اسلام ذوالقدر پور دکترای سیاستگذاری عمومی
مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc
خیزش ملت که با عنوان بسیج شهروندان در ادبیات سیاسی و اجتماعی مورد توجه سیاستگذاران و حکمرانیها قرار میگیرد، به عنوان یکی از مهمترین چالشهای سیاستگذاری عمومی مورد توجه قرار داشته و بسیاری از نیات و اهداف حکمران نیز در همین قالب طراحی و اجرا میگردد.
بسیج شهروندان در دولتهای شکننده (نابسامان) و دولتهای سامانمند، دو الگوی بسیار متفاوت دارد. بسیج برای دولتهای شکننده به عنوان یک مؤلفه مشروعیت آفرین برای دولت مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. بسیج در دولتهای سامانمند و با ثبات به عنوان یک مؤلفه پویایی جامعه مدنی و حقوق شهروندی توصیف میگردد.
دولتهای شکننده (مستبد و دارای نظام سیاسی و اداری نامشروع یا مشروعیت ضعیف) که نیاز به مشروعیت دارند به شدت به دنبال بسیج شهروندان حامی بوده و حامیپروری از ستونهای اصلی حکمرانی آنان محسوب میگردد. فرایندی که به عنوان مؤلفه تضمین بقای سیاستها و حکمرانی مورد استفاده قرار گرفته و سطح بالایی از اقتصاد، سیاست و … جامعه را هزینه همین حامی پروری و مشروعیتسازی جعلی مینماید.
دولت شکننده و مستبد از رویِ دیگر بسیج سیاسی و اجتماعی شهروندان که به خیزش ملت مشهور است، هراس داشته و آن را تهدید بزرگ برای بقای حکمرانی خود قلمداد میکند.
خیزش ملتها که الگوی چرخهای دارد و نمونههای بسیاری در تاریخ داشته است، به عنوان یک مؤلفه اصلاح یا تغییر حکمرانی در تاریخ روابط بین الملل تکرار شده و مورد توجه بوده است. نمونههای بسیاری از خیزش ملتها یا خیزش شهروندان و پیامدهای منطقهای و جهانی آن را میتوان طی همین 5 دهه اخیر مشاهده نمود. خیزش ملت ایران که پیامدهای منطقهای و جهانی آن هنوز نیز بر مناسبات جهانی سایه دارد.
الگویی همانند خیزش ملتهای عربی و اسلامی در یک دهه قبل که با عنوانهای: بهار عربی، بهار اسلامی، بیداری اسلامی و … توصیف میشود، یکی از چرخههای هراسناک خیزش یا طوفان سیاسی و اجتماعی است که پیامدهای غیرقابل پیشبینی آن میتوانند به سرنگونی بسیاری دولتهای شکننده و مستبد منجر گردد. فرآیندی که حکمرانیهای عربی که در بهار عربی بقای خود را حفظ نمودند، از بروز مجدد آن هراس دارند.
اکنون که جهان در اوج وضعیت آنارشیک و هابزی قرار دارد، عملیات طوفان الاقصی محور مقاومت علیه اسرائیل میتواند به طوفان خیزش عربی و اسلامی علیه حاکمان مستبد تبدیل گردد. روندی که پیامدهای پیشینه آن در تحولات بیداری عربی تاکنون ادامه دارد و دولتهای شکننده عربی و اسلامی را به شدت هراسناک نموده است.
سکوت یا عدم اراده بسیاری دولتهای عربی و اسلامی در مقابل نسل کشی و پاکسازی نژادی در غزه و فلسطین از سوی اسرائیل را میتوان در چارچوب همین ترس حاکمان جهان اسلام و دنیای عرب مورد بررسی قرار داد:
یکم – ترس دولتهای شکننده عربی از خیزش پسا طوفان الاقصی: حمله شگفتانگیز حماس به درون شهرکهای اسرائیلی، ناتوانی و شکست سیستم نظامی، اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در مقابل این حمله در 7 اکتبر 2023، به عنوان یک چالش و تهدید بزرگ برای برخی حکمرانیهای مستبد عربی و اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است.
فرآیندی که بقای خاندانهای حاکم و رهبران مستبد جهان اسلام و دنیای عرب را تهدید نموده، تحولات بهار عربی و پیامدهای آن را در ذهن این حاکمان بازآفرینی نموده از احیای جنبشهای مردمی ضد استبدادی پس از طوفان الاقصی هراسان نموده است. در چنین شرایطی است که حاکمان عربی به جای حمایت آشکار از طوفان الاقصی و یادآوری آرمان بزرگ آزادی قدس، به سکوت و بلکه محکومیت عملیات نظامی حماس علیه اسرائیل پرداختند!
