخیر ایجاد شده است، برخی از آن به عنوان «اتحاد استراتژیک» نام می برند، به نظر نمیرسد تحولات سوریه به تنش و خصومت میان این دو بینجامد گرچه با کنار هم قرار دادن پازلهایی چون استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در خاک ترکیه، مداخله ترکیه در تحولات لیبی، همگرایی ترکیه و ناتو در تحولات منطقهای به ویژه بحران سوریه میتوان نتیجه گرفت که در صورت استمرار این روند سطح روابط میان دو کشور به پایینتر حد خود خواهد رسید و روابط دو کشور اهمیت استراتژیک خود را به میزان زیادی از دست خواهد داد.
دوگانگی روابط آنکارا- مسکو در پرتو تحولات خاورمیانه
محمد بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح
بیان رخداد
به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، فصل جدیدی در روابط روسیه و ترکیه گشوده شد. فروپاشی شوروی که مهر پایانی بود بر عصر جنگ سرد تأثیر چشمگیری بر روابط میان کشورها و اتحاد و ائتلافهای پیشین بر جای گذاشت. در این چارچوب نگاه و منطق حاکم بر سیاستمداران ترکیه نسبت به روسیه که به عنوان رقیب ژئوپلیتیک در نظر گرفته میشد به میزان زیادی رنگ باخت و اهمیت خود را از دست داد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان یافتن جنگ سرد منجر به کاهش شدید نقش و نفود جهانی روسیه و همچنین تأثیر این کشور در منطقه از جمله آسیای مرکزی و قفقاز شد. از این رو روسیه دیگر به مانند گذشته تهدیدی برای امنیت و تمامیت ارضی ترکیه به شمار نمیرفت. در نتیجة این دگرگونیها روابط آنکارا- مسکو سیری صعودی را طی کرده و دو کشور در عین داشتن منافع متضاد ارادة خود را بر بسط و تعمیق روابط دوجانبه و گسترش همکاریهای استراتژیک قرار دادند. بر این اساس بسیاری از کارشناسان سیاسی از واژة «دوگانگی سیاسی» برای توصیف رابطه مسکو – آنکارا در عصر پسا جنگ سرد بهره میگیرند. روابطی که در آن دو کشور به رغم رغبت و تمایل برای توسعة همکاریهای اقتصادی و استراتژیک همچنان در مورد برخی از مسائل منطقهای و بینالمللی اختلاف نظر و تضاد منافع دارند. تحولات خاورمیانه و به خصوص تشدید ناامنی و بحران در سوریه مهمترین آزمون دوگانگی سیاسی حاکم بر روابط دو کشور از پایان یافتن جنگ سرد تا کنون است. از این رو در این مقاله با تشریح روابط اقتصادی، سیاسی روسیه- ترکیه به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال هستیم که تعارض مواضع و منافع مسکو- آنکارا در بحران سوریه چه پیامدی بر روابط استراتژیک دو کشور برجای خواهد گذاشت.
کلید واژگان: ترکیه- روسیه- دوگانگی سیاسی- تحولات خاورمیانه- روابط استراتژیک
تبیین رخداد
در این قسمت در بدو امر به بررسی سیاستهای ترکیه و روسیه در قبال بحران سوریه و نقش آفرینی دوگانه آنها در این بحران میپردازیم. سپس با استفاده از مفهوم دوگانگی سیاسی منافع و سیاستهای اختلافزا دو کشور در سطح منطقهای و بینالمللی مورد بررسی قرار می گیرد. بخش بعدی مقاله به منافع و سیاستهای مشترک دو کشور و دورنمای روابط استراتژیک اختصاص یافته است. در پایان نیز نتیجهگیری و جمع بندی مقاله آمده است که در آن بر تأثیر بحران سوریه بر روابط استراتژیک مسکو- آنکارا اشاره می شود.
