فتح الله حسینی(کارشناس مسائل بین الملل)
مقدمه:
نتایج انتخابات تونس و جشن سرنگونی سرهنگ قذافی در لیبی، آخر هفته خوشایندی را برای سران کاخ سفید که با قدرت گیری بازیگر جدیدی به نام اسلام سیاسی در شمال آفریقا مواجه شده اند، رقم نزد. انعکاس صدای اسلام گرایان در جشن لیبی همراه با پیروزی اسلام گرایان در انتخابات تونس، سقوط دومینوی نظام های طرفدار غرب را به نمایش گذاشت. مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی در سخنرانی اش به مناسبت آزادی کشور از دیکتاتوری 42 ساله قذافی گفت که : «ما یک کشور اسلامی هستیم. ما دین اسلام را به منبع حکومت جدیدمان قرار می دهیم. قانون اساسی کشور مبتنی بر شریعت اسلام خواهد بود.» هنگامی که عبدالجلیل از برداشتن موانع قانونی برای چندهمسری و هم چنین برقراری نظام بانکی اسلامی بدون ربا خبر داد با فریاد الله اکبر مورد استقبال قرار گرفت. ماهیت انقلابیون لیبیایی که به جنگ با پادشاهی قذافی پرداختند در مقایسه با آن هایی که به مذاکره با دولت های غربی اقدام کردند یا آن هایی که با حمایت ناتو دست به اقدام زدند، اسلامی تر می نماید. در واقع در سخنرانی اعلام آزادی کامل لیبی در بنغازی غیبت محمود جبریل بسیار ملموس بود، نخست وزیر موقتی که توسط غرب حمایت می شد و به دستور اسلام گرایان و نظامیان کنار گذاشته شد چون به تلاش برای منزوی کردن انقلابیون متهم شده بود.
اسلام گرایان در تونس و لیبی:
اظهارات عبدالجلیل بر این موضوع تاکید دارد که احتمال این که لیبی پس از قذافی ماهیتی اسلامی داشته باشد بسیار زیاد است. لیبی پس از پشت سرگذاشتن یک دوران دیکتاتوری 42 ساله و با توجه به این که کشور از همان زمان شروع انقلاب میان رقبای قبیله ای و محلی تقسیم شده و سرمایه گذاری های کشورهای اسلامی نشان دهنده این موضوع است که بعضی از مدل های اسلام سیاسی در رقابت با لیبرال ها پیروز خواهد شد.
در تونس جایی که 90% واجدین شرایط در اولین انتخابات دموکراتیک شرکت کرده اند، یک مساله باقی می ماند و آن این که خواه حزب النهضه اکثریت این انتخابات را ببرد یا نه، باید یک دولت ائتلافی تشکیل شود. روز دوشنبه احزاب رقیب پیش از اعلام نتایج از رقابت متوجه شکست خود شده بودند چون می دانستند که حزب النهضه با اختلاف زیادی این انتخابات را خواهد برد. این در حالی است که رهبران حزب اعلام کردند که آن ها به دنبال ائتلاف هستند.چنین اتفاقاتی در تونس این تصور را ایجاد می کند که مصر هم با سرنوشت مشابهی در پیش رو دارد. در مصر رقابت اصلی بین اخوان المسلمین و سلفی ها ست تا این که بین اخوان المسلمین و لیبرال های سکولار باشد. هیچ گونه تضادی بین اسلام و دموکراسی وجود ندارد. احزاب سیاسی ای که مدعی الهام گرفتن از ارزش های اسلامی اند شامل حزب عدالت و توسعه ترکیه و سلفی های بنیادگرای رادیکال می شوند. در عراق پس از صدام از سال 2005 تاکنون همواره توسط ائتلافی از احزاب اسلام گرای شیعی رهبری می شوند.
در مورد حکومت هایی که در جهان عرب از طریق انتخاباتی آزاد به قدرت رسیده اند – که اغلب آن ها عناصر قدرتمندی از اسلام گرایی را دارند، به ویژه آن هایی که پس از سال ها دیکتاتوری سکولار ظهور کرده اند- می توان گفت که دنباله رو سیاست های آمریکا در قبال اسرائیل و ایران نیستند. البته باید به این نکته اذعان کرد که این مساله به معنای رابطه دوستانه و همگرایانه با غرب نمی باشد. و اگر واشنگتن هم چنان بخواهد درباره دستاوردهای سیاسی جهان عرب بر مبنای حمایت آن ها از سیاست اش در قبال اسرائیل و ایران قضاوت نماید، فقط باید روی حکومت های دیکتاتوری و سلطنتی تکیه کند.
تویتر که نقش برجسته ای در پوشش رسانه ای قیام های عربی ایفا کرده، قادر به تحت تاثیر قرار دادن نتایج انتخابات در این کشورها نیست. شاید یکی از دلایل این موضوع بدنامی سکولاریسم با اشخاصی همانند بن علی، قذافی، مبارک و صدام می باشد. احزاب لیبرال سکولار این کشورها ریشه در بخش مرفه طبقه متوسط شهری دارند و قادر به برقراری ارتباط با علایق اکثریت فقیر به عنوان مبنای اجتماعی اسلام گرایان نبوده اند.
