مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تاریخ تحولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی سده معاصر ایران(1300-1400) – بخش  اول: دوره پهلوی(۱۳۰۴-۱۳۵۷)

اشتراک

سید سلمان صفوی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

مقدمه:

جایگاه ژئوپلیتیک ایران، همیشه نقش ویژه ای به ایران در رابطه با صلح و امنیت منطقه ای، جهانی داده است. لذا بررسی تاریخ تحولات مهم ایران، برای شناخت علمی ایران، منطقه و جهان اسلام ضروری است. روش تحلیل گفتمان، روش تحقیق این نوشتار است.

تاریخ سده معاصر ایران با کودتای انگلیسی رضاخان آغاز شد که به سقوط سلسله قاجار و برآمدن حکومت پهلوی انجامید. تاریخ سده معاصر ایران به دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی تقسیم می شود. دوره پهلوی سال های ۱۳۰۴-۱۳۵۷ و دوره جمهوری اسلامی که از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده است. در بخش اول این نوشتار، دوره پهلوی(۱۳۰۴- ۱۳۵۷) تحلیل می شود.

ایران در یک نگاه:

ایران کشوری است در غرب آسیا که در شمال غربی با ارمنستان و آذربایجان، در شمال با دریای خزر، در شمال شرق با ترکمنستان، در شرق با افغانستان، در جنوب شرق با پاکستان، در جنوب با خلیج فارس و دریای عمان و  از غرب با عراق و ترکیه هم ‌مرز است.

ایران با 1648195 کیلومتر مربع مساحت، پنجمین کشور بزرگ آسیا و دومین کشور بزرگ خاورمیانه (پس از عربستان سعودی) و با 85 میلیون نفر، هفدهمین کشور پر جمعیت جهان است. تهران، پایتخت و پر جمعیت ترین شهر ایران است. ایران یکی از مهمترین قدرتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی جهان اسلام است.

ایران خاستگاه یکی از قدیمی ترین تمدن های جهان است. این تمدن با تشکیل پادشاهی های عیلامی در هزاره چهارم قبل از میلاد آغاز شد. ایران نخستین بار توسط مادها، در قرن هفتم پیش از میلاد متحد شد و در قرن ششم پیش از میلاد به اوج سرزمینی خود رسید. زمانی که با تأسیس امپراتوری هخامنشی توسط کوروش بزرگ به یکی از بزرگ ترین امپراتوری های تاریخ جهان تبدیل شد و اولین ابرقدرت جهان گردید.

کشور ایران، جامعه‌ای با قومیت ها و فرهنگ‌ های گوناگون است. گروه قومی و فرهنگی غالب ایران، نژاد آریایی و برآمده از فارسی‌ زبانان است. در کنار آنها قومیت‌ های دیگری نظیر اقوام پرجمعیت آذری و کُرد وجود دارند. عموم اقوام فارس، آذری، کرد، لر، بلوچ و ارمنی تحت نام و پرچم ایران همدل متحدند. نوروز عید ملی همه ایرانیان از همه اقوام و ادیان و مذاهب است. ایرانیان پیرو مذاهب شیعه، سنی، مسیحیت، یهودیت و زرتشتیت اند. پیروان مذهب تشیع، اکثریت ملت ایران را تشکیل می دهند.  

دوره پهلوی:

دوره پهلوی به دو دوره رضا پهلوی (۱۳۰۴-۱۳۲۰) و محمدرضا پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۵۷) تقسیم می شود. در این دوره حکومت مطلق پادشاهی بر ایران حاکم بود. استبداد، فضای امنیتی جامعه، سرکوب آزادی های مدنی، سیاسی و مذهبی، تجددگرایی و سلطه بریتانیا و آمریکا بر حکومت ایران وَ استبداد و تظاهر به مدرنیسم از مشخصات بارز این دوره تاریک است.

دوره رضا پهلوی (1304-1320):

رضا خان با کودتایی در سوم اسفند ۱۲۹۹ با حمایت بریتانیا و سرنگونی حکومت قاجار در سال ۱۳۰۴؛ در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ خود را شاه خواند و در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ تاج گذاری کرد. مجلس ایران که تحت نفوذ بریتانیا بود، انحلال حکومت قاجار و سلطنت رضا پهلوی را تأیید کرد.

 تحولات آغاز سده معاصر ایران، با توجه به تحولات روسیه همسایه شمالی ایران و سیاست های کلان استعماری بریتانیا باید بررسی شود. انقلاب سوسیالیستی روسیه و سرنگونی حکومت تزاری و بر آمدن شوروی سوسیالیتسی در مرزهای ایران در آبان 1296 شمسی مطابق با اکتبر 1917 میلادی، تأثیر اساسی در سرنوشت سیاسی ایران داشت. با سرنگونی حکومت تزاری در روسیه، بریتانیا تا 1332 میدان دار اصلی سیاست های حکومت ایران و سلطه گر اصلی در ایران شد.

با توجه به امکان گسترش سوسیالیسم شوروی در ایران و شرایط ملوک الطوایفی کشور و ضعف دولت قاجار، بریتانیا درصدد برآمد با حاکم نمودن یک دولت مرکزی قوی در ایران، به حکومت ملوک الطوایفی پایان دهد تا ایران در آغوش سوسیالیسم شوروی نیفتد و همچنان تحت سلطه  بریتانیا و متحد غرب باقی بماند. بریتانیا در راستای تحقق سیاست های استعماری خود، با حمایت از کودتای سیدضیاء طباطبایی و رضا خان، سقوط قاجار و برآمدن حکومت پهلوی در ایران را سازمان دهی کرد.

رضا پهلوی در راستای سیاست استعماری بریتانیا، تحت تأثیر سیاست و حکومت سکولار ژنرال مصطفی آتاتورک در ترکیه، با اجرای سکولاریسم در ایران و تعطیلی کلیه نهادهای سنتی؛ شریعت اسلامی و حضور روحانیون را در قوه قضاییه ممنوع کرد. حوزه های علمیه، روحانیت و آزادی خواهان را به شدت تحت فشار و سرکوب قرار داد. نظام آمورشی سکولار را در ایران اجرایی نمود. ضمن تغییر شیوه پوشش سنتی، با اجباری کردن کشف حجاب بانوان، مردان را نیز به پوشیدن لباس غربی وادارکرد.