چرا دولتهای عربی از حماس و گروههای مقاومت فلسطینی حمایت نکردند؟
این پرسش را میتوان از تأثیرگذاری بینظیر عملیات طوفان الاقصی بر افکار عمومی جهان عرب مشاهده نمود که با طوفان الاقصی بسیار شادمان شده و خود را برای پیروزی نهایی بر اسرائیل آماده ساخته بودند. طوفان الاقصی میتوانست مانند جرقهای در انبار باروت آرمانها و احساسات ملی و دینی جهان عرب باشد که دولتهای مستبد منطقه را با آتش اعتراضات شهروندان روبرو ساخته و سرنگون سازد.
شاید سکوت سران عرب در مقابل نسل کشی و پاکسازی نژادی اسرائیل در فلسطین و بهویژه غزه، بر این انگاره سیاستگذاران عربی استوار باشد که:” نابودی غزه و کشتار زنان و کودکان فلسطین و غزه میتواند از فشار جنبشهای اعتراضی آینده در جهان عرب بکاهد!”
دوم – خطر احیای ناسیونالیسم عربی: روحیه انقلابی و آزادیخواه گروههای مقاومت و شهروندان فلسطینی بهخصوص غزه، برای دولتهای شکننده عربی منطقه به مثابه شمشیری آخته است که میتواند تمام سرمایههای چند دهه تلاش خاندانهای حکمران عربی در کنترل موجهای ملی گرایی دنیای عرب را نابود سازد.
ملی گرایی عربی معاصر که ریشه در تحولات آرمان آزادی فلسطین و قدس دارد، چالشی بزرگ برای دولتهای شکننده عربی است که توسط خاندانهای سرمایه دار خاص اداره میشوند. حاکمان عرب کنونی به خوبی از پیامدهای طوفان الاقصی در احیای ناسیونالیسم عربی آگاه بوده و میدانند که بیداری ملی گرایی دنیای عرب به معنای پایان حکمرانی آنان خواهد بود.
یاد جنبشها و موجهای ملی گرایی عربی شکست خورده دولت ملتهای عربی بهویژه در دهههای 1950 تا 1970 در مقابل گسترش ژئوپلیتیک اسرائیل و موفقیت شگفتانگیز حماس در نفوذ به اسرائیل در اکتبر 2023، افکار عمومی عربی را به سوی احیای ملی گرایی عربی با تغییر حکمرانی و رهبران عربی سازشکار متمایل مینماید، بنابراین حاکمان دنیای عرب به شدت بر عدم پیروزی حماس در مقابل اسرائیل اصرار داشته و سرمایهگذاری نمودهاند.
*
خیزش ملتها در عصر کنونی نیاز به بسیج شهروندان در مقیاس منطقهای و جهانی دارد تا با توسل به یک پدیده یا ابزار سیاسی و …، همسو شده و به تغییر یا اصلاح وضعیت منطقه یا حکمرانیهای موردنظر اقدام نمایند.
عملیات طوفان الاقصی توسط گروههای مقاومت بهخصوص حماس در 7 اکتبر 2023 بیش از آنچه نتایج نظامی داشته باشد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و هویتمحور در جهان عرب داشته است. پیامدهایی که هویت و سیاستگذاری سازش حکمرانی خاندانهای عربی را تهدید نموده و خیزش ملتهای عربی و اسلامی علیه رهبران عرب را تحریک و تقویت مینماید.
نباید فراموش نمود که طوفان الاقصی، الگوی تغییر ملی گرایی عربی علیه ایران و محور مقاومت را به مسیر اصلی خود یعنی احیای ناسیونالیسم عربی ضد اسرائیلی و مخالف سازش اعراب با اسرائیل، بازگردانده و تاکتیک مقابله با ایران برای تضمین بقای دولتهای شکننده عربی را خنثی نموده است.
سکوت و عدم اراده دولتها و رهبران عربی در مقابل پاکسازی نژادی و کشتار شهروندان غیرنظامی فلسطینی از سوی اسرائیل، جلوهای از هراس دولتهای عرب از پیامدهای سیاسی و اجتماعی طوفان الاقصی در کشورهای خود بهویژه خیزش ملتهای عربی علیه حاکمان خویش و تکرار تجربه هولناک بهار عربی برای دولتهای عرب میباشد.