رئیس مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخیص مصلحت نطام:«غرب به دنبال آن است كه با بحث هستهيي و با بحث حقوقبشر افكار عمومي را در سطح دنيا عليه ايران تحريك كند. مواردي كه در روزهاي اخير عليه ايران مطرح كردهاند بسيار حساس است، هم حقوقبشر، هم سلاح كشتار جمعي و هم مساله تروريسم. آنها اين سه مساله را با هم مطرح كردهاند يعني ايران، حامي تروريسم است و خودش ميخواهد دست به ترور بزند، حقوقبشر را هم نقض ميكند، حتي گزارشگر ويژه را به كشورش راه نداد و ديگر اينكه ايران كشوري است كه در مسائل هستهيي با آژانس همكاري نميكند. اينها كارتهاي بازي امريكاست كه روي ميز قرار دارد تا جوي درست كنند كه در آخر به نتيجه دلخواهشان برسند، ميخواهند تحريمهاي بعدي را در شوراي امنيت مطرح كنند اما با مخالفت كشورها مواجه نشود و بتوانند از اين مرحله براحتي عبور كنند كه البته بعيد ميدانم موفقيتي حاصل كنند.»
در روزهاي اخير شاهد افزايش فشار كشورهاي غربي بويژه مقامات امريكا به ايران هستيم و در اين ميان سعوديها نيز بخشي از اين بازي ضدايراني شدهاند. ارزيابي شما از اين تحركات چيست؟
كل ماجرا، سناريوي نويي است كه از سوي مقامات امنيتي امريكا براي فشار بر ايران نوشته شده است. اين فشار هم سياسي خواهد بود و هم در مراحل آينده اقتصادي است. البته اين سناريو بسيار ضعيف نوشته شده است.
اين افراد ميتوانستند سناريوي خود را به نحوي بنويسند كه وقتي يك ناظر بيطرف به آن نگاه ميكند براي او باوركردني باشد، اين در حالي است كه اينطور نيست. سناريوي غرب به اين شكل است كه بگويند ايران خواهان ترور سفير عربستان بوده اما به اين موضوع فكر نكرده بودند كه ناظر بيطرف در اين ميان سوال خواهد كرد كه با ترور سفير عربستان چه سودي عايد ايران خواهد شد؟
اگر يك كشور خارجي بخواهد دست به چنين عملياتي بزند القاعده بايد سود كلاني نصيبش شود، حالا با فرض كشته شدن سفير عربستان در واشنگتن چه سودي نصيب ايران ميشود؟
علاوه بر اين عربستان يك كشور مسلمان است و سفير عربستان در امريكا هم يك فرد مسلمان است و ما هيچ درگيرياي با دولت عربستان نداريم. ممكن است اختلاف نظرهايي در مسائل سياسي با عربستان داشته باشيم اما بين دو كشور تقابلي وجود ندارد.
علاوه بر تمام دلايل ذكر شده ايرانيها هر ساله در قالب سفرهاي حج عمره و مفرده به عربستان رفت و آمد دارند و هيچگاه بهگونهيي عمل نخواهند كرد كه امنيت اتباعشان در ديگر كشورها با طرح موضوعاتي اينچنين با خطر مواجه شود، بنابراين بايد گفت اين سناريو بسيار ناپخته طراحي شده است اما از مجموعه اين سناريو پيداست كه امريكا از طراحي آن به دنبال هدفي است.
ايالات متحده اين سناريو را طراحي كرده و همزمان با آن نيز فشارهاي خود بر مديركل آژانس را افزايش داده تا در گزارش ماه نوامبر اين نهاد بينالمللي از بحث نظامي برنامههاي هستهيي ايران يا اقداماتي كه ايران براي كلاهكهاي موشكي خود انجام داده، مباحثي ذكر شود.
غرب مطالبي را عنوان ميكند كه مدتهاست در اطلاعات ادعايي مطرح بوده و ما نيزهميشه گفتهايمكه اين اطلاعات بيپايه واساس بوده و هيچ مدركي هم دال بر اثبات آنها وجود ندارد.
آنها فقط ميگويند كه يك سيدي در اختيار ماست، در صورتي كه درستكردن يك سيدي كار سادهيي است. چند نفر ميتوانند بنشينند نقشههاي يك كلاهك اتمي را عكسبرداري و طراحي كنند و همه اين طراحيها روي سيدي منتقل شود.
ايران در بحث مسائل هستهيي بسيار صريح اهدافش را آشكارا بيان كرده و موردي نيست كه بخواهد آن را مخفي كند. ما همواره اجازه بازرسيهايي كه مدنظر بازرسان آژانس بوده است را به آنها دادهايم. آمانو نيز در گزارش اخير خود ذكر كرده كه علاوه بر بازرسيهاي معمول، آژانس 12 يا 13 بار بازرسيهاي سرزده داشته و اين موضوع در گزارشهاي قبلي هم به چشم ميخورد.
بنابراين آژانسي كه بازرسيهاي خودش را انجام ميدهد و حتي بازرسيهاي سرزده نيز داشته است، نميتواند بگويد ايران كشوري است كه بخواهد كار نظامي انجام دهد. ما همواره دست آژانس را براي بازرسيها باز گذاشتهايم.
غرب از يك طرف به آمانو فشار ميآورد و از طرف ديگر به بحث حقوق بشر كه در آيندهيي نزديك قرار است در شوراي امنيت مطرح شود، دامن ميزند. عدهيي به دنبال آن هستند كه پرونده حقوقبشر ايران را به شوراي امنيت ببرند.
همه اينها نشان ميدهد كه امريكا نياز دارد از يك سمت فشاري را به ايران وارد كند و از سمت ديگر يك موضوع امنيتي در درون جامعه امريكا براي افكار عمومي خودش عرضه كند.
مثلا بعضي از سناتورهايي كه مصاحبه كردند، گفتند دولت توانست در مراحل اوليه اين توطئه را كشف كند، پيداست كه نياز دارند به مردم امريكا بگويند ما مسائل و مشكلات امنيتي داريم. حالا اينكه امريكا چرا اين نياز را در اين مقطع دارد، آيا فشار اقتصادي است كه روي مردم امريكا است يا اصولا در كل غرب اين مشكل وجود دارد و فشار مضاعفي است كه روي دولت اوباما است؟
آيا اين جنبشهاي اخيري كه به عنوان وال استريت اتفاق افتاده، در شكلگيري اين موضوع تاثيرگذار بوده؟ آيا بحث انتخابات آينده امريكاست؟ در هر صورت بايد توجه داشت كه براساس نظرسنجيهاي صورت گرفته وضع انتخاباتي اوباما خوب نيست، اطرافيان او هم به دنبال طرحي بودند كه بتوانند وجهه دولت اوباما را در افكار عمومي امريكا بالا بياورند.