در دوران رضا پهلوی، آزادی های مدنی و سیاسی سرکوب شد. مطبوعات دچار سانسور و خفقان بودند و حکومت استبدادی کامل نظامی بر ایران حاکم بود. رضا خان جمعی از علما- روشنفکران و ملیون نظیر آیت الله سید حس مدرس[1] (نایب رئیس مجلس شورای ملی)، محمد فرخی یزدی (شاعر و مدیر روزنامه طوفان)، دکتر تقی ارانی، کلنل محمدتقی‌خان پسیان و رؤسای ایلات و قبایل لرستان  و کردستان را اعدام کرد. پیترآوری انگلیسی، اعدام سران کردها و لرها توسط افسران ارتش رضاخان را هولناک خوانده است.[2]

سرکوب قیام میرزا کوچک خان جنگلی (۱۲۵۷-۱۳۰۰) از اولین جنایات رضا خان بود. او پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن تحت عنوان سردار سپه، تصمیم گرفت حاکمیت خود را بر تمام خاک ایران مسجل کند. از جمله این اقدامات، سرکوب و حذف دولت‌های محلی از جمله دولت جنگل بود. در اواخر مهر ۱۳۰۰ قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوب قوای جنگل رهسپار رشت شدند و در برخوردهای جنگی بین دو قوا، نیروهای دولتی گاه پیشروی و گاه عقب‌نشینی می‌کردند.

سرانجام در پایان آبان ۱۳۰۰ نیروهای قزاق دولتیِ رضاخان با اتحاد با نیروهای تسلیم شده خالوقربان، سیدجلال چمنی، کربلایی نقره آلیانی و همچنین خوانین محلی سردار مقتدر تالش میرزا یوسف خان شفتی، طی حملات متعدد نیروهای جنگل را در جنگل های آلیان وادار به عقب‌نشینی کردند. میرزا کوچک خان پس از ده روز، همراه تنها یار وفادارش گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، به قصد مقر عظمت خانم فولادلو (حاکم خلخال) که همواره از میرزا حمایت می‌کرد، به جانب کوه‌های تالش حرکت کرد، اما گرفتار بوران و طوفان شد و سرانجام جمعه ۱۱ آذر ۱۳۰۰ در اثر محاصره و سرما در جنگل به شهادت رسید. قوای دولتی سر رهبر قیام جنگل  را جدا کرده، برای رضاخان به تهران فرستادند.[3]

رضا خان در جهت استقرار و تضمین قدرت مطلق خود، ضمن زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه و سرکوب مطبوعات و احزاب مستقل، مصونیت پارلمانی نمایندگان را نیز ملغی کرد. او به تدریج حتی منورالفکرهای حامی خود مانند محمدعلی فروغی و همکارانی از قبیل علی‌اکبر داور، سردار بهادر بختیاری و عبدالحسین تیمورتاش را از قدرت حذف کرد و حکومت استبداد فردی را بر ایران حاکم نمود.

در سال ۱۳۰۷ آیت الله سیدحسن مدرس از رهبران سیاسی ایران دستگیر و در 1316 توسط عمال رضاخان به شهادت رسید. همزمان با دستگیری آیت الله مدرس، قانون لباس متحدالشکل به اجرا درآمد و پوشیدن لباس روحانیت صرفاً با مجوز دولت ممکن‌ شد .تغییر لباس ایرانیان از لباس سنتی به مدل غربی، از جمله قوانین مصوبه در سال‌های نخست حکومت رضاخان بود. نیروهای نظامی و انتظامی برای اجرای این قوانین گاه به روش‌های بسیار خشن متوسل می‌ شدند.

حمله به حرم رضوی در 21 تیر 1314 لکه ننگی بر حاکمیت پهلوی بود. اهالی مشهد در اعتراض به قانون اجباری تغییر لباس به سبک غربی و حصر آیت الله سیدحسین قمی در مسجد گوهرشاد تجمع نمودند. بر اساس ابلاغیه جدید حکومت، مردان باید به جای کلاه، کلاه پهلوی یک‌ لبه (شاپو / کلاه اروپایی لبه‌دار) بر سر بگذارند و به جای کفش سنتی و گیوه، کفش‌های فرنگی بپوشند. در این تجمع که در تیر ماه ۱۳۱۴ برگزار شد، محمدتقی بهلول سخنرانی کرد و مردم با نیروهای دولتی درگیر شدند. تحصن به شدت سرکوب شد و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته و شماری زخمی شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر و تبعید شدند. تولیت آستان قدس رضوی (اسدی) نیز اعدام شد و فروغی از سوی رضاخان برکنار شد.[4]

زندانیان موسوم به ۵۳ نفر:

منظور از ۵۳ نفر، جمعی از زندانیان سیاسی است که در حکومت رضاشاه در سال ۱۳۱۶ بازداشت شدند. این زندانیان که اکثراً در زندان شماره ۲ قصر (در بندهای ۲ و ۷) زندانی بودند، غالباً تمایلات سوسیالیستی، ملی و نوگرایانه داشتند و شماری از آنها بعداً حزب توده ایران را بنیان گذاردند. معروف ترین آنها دکتر تقی ارانی، دکتر احسان طبری، عبدالصمد کامبخش، ایرج اسکندری، رضا رادمنش، خلیل ملکی، انور خامه ای و بزرگ علوی بودند.

پیمان سعدآباد:

در تیرماه ۱۳۱۶ بر اساس طرح و منویات بریتانیا، پیمان سعدآباد بین ایران، افغانستان، ترکیه و عراق منعقد شد. بریتانیا در آن زمان نفوذ گسترده‌ای در سراسر خاورمیانه داشت. بریتانیا از سال‌ها قبل درصدد ایجاد مانع مؤثری در جنوب شوروی سوسیالیستی بود تا از توسعه‌طلبی و نفوذ سوسیالیسم به سمت خلیج فارس و مناطق نفت‌خیز منطقه جلوگیری کند. به همین دلیل با تمهیدات جدی و مؤثر، زمینه انعقاد یک پیمان منطقه‌ای بین دولت ‌های تحت نفوذ خود در خاورمیانه را فراهم نمود.