سوریه عرصة تقابل مسکو- آنکارا
یکی از اهداف اصلی ترکیه توسعه روابط استراتژیک با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است. در این چارچوب تحولات شکل گرفته در روابط آنکارا- مسکو قابل تأمل است. گرچه روابط میان دو کشور در طیف وسیعی از همکاری تا منازعه در دهههای اخیر در نوسان بوده است اما روابط دو کشور از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 میلادی عمدتاً روندی مثبت و سیر صعودی داشته است. بحران سوریه فارغ از تأثیرات داخلی بر محیط منطقهای خود به شدت سایه افکنده و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را متأثر ساخته است. در این راستا قطببندی جدیدی از دولتهای منطقه با منافع مختلف و متضاد در بحران سوریه داخل شده و ایفای نقش میکنند. با این تفاسیر تحولات شکلگرفته در خاورمیانه طی ماههای اخیر به خصوص اختلاف مواضع و منافع دو کشور در بحران سوریه سئوالات متعددی در مورد آیندة روابط سیاسی دو کشور به ذهن متبادر میکند. ترکیه و روسیه از بازیگران مهم منطقه و ذینفع در مسائل سوریه هستند که هر یک با توجه به منافع ملی و سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود به دنبال تأثیرگذاری در تحولات سوریه هستند. در این میان آن چه که بر اهمیت سوریه در روابط ترکیه و روسیه میافزاید مواضع و منافع متضاد دو کشور است که به نوعی این نگرانی را در میان مقامات سیاسی دو کشور دامن زده که در صورت استمرار این روند میتواند موانع جدی در مسیر توسعة روابط راهبردی و استراتژیک آنکارا- مسکو ایجاد کند. روسیه در نقش متحد و حامی اصلی و استراتژیک بینالمللی حکومت بشار اسد و ترکیه در محور مخالفین غربی و عربی دولت حاکم در سوریه که به سیاست تغییر رژیم پایبند هستند در دو محور کاملاً متضاد و رویاروی یکدیگر قرار گرفتهاند. اهمیت این موضوع چنان است که انگیزة اصلی سفر اخیر رجب طیب اردوغان به مسکو متقاعد ساختن مقامات سیاسی روسیه برای هماهنگی مواضع رهبران دو کشور و دستیابی به راه حلی مشترک در زمینة بحران جاری در سوریه بوده است. پس از افزایش خشونتها در سوریه و به دنبال کشته شدن وزیر دفاع سوریه و معاون وی و همچنین زخمی شدن تعدادی از مقامات سیاسی- امنیتی سوریه در یک عملیات انتحاری در ساختمان امنیتی، رئیسجمهور ترکیه و سخنگوی پارلمان این کشور خواهان تغییر فوری حکومت سوریه شدند که نشانهای از تمایل آنکارا برای کنارهگیری اسد از قدرت است که از نگاه ترکیه احتمالاً این گزینه پس از حملات دمشق و پس از گذشت 17 ماه از خشونتهای این کشور تقویت شده است. در واقع ترکیه که طی چند سال اخیر از متحدین نزدیک بشار اسد بود اکنون به یکی از مهمترین مخالفین حکومت وی تبدیل شده است.
سفر اخیر رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه به مسکو و دیدار وی با پوتین گویای این حقیقت است که جایگاه روسیه در سیاست خارجی و روابط راهبردی ترکیه به مانند گذشته و به رغم اختلاف نظر دو کشور در بحران سوریه به قوت خود باقی است. پیش از این دیدار، اردوغان سخنی از سوریه به میان نیاورد و به جای آن بر پیوندها و روابط دوجانبه تأکید کرد. اردوغان گفت: جنبههای نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی روابط ترکیه و روسیه در طول دیدارش با پوتین مورد بررسی قرار گرفته است. طی این دیدار رهبران هر دو کشور بر تعهدشان بر حفظ روابط و پیوندهای استراتژیک و اقتصادی دو کشور به رغم اختلاف نظر در بحران سوریه تأکید کردند. گرچه رهبران سیاسی دو کشور پس از این دیدار رضایت خود را از توسعة روابط راهبردی و استراتژیک دوجانبه اعلام کردند، اما باید گفت بهانة این دیدار مهم در مقطع زمانی کنونی صرفاً موضوع سوریه و شرایط بحرانی و پیچیدة این کشور بود. پس از برگزاری این نشست زمانی که اردوغان و پوتین از سوی خبرنگاران در مورد بحران سوریه و دستیابی به راهحل مشترک مورد سئوال قرار گرفتند از پاسخ عینی و روشن طفره میرفتند و با دادن جوابهای کوتاه و مبهم مشخص کردند که دو کشور توفیق و پیشرفت چندانی در اتخاذ موضع مشترک و راهحلی میانه ناتوان بودهاند.
