سمیه پسندیده
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
مقدمه
زمانیکه روسیه و چین برای سومین بار قطعنامه غربیها ضد نظام سوریه را در نشست شورای امنیت وتو کردند، غرب و ایالات متحده را دچار سردرگمی نمودند. اما در صورت حل نشدن مسئله سوریه مشکل بزرگی برای غرب رخ خواهد داد و آن آسیبپذیرتر شدن وضعیت بحران اقتصادی در اتحادیه اروپا و همچنین پیشرفت بحران در ایالات متحده است. تلاش برای محدود کردن بشار اسد از طریق اتحادیه عرب نتایج بسیار محدود و بیثمری را به همراه خواهد داشت. زمانیکه آمریکا برای ایجاد ایجاد ترس و تهدید بشار اسد اعلام کرد که ناو جنگی اعزام خواهد نمود، بلافاصله با عکسالعمل روسیه مواجه شد که 6 ناو جنگی خود را به مدیترانه اعزام کرد، اگرچه نیروهای امنیتی روسیه اعلام کردند که این ناوها تنها مربوط به نیروی دریایی روسیه به منظور تامین امنیت جان شهروندان روسی در بندر طرطوس است. به نظر میرسد که روسیه تلاش میکند تا به ایالات متحده بفهماند سیاست بین الملل بدون درک و حضور عنصر روسی امکان پذیر نیست. تحولات چند وقت اخیر خاورمیانه و بهویژه در شرایط فعلی مسئله سوریه ایالات متحده و روسیه را در مقابل یکدیگر قرار داده است، و این سوال را در اذهان ایجاد میکند که آینده روابط این دو کشور به کجا کشیده میشود و چگونه میتوان آنرا مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. نوشتار پیش رو تلاش میکند تا این سوال را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
واژگان کلیدی: روسیه- ایالات متحده- سوریه- روابط دوجانبه روسیه و آمریکا
تحلیل مسئله
عزم راسخ روسها در موضع مخالف خود نسبت به غرب و ایالات متحده در مسئله سوریه ممکن است که یک بحران عمیق در روابط آنها ایجاد نماید. اما برای بررسی دورنمای روابط مسکو و واشنگتن باید عناصر سیاست داخلی دو کشور، عناصر پیرامونی آن و از همه مهمتر مسائل استراتژیک بینالمللی را نیز در نظر گرفت. روسیه اکنون از طریق چند مسئله غرب را در فضای مبهمی قرار داده است: یکی مسئله نفت و گاز، دیگری مسئله سیستم راداری و موشک و سومی مسئله سوریه است، که در این بحث برخی از روسها معتقدند غرب به زودی در پیله روسیه گرفتار خواهد شد.
اینطور که از مسائل جاری در جهان سیاست معلوم است، روسیه بسیار تلاش میکند تا نقش مهم و اثرگذاری را در دنیای بینالملل ایفا نماید، اما آیا میتواند به اندازه اتحادجماهیر شوروی با اهمیت باشد. چون نباید فراموش کرد که آمریکا نیز خود در دشواریهای هژمونی دست و پا میزند و دیگر آمریکای زمان جنگ سرد نیست و جهان باید در انتظار دکترین جدید صلح آمیزتری از ایالات متحده باشد. با عمیقتر شدن بحران در سوریه لفاظیهای ضد روسی- ضد آمریکایی مقامهای دو کشور جدیتر از قبل شده است و در بستر تحولات منطقهای به ویژه مسایل جاری سوریه به متهم کردن همدیگر روی آوردند و تشنج در روابط کرملین – کاخ سفید ادامه یافت. اظهارات تند شخصیتهای سیاستی ارشد روسیه و آمریکا در ماههای اخیر گویای آن است که آتش زیر خاکستر اختلافات ریشهای و عمیق مسکو و واشنگتن میتواند با کوچکترین بهانهای شعلهور شود و آنها در واقع سعی میکنند تا ظاهر روابط خود را حفظ نمایند. در شرایطی که مذاکرات روسیه و آمریکا درباره پدافند ضدموشکی به بنبست خورده و درباره مسائل ایران هم هیچ حسن تفاهمی وجود ندارد، در مورد پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای هم اتفاق نظر وجود ندارد، در این شرایط آشفته مسئله سوریه سر بر میآورد. روسیه معتقد است که کشورهای غربی بر ضد سوریه توطئه کردهاند و سعی میکنند با دستاویز قرار دادن برخی قوانین بینالمللی مثل مسئله حقوق بشر دولت بشار اسد را سرنگون نمایند و فرد مورد نظر خود را در راس قدرت قرار دهند. مسائل لیبی و بعد از آن سوریه برای روسیه و ایالات متحده از منظر حقوق بشر مورد قضاوت قرار میگیرد که باعث شکل گرفتن اختلاف نظرات بسیاری میان دو کشور شده است. روسیه