سیاست خارجی رضا شاه:

با سقوط امپراطوری روسیه در سال ۱۹۱۷ و سقوط امپراطوری عثمانی در سال  ۱۹۲۱ و ظهور شوروی سوسیالیستی در سال ۱۹۱۷، ساختار قدرت جهانی تغییر پیدا کرد. سیاست رضا خان در این دوره وابستگی به بریتانیا، نزدیکی به آلمان، ایتالیا، فرانسه و ترکیه بود. اساس سیاست خارجی رضاخان در چارچوب منافع راهبردی بریتانیا بود..

برکناری رضا شاه:

با وقوع جنگ جهانی دوم، ارتش های بریتانیا و شوروی از جنوب و شمال وارد خاک ایران شدند و ارتش مدرن رضا پهلوی حتی یک روز مقابل آنها مقاومت نکرد. پس از اشعال نظامی ایران، با توجه به بدنامی رضا پهلوی در سرکوبی ملت، جهت بازسازی ایران به عنوان جبهه ای در مقابل آلمان، بریتانیا به این نتیجه رسید که برکناری او در راستای منافع راهبردی آنهاست. لذا برکنار و فرزندش محمدرضا به عنوان شاه ایران معرفی شد. رضاخان که با نظر بریتانیا برآمد و سقوط کرد، در تاریخ 30 شهریور 1320 از ایران به جزیره موریس در افریقا تبعید شد و همراه خانواده‌اش از طریق بندرعباس با یک کشتی بریتانیایی به جزیره موریس انتقال یافت.

میراث رضا شاه:

رضاخان نقش مخربی در تاریخ معاصر ایران داشت. او با نهادینه کردن نفوذ فرهنگ استعماری بریتانیا در ایران، استقرار تجدد غربی را در ایران بنیان نهاد. سلطنت طلبان رضا شاه را معمارمدرن سازی ایران می خوانند، اما نوسازی های رضا شاه جهت مدرانیزاسیون کشور نبود، زیرا در دوره حکومت او دموکراسی رکن اصلی مدرانیزسیون کاملاً تعطیل شد. سیاست های نوسازی او  روشی برای حذف جریان های اجتماعی مخالف، تمرکز قدرت استبدای و تأمین منافع  راهبردی بریتانیا بود. خلع سلاح عشایر، اعدام سران عشایر کرد و لر، تضعیف نهاد بازار و روحانیت و تشکیل ارتش جدید در چارچوب مدرن سازی ایران نبود، بلکه در راستای تأمین منافع بریتانیا و سطلنت استبدادی مطلق بود.

پس از خروج رضا شاه در شهریور  1320 از ایران، ذکاءالملک فروغی صدراعظم جدید با حضور در مجلس شورای ملی استعفای رضا شاه از سلطنت و آغاز سلطنت محمد رضا شاه را با حمایت بریتانیا اعلام کرد. در دوره رضا شاه  شش نخست وزیر[5] منصوب شدند: فروغی، مستوفی، هدایت، جم، متین دفتری، منصور. مهدی قلی هدایت(مخبرالسلطنه) بیشترین مدت نخست وزیری را داشت.

مهدی قلی هدایت قریب شش سال نخست‌ وزیر رضاشاه پهلوی بود. در دوران نخست ‌وزیری او پایه‌های دیکتاتوری محکم شد. مادام که تیمورتاش حیات داشت، حل و فصل امور با او بود و داور و سردار اسعد و نصرت الدوله هم تا حدی در کارها مداخله داشتند. پس از زندانی کردن نصرت الدوله و تیمورتاش و سلب مصونیت از جمع کثیری از وکلای مجلس به دستور رضا شاه، هدایت که کارگزاری مطیع بود، دستورات رضا شاه را بدون چون و چرا اجرا می‌کرد. سرانجام دوره او نیز سپری شد و در شهریور ۱۳۱۲ از نخست وزیری برکنار گردید.

محمدعلی فروغی اولین و آخرین نخست وزیر رضاخان بود. فروغی نقش مهمی در تأسیس و تحکیم حکومت پهلوی، غرب گرایی و ملی گرایی داشت. او اولین نخست وزیر رضا شاه و محمدرضا پهلوی و بنا به معروف انگلوفیـل بود. برخلاف خوانش غرب گرایان، تأسیس نهادهای نوین غربی در ایران براساس منافع ملی گرایان و عزت و عظمت ایران نبود، بلکه در راستای سیاست های کلان استمعاری بریتانیا بود که یک دولت مرکزی قوی غرب گرای متحد خود در مقابل شوروی می خواست. البته نتایج مثبتی از برخی از این نهادهای نوین نظیر دانشگاه تهران حاصل آمد.

دانشگاه تهران بعداً کانون مرکزی مبارزات علیه رژیم محمدرضا پهلوی شد. بسیاری از شخصیت های ممتاز سیاسی انقلاب اسلامی ایران از دانشگاه تهران دوره پهلوی فارع التحصیل شدند. سید ابوالحسن ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران، آیت الله سیدمحمدحسین بهشتی اولین رئیس قوه قضاییه ایران، محمدجواد باهنر دومین نخست وزیر ایران، پنجمین رئیس جمهور ایران، مصطفی چمران وزیر دفاع ایران، حسن حبیبی معاون رئیس جمهور، غلامعلی حداد عادل، رئیس مجلس شورای اسلامی، عزت الله سحابی، حبیب الله پیمان، احمد جلالی و عباس شیبانی (از اعضای شورای انقلاب اسلامی ایران) و ابراهیم یزدی دومین وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران از این جمله اند.

 آیت الله مرتضی مطهری، رئیس شورای انقلاب اسلامی ایران، دکتر یدالله سحابی، عضو شورای انقلاب اسلامی ایران، دکتر کریم سنجابی، اولین وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران و مهندس مهدی بازرگان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران اساتید دانشگاه تهران در دوره پهلوی دوم بودند.

دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰-۱۳۵۷):

بریتانیا و آمریکا سلطه گران اصلی بر ایران در دوره پهلوی دوم بودند و سیاست های فرهنگی، اقتصادی و نظامی شاه با نظر آنها اعمال می شد. در این دوره با تأسیس صنایع مونتاژ و کمپرادور، اقتصاد ایران تک محصولی و وابسته به درآمدهای نفتی شد. ساواک محمدرضا شاه بر جان و مال آزادیخواهان ایران حاکم شد. ارتش ایران نیز با وابستگی به آمریکا، توسعه یافت و ایران به عضویت «پیمان سنتو»[6] متحد «ناتو» در آمد که در مقابل بلوک شرق و «پیمان ورشو» بود.

دوره پهلوی دوم(محمدرضا پهلوی) به سه دوره: ۱۳۲۰-۱۳۳۲، ۱۳۳۲-۱۳۴۲، ۱۳۴۲-۱۳۵۷ قابل تقسیم است.

دوره 1320-1332:

دوره پهلوی دوم مقارن با اشغال ایران توسط شوروی و بریتانیا و قحطی سراسری در ایران بود. قحطی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ در ایران، دوره‌ای از گرسنگی‌های شدید در ایران در دوران حکومت پهلوی و در برهه‌ای از تاریخ بود که ایران علیرغم اعلام بی‌طرفی در جنگ جهانی دوم، توسط بریتانیا و شوروی اشغال شد. در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ نایاب شدن نان موجب بروز شورش نان در تهران شد. این قحطی مهم ترین قحطی در ایران پس از قحطی دوره جنگ جهانی اول(1296-1298) است.

در دوران اشغال ایران توسط متفقین(شوروی، بریتانیا و آمریکا) بسیاری از امکانات، زیرساخت‌ها، منابع، اندوخته ‌ها و آذوقه ‌های ایران به اشغالگران اختصاص یافت. از این ‌رو در مدت کمتر از دو ماه، کشور دچار کمبود مواد غذایی و گرانی لگام‌گسیخته شد. شهرهای ایران و به ویژه تهران چنان با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز مواجه شدند که نان و مواد غذایی را با کوپن در اختیار مردم قرار می‌دادند. شمار بسیاری از ملت در اثر تهیدستی، گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. کشوری که در جنگ جهانی، دخالتی نداشت و بارها بی‌طرفی خود را به دو طرف درگیری اعلام کرده بود، متحمل آسیب‌های بسیار شد.

سه ماه پس از اشغال ایران، در ۶ بهمن ۱۳۲۰ مجلس شورای ملی قانون قرارداد سه قوا را در ایران تصویب کرد. این قانون برای تأیید نهایی به امضای نخست‌وزیر محمدعلی فروغی و سفیران روس و بریتانیا رسید. این قرارداد علاوه بر تأمین تمامیت ارضی ایران، تضمین کرد نیروهای روس و بریتانیا ۶ ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم ایران را تخلیه خواهند کرد. ایران نیز متعهد شد با نیروهای روس و بریتانیا همکاری کند. از جمله صدور مجوز استفاده از راههای مواصلاتی و سیستم مخابراتی کشور، فراهم نمودن نیروی کار و ابزار مورد نیاز روسیه و بریتانیا  و سانسور مطبوعات تا اخبار و اطلاعات اشغال ایران و استفاده از منابع کشور به اطلاع ملت نرسد.

با اشغال ایران در آذر ماه 1321 توسط نیروهای آمریکا، ساخت دالان ایران آغاز شد. دالان ایران، مسیری از شمال تا جنوب کشور برای انتقال مهمات و دیگر ابزار جنگی از خلیج فارس تا دریای خزر و از آنجا به روسیه بود. در تاریخ ۹ آذر ۱۳۲۲ در کنفرانس تهران، قرارداد قوای متفقین به امضای روزولت، چرچیل و استالین رسید، با این تضمین که قوای متفقین پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایران را ترک کنند و برای این مدت به ایران غرامت بپردازند.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای آمریکایی و بریتانیایی از ایران خارج شدند. اما دولت شوروی که قبل از خاتمه جنگ، درصدد به دست آوردن امتیاز استخراج نفت شمال بود، چون با تصویب قانون منع اعطای امتیاز نفت به خارجیان در مجلس شورای ملی، از دریافت این امتیاز محروم شده بود، حاضر به خروج نیروهای خود از ایران نشد و در آبان ماه ۱۳۲۴ علناً از جنبش ‌های خودمختاری کردها و آذربایجانی ‌ها حمایت کرد و ارتش شوروی مانع ورود نیروهای پلیس و ژاندارمری ایران به آذربایجان و کردستان شدند. تشکیل جمهوری مهاباد توسط کردها و تأسیس فرقه دموکرات در آذربایجان توسط جعفر پیشه‌وری با حمایت شوروی صورت گرفت.

پس از شکایت دولت ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد و سفر قوام‌السلطنه نخست‌ وزیر وقت به مسکو که به امضای موافقت‌ نامه  تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی انجامید، شوروی در اردیبهشت ۱۳۲۵ نیروهای خود را از ایران خارج کرد. حکومت خودمختار حزب دموکرات در آذربایجان و جمهوری مهاباد کردستان نیز بیش از ۷ ماه پس از خروج نیروهای شوروی دوام نیاوردند. موافقت‌نامه مربوط به تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی، سال بعد در مجلس شورای ملی رد شد. در این دوره عملاً حکومت نظامی متفقین بر ایران حاکم بود و توسط متفقین سانسور کامل بر مطبوعات ایران اعمال می شد.