اردوغان پس از دیدار با ولادیمیر پوتین در نشست خبری با بیان اینکه مردم ترکیه خواهان صلح برای سوریه هستند، افزود ترکیه پشتیبان اتحاد و یکپارچگی سوریه بوده و تأکید کرد که منبع تغییر در کشور باید از سوی مردم سوریه باشد و نه کشورهای خارجی. البته مشخص است این سخنان حاوی سیاست های اعلانی ترکیه است و در پشت این سخنان سیاستهای اعمالی ترکیه قرار دارد که شواهد نشان از مداخله مستقیم این کشور در فرایندهای تغییر رژیم در سوریه با همکاری برخی از کشورهای عربی و غربی دارد. پوتین نیز با حمایت از نتایج کنفرانس بینالمللی سوریه در ژنو در ماه گذشته که به منظور بحث در مورد برنامه سازمان ملل برای انتقال سیاسی در سوریه برگزار شده بود و به موضوع تشکیل حکومت ائتلافی شامل همه گروههای دینفع اشاره داشت، سخنان اردوغان را مورد تأکید قرارداد. پس از افزایش خشونتها در سوریه در روزهای اخیر، شورای امنیت سازمان ملل به دنبال تصویب قطعنامهای بود که در آن در صورت ادامه یافتن خشونتها در سوریه جامعة جهانی با گسترش تحریمهای گسترده علیه حکومت بشار اسد بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل وارد می شد. به گونهای که میتوانست شرایط مداخلة نظامی را در سوریه مهیا کند و نهایتاً به نیروهای نظامی خارجی اجازه میداد تا به منظور پایان خشونتها در این کشور وارد عمل شوند که این قطعنامه با مخالفت روسیه و چین مواجه شد. علت اصلی مخالفت روسیه با این قطعنام،ه استفاده این قطعنامه از فصل هفتم منشور سازمان ملل و نگرانی از تکرار عملیات ناتو در لیبی بود. از این رو مسکو مخالف هر تلاش و اقدام مداخلة بینالمللی در سوریه است و دقیقاً این موضوعی است که روسیه و ترکیه را رودر روی یکدیگر قرار میدهد.
منافع اختلاف زا و چالشهای روابط روسیه- ترکیه
این سخن که روابط آنکارا- مسکو پس از جنگ سرد تحول اساسی یافته و دو کشور در راستای تقویت همکاریهای دوجانبه سیاسی،اقتصادی گامهای بلندی برداشتهاند به گونه ای که از واژة همکاری استراتژیک میان دو کشور سخن به میان میآید چندان دور از واقعیت نیست. اما باید توجه داشت همچنان مؤلفهها و فاکتورهایی در روابط دو کشور وجود دارد که می تواند بر آیندة روابط سیاسی دو کشور تأثیر منفی بر جای بگذارد. اما به دو دلیل میتوان گفت درگیریها و اختلافات که دو کشور در عصر جنگ سرد با آن مواجه بودند، هنوز بطور کامل از میان نرفته است. نخست اینکه روابط مسکو – آنکارا در طول دو دهه گذشته در یک مسیر پیچیده و دشوار دنبال شده است. دوم اینکه علیرغم افزایش همکاری و درک متقابل ترکیه و روسیه، هنوز دیدگاههای متفاوتی در مورد چگونگی رفتار و موضع گیری در قبال برخی از مسائل و مشکلات خاص دارند. در واقع به اعتقاد برخی از کارشناسان سیاسی مرحلة کنونی روابط میان ترکیه و روسیه را میتوان به عنوان «دوگانگی سیاسی» توصیف کرد به این معنی که در میان دو کشور همچنان عناصری از همکاری و رقابت باقی مانده است. در این چارچوب به برخی از موارد مذکور اشاره میکنیم.