اوضاع و قراين نشان ميدهد كه امريكا به چنين سناريويي نياز داشته است در غيراينصورت فرض ميگيريم كه چنين طرحي هم بوده، حالا چرا در اين مرحله آمدند اعلام و افشا كردند.
آنها بايد به لحاظ اطلاعاتي صبر ميكردند تا مدارك كامل شود. اگر كشوري مدعي اين موضوع است بايد صبر كند و حتي فرصت بدهد تا متهم تماس گرفته و ارتباطاتش را بطور كامل كنترل كنند تا شواهد و مدارك جديدي به دست آورند.
چرا اين بازي را با عربستان شروع كردند؟
سرمايهگذاري بر گزينه عربستان ميتواند به اين دليل باشد كه اين كشور در ماههاي اخير از تحولات منطقهيي ناراضي است و احساس ميكند كه برنده تحولات منطقهيي ايران است. البته مواردي درباره عربستان در سايت ويكيليكس هم آمده بود كه همه نسبت به آنها اشراف دارند.
مطالب اين سايت نشان ميداد كه عربستان نگرانيهايي از قدرتگيري ايران در منطقه دارد و در واقع احساس ميكند كه در منطقه قدم به قدم نفوذ ايران بيشتر ميشود و از نفوذ و حوزه تصميمسازي اين كشور كاسته ميشود.
اگر اين موضوع درست باشد بايد بگوييم كه عربستان از تضعيف ايران خوشحال است و شايد بخواهد به ايران فشار وارد شود. هر چند كه به اعتقاد بنده عربستان با در پيش گرفتن اين سياست اشتباه ميكند، چرا كه هيچگاه نفوذ و قدرت ايران عليه عربستان نخواهد بود.
ممكن است عربستان در ماجراي عراق به دنبال نخستوزيري اياد علاوي باشد و ايران خواهان پيروزي گروههاي ديگر يا عربستان از موفقيت حريري در لبنان حمايت كند و ايران متمايل به گزينههاي ديگر باشد اما در هر صورت اين كشورها هيچگاه دشمن يكديگر نبودهاند.
اين يك مساله طبيعي به شمار ميرود كه برخي كشورها از تحولات منطقه ناخشنود باشند اما در كليت امر ميان ايران و عربستان تقابلي وجود ندارد و هر دو، كشور مسلمان هستند و در كنار هم به عنوان همسايه روابط فرهنگي، اقتصادي و سياسي دارند.
به اعتقاد من اين دامي است كه احتمالا امريكاييها و صهيونيستها پهن كردهاند و عربستان به نحوي گرفتار اين دام شده است. وگرنه نبايد عربستان، قدرت ايران را به عنوان تضاد منافع ملي و امنيت ملي خود تلقي كند. معتقدم از تحولات منطقه امريكا و صهيونيستها راضي نيستند و وقايع آن مورد خواست عربستان نيز نيست.
اين كشور از اوضاع و احوال بحرين عصباني است و برهمين اساس هم به اين كشور لشكركشي كرد تا بتواند قيام مردم بحرين را سركوب كند. در سوريه هم عربستان جزو كشورهايي است كه از مخالفين دولت دمشق حمايت ميكند و دنبال سرنگوني دولت بشار اسد است، بنابراين بهبود اوضاع امنيتي سوريه طي ماههاي اخير و افزايش ثبات در اين كشور موجب ناراحتي سعوديها شده است.
هر چند كه به اعتقاد ما اگر مردم حقوقي دارند بايد به حقوقشان توجه شود. طبيعي است كه مردم اين كشور اگر خواستههاي مشروعي دارند بايد به اين خواستههاي مشروع?شان برسند.
غرب از افزايش هجمههاي خود بر ايران چه هدفي را دنبال ميكند؟ آيا به دنبال آن است كه گزينه نفت در برابر غذا را كه يكبار در عراق پياده كرده بود، در رابطه با ايران نيز به مرحله اجرا درآورد؟
آنچه در اين مرحله به زبان ميآورند، بحث تحريم بانك مركزي است، ميگويند ميخواهيم بانك مركزي را در ليست تحريم قرار دهيم. البته اين هم مطلب جديدي نيست.
شما ميدانيد كه در سناي امريكا سه، چهار ماه قبل اين بحث مطرح بود كه بايد بانك مركزي ايران تحريم شود. بعضي از مقامات خزانهداري امريكا سه، چهار ماه پيش اين بحث را مطرح ميكردند كه بانك مركزي تحريم را دور ميزند و ميخواستند نشان دهند كه مصوبات شوراي امنيت را بانك مركزي نقض ميكند و برهمين اساس به دنبال زمينهسازي براي افزايش تحريمها بودند.
از ديدگاه اين كشورها قدمهايي كه تا به امروز براي تحريم برداشته شده است آثار دلخواه را در برنداشته است چرا كه تحريمها بايد به گونهيي باشد كه غرب بتواند وارد معامله جديد با ايران شود كه البته تاكنون اينطور نبوده است.
غرب ميگويد كه ما نميخواهيم تحريمها به مردم فشار وارد كند، اما بطور طبيعي تحريم به مردم فشار ميآورد. اين كشورها به دنبال فشاري هستند كه به اصطلاح خودشان خردكننده باشد تا دولت ايران در برابر طرحهاي آنها سر فرود آورد.
جنابعالي معتقديد كه غرب هنوز نتوانسته است به اهداف خود از افزايش تحريمهاي ايران دست پيدا كند. در اين مرحله قدم بعدي آنها چيست؟
اصليترين مشكل آنها اين است كه در شوراي امنيت ناموفق هستند. يعني موفق نميشوند تحريمهاي ايران را به صورت دلخواه خود پيش برند.