فدائیان اسلام:

«جمعیت فدائیان اسلام» در سال ۱۳۲۴ توسط سید مجتبی نواب صفوی یک روحانی جوان در قم و تهران تاسیس شد.  آنها یک گروه مسلح اسلام گرای رادیکال بودند که خواهان تشکیل حکومت اسلامی بودند. آنها احمد کسروی را در سال ۱۳۲۴، عبدالسحسن هژیز، وزیر دربار را در سال ۱۳۲۸ و سپهید علی رزم آرا، نخست وزیر را در سال ۱۳۲۹ ترور کردند. نواب صفوی، محمد واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل طهماسبی در ۲۷ دی  ۱۳۳۴ اعدام شدند. فدائیان اسلام پیشتاز مبارزه مسلحانه در دوره پهلوی دوم هستند.آیت الله بروجردی مرجع شیعیان آن دوران، مخالف کارهای فداییان اسلام و نواب صفوی بود. اما آیت الله علی خامنه‌ای رهبر ایران در دست‌نوشته‌ای بر روی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت «سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما».[7] نواب صفوی تاثیر زیادی بر جریان نسل بعد مبارزین اسلام گرا گذاشت. مثلا آیت الله خامنه ای خاطره ای مفصل از دیدار با نواب و تاثیر نواب را بیان کرده است و در ضمن آن خاطره گفته است: «اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد». [8]

جبهه ملی ایران:

در شهریور ۱۳۲۸ جبهه ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق تأسیس شد که مخالف سیاست های محمدرضا پهلوی بود. هیئت مؤسس جبهه ملی، ۱۹ نفر بودند که چهره های شاخص آن محمد مصدق، کریم سنجابی، حسین مکی، مظفر بقائی، محمدرضا جلالی نائینی (مدیر روزنامه کشور) و حسین فاطمی بودند. با پیوستن حزب ایران و حزب پان ایرانیست به رهبری پزشکپور، نهضت خداپرستان سوسیالیست (جمعیت آزادی مردم ایران) به رهبری حسین راضی و محمد نخشب و حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر و بعدها برخی از هواداران خلیل ملکی، جبهه ملی به صورت مهم‌ترین سازمان سیاسی ملی‌گرای ایران در جریان نهضت ملی شدن نفت درآمد.

در جریان کودتای ۲۸ مرداد 1332، از این گروه تنها ۳ یا ۴ نفر با دکتر محمد مصدق بودند. بقیه کناره گیری کرده بودند و یا با قیام آشکار علیه جنبش ملی ایران، به کودتا پیوستند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دستگیری رهبران وفادار به دکتر مصدق، فعالیت این جبهه متوقف شد. اگرچه بعضی از فعالان آن نظیر داریوش فروهر در نهضت مقاومت ملی به مبارزه با حکومت ادامه دادند.

سرلشکر رزم‌آرا نخست وزیر شاه که مخالف ملی‌شدن صنعت نفت بود، در اسفند ۱۳۲۹ توسط خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام به قتل رسید و کمیسیون خاص نفت به ریاست دکتر مصدق، ملی‌شدن صنعت نفت را در مجلس شورای ملی تصویب کرد. مهم ترین تشکل های سیاسی این دوره، حزب توده، جبهه ملی ایران و فدائیان اسلام بودند.

نهضت ملی شدن نفت:

مهم ترین رخداد این دوره، نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق علیه استعمار بریتانیا بود. نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد 1332 علیه دولت دکتر مصدق و سرنگونی حکومت او، در آینده ایران و منطقه خاورمیانه تأثیر اساسی داشت. نهصت ملی شدن نفت ایران الگویی برای ملت های استعمار زده شد. در سال ۱۹۵۶  ژنرال جمال عبدالناصر رهبر مصر به پیروی از دکتر مصدق، کانال سوئز را ملی کرد و به سلطه بریتانیا در آنجا خاتمه بخشید. تا این دوره، بریتانیا سلطه گر اصلی در ایران بود.

دوره ۱۳۳۲-۱۳۴۲:

پس از کودتای مشترک آمریکا و بریتانیا علیه دولت دکتر مصدق، این دو کشور مشترکاً سلطه گران اصلی در ایران شدند. پس از استقرار حکومت کودتا، دستگیری و سرکوب همه نیروهای ملی، آزادی‌خواه و استقلال طلب آغاز شد. دکتر محمد مصدق دستگیر، محاکمه و تبعید و دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دولت دکتر مصدق تیرباران شد.

واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲:

در 16 آذر 1332 در اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا از ایران و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد) در حمله نیروهای پهلوی به دانشگاه تهران، سه دانشجو به اسامی مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی (آذر) شریعت ‌رضوی به شهادت رسیدند. این واقعه نقش مهمی در  توسعه جنبش  سیاسی دانشجویی ایران از  1332 تا کنون داشته است.

در شهریور ۱۳۳۴ پس از ترور حسین علاء نخست ‌وزیر وقت توسط فدائیان اسلام، شاه فرمان دستگیری و مجازات فدائیان اسلام را صادر کرد. در ۲۷ شهریور برخی اعضای برجسته فدائیان اسلام از جمله مجتبی نواب صفوی، خلیل طهماسبی، مظفر ذوالقدر و سیدمحمد واحدی تیرباران شدند. جریاناتی از قبیل به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه در سال ۱۳۳۶، تقلب در انتخابات دورۀ بیستم ۱۳۳۹، عدم رضایت دانشجویان دانشگاه از مسائل جاری سیاسی و سیاست شاه در کلیه شئون مملکت، موجب تظاهرات شدید علیه شاه گردید.

تأسیس ساواک:

ساواک مخوف ترین سازمان امنیت تاریخ ایران و خاورمیانه، در اسفند ۱۳۳۵ با همکاری سازمان سیا و موساد تأسیس شد. مأمویت ساواک، شناسایی و دستگیری مخالفان سیاست های شاه و آمریکا بود. سازمان اطلاعات و امنیت کشور با نام اختصاری ساواک، از اسفند سال ۱۳۳۵ تا بهمن ۱۳۵۷ سازمان اصلی امنیت داخلی و اطلاعات خارجی ایران بود و مدت ۲۲ سال نبض امنیت داخلی و اطلاعات خارجی کشور را در دست داشت.

تشکیلات ساواک شامل ۳ ماده اصلی بود: وابسته به نخست‌وزیری بود، ریاست آن توسط شاه منصوب می‌شد و  معاون نخست‌وزیر بود. وظیفه ساواک، کسب اطلاعات برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد بود. مأموران ساواک جزو ضابطان قضایی بودند و طبق سیستم دادگاه‌های نظامی رسیدگی به جرائم سیاسی عمل می‌کردند.

