ابراهیم اخلاصی
پژوهشگر و نویسنده
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
کتاب ابرطبقه در قالب ۹ فصل در سال ۲۰۰۸ میلادی توسط دیوید راتکاف به رشته تحریر در آمده است. راتکاف مدعی است در طول تالیف این پژوهش موفق به شناسایی شش هزار نفر در طیف ابر طبقه گردیده است که در هر یک میلیون نفر یک نفر را در سطح جهان شامل می شود، وی از سویی نگاهی وسیع و عمیق به نابرابری های موجود در عرصه های ثروت و قدرت جهانی دارد و از سوی دیگر به معرفی یک نقطه استراتژیک بنام داووس می پردازد که به موقعیتی کانونی برای تجمع چهره های ابر طبقه در نشست سالانه اقتصاد جهان و تصمیم گیری در باره فرآیند های مختلف جهانی شدن وجهانی سازی تبدیل گردیده است.
به جرات می توان گفت اثر معروف و مشهور دیوید راتکاف نویسنده آمریکایی کانادایی، باعث گشوده شدن دریچه ای نو و تفسیری جدید از مولفه قدرت در مناسبات سیاسی اقتصادی گردیده است و البته که به حرکت بازیگران سیاسی در دهه های آینده نیز شکل خاصی خواهد داد. قدرت مساله ای است که در طول تمامی تاریخ چالش برانگیز بوده و این عنصر بطور پیوسته، دارای ارتباطی نزدیک و معنادار با عنصر ثروت بوده است، تلاش برای تصاحب و در اختیار گرفتن این دو مولفه مهم باعث گردیده است تا علاوه بر شکل گیری یک مبارزه پایان ناپذیر بین انسانها، عرصه های کلان سیاسی اقتصادی کشورها و بازیگران مختلف بین المللی نیز بطور مداوم درگیر تولید و بازتولید منازعات و مناقشات بزرگ برای تحکیم قدرت و افزایش ثروت گردند.
به روشنی می توان تعریف راتکاف از قدرت را در نقطه مقابل تعریف فوکو از قدرت دانست زیرا فوکو معتقد است قدرت مولد، متکثر و در لایه های مختلف اجتماعی شکل می گیرد و گسترش می یابد لکن راتکاف قدرت را عامل اصلی تولید و بدست آوردن ثروت می داند که دارندگان قدرت بواسطه آن می توانند جهان کنونی و آینده را بوسیله آن اداره نمایند. از نگاه راتکاف انتخاب یک نفر از بین یک میلیون نفر یک فرصت منحصر بفرد و کم نظیر است که باعث می شود در یک سلسله مراتب جبری و در عین حال طبقاتی، تفوق و برتری یک گروه اقلیت بر یک گستره اکثریت تامین شده و در شرایط زمانی نامعینی به یک متغیر ثابت و تغییر ناپذیر و در یک محور کانونی جهانی به نام داووس تبدیل گردد.
راتکاف در نوشته های خود پای ساموئل هانتینگتون را هم به میان می کشد و به نقل از او می نویسد: انسان داووسی یک شهروندی جهانی و یک رهبری بلامنازعه است که مرزها با وجود او به نحو فزاینده ای بی معنا و بی مفهوم گردیده است و انسان داووسی همان است که پس از جنگ جهانی دوم، جهانی سازی و باز مهندسی و ساخت مجدد جهان مبتنی بر منافع صاحبان اندیشه و تصمیم را پیگیری و تعقیب می نماید.
راتکاف در تکمیل مطالب هانتینگتون می نویسد: وجود انسان داووسی بیانگر ظهور یک طبقه ی رهبری جدید جهانی در عصر ماست، طبقه ای که ریشه در اندیشه سرمایه داری سود محور داشته و نفع شخصی را مبنای ساخت تصمیمات جهانی می داند. نویسنده این طبقه را نخبگان بی وطن می داند که فراتر از مرزها و گسترده تر از قلمروها، در حال تشکیل جامعه ای ویژه و جهانی جدید برای باز توزیع قدرت، نفوذ و حاکمیت خود و خواسته های هدایت شده می باشند.
راتکاف با توجه و تمرکز بر یک نفر در هر میلیون نفر، به تحلیل موقعیت افراد تشکیل دهنده ابرطبقه می پردازد و مهم ترین گروه ابرطبقه را رهبران امور مالی و تجاری و سپس صاحبان نقش های اقتصادی و اجتماعی بزرگ جهانی می داند که در بسیاری از مواقع، همطراز دولتها یا حتی فراتر از آنها حرکت می نمایند.
یکی از نکات مهم و محوری در نوشته های راتکاف، توجه به لایه بندی های قدرت در حوزه رهبران ادیان و مذاهب و گروه هایی با گرایشات آسمانی است که معرفی 43 دین دنیا و انتخاب بیست آئین برتر با بیش از یک میلیون طرفدار از مصادیق بارز آن بشمار می رود. نکته مهم تر آن است که تمرکز او بر دو دین اسلام و مسیحیت با بیش از یک میلیارد پیرو شکل ویژه ای دارد و لذا ارزیابی قدرت رهبران دینی در خاورمیانه بخصوص ایران را حائز اهمیت فراوان می داند.