اخيرا آنها خواستند طرح تحريم سوريه را به شوراي امنيت ببرند و در واقع قطعنامه هم نوشتند و رايزني هم انجام دادند اما در نهايت با مخالفت روسيه و چين مواجه شدند، كه اين امر موجب عصبانيت امريكاييها شد. در رابطه با ايران نيز به دنبال آن هستند تا در فضاي جديد به نياتشان دست پيدا كنند و در اين فضا بتوانند در شوراي امنيت موفق باشند.
مبحث عربستان و ترور ادعايي را به شوراي امنيت ميبرند و پيشبيني ميكنند كه ظرف هفته جاري ممكن است پرونده در دستور شوراي امنيت قرار بگيرد اما بعيد ميدانم كه اين سناريوي بسيار ضعيف و نپخته مورد توجه قرار گيرد.
حتي تحليلگران امريكايي هم اين ادعا را نپذيرفتهاند. همه با ترديد به آن مينگرند كه اين چه سناريويي است؟ به فرض اينكه ايران بخواهد اين اقدام را انجام دهد، آيا با فردي كه ماشين دست دوم در امريكا خريد و فروش ميكند اين كار را انجام ميدهند. اين سناريو جاافتاده نيست و بعيد ميدانم در شوراي امنيت موفقيت چنداني داشته باشد.
غرب با طرح تمام اين مسائل همه كارتهاي خود را روي ميز قرار داده است، يعني هر چه داشتند را رو كردهاند كه يكي از آنها هم گزارش آمانو است.
البته هنوز نميدانيم آمانو چه گزارشي را تنظيم كرده اما در سايتها و برخي از رسانهها گفته ميشود همان مطالب ادعايي كه پيش از اين امريكاييها به دنبال آن بودند را مطرح ميكند.
منظور شما تاكيد بر ادعاي برنامههاي هستهيي نظامي ايران است؟
بحث نظامي بودن برنامههاي هستهيي ايران، كاملا دروغ و بياساس است. اما اگر آمانو بخواهد مطالب ادعايي كه پيش از اين امريكاييها به دنبال آن بودند را به نحوي تاييد كند، ممكن است در افكار عمومي تاثيرگذار باشد.
ايران بارها خواسته است متن ادعاهاي غرب از برنامههاي هستهيي كشورمان را در اختيار داشته باشد اما آنها گفتند كه نميتوانيم اين متن را در اختيار شما قرار دهيم. گفتهاند در اين زمينه سوالاتي از شما داريم، خب سوالات در مسالهيي كه از بيخ و بن دروغ است و وجود خارجي ندارد، چه معنايي دارد؟ با بحث هستهيي و با بحث حقوقبشر ميخواهند افكار عمومي را در سطح دنيا عليه ايران تحريك كنند.
بههرحال هر سه مورد، موضوع حساسي است، هم حقوقبشر، هم سلاح كشتار جمعي و هم مساله تروريسم. پس آنها اين سه مساله را با هم مطرح كردهاند يعني ايران، حامي تروريسم است و خودش ميخواهد دست به ترور بزند، حقوقبشر را هم نقض ميكند، حتي گزارشگر ويژه را به كشورش راه نداد و ديگر اينكه ايران كشوري است كه در مسائل هستهيي با آژانس همكاري نميكند.
ميخواهند اين سه مساله را كنار هم قرار دهند براي اينكه جوي درست كنند كه در آخر به نتيجه دلخواهشان برسند، ميخواهند تحريمهاي بعدي را در شوراي امنيت مطرح كنند اما با مخالفت كشورها مواجه نشود و بتوانند از اين مرحله بهراحتي عبور كنند. البته من بعيد ميدانم چرا كه معتقدم گزارش آقاي آمانو حرف تازهيي نخواهد داشت، حرفي هست كه بارها گفته شده است.
در رابطه با موضوع ترور سفير عربستان هم سناريوي بسيار ضعيفي طراحي شده كه افكار عمومي چندان موضع مثبتي نسبت به آن نداشته است.
بحث حقوقبشر هم در سالهاي اخير هميشه عليه ما مطرح بوده كه ممكن است در سال جاري شديدتر باشد. آن هم به دليل گزارشي است كه احمد شهيد مطرح خواهد كرد، قاعدتا هدف نهايي امريكا از همه اين سروصداها دستيابي به دو هدف است: 1-افزايش فشار بر ايران، 2- كاهش فشارهابر دولت اوباما كه به خاطر فشارهاي اخير تحولات اجتماعي و مسائل اقتصادي به وجود آمده و جو امنيتي را در اين كشور دامن زده است تا از اين مسير محبوبيت از دست رفته اوباما را نيز بازسازي كنند.
البته مسائل منطقه نيز در اين موضوع تاثيرگذار بوده است. بههرحال نفوذ ايران در منطقه افزايش پيدا كرده كه اين امر فشار زيادي را به اسراييل وارد ميكند.
در مجموع ميتوانيم بگوييم كه: مسائل منطقه، مسائل داخلي امريكا و فشاري كه ماههاست امريكا ميخواسته به ايران وارد كند و ناموفق بوده با اين سناريو پيگيري ميشود، اين سه مساله دستبه دست هم داده و با اين داستان ساختگي ترور آغاز شد.
ما اميدواريم اين سناريو در همه صحنهها ناموفق باشد و دوستان امريكا هم موفقيتي نداشته باشند. به دليل اينكه اگر امريكا موفق باشد معنايش اين است كه فشار جديدي به مردم ايران وارد ميشود و هيچ چيز ديگري غير از اين نخواهد بود.
در ماههاي اخير شاهد افزايش حملات رييسجمهور فرانسه نيز بوديم. در دوره آقاي خاتمي ما رابطه خوبي با فرانسويها داشتيم اما متاسفانه در اين سالها از سوي پاريس به صراحت تهديد به حمله نظامي ميشويم. دليل آن را چه ميدانيد؟
ما با فرانسه در ماههاي آخر دولت هشتم به نزديكترين نقطه رسيديم، ميدانيد كه ما در بحث هستهيي با تنها رييسجمهوري كه در غرب به توافق نهايي رسيديم آقاي شيراك بود.
با اين وجود برخي جريانات دولتهاي نهم و دهم دكتر روحاني و تيمش را انفعالي ميدانند؟
ما اهداف هسته اي كشور را تعيين نميكرديم، اهداف ما از سوي نظام مشخص شده بود. زماني كه مسووليت تيم هسته اي به بنده سپرده شد دو هدف در اولويت برنامههاي ما قرار گرفت، هدف اول اين بود كه امنيت ملي را حفظ كنيم و هدف دوم هم اين بود كه از دستاوردهاي هسته اي حمايت و پشتيباني داشته باشيم.