طبق اسناد کتابخانه کنگره آمریکا، ساواک زیر نظر سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا سازمان دهی شد.[9] ساواک در سرکوب عناصر ضد نظام سلطنتی فعالیت گسترده‌ داشت و مشخصاً اداره کل سوم ساواک به عنوان عامل شکنجه و قتل عناصر ضدسلطنتی شناخته می‌شد. در درگیری‌های مسلحانه با ساواک، در سال‌های ۱۳۵۰ – ۱۳۵۵ تعداد ۳۶۸ چریک‌ مسلح ضد حکومت سلطنتی و در سال‌های ۱۳۵۰ – ۱۳۵۷ (پیش از سرنگونی حکومت شاهنشاهی) حدود ۱۰۰ زندانی سیاسی به قتل رسیدند.[10] ساواک ۱۰ اداره کل داشت که هر کدام وظایف مشخصی داشتند.

رؤسای ساواک سرلشکر تیمور بختیار (فروردین ۱۳۳۶–۲۴ اسفند ۱۳۳۹)، سرتیپ حسن پاکروان (۲۴ اسفند ۱۳۳۹ – بهمن ۱۳۴۳)، سپهبد نعمت‌الله نصیری (بهمن ۱۳۴۳–۱۷ خرداد ۱۳۵۷) و سپهبد ناصر مقدم (خرداد ۱۳۵۷–۱۷ بهمن ۱۳۵۷) بودند.

نهضت آزادی ایران:

نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ پس از اختلاف بین مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی با شورای مرکزی جبهه ملی ایران ایجاد شد. نهضت آزادی توسط مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و  آیت الله سید محمود طالقانی با تأکید بر هویت اسلامی و ایرانی و با هدف مبارزه با استبداد و کسب آزادی‌های اساسی مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی و اسلامی تأسیس شد و چهره‌ هایی نظیر احمد صدر حاج سید جوادی، سید محمدمهدی جعفری، محمدرحیم عطایی، عباس رادنیا، حسن نزیه، منصور عطائی، عزت‌ الله سحابی و عباس سمیعی از نخستین اعضای آن بودند. مصطفی چمران، ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده پایه‌گذاران نهضت آزادی در خارج از کشور و مشاورین  اولیه امام خمینی در خارج از کشور بودند. نهضت آزادی؛ پیشگام جریان روشنفکری دینی ایران است.

دوره ۱۳۴۱-۱۳۵۷:

در این دوره آمریکا سلطه گر اصلی ایران شد و موقعیت بریتانیا در ایران  به نفع آمریکایی ها تضعیف شد. در سال 1350 بحرین از ایران جدا شد.

انقلاب سفید آمریکایی:

 آمریکا برای پیشگیری از سقوط حکومت شاه و وابستگی ایران به بلوک شرق، ایجاد یک رفرم اجتماعی را به شاه دیکته کرد. در ۱۳۴۱  اسدالله علم پس از علی امینی به نخست وزیری منصوب شد و انقلاب سفید رقم خورد. در شهریور ۱۳۴۱ با تصویب لایحه جدید انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیأت وزیران، به زنان حق انتخاب داده شد. شاه به خواست آمریکا اصول شش‌گانه ‌ای به نام اصلاحات اجتماعی به رفراندوم گذاشت. امام خمینی حکم به تحریم رفراندوم دادند.

انقلاب سفید نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی بود که در دوره محمدرضا پهلوی، به یاری نخست وزیران وقت علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در ایران به تحقق پیوست. انقلاب سفید در مرحله نخست، پیشنهادی شامل شش اصل بود. محمدرضا پهلوی در ۲۱ دی ماه ۱۳۴۱ در کنگره ملی کشاورزان در تهران، خبر این اصلاحات و همه‌پرسی را برای پذیرش یا رد آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه کرد. در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ مردم در یک همه‌پرسی سراسری به اصلاحات رأی مثبت دادند. شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید، زیرا از منظر او و آمریکایی ها، انقلابی مسالمت ‌آمیز و بدون خونریزی بود.

مهم ترین اصول انقلاب سفید؛ «اصلاحات ارضی»، «حق رأی زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان»، تشکیل «سپاه دانش»، ایجاد «سپاه بهداشت» و تشکیل «سپاه ترویج و آبادانی»، «تحصیلات رایگان و اجباری»، «تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدارس»، «تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران» و «پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان» بود.

برخی روحانیون معتقد بودند برنامه‌های انقلاب سفید با بنیادهای شریعت اسلام در تضاد است. اعلامیه‌های اعتراض‌ آمیز برخی روحانیون، به ویژه سخنرانی‌ های امام خمینی، سبب اعتراض برخی طبقات جامعه نسبت به انقلاب سفید شد و به درگیری‌های خیابانی در برخی شهرها به ویژه در مشهد و قم انجامید.

در تاریخ ۲ فروردین۱۳۴۲ نظامیان با حمله به مدرسه فیضیه قم، اجتماع مخالفان انقلاب سفید را سرکوب کردند. همزمان به مدرسه طالبیه تبریز هجوم بردند و در قم و تبریز شماری از طلاب و روحانیون را با خشونت به قتل رساندند. امام خمینی با اعلام عزای عمومی در عید نوروز به دلیل مصادف شدن با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مناسبت «شهادت» طلاب سخنرانی کردند. در ۱۵خرداد۱۳۴۲ مأموران امنیتی حکومت در قم، ایشان را بازداشت و پس از چندی آزاد کردند. پس از سخنرانی امام خمینی در چهارم آبان ۱۳۴۳ در قم، علیه تصویب اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیت‌ها و معافیت‌های قرارداد وین (کاپیتولاسیون)، دستور دستگیری ایشان صادر شد. در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ امام را به ترکیه تبعید کردند. پس از مدتی عازم عراق شده، در نجف به تدریس فقه شیعه مشغول شدند و هر از چندگاهی اعلامیه هایی علیه حکومت شاه صادر می­کردند. به تدریج مخالفان حکومت پهلوی به ایشان پیوستند.