طی سالهای گذشته سعی کرده است قطعنامههایی را وتو نماید که به نحوی به مسائل حقوق بشر مرتبط است، تا حقوق بشر بهانهای برای مداخله خارجی نشود. چون یکی از اتهاماتی که به روسیه از جانب غرب وارد است بهویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری 2012 رعایت نکردن حقوق بشر است. در قضیه لیبی روسیه فهمید که ایالات متحده مسئله حقوق بشر را به عنوان دستاویزی قرار داد تا از طریق آن بتواند مداخلات نظامی در این کشور را توجیه نماید، بعد از آن در مسئله سوریه نیز همین سناریو را تکرار کرد که این بار با عکسالعمل جدی روسیه مواجه شد، و همین امر تنشها و اختلاف نظرهای بسیاری را ایجاد کرد. حساسیت سوریه برای مسکو بسیار زیاد است تا حدی که این کشور تهدید نظامی سوریه و همچنین ایران را به مثابه تهدید نظامی مرزهای روسیه میداند. اکنون سوریه بستر رقابت واشنگتن و مسکو به شمار میآید، چراکه در صورت براندازی دولت بشار اسد سوریه جديدي بر اساس تعريف آمريكا شكل ميگيرد و عنان آن در دست رژيم اسرائيل خواهد بود. اما اگر روسیه بتواند با حمایتهای خود و دیگر کشورهای همسو بشار اسد را از این بحران بیرون بکشد شاكله خاورميانه بر اساس خواست روسيه شكل ميگيرد و در آينده آمريكا و اسرائيل نقش چنداني در منطقه نخواهند داشت. بر همین اساس مسکو تمام تلاش خود را برای حل این بحران به کار میبندد و در حال حاضر منافع خود را در رضایت آمریکا از اقدامات خود نمیبیند، بنابراین در حمايت از راه حل سياسي و ديپلماتيك براي بحران سوريه و پشتيباني از طرح كوفي عنان تاكيد بسیاری دارد. از طرف دیگر هم آمریکا امیدوار است تا طرح و نقشهاش در خاورمیانه نا تمام نماند، بنابراین دست به هر اقدامی میزند و به همین سبب در واکنش به اقدامات روسیه اعلام کرده است که اگر روسیه بخواهد قطع نامه تحریم علیه سوریه را با وتو رد کند کشورهای عضو نیز مأموریت ناظران صلح در سوریه را تمدید نخواهند کرد.
دورنمای رخداد
خلاصه کلام، اگر قرار باشد تا تحلیلی از آینده و دورنمای روابط روسیه و آمریکا پس از وجود انواع اختلافاتی که اکنون به خاطر مسائل سوریه و برخی دیگر از مسائلی که در دنیای بینالملل وجود دارد ارائه دهیم باید گفت: که در دنیای سیاست حذف رابطه روسیه و ایالات متحده غیر ممکن است و از زمان جنگ سرد تا کنون روابط این دو کشور چه در سطح مطلوب و چه در سطح نامطلوب جزء لاینفک سیاست بینالملل بوده است. در واقع میتوان گفت که ممکن است بخشی از تعاملات دوجانبه آنها کمتر شود یا چگونگی آن تغییر یابد اما این تعاملات قطع نخواهد شد و تغییرات آن هم به گونهای نخواهد بود که فضای بینالملل را متاثر از خود نماید. به هر حال هر دو طرف میدانند برای اینکه بتوانند به اهداف خود در محیط بینالملل دست پیدا کنند، متناسب با نوع شرایط یا باید با یکدیگر همکاری داشته باشند و یا باید به مقابله با یکدیگر اقدام نمایند و تحولات احتمالی در رفتارهای طرفین بنیادین و محسوس نخواهد بود. به هر حال مسکو و واشنگتن نمیخواهند که دوباره خاطرات جنگ سرد را برای خود زنده نمایند و از این رو میبینیم به عنوان مثال در دوران ریاست جمهوری اوباما خلع سلاحهای هستهای و همکاری در زمینههای استراتژیک بسیار بیشتر از قبل بوده است.
ویژگی اصلی سیاست خارجی روسیه در دوران پس از از جنگ سرد سیاستی مبتنی بر غربگرایی بود، به طوریکه عامل توفیق و موفیقت خود را در همکاری با غرب میدیدند. سیاست غربگرایانه روسیه که بهویژه در دوره «یلتسین» و «کوزیرف» وزیر امورخارجه روسیه دنبال میشد، کمک غرب را برای اصلاحات اقتصادی در جهت انتقال روسیه به نظام اقتصاد بازاری، ضروری و اجتناب ناپذیر میدید. اما این سیاست به دلیل محدودیتها و عدم توجه بهویژگیهای ژئوپلیتیکی و فرهنگی روسیه با منافع ملی روسیه سازگار نبود. بنابراین در زمان ریاست جمهوری پوتین ورق برگشت و سیاست نگاه به شرق و خاورمیانه حاکم شد، اما دیدیم که در اصل تعاملات با غرب تغییر چندانی حاصل نشد.