اين دو هدف براي ما مشخص شده بود. ما در چه شرايطي مسووليت را برعهده گرفتيم؟ در شرايطي كه بعد از قطعنامه ماه سپتامبر در سال 2003 (سال 1382) غرب به دنبال آن بود تا در اجلاس بعدي پرونده به شوراي امنيت سپرده شود. در شرايطي كه امريكاييها در عراق پيروز شده بودند و به دنبال آن بودند و اصرار داشتند كه اين پرونده به شوراي امنيت برود.
شما ميدانيد در تمام جلسات شوراي حكام نماينده امريكا، ميگفت هيچ راهي براي پرونده ايران باقي نمانده جز رفتن به شوراي امنيت. ما با تلاشهايمان اجازه نداديم امريكا موفق شود.
امريكا تصميمش اين بود كه پرونده را به شوراي امنيت ببرد و ما در دوره خودمان نگذاشتيم پرونده به شوراي امنيت برود و در برابر امريكا ايستاديم. اينكه اجازه نداديم امريكا به اهدافش برسد و اينكه موفق بودهايم يا ناموفق را بايد به عهده راي و قضاوت مردم قرار دهيم.
زماني كه من مسوول اين پرونده شدم در اصفهان توليدي نداشتيم، ما كه نميتوانستيم UF4 يا UF6 را توليد كنيم يعني اگر تمام نطنز هم سانتريفيوژ بود آن مادهيي كه بايد تزريق كنيم را در اختيار نداشتيم. مقدار محدودي UF6 كه قبلا از بعضي كشورها خريداري كرده بوديم را در اختيار داشتيم.
اما بايد تاسيسات اصفهان كامل ميشد تا بتواند كيك زرد را به UF4 و UF6 تبديل كند. ما در اين فرصت اين كار را انجام داديم و تاسيسات اصفهان را كامل كرديم و در فروردين 83 آن تاسيسات افتتاح شد. در اراك ما تلاشهاي خود را ادامه داديم تا در پاييز 83 به آب سنگين رسيديم؛ ما آب سنگين نيز نداشتيم، اما توانستيم در اين دوره به آن دست پيدا كنيم. در بندر عباس به كيك زرد رسيديم.
البته علاوه بر مباحث مطروحه هدف ديگر نيز اين بود كه دستاوردهاي هستهيي را به لحاظ حقوقي حفظ كنيم كه بسيار مهم بود. حفظ دستاورد هستهيي ابتدا از لحاظ حقوقي و پس از آن به لحاظ عملي بود.
تلاشهاي ما به گونهيي بود كه در نوامبر سال 2004 يعني درسال 83 شوراي حكام به اتفاق آرا راي داد كه فعاليتهاي هستهيي جمهوري اسلامي ايران در سايتهاي اعلام شده صلحآميز است.
اين مصوبه شوراي حكام در آن مقطع زماني است كه امريكا هم عضوي از آن به شمار ميرود. امريكاييها كه روز اول ميگفتند ايران دنبال فعاليت نظامي است، خودشان راي دادند كه فعاليت ايران صلحآميز است.
اين موفقيت سياسي، موفقيت حقوقي و موقعيت فني تيم هستهيي ايران بود. ما بايد انفعال و فعال بودن را در دستاوردهاي خودمان ببينيم.
علاوه بر اين آقاي البرادعي هم در كتاب خاطرات خودش كه به زبان انگليسي نوشته شده، تصريح ميكند كه ايران در سال 2003 به گونهيي عمل كرد كه ميان اروپا و امريكا اختلاف انداخت.
آقاي فيشر هم كه كتابي از خاطرات خود به زبان آلماني نوشته تاكيد ميكند كه در آن مقطع زماني امريكاييها مصمم به حمله نظامي به ايران بودند. او تصريح ميكند كه من به واشنگتن رفتم و صحبت كردم و به من گفتند هيچ راهي وجود ندارد جز حمله نظامي به ايران.
آقاي استراو هم در مصاحبهيي كه با BBC داشت گفت كه من فهميدم امريكاييها ميخواهند به ايران حمله اتمي كنند و من ديدم هيچ راهي وجود ندارد جز اينكه در يك مصاحبه بگويم اين كار احمقانه است و بنابراين اعلام كردم با اينكه امريكاييها از دست من بسيار عصباني شدند. زماني كه ديدم ممكن است اين كار انجام شود مجبور شدم آن را اعلام كنم.
نزديكي به اروپا بود كه موجب شد پرونده ما به شوراي امنيت نرود چرا كه در آن زمان ما شاهد افزايش مذاكرات تيم هستهيي كشورمان با اروپا بوديم؟
علت اينكه ما سه وزير خارجه اروپا را به تهران دعوت كرديم و مذاكرات سعدآباد را ترتيب داديم اين بود كه اروپا در برابر امريكا بايستد تا اين پرونده به شوراي امنيت نرود و اين را آقاي فيشر در خاطراتش نيز مورد تصريح قرار داده است و ميگويد ما در تهران به مقامات تهران قول داديم كه پرونده ايران به شوراي امنيت نرود و اين قولي بود كه ما از آنها گرفتيم.
من هيچگاه اين موضوع را در مصاحبهها نگفته بودم. اروپاييها در مذاكرات به ما قول دادند كه نميگذاريم اين پرونده به شوراي امنيت برود. اين ميشود سياست خارجي فعال.
ما كشور را از يك جنگ نجات داديم در شرايطي كه امريكاييها در اوج غرور بودند و وضع پرونده هستهيي ايران در سال 1382 با 1383 متفاوت بود. يعني در سال 83 غرور امريكا شكسته شده بود و دچار مشكل بود ولي در سال 82 كه در عرض سه هفته به بغداد رسيد و صدام فرار كرد، در آن حالت غرور ميخواستند به ايران حمله كنند و پرونده ما را به شوراي امنيت ببرند.
بنابراين سياست خارجي فعال و منفعل از آثارش مشخص ميشود. اصولا ديپلماسي هم هنر است و هم علم. افرادي كه دانش و تجربه كافي در اين زمينه ندارند و هنر لازم را ندارند نميتوانند كاري از پيش برند، اين نيست كه شما با يك خارجي مذاكره كنيد، او حرف بزند و شما هم حرف بزنيد و خيلي هم محكم و درشت صحبت كنيد، اين سياست خارجي نيست.