زندانی ها:

علما، روحانیون، دانشگاهیان، نظامیان و اصناف بسیاری در این دوره دستگیر، شکنجه و زندانی شدند نظیر صفر قهرمانیان(سی سال در زندان، قدیمی تزین زندانی پهلوی)، آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله انواری، محمدجواد حجتی کرمانی، آیت الله ربانی شیرازی، آیت الله سید جلال الدین طاهری، سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، ابوالقاسم سرحدّی‌زاده، حبیب الله عسگراولادی، مهدی عراقی، عباس شیبانی، ابراهیم یونسی(مترجم آثار دیکنز و داستایوفسکی)، محمد علی عمویی، داریوش فروهر، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، بهزاد نیوی، محمد علی رجایی، فضل الله صلواتی، عزت الله سحابی، هاشمی رفسنجانی، و علی شریعتی.

اعدامی ها:

در دوره حکومت پهلوی دوم چهره­های بسیاری از دانشگاهیان، حوزویان، نظامیان و هنرمندان اعدام شدند. مانند خسرو روزبه، مرتضی کیوان، نصرت الله قمی،  مجتبی نواب صفوی، محمدصادق امانی، سیدحسین امامی، خلیل طهماسبی، سیدعبدالحسین واحدی، محمد بخارایی، اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، عباس مفتاحی، خسرو گلسرخی، کرامت الله دانشیان، بیژن جزنی، سیدمحمد کاظم ذوالانواری، محمد حنیف نژاد، سعید محسن، علی میهن دوست، ناصر صادق، محمد بازرگانی، علی باکری، رسول مشکین فام، علی اصغر بدیع زادگان، مهدی رضایی، حمید اشرف، آیت الله سعیدی و آیت الله غفاری.

سازمان های چریکی ایران:

 از ۱۳۵۰ فعالیت های چریکی علیه حکومت شاه و سلطه آمریکا صورت گرفت، مهم ترین سازمان های چریکی این دوره مجاهدین خلق (محمد حنیف نژاد، سعید محسن و احمد رضایی) ، «سچفخا» فدائی خلق (مسعود احمدزاده، امیر پرویر پویان، بیژن جزنی و حمید اشرف) توحیدی صف، منصورون، و موحدین بودند. مجاهدین خلق، مسلمان، التقاطی و مستقل از مراجع بودند. «فدایی خلق» مارکسیست بودند اما مستقل از شوروی و چین بودند. سه گروه توحیدی صف، منصورون، و موحدین هم راستای با خط امام خمینی بودند.

سازمان های مبارز خارج از ایران:

کنفدراسیون دانشجویان (اروپا و آمریکا)، «روحانیون مبارز خارج از کشور»، نهضت آزادی خارج از کشور (ابراهیم یزدی، صادق قظب زاده و مصطفی چمران) و جبهه ملی سوم – پاریس (احمد سلامتیان، احمد غضنفرپور و سودابه سدیفی) از جریانان فعال مبارزه علیه شاه در خارج از ایران بودند. چهره فعال و مشهور «روحانیون مبارز خارج از کشور» محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری پس از چندین دوره زندانی شدن، از ایران گریخت و این تشکیلات را در نجف و دمشق تأسیس کرد. مهم ترین فعالیت او در این دوره، آمورش جنگ های چریکی به مبارزان ایرانی در اردوگاهای نظامی فلسطینی ها (الفتح / یاسر عرفات) در لبنان بود. برخی فرماندهان سپاه پاسداران در این دوران (۱۳۵۶-۱۳۵۷) از قبیل ابوشریف، محمد غرضی، سراج الدین موسوی، محمدرضا ناجیان، محمد بروجردی، سید رحیم صفوی و احمد فضائلی در آنجا آموزش دیدند.

چهره های برجسته حوزوی و دانشگاهی در این دوره در خارج از ایران به مبارزه علیه شاه ادامه دادند. چهره های شاخص مبارز ایرانی در خاورمیانه: امام خمینی، امام موسی صدر، مصطفی چمران، محمد منتظری و محمود دعایی — در اروپا: صادق قطب زاده، ابوالحسن بنی صدر، احمد سلامتیان و حسن حبیبی و در آمریکا ابراهیم یزدی بودند.

مهمترین چهره مبارز خارج از کشور امام خمینی بودند که به تدریج مخالفان حکومت پهلوی به ایشان پیوستند و عملاً در سال ۱۳۵۷ رهبر جنش آزادیخواهی ملت ایران شدند. صادق قطب زاده نقش مهمی در افشای استبداد حکومت پهلوی در مطبوعات اروپایی و معرفی امام خمینی به مطبوعات اروپا داشت.

کمیته مشترک ضدخرابکاری:

کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک و شهربانی، برای ایجاد هماهنگی در سازمان های مختلف امنیتی و انتظامی، برای مقابله با مخالفان در ۴ بهمن ۱۳۵۰ ایجاد شد و دارای یک زندان مستقل به نام زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. این کمیته در اوایل خرداد 1352 به سه واحد اجرایی، اطلاعاتی و پشتیبانی تقسیم شد. کمیته مشترک در آغاز در اداره اطلاعات شهربانی کل کشور مستقر بود، اما پس از مدتی به ساختمان مستدیر در باغ ملی انتقال یافت. پس از تشکیل این کمیته، کمیته‌های موازی منحل و نیروهای آنها مأمور به خدمت در کمیته مشترک شدند و کلیه سر نخ های عملیاتی در اختیار آنها قرار گرفت.

ابتکار عمل در کمیته مشترک، با اداره کل سوم ساواک بود و غالب مأموران آن از نیروهای ساواک بودند. رؤسای کمیته مشترک ضد خرابکاری به ترتیب:  سپهبد جعفر قلی صدری، سرتیپ رضا زندی‌ پور، سرتیپ علی‌اصغر ودیعی و سرتیپ جلال سجده‌ای بودند.