نویسنده عنصر زمان را برای اعضای ابرطبقه ارزشمندتر از طلا و نفت می داند که در مسیر اجرای برنامه ها و اهداف جهانی مورد بهر برداری قرار می گیرد، وی در مقابل به بررسی نابرابری ها، واکنش ها و نظم جدید جهانی می پردازد و می نویسد: نابرابری بین فقیر و غنی، دیرپاترین و مهلک ترین بیماری تاریخ بشریت است.
تحلیل زوایای متنوع عناصر قدرت نهادها، پول، سیاست و زور در جوامع نشان می دهد شتاب هیچ عرصه ای در جهان امروز به اندازه تحولات موجود در حوزه پولی و تجاری نمی باشد و هیچ جریانی نیز به این اندازه، با تحولات جهانی منطبق و سازگار نبوده است که البته محور قرار گرفتن پول و تجارت به عنوان محور همه چیز از اولویت های اصلی اعضای فرا طبقه می باشد.
راتکاف با تاکید بر گسل سیاسی در قرن بیست و یکم، این عصر را عصر نامتقارن می داند که بر شرایط کنونی جهان تسلط دارد. لذا نتیجه این جملات را با جمله ای از آیزنهاور تکمیل می نماید که: هر ناو جنگی که به آب انداخته میشود دستبردی است به جیب گرسنگان بی تن پوش که از سرما بر خود می لرزند. نویسنده با تاکید بر سقوط غول ها و ظهور جنگ سالاران و ترسیم نهادهای نظامی در جهان کنونی، آن را به عنوان حلقه ای از ابر طبقه می داند و زیر شاخه های این جریان عظیم صنعتی نظامی را نیز: حرفه ای های نظامی، تولید کنندگان سلاح، پیمانکاران دفاعی و سیاستمداران غیر نظامی بشمار می آورد و تروریست های بین المللی را نیز از اعضای مهم فرا طبقه قلمداد می نماید که در حوزه تجارت تسلیحات و گسترش زور و خشونت در شرایط خاص اقدام می نمایند.
توان تفکر و اندیشه از ویژگی های مهم ابر طبقه است که راتکاف را وادار می سازد به تبیین دو مولفه قدرت انقلابی اینترنت در فرهنگ سازی و دامنه ی قدرت رسانه های خبری اینترنتی بپردازد. دنیا قرن هاست منتظر ختم دوران سیطره تاریخی نهادهای دینی بر علم را اعلام نموده است، لکن گویی چنین نیست. زیرا قدرت دین با بهره گیری از قابلیت رسانه های نوین جهت سهولت بخشیدن به یک نوزایی دینی و احیاء و توانمند سازی مولفه ای مهم از ابر طبقه جهانی بشمار می رود که رهبران مذهبی به ویژه در ایران را در جایگاه مناسبی قرار داده است. لذا این جریان قدرتهای بزرگ را مجبور ساخته است تا در خصوص تحولات خاورمیانه و ایجاد شرایط صلح و ثبات با هماهنگی عمل نمایند. زیرا بدون مشورت و توافق با اینگونه رهبران دینی، موفقیتی بدست نخواهد آمد.
راتکاف در یک جمله پر مناقشه و پس از بیان مولفه های تاثیر گذار در چارچوب عضویت در ابرطبقه جهانی می نویسد: تاریخ تبدیل به روایتی از کشمکش بین ثروتمندان و قدرتمندان از یک سو و انسانهای بخت برگشته و بینوا از سوی دیگر گردیده است که این معامله نابرابر در همه دورانها وجود داشته است. زیرا ثروتمندان هم سود امروز و هم امتیاز فردا را می خواهند و فقرا و ناتوانان به خرده نانی برای امروز و آرزویی برای فردا قناعت می نمایند که البته این معامله ناعادلانه تا قیامت دوام نخواهد داشت.
هر چند مرور کلمات و جملات دیوید راتکاف داستانی آشنا و حکایتی امروزی و در عین حال غم انگیز است، لکن آنچه حاکمان سیاسی باید بدانند و مرور نمایند رجوع و تمرکز بر مفهوم قدرت واقعی در پس نگاه میشل فوکو (قدرت اجتماعی) قرار دارد که اهمیت استراتژیک داشته و با بیان سطوری از آن، این نوشتار به پایان می رسد:
قدرت را باید در ظرف کاربردها و تاثیراتش تحلیل کرد زیرا قدرت تنها در موارد اعمالش مشخص می شود که یکی از آنها توجه به قدرت در اعمال اجتماعی است که اثرات آن به صورت ویژگی های ریز، سیال و غیر محسوس ظهور می یابد.
قدرت مولد و تاسیس کننده است و برای آماده کردن بدنها و ذهن ها عمل می نماید، قدرت متکثر است و از سوی یک مرکز سیاسی اعمال نمی شود بلکه از جاهای بی شماری نشات می گیرد که یکی در لایه های مختلف اجتماعی است.
قدرت در همه جا وجود دارد نه به این دلیل که هر چیزی را در بر می گیرد بلکه به این دلیل که از همه چیز ناشی می شود، قدرت یک ساختار، نهاد و دارایی نیست بلکه قدرت نامی است که ما به یک وضعیت پیچیده استراتژیک می دهیم.
کلید واژه ها: قدرت و ثروت، مولد و متکثر، ابر طبقه، نوزایی دینی، باز مهندسی، نابرابری، داووس, عصر نامتقارن, دیوید راتکاف, میشل فوکو