در سياست خارجي بايد به نتايج آن نگاه كنيم. پرونده ما از سال 85 به شوراي امنيت رفته و در حال حاضر نيز در اين شورا قرار دارد. سياست خارجي اين است كه بتواند جلوي ادامه اين كار را بگيرد و پرونده را از شورا خارج كند.اين ميشود سياست خارجي فعال.
اگر مسوولان سياست خارجي توانستند اين پرونده را از دستور كار شوراي امنيت خارج كنند ما دست آنها را ميبوسيم. آن وقت ميشود سياست خارجي فعال. اما اگر هر روز يك قطعنامه بدتري تصويب شد نميتوانند مدعي سياست خارجي فعال باشند.
سياست خارجي در آن دوره به حسن روحاني تعلق نداشت. سياست خارجي مصوب نظام بود. من اين را در مصاحبههاي قبلي هم كم و بيش مطرح كردهام. گفتم هيچ مساله مهمي نبود جز اينكه به تصويب سران نظام رسيده باشد.
من هيچگاه در مسائل مهم به مصوبه شفاهي اكتفا نكردم و مصوبه كتبي گرفتم. در تمام موارد و بدون استثنا يعني از مذاكرات سعدآباد گرفته تا توافق پاريس، تمام اينها در جلسه سران نظام مطرح شده و در رابطه با تمام آن موارد مصوبه كتبي وجود دارد و ما براساس مصوبه كتبي عمل كرديم. بنابراين سياست خارجي متعلق به بنده نبوده، بنده هم عضوي از آن جمع بودم كه در دبيرخانه و در جلسه سران هم عضويت داشتم اما در نهايت مصوبه به من ابلاغ ميشد و من طبق آن مصوبه عمل ميكردم.
بنابراين، روحاني از خودش دفاع نميكند، از نظام دفاع ميكند. در آن مقطع جمهوري اسلامي به اعتقاد من بسيار عاقلانه و هوشمندانه عمل كرد و اجازه نداد امريكا موفق شود و بهخوبي جلوي امريكا ايستاد و نگذاشت پرونده به شوراي امنيت برود و كاري كرد درآن يكسال و 10 ماه كه من مسوول پرونده بودم، پرونده از شوراي امنيت دور شد. چون بنده در مذاكرات سعدآباد موظف بودم سه كشور اروپايي را راضي كنم تا بگويند ما نميگذاريم پرونده به شوراي امنيت برود.
من قرار بود همين را بگيرم، ولي يك قدم بالاتر گرفتم. ايستادم و با آنها بحث كردم كه اگر امريكا پرونده را به شوراي امنيت برد، شما طرح امريكا را وتو ميكنيد يا نه؟ هم انگلستان و هم فرانسه گفتند ما از حق وتو استفاده ميكنيم.
مسوولان از من اين مساله را نخواسته بودند ولي من از اروپاييها اين قول را در مذاكرات گرفتم. حالا اين كار خوبي بود يا نه، بنده از دو كشور داراي حق وتو قول گرفتم كه اگر روزي امريكا بخواهد يكجانبه پرونده هستهيي ايران را به شوراي امنيت ببرد، آنها از حق وتو استفاده كنند.
اين را نخستينبار است ميگوييد يا اينكه قبلا گفتهايد؟
نه، نگفتهام.
فكر نميكنيد كه دولت نهم روي امريكا خيلي حساب كرد؟ يعني با اين تفكر كه بتواند با امريكا مذاكره كند از گزينه اروپا دور شد چرا كه ما بعد از آن شاهد بوديم كه آقاي احمدينژاد در گفتوگوهاي مختلف خودشان از بحث مذاكره با امريكا مكررا صحبت كردند و برخلاف روساي جمهور قبلي تابوي آن را شكستند؟
در حوزه سياست خارجي، اطلاعات دقيقي از سوابق گذشته موردنياز است. يعني فرد مسوول ابتدا بايد پروندههاي گذشته كشور در دستش باشد و بداند كه چه خبر بوده است و از تحولات جهان باخبر باشد.
يك نفر كه تازه وارد معركه شده و از سوابق گذشته بياطلاع باشد، آرزوهايش زياد است. ما ممكن است آرزوهايي داشته باشيم كه دستيافتني نيست. بنده پيش از مذاكرات هستهيي حداقل 23 سال سابقه مذاكرات با مقامات خارجي را داشتم و از اين سوابق و تجربه استفاده ميكردم.
نميشود كسي كه هيچ اطلاعاتي و تجربهيي در اين كار نداشته، سوابق پروندهها در دستش نيست و نميداند چه تحولات بزرگي در اين كشور وجود داشته با آرزو جلو برود.
من نميخواهم بگويم كه كسي دنبال اين نبوده كه مانع شود پرونده به شوراي امنيت برود، حتما تلاش كردند مانع شوند ولي نتوانستند. بحث سر اين است كه از همه سرمايههاي كشور استفاده نشده و حالا بايد تلاش كنيم تا اين پرونده از شوراي امنيت خارج شود.
آقاي دكتر در حوزه سياست خارجي كشور اين احساس وجود دارد كه سياست ما در مقابل سوريه و بحرين با تفاوتهايي همراه است، در صورتي كه به اعتقاد برخي از كارشناسان نبايد اين تفاوت وجود داشته باشد؟
سياست ايران درباره بحرين مثل كشورهاي مصر و تونس و ليبي است بنابراين در رابطه با بحرين سياست ايران با بقيه كشورها فرقي نميكند، ديدگاه جمهوري اسلامي ايران درباره بحرين با مصر يكي است.
در مصر هنوز گروهي كه حاكم هستند، نظاميان هستند حالا تا انتخابات برگزار و رييسجمهوري انتخاب شود فاصله زيادي وجود دارد.
تونس هم همينطور. در بحرين همينطور. بنابراين خيلي مهم است كه سياست ما در اين زمينه فعالتر باشد و به رسالت تاريخي خودمان عمل كنيم. اتفاقاً در اين سياست كلي كه در مجمع تصويب شده يك بند هم در رابطه با تحولات منطقه است و اقداماتي كه سياست خارجي ما در اين زمينه بايد انجام دهد. انتظارات مردم اين كشورها هم نسبت به ايران، انتظارات بيشتري است.
البته سوال من مشخصا در رابطه با سوريه بود.
ديدگاه ايران در رابطه با سوريه نيز به همين شكل است. عربستان است كه نظرش كاملا متفاوت است و ميبينيم كه هم در بحرين و هم در يمن دنبال تثبيت اين حكومتها و مخالفت با مردم است.
اين در حالي است كه سياست ايران هميشه موافق با مردم بوده است. درباره سوريه هم ما مخالفتي نداريم، اگر مردم سخن حقي دارند يا مطالبه حقي دارند، مطالباتشان را دنبال كنند. منتها تحركاتي در سوريه ديده ميشود كه كاملا متفاوت است يعني حضور اين همه اسلحه در شهرهاي مرزي سوريه جاي سوال دارد.
در حاليكه در مناطق مركزي سوريه خبري نيست، به يكباره ميبينيم در شهرهاي مرزي تظاهرات ميشود كه اين خودش جاي سوال است كه چگونه فقط در نقاط مرزي اين درگيريها وجود دارد يا شهرهايي كه نزديك تركيه يا مرز لبنان و اردن است. چرا در بقيه مناطق خبري نيست؟
تحولات سوريه كاملا متفاوت با كشورهاي ديگر است. در تمام اين كشورها قيامها براي رد استبداد و استعمار خارجي است اما در سوريه بيشتر حوادث قومي و طايفهيي است و بحث اقدامات مسلحانه است.
در سوريه به همان ميزاني كه مردم كشته شدند نيروهاي امنيتي نيز از بين رفتند، پس اين يك درگيري است نه تظاهرات. به همين دليل است كه ما با برخي تحركات در سوريه مخالف هستيم. چون ميبينيم كه مداخله كشورهاي همسايه در كار است و اين مداخله چيزي نيست كه مطلوب ما باشد.
از طرف ديگر احساس ميشود كه صهيونيستها و امريكاييها وقتي ياران خودشان را در منطقه از دست دادند دنبال اين هستند كه جبهه پايداري وكشورهايي كه در برابر صهيونيستها مقاومت دارند را مورد هجمه قرار دهند.
لذا طرحي تهيه كردند تا سوريه و مناطق مرزي اين كشور را تهديد كنند. چون سوريه كشوري است كه در برابر صهيونيستها مقاومت ميكند. به حزبالله فشار ميآورند چون بخشي از جريان مقاومت است، به حماس و جهاد اسلامي در فلسطين فشار ميآورند چرا كه در برابر اسراييل مقاومت ميكند.
اتفاقاً يكي از دلايل اين بازيها و سناريونويسيهاي اخير امريكا عليه ايران هم همين است. يعني پشت پرده، فشار صهيونيستها در امريكااين موضع است كه اسراييل دوستان اصلياش را در منطقه از دست داده، مبارك و بن علي از قدرت به پايين كشيده شدند و در اردن هم وضع مطلوبي حاكم نيست و آنجا هم هر روز تظاهرات و فشارهاي اجتماعي است.
اينكه سفارت اسراييل در مصر مورد تعرض قرار گيرد براي اسراييليها فاجعه است و اسراييليها ميبينند كه هرچه در اين 15 يا 20 سال اخير ساخته بودند همه از دستشان رفته است.
موضع تركيه را در اين ميان چطور ارزيابي ميكنيد، هم در بحث رابطه با ايران و اتفاقاتي كه اين اواخر به وقوع پيوسته است و هم در بحث سوريه؟ ما شاهد بوديم كه موضع تركيه به نوعي در تحولات سوريه و اتفاقاتي كه افتاد به موضع غرب نزديك شده است.
مواضع تركيه نسبت به ايران در سالهاي اخير مواضع بدي نبوده است. اين كشور پس از روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه در تركيه روابط گرمتري با ايران داشته است.
اما طي ماههاي اخير زاويههايي ميان ايران و تركيه ايجاد شده كه عمدتا در بحث سوريه بوده است. تركيه در كنار غرب قرار گرفت چرا كه بر اين اعتقاد بود كه بشار اسد ظرف يك يا دو هفته سرنگون ميشود و حكومت فعلي سوريه نميتواند ادامه داشته باشد ولي بعد ديدند كه سير جريانات سياسي اين كشور آنگونه نيست و هرچه كار جلو ميرود حكومت دمشق استحكام بيشتري پيدا ميكند و اتفاقا اينها ميخواستند بحث تظاهرات و درگيريها را به شهرهاي مركزي بكشانند كه ناموفق بودند.
چه كساني؟
كشورهاي حامي امريكا و خود امريكا در منطقه طراحيشان اين بود و خود تركيه هم خيلي با اردوگاهي كه تاسيس كرده بود سروصدا ايجاد كرد، خبرنگارها را به آنجا كشيد و الان ميبينيد كه فتيله اخبار نسبت به آن زمان پايين آمده.
تركيه از نظر من دچار يك اشتباه محاسباتي شده است. اشتباه محاسبه هم به خاطر حرفهايي بود كه امريكا ميزد و شما ديديد كه امريكاييها قدم به قدم جلو آمدند، يك بار گفتند اسد بايد رفتارش را تغيير بدهد. بعد گفتند بايد به قولهايش عمل كند و وعدههاي توخالي ندهد. بعد گفتند كه ديگر مشروعيت ندارد. قدم به قدم رفتند جلو و ديدند كه خبري نشد. لذا امريكاييها هم ساكت شدند،
البته نه اينكه توطئه سوريه تمام شده باشد، توطئه در سوريه ادامه دارد و بههرحال اينها به اين سادگي موضوع را رها نميكنند و باز هم در سوريه مشكلاتي به وجود خواهند آورد. همانطور كه گفتم از ديدگاه ما مردم سوريه حقوقي دارند كه بايد به آن حقوق رسيدگي شود. در اين مورد بحثي نداريم و نميخواهيم يكدفعه بگوييم كه هركاري كه دولت ميكند درست است، به هرحال حزبي كه در سوريه حاكم است، حزب بعث است و از لحاظ اعتقادي، فكري و ايدئولوژيكي تفاوتهاي زيادي با ما دارد اما حمايتي كه ما هميشه از سوريه داشتيم بهخاطر جبهه مقاومت بوده و فقط به اين دليل است كه سوريه همواره ايستادگي كرده و در برابر اسراييل مقاومت كرده است.