زندان کمیته مشترک:

عملیات احداث زندان کمیته مشترک در دوران پهلوی اول در سال ۱۳۱۱ توسط مهندسان آلمانی آغاز شد و در سال ۱۳۱۶ تکمیل گردید و به عنوان نخستین زندان مدرن در ایران با عنوان توقیف گاه آغاز به کار کرد. بعدها این محل به عنوان زندان موقت شهربانی و زندان زنان نیز استفاده شد. سپس زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری نام گرفت‌ که توسط ساواک برای بازجویی و شکنجه مخالفین حکومت پهلوی استفاده می شد. از سال 1350 تا 1357 حدود ۸ هزار و ۴۴۲ در آن زندانی شدند. آویزان کردن از سقف، دستبند قپانی، آویزان کردن صلیبی، شوک الکتریکی، آپولو، سوزاندن نقاط حساس بدن با فندک و شعله شمع، قفس هیتردار، صندلی هیتردار، باتوم برقی و شلاق با کابل برقی از متداول ‌ترین شکنجه‌ های مأموران شکنجه کمیته بود.[11] شکنجه‌ گران معروف ساواک پهلوی محمدعلی شعبانی معروف به حسینی، بهمن نادری پور معروف به تهرانی، منوچهر وظیفه خواه معروف به دکتر منوچهری ،هوشنگ ازغندی معروف به منوچهری و فریدون توانگری معروف به آرش بودند.

در روز ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ بیژن جزنی و هشت نفر دیگر از اعضای دو گروه چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق، در تپه ‌های اطراف زندان اوین توسط عمال شاه به رگبار بسته شدند. ساواک ادعا کرد این زندانی ‌ها درحال فرار کشته شدند، اما شواهد نشان می‌داد این ۹ نفر در حالی که در دادگاه ‌های رژیم پهلوی به حبس‌ های طولانی مدت محکوم شده بودند، توسط مأموران ساواک تیرباران شدند.

سیاست خارجی شاه:

سیاست خارجی شاه از آغاز تا پایان در چارچوب متافع راهبردی غرب بود. سیاست خارجی شاه تا انقلاب سفید بیشتر هماهنگ با سیاست های بریتانیا بود، اما بتدریح با ضعیف شدن موقعیت بریتانیا در ساختاز قدرت جهانی و ظهور آمریکا به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی، سیاست خارجی شاه هماهنگ با سیاست های راهبردی آمریکا شد. با ورود به پيمان بغداد سال ۱۳۳۴متحد نظامي غرب شد ارتش شاه از ۱۳۵۰  ژاندرم منطقه شد، حکومت شاه با رژیم تل آویو روابط سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی برقرار کرد، و با دول عربی متخاصم تل آویو، مثل سوربه، مصر جمال عبدالناصر، لیبی و الجزایر روابط تنش آمیز داشت و در مقابل با کشورهای دوست تل آویو (اردن، مراکش و مصر سادات) روابط گرمی داشت.. شاه، جدایی بحرین را در راستای منافع بریتانیا به رسمیت شناخت. ایران را عضو سنتو هم راستا با ناتو در مقابل پیمان ورشو کرد. توافق 1975 ايران و عراق پیراموم مرزهای دو کشور، تنها دستاورد مثبت سیاست خارجی اوست. سیاست خارجی شاه در تعارض با منافع امنیت ملی مردم ایران بود.

جیمی کارتر و باز شدن فضای سیاسی ایران:

‏‏ در سال 1355 جیمی کارتر از حزب دموکرات به ریاست جمهوری آمریکا رسید.‏‎ ‎‏حزب دموکرات به خاطر منظر دموکراسی‌ خواهی ظاهری، به رژیم‌های وابسته دستور ایجاد فضای باز سیاسی داد تا این حکومت‌ها را حفظ کند. رژیم شاه نیز برای کسب  رضایت آمریکا، با پیروی از این سیاست‌، با ژست آزادی، برخی زندانیان را که سال‌ها در زندان‌های پهلوی شکنجه شده بودند، آزاد کرد. از سوی دیگر‏‎ ‎‏به خاطر حمایت از رژیم ایران، فشارهایی به دولت آمریکا وارد می‌شد. مهمتر این­ که سردمداران آمریکا و دو حزب عمده این کشور به این نتیجه رسیده‏‎ ‎‏بودند که استبداد و خفقان زیاد در کشورهای تحت نفوذ، موجب‏‎ ‎‏انفجار سیاسی کمونیستی در این کشورها می­ شود و فرصت مناسبی برای شوروی فراهم می شود که همواره برای به دام انداختن این کشورها لحظه شماری کرده است.  

در سال ۱۳۵۶ با آزادی ۵۶۱ زندانی سیاسی، سازمان های بین‌المللی ناظر بر حقوق بشر پس از سال ‌‌ها انتظار راهی ایران شدند. تغییر در شیوه دفاع از متهمین دادگاه‌های نظامی، کاهش اختناق و امکان نسبی اظهارنظرهای انتقادی و درج اخبار برخی فعالیت ‌های مخالفان رژیم از جمله نمودهای عینی فضای تازه بود. برپایی شب‌ های شعر توسط کانون نویسندگان، اجتماعات عمومی و سخنرانی‌ و تظاهرات اسلامی از جمله پیامدهای دیگر فضای باز سیاسی بود که از سوی مخالفین شاه به کار گرفته شد. بیانیه علنی اعتراضی مشترک داریوش فروهر، شاپور بختیار و کریم سنجابی در خرداد ۱۳۵۶ و برنامه مشترک کانون نویسندگان ایران و موسسه گوته در تهران در مهر ۱۳۵۶ از مهم ترین رویدادهایی بود که تغییر فضا را نمایان می ساخت.

سیاست فضای باز سیاسی در نهایت به ضرر شاه و آمریکا شد. اگرچه فضای باز سیاسی کارتری به حرکت‌های مخالفان شاه  جنبه‌ عینی‌تری بخشید، اما عامل اصلی سقوط حکومت شاه، تضادهای درونی جامعه ایران و استبداد حکومت بود.

فعالیت های دیرهنگام شاه برای اصلاح حکومت:

با اوج‌گیری ناآرامی‌های منجر به انقلاب ۱۳۵۷، محمدرضا شاه دستور انحلال ساواک را صادر کرد. از بدو تأسیس این سازمان امنیتی و به ‌طور گسترده در دوران افزایش مبارزات مردمی در