روابط روسیه و قبرس: یکی از نتایج بلافصل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق بر هم خوردن موازنة نیروهای نظامی در دریای سیاه و کاهش شدید توانایی نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی سابق در این منطقه بود. از این رو، روسیه برای جبران این چالش درصدد تقویت همکاری با برخی از بازیگران منطقة دریای سیاه برآمد. در این راستا، تقویت همکاری با قبرس در دستور کار قرار گرفت. این سیاست با مخالفت ترکیه روبرو شده است. بویژه اینکه روابط ترکیه و قبرس به دنبال حمایت این کشور از بخش شمالی نشین قبرس و افزایش فعالیتهای ترکیه در حوزة انرژی در بخش شمالی قبرس و تیرگی در روابط دو کشور ابعاد جدیدی یافته است. آنکارا در مورد سیاست صادرات تسلیحات روسیه از جمله فروش تسلیحات به جمهوری قبرس بسیار بدبینانه برخورد می کند و همواره اعتراض خود را نسبت به سیاست مسکو در فروش تسلیحات به قبرس ابراز کرده است.
همگرایی روسیه و ایران در آسیای مرکزی و قفقاز: یکی از موضوعاتی که ترکیه نسبت به آن ابراز نگرانی می کند تقویت همکاری های استراتژیک ایران و روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی است. این اقدام از سوی ترکیه به عنوان عامل بر هم زدن موازنه قوا در آسیای مرکزی و قفقاز به ضرر ترکیه قلمداد میشود. از سوی دیگر مواضع متضاد روسیه و ترکیه در چالش ناگورنو- قرهباغ و اختلاف آذربایجان و ارمنستان از دیرباز تا کنون ادامه یافته است. این وضعیت میتواند امنیت قفقاز جنوبی را با چالش مواجه کند. مشارکت استراتژیک روسیه- ارمنستان از جمله حضور نظامی روسیه در خاک ارمنستان و تمایل ترکیه به حفظ تمامیت ارضی آذربایجان و حمایت از این کشور از یک سو و تمایل ترکیه برای بینالمللی کردن فرایندهای صلح و در مقابل ترجیح روسیه بر حفظ نقش انحصاری خود در این منطقه از سوی دیگر میتواند بر آیندة روابط دو کشور تأثیر منفی برجای بگذارد.
چالشهای جدید در روابط مسکو- ترکیه: در چند سال اخیر حوادثی در منطقه روی داده است که بر روابط ترکیه و روسیه سایه افکنده است. در این میان بحران سوریه بیش از همه روابط دو کشور را به بوتة آزمایش گذاشته است. از یک سو ترکیه به پایگاه و سرزمین اصلی مخالفین دولت سوریه تبدیل شده است و از سوی دیگر روسیه به عنوان مهمترین حامی بینالمللی سوریه ظاهر شده است. از این رو برخی بر این اعتقادند که حوادث سوریه تلاشهای دو کشور را برای تقویت روابط پایدار میان دو کشور که در سالهای پس از جنگ سرد رو به بهبود بود را متوقف و میتواند پایههای شکلگیری اتحاد استراتژیک دو کشور را از میان بردارد. بحران سوریه به همراه دیگر مسائل از جمله سیاستهای مسکو در قبال قبرس، استقرار سیستم سپر دفاع موشکی ناتو در خاک ترکیه و سیاستهای خط لوله انتقال نفت و گاز که برخی از آنها با هدف کنار گذاشتن روسیه از مبادلات انرژی و کاستن از نقش ژئواکونومیک این کشور صورت گرفته همگی میتواند ترکیه را در مقابل روسیه قرار دهد. تا چندی پیش بسیاری در ترکیه بر این گمان بودند و دلایل قانعکنندهای نیز بر صدق ادعای خود در دست داشتند که روابط ترکیه و روسیه به سمت عصر طلایی خود، که پس از گذشت قریب به 4 دهه که تحت سیطرة تقسیمبندیهای جنگ سردی بود، پیش میرود. اما این رویدادها خط بطلانی بود بر این باور.