الان هم اين جنبه براي ما بسيار مهم است. جنبهيي كه مثلا در مصر و تونس و بحرين بوده يعني وابستگي آن كشورها به امريكا و نوعي سلطه امريكا بر اين كشورها، چنين حالتي در سوريه هيچوقت نبوده است.
هيچوقت امريكاييها بر سوريه مسلط نبودند، هيچوقت طرح امريكاييها در سوريه موفق نبوده، ميدانيد بارها امريكاييها طراحيهاي مختلفي عليه سوريه داشتند و هيچوقت هم موفق نبودند. بنابراين فاصله سياست ايران با تركيه در اين مورد است اما در كل مواضع تركيه با ايران نزديك است.
بسياري معتقدند كه موضعگيريهاي تركيه در قبال اسراييل براي امتيازگيري دوجانبه از كشورهاي اسلامي و كشورهاي غربي بوده است. اين موضع تا چه اندازه قطع به يقين است؟
ببينيد حزب حاكم بر تركيه كم و بيش اسلامي است. بههرحال به يك سري اصول و شعائر اسلامي و مناسك اسلامي هم اعتقاد دارد و هم پايبند است.
بعضي از مواضعي كه آقاي اردوغان در قبال اسراييل اتخاذ كرد، مواضع خوبي بود. مثلاً موضوع ارسال كشتي براي شكستن محاصره غزه، اقدامي سمبليك و مثبت بود. اما بايد به ياد داشته باشيم كه تركيه عضويي از ناتو است و بشدت دنبال عضويت در اتحاديه اروپا نيز است. يعني هيچوقت نبايد تركيه را با خودمان مقايسه كنيم.
مواضع ما اصولي است و منشأ گرفته از اعتقادات ديني و انقلابي ما است، با و جود آنكه رهبران حزب عدالت و توسعه تركيه مسلمان هستند اما در بعضي از شعائر ديني تلاش ميكنند اهداف ديگري را دنبال كنند و بعضي از كارهايي كه انجام ميدهند براي جلب نظر افكار عمومي مسلمانان منطقه است.
البته برخي نيز با بدبيني ميگويند كه حزب عدالت و توسعه به دنبال قدرت زمان عثمانيها است كه به اعتقاد من امري دستنيافتني است. البته در تحولات اخيري كه در منطقه صورت گرفت نخستوزير تركيه به مصر و تونس رفت و گفت بايد الگويتان تركيه باشد، بنابراين ميبينيد كه رقابتي در منطقه ايجاد شده است.
عدهيي از مردم اين منطقه ميگويند كه الگوي ما يك حكومت مردمسالاري ديني است ولي نه مانند ايران و همزمان آقاي اردوغان نيز به دنبال آن است كه يك حكومت لاييك در مصر و تونس سركار بيايد كه الگويش تركيه باشد.
تمام غربيها هم، همين موضوع را تبليغ ميكنند كه الگوي كشورها بايد تركيه باشد چون به هر حال تركيه كشوري است كه اسراييل در آنجا سفارت دارد، تركيه كشوري است كه با اسراييل روابط اقتصادي دارد، روابط سياسي دارد، روابط نظامي دارد. تركيه و اسراييل مانور مشتركي را همين اواخر با يكديگر داشتند.
بنابراين تركيه مخالفتش با اسراييل، مخالفتي سمبليك و محدود در همان چارچوبهاي كلي است كه غرب دنبال ميكند. هيچوقت آقاي اردوغان نخواهد گفت كه اسراييل نامشروع است، امكان ندارد كه اين حرف از تركيه شنيده شود. هيچ زماني آقاي اردوغان نميآيد به صراحت از حماس وحزبالله و مبارزاتشان عليه اسراييل حمايت جدي كند. هيچوقت نميگويد كه كل سرزمين اسراييل متعلق به فلسطينيها است.
او هيچوقت چنين حرفيهايي نخواهد زد اما بههرحال از كشتار بيرحمانه اسراييل ممكن است نقد و انتقاد كند و از محاصره غزه انتقاد داشته باشد.
بنابراين توقعات ما از تركيه بايد متناسب با شرايط باشد و همچنين با ساختار تركيه، سوابق و با شرايطي كه دارد. بنابراين طبيعي است كه تركيه با غرب و امريكا و در كنار آنها باشد، منتها با بياني كه خودش دارد و با چارچوبي كه آنها دارند.
گمان ميكنيد اسراييل موافق كنارهگيري اسد از قدرت باشد؟
اسراييليها موافق كنارهگيري بشار اسد از قدرت هستند چرا كه اسد همواره در برابر اسراييل مقاومت كرده است اما از اينكه بشار برود و ندانند آينده سوريه به دست چه گروهي ميافتد، نگران هستند. اين سخن معروف است كه: دشمن شناخته شده، بهتر از دشمن ناشناخته است.
بشار اسد دشمن شناخته شده براي اسراييل است. قدرت، سبك و سياستشان را ميدانند؛ به هرحال بشار اسد كم و بيش ادامهدهنده راه حافظ اسد است.
آقاي دكتر گفته ميشود كه جنابعالي مبدع طرحي در مجمع تشخيص مصلحت نظام هستيد كه به سياست خارجي كشور ميپردازد و ساز و كار آن را مشخص ميكند. توضيح مختصري از اين طرح ميدهيد كه در چه مرحلهيي است و چطور تهيه ميشود؟
هر كميسيوني در مجمع مسوول بررسي موضوعاتي است كه از آغاز دوره به آن واگذار ميشود. اين موضوعات در كميسيونهاي سياسي، دفاعي و امنيتي مجمع بررسي ميشود و بحثي كه در حوزه سياست خارجي مورد بررسي قرار ميگيرد يكي از اين موارد است.
مسووليت اين طرح با شمااست؟
بله، يكي از موضوعاتي كه قبلا بحث و بررسي شده و الان در دستور كار مجمع است، بحث اولويتهاي سياست خارجي ايران است، يعني سياستهاي كلي راجع به روابط خارجي ايران كه در اين كميسيون بحث شده و مواردش به تصويب رسيده است كه در مجموع حدود 21 بند دارد؛ در صحن علني مجمع و سه يا چهار جلسه گذشته مورد بحث قرار گرفته و قاعدتا در جلسه آينده نهايي خواهد شد.