اخیرا رشید الغنوشی در مصاحبه با فایننشال تایمز گفته بود که: «بن علی در سرکوب احزاب و نهادهای دموکراتیک موفق بود ولی در کنترل قلب و ذهن مردم ناموفق عمل کرد.» برزو دراگهی (Borzou Daragahi) معتقد است که: «ما در قلب مردم زندگی کردیم. ما با زبانی که مردم قادر به درک آن هستند صحبت می کنیم. ما همیشه با مردم زندگی کردیم. و به همین خاطر است که مردم ما را می شناسند.» دراگهی اضافه می کند که موفقیت انتخاباتی النهضه انعکاس توانایی این حزب در پیروزی برای «کسب حمایت مردم فقیر مذهبی است.» و در کشورهایی که بهار عربی اتفاق افتاده، این فقرای مذهبی اند که اکثریت را شکل می دهند.
با وجود این که احزاب اسلامی به شکل بی رحمانه ای توسط دیکتاتوری ها سرکوب شدند ولی با این حال آن ها سعی کردند تا از طریق برنامه های اجتماعی- رفاهی گسترده موجودیت خود را حفظ کنند؛ برنامه هایی که با هدف کاهش فقر تدارک دیده شده بود چون رژیم های اقتدارگرای فاسد توانایی پاسخ گویی به این نیازها را نداشت.
شاید بتوان دلیل پیروزی اسلام گرایان را حامل این پیام دانست که آن ها از اسلام با تعهد بر عدالت اجتماعی پیروی می کنند. رائولا خلف در فایننشال تایمز می نویسد که: «توانایی اسلام گرایان در سازماندهی و ارتباط برقرار کردن با جمعیت فقیر این فرصت سیاسی را نیز در اختیارشان قرار داده است.» وقتی در اطراف قاهره با مردم فقیر به صحبت می نشینید آن ها به شما خواهند گفت که چگونه اخوان المسلمین جایگاه هایی را در بیرون مدراس برای فروش لوازم التحریر با قیمت پایین ایجاد کرده و در ایام ماه مبارک رمضان به منظور عرضه خرما زیر قیمت بازار دکه های میوه فروشی را برقرار نموده است. در آن جا نامی از احزاب لیبرال نمی شنوید چون بر خلاف اسلام گرایان، آن ها زیر ساخت های خیریه راه اندازی نکردند.
خدمات اسلام گرایان شامل مراکز مراقبت از کودکان، امکانات آموزشی و بهداشتی می شد که همه این ها ناتوانی دولت را جبران می کرد و در ضمن کانالی سیاسی برای متخصصین طبقه متوسط بود تا از رژیم حاکم شان به دلیل سرسپردگی به قدرت های خارجی و بی اعتباریش ابراز تنفر نمایند. و از طرف دیگر این متخصصین مبلغ ایدئولوژی طبقه متوسط می شدند و از مهارت شان برای تقویت جایگاه اسلام گرایان قرار می گرفت.
اسلام گرایان و دموکراسی:
احتمال برقراری دموکراسی سکولار در جوامع عربی پس از انقلاب بستگی به اسلام گرایان دارد. این ایده هنگامی که توسط رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه مطرح گردید، تقویت شد. ماه گذشته، اردوغان در سخنرانی خود در مصر به اسلام گرایان گفت که: «از سکولاریسم نترسید.» او در این سخنرانی مقامات کشورهای عربی ای که در آن ها انقلاب صورت گرفته را به برقراری نظام سکولار تشویق نمود. البته این که اسلام گرایان مصری از اظهارت اردوغان دلخور شده و همین طور تردید در مورد چگونگی واکنش به خشونت اخیر که مصر را تا سر حد یک درگیری قومی پیش برد، موضوعی را عیان ساخت که چنین اظهاراتی به دور از درگ واقعیات کنونی کشورهای عربی می باشد.
تمایلات الغنوشی در تونس با ماهیت سکولاری که نخست وزیر ترکیه از آن صحبت کرد هم خوانی دارد. ولی مقامات حزب النهضه اعلام کرده اند که این حزب اولویت های خود را در دستیابی به «ثبات، بهبود اوضاع اقتصادی و برقراری نهادهای دموکراتیک» عنوان کرده و آمادگی خود را برای همکاری با هر شخص یا گروهی که خواهان تحقق چنین اهدافی می باشد، اعلام نموده است.
بسیاری از لیبرال های سکولار این گونه تصور می کنند که اسلام گرایان در قالب چنین شعارهایی می خواهند نوعی از دیکتاتوری دینی را برپا کنند ولی مردم فقیر و مذهبی تونس چنین دیدگاهی را قبول ندارند و حمایت خود از اسلام گرایان را نشان داده اند. علاوه بر این سرکوب دموکراسی توسط رژیم بن علی برای محروم کردن مردم از چنین خواسته هایی بوده است.
در تونس همانند سایر نقاط، اسلام گرایان به فکر قبضه قدرت نیستند و در ضمن آن ها بهتر از هر کس دیگری می دانند که باید به فکر تامین انتظارات اقتصادی مردم باشند خواسته ای که عامه جامعه برای مدتی طولانی به فکر برآورده کردن آن بودند. موضوعی که خود مسئولین حزب النهضه به آن اشاره کردند که به فکر ائتلاف با دیگر گروه ها برای رسیدن به اجماعی ملی می باشند. هم چنین در مصر اخوان المسلمین اعلام کرده که هدفش دستیابی به آرا بیشتر برای کسب اکثریت کرسی ها نمی باشد، بلکه انتخابات، رقابتی با سلفی های تندرو برای به دست گرفتن مراکز سیاسی کشور است. آن چه که انتخابات آخر هفته در تونس و جنبش آزادی لیبی آشکار ساخت این است که هر کسی که به دنبال انکار یا به حاشیه راندن مرکزیت اسلام سیاسی باشد، با توجه به روند دموکراتیزه شدن جهان عرب، خود به حاشیه رانده می شود.