اهداف و منافع مشترک روسیه و ترکیه
مهار منازعات داخلی و قومی و بسترهای همکاری استراتژیک: روسیه و ترکیه هر دو از نظر داخلی با چالش های قومی و جدایی طلبانه مواجه هستند. چالشهایی که مقابله با آنها نیازمند همکاری دوجانبه است. نگرانی وافر مسکو در مورد احساسات و تمایلات پان ترکی در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز و نفوذ ترکیه در این مناطق اقتضا می کند که روسیه در تعامل با ترکیه جانب احتیاط را رعایت کند. درگیری نظامیان روسیه با چچنیها، بر این نگرانیها میافزاید و به عنوان پاشنه آشیل روسیه میتواند امنیت این کشور را تحتالشعاع قرار دهد. از سوی دیگر ترکیه نیز از بدو تأسیس تا کنون با مشکل گرایشهای گریز از مرکز و جداییطلبانه کردها مواجه بوده است. از این رو ترکیه در روابط با کشورهای منطقه نحوة تعامل آنها در ارتباط با گروههای مسلح را مد نظر قرار میدهد. لذا ترکیه نیز برای خنثی ساختن تحریکات روسیه در مناطق کردنشین ترکیه و همکاری این کشور با آنکارا در راستای مبارزه با گروههای مسلح و جداییطلب کرد، سعی در جلب حمایتهای استراتژیک روسیه دارد. بازداشت یکی از رهبران حزب کارگران کردستان ترکیه در روسیه و استرداد وی به دولت ترکیه یکی از مصادیق بارز کمکهای روسیه در راستای مساعدت به دولت ترکیه در حل مسئله کردها است.
توسعة روابط اقتصادی و هماریهای استراتژیک : اصل حاکم بر سیاست خارجی ترکیه از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه توسعة همکاریهای سیاسی و اقتصادی با دولتهای همسایه و تنش زدایی بوده است. بر اساس این منطق، روابط تجاری میان روسیه و ترکیه رشد چشمگیری داشته است. در سال 2008 روسیه در زمینه تجارت خارجی موفق شد جایگزین آلمان به عنوان بزرگترین شریک تجاری ترکیه شده و در این سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به 35 میلیارد دلار در سال افزایش پیدا کرد. در سال 2009، نخست وزیر وقت روسیه ولادیمیر پوتین از آنکارا دیدار کرده و نتیجة آن پانزده موافقتنامه مشترک بین دولتی و امضای هفت پروتکل بود. در این دیدار، رجب طیب اردوغان خطوط اصلی ماهیت استراتژیک همکاری ترکیه، روسیه را ترسیم کرد. در می 2010 ، و به هنگام دیدار رئیس جمهور روسیه دیمیتری مدودف دو کشور در مورد ساخت اولین نیروگاه هستهای در ترکیه با هزینه ای بالغ بر 20 میلیارد دلار به توافق رسیدند. این در حالی است که دو کشور تمایل خود را به منظور افزایش این میزان از مبادلات تجاری تا سقف 100 میلیارد دلار اعلام کردهاند. پس از جلسة مشترک پوتین و اردوغان در 18 ژوئیه 2012 رهبران سیاسی دو کشور از افزایش حجم و همچنین همکاری روسیه- ترکیه در زمینة انرژی ابراز رضایت کردند. در این راستا پوتین اظهار داشت این احتمال وجود دارد که حجم تجارت دوجانبه به بیش از 100 میلیارد افزایش یابد و هیچ مانعی در این راستا وجود ندارد. ترکیه و روسیه برنامههای مشترکی در زمینة خط لوله جریان جنوبی به ارزش 20 میلیارد دلار دارند. هدف این پروژه عرضه بیش از 63 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی روسیه در سال به اروپای جنوبی است که از طریق آبهای سرزمینی ترکیه عبور میکند. ترکیه 26 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی در سال 2011 از روسیه خریداری کرده است. از سوی دیگر با توجه به افزایش فشارهای بینالمللی در زمینة تحریم نفت و گاز ایران، آنکارا در صدد جایگزین ساختن منابع انرژی جدید است و در این راستا روسیه میتواند تأمین کنندة نیازهای این کشور باشد. روسیه نیز برای انتقال نفت و گاز و کسب درآمدهای مورد نیاز به ترکیه و مسیر انتقال و ترانزیت این کشور نیازمند است. صادرات ترکیه طی دهه گذشته به روسیه بیش از 500 درصد رشد داشته و از میزان 900 میلیون دلار به 5 میلیارد و 900 میلیون دلار افزایش یافته است. در حالی که صادرات روسیه به ترکیه که عمدتاً گاز و نفت است تقریباً 600 درصد افزایش یافته و از 3 میلیارد و 400 میلیون دلار به 23 میلیارد و 900 میلیون دلار افزایش یافته است. در حال حاضر حاضر روسیه بزرگترین تأمینکنندة گاز ترکیه می باشد.
دورنمای رخداد
روابط میان ترکیه و روسیه در سالهای اخیر متأثر از تغییرات چشمگیر در سیاست خارجی دولت فعلی ترکیه است. این روزها سیاست خارجی ترکیه نسبت به گذشته پویاتر و فعالتر شده است. سیاست پویای ترکیه منعکس کنندة یک رهیافت متنوعتر نسبت به سیاستی است که از سوی دولتهای گذشته دنبال میشد. از سوی دیگر همواره این امید نیز در روسیه وجود اشته که آنها میتوانند به طریقی نظر ترکیه را جلب کرده و از شکاف میان ترکیه و ایالات متحده و اتحادیه اروپا در مقاطع خاصی که ایجاد شده بهرهبرداری کنند. از این رو، زمانی که ترکیه همراه با ناتو گام در تحولات لیبی نهاد که طی آن دولت متحد روسیه ساقط گردید این موضوع بر نگرانیهای روسیه افزود. در واقع از زمان عملیات ناتو در لیبی پیوندهای ترکیه با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و همچنین ایالات متحده عمیقتر شده است. از آن پس نقش ترکیه در ناتو برجستهتر شده است. بویژه نقشی که ترکیه در شرایط بحرانی در سوریه به عهده گرفته است. از این رو برخی بر این اعتقادند که بحران سوریه منجر به تکرار جنگ سرد شده است و در این میان ترکیه نقش و جایگاه سنتیاش را در تقسیم بندی میان غرب و شرق بار دیگر به عهده گرفته است. با این تفاسیر و با توجه به اهداف و منافع مشترک دو کشور در سطح منطقهای و بینالمللی و روابط راهبردی که میان دو کشور در سال های اخیر ایجاد شده است، برخی از آن به عنوان «اتحاد استراتژیک» نام می برند، به نظر نمیرسد تحولات سوریه به تنش و خصومت میان این دو بینجامد گرچه با کنار هم قرار دادن پازلهایی چون استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در خاک ترکیه، مداخله ترکیه در تحولات لیبی، همگرایی ترکیه و ناتو در تحولات منطقهای به ویژه بحران سوریه میتوان نتیجه گرفت که در صورت استمرار این روند سطح روابط میان دو کشور به پایینتر حد خود خواهد رسید و روابط دو کشور اهمیت استراتژیک خود را به میزان زیادی از دست خواهد داد.