در اين طرح چارچوب سياست خارجي مورد بحث قرار گرفته، عمدتا اينكه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بايد يك سياست فعال و تاثيرگذار در صحنه منطقه و بينالملل باشد. در ذيل آن، بحث تاثيرگذار بودن و تعاملگرا بودن سياست خارجي و نكات مهمي كه در سياست خارجي بايد مورد توجه باشد، مطرح شده است.
از جمله بحث بيداري اسلامي و اينكه جمهوري اسلامي ايران بايد تلاش كند، كشورهايي كه در مسير بيداري اسلامي هستند به اهدافشان دست پيدا كنند و انقلاب آنها توسط قدرتهاي سلطهگر مصادره نشود. حمايت از ملتهاي مظلوم بهويژه فلسطين، براي دستيابي به اهدافشان جزو بندها است، بحث تقابل با سياستهايي كه سلطهگران در مجامع عمومي، سازمانهاي بينالمللي دارند و بحث يكجانبهگرايي و مقابله با آن، بحث انرژي، بحث محيط زيست و بحث تروريسم. بحث حمايت از ايرانيان خارج از كشور، بحث ترويج زبان فارسي و تمدن ايران، بحث معرفي اسلام و انقلاب اسلامي و ديگر موارد.
مهمترين بخشي كه بيشتر مورد مانور قرار گرفته است، بحث تنشزدايي بود؟
بله، همينطور است. يكي از بندها هم بحث تنشزدايي و جلوگيري از تنشهاي غيرضرور در روابط خارجي است. تنشزدايي و مقابله با شكلگيري سازوكارهاي مخالف منافع ملي در سطح بينالمللي و منطقهيي و پرهيز از تنشهاي غيرضرور جزو بندهاي اين سياست است.
ارتباط نزديك با كشورهاي همسايه و كشورهاي اسلامي جزو بندهاي اين مصوبه است، حل و فصل مسائل مهمي كه بين ما و كشورهاي همسايه وجود دارد هم جزو بندهاي اين مصوبه است.
پس از تصويب در مجمع اين مصوبه به چه شكل زمينه اجرايي پيدا ميكند؟
اصولاً سياستهاي كلي پس از تصويب خدمت رهبري ارسال ميشود و پس از آن رهبري با اعمال نظرات اصلاحيشان، آن را ابلاغ ميفرمايند، چون مجمع در زمينه سياستهاي كلي نقش مشاور رهبري را دارد.
مانند اصل 44؟
مشابه همان است، بنابراين اينها در نهايت وقتي نهايي ميشود خدمت رهبري تقديم ميشود و در نهايت از طرف ايشان به همه ارگانهاي مربوط ابلاغ خواهد شد مانند مجلس، دولت و ساير ارگانها.
البته يك مصوبه ديگري هم ما داريم كه ممكن است دنباله اين مصوبه باشد يا حتي با اين مصوبه ادغام شود كه راجع به سياستهاي جمهوري اسلامي ايران نسبت به مجامع بينالمللي و سازمانهاي غيردولتي است.
در فضايي كه هر روز با هجمه و حملات جديدي مواجه ميشويم، سياست خارجي ما بايد به چه صورت باشد؟
در حالحاضر سياست خارجي ما منفعل نيست و در صحنه تحولات منطقه فعال است اما در حدي كه مورد انتظار ما است فعاليت نداشته. شما ديديد كه حتي بعضي از نمايندگان مجلس نيز با انتقاد از اين روند گفتند كه چرا سياست خارجي ما فعال نيست.
چون تحولات بسيار بزرگي بهوقوع پيوسته و در حال وقوع است. تحول مصر يك تحول بسيار عظيم و بزرگ بوده گرچه اين تحولات اگر اسمش را انقلاب بگذاريم، هنوز به اهداف نهايي دست نيافته و در مراحل اوليه است. يعني در مصر هنوز گروهي كه حاكم هستند، نظاميان هستند حالا تا انتخابات برگزار شود و رييسجمهوري انتخاب شود فاصله زيادي وجود دارد. تونس هم همينطور. در بحرين همينطور.
بنابراين خيلي مهم است كه سياست ما در اين زمينه فعالتر باشد وبه رسالت تاريخي خودمان عمل كنيم. اتفاقاً در اين سياست كلي كه در مجمع تصويب شده يك بند هم در رابطه با تحولات منطقه است و اقداماتي كه سياست خارجي ما در اين زمينه بايد انجام دهد.
درباره سوريه هم همينطور است؟
نسبت به سوريه قدم اول بحث اين بود كه فشارهايي به اين كشور تحميل شد تا بتوانند حكومت سوريه را سرنگون كنند و اگر از اين كشورها سوال شود كه بعد از اسد چه كسي ميخواهد حاكم شود، خودشان هم نميدانند. خود غربيها هم در اين زمينه نگرانيهايي داشتند كه آينده سوريه چه خواهد شد.
مرحله بعدي بحث دفاع از مردم سوريه بود، اصل دفاع از مردم سوريه موضوعي است كه در چارچوب همان سياستهاي كلي و روشي كه ما در كل منطقه دنبال ميكنيم قابل بررسي است.
در اين مقطع سياست خارجي ما بايد از ملت سوريه حمايت كند، مردم يكسري خواستههايي دارند كه بايد حمايت شوند. حوادثي در اين كشور رخ داده كه ما را نگران كرده، ما احساس كرديم كه برخي از كشورها مداخله ميكنند و از طريق ارسال پول، اسلحه و امكانات به مخالفين حكومت سوريه كه نگرانكننده بود در امور اين كشور دخالت ميكنند.
مرحله بعدي اين بود كه ما با گروههايي كه در سوريه فعال هستند، اما نه با همه گروهها مذاكراتي داشته باشيم. اين گروهها در بعضي از موارد اعلام كردند چرا ايران با ما مذاكره نميكند بنابراين شايد در مقطعي بد نباشد كه ايران تلاش كند به ديدگاههاي اين گروهها گوش كند.
ما از اصل آزادي در سوريه و دستيابي مردم به حقوق مشروعشان حمايت ميكنيم. البته معتقديم كه غرب و بعضي كشورها توطئههايي در منطقه عليه سوريه دارند كه بايد با آنها مقابله كنيم و در نهايت اگر ايران نقش ميانجي داشته باشد بسيار مناسب است.
منبع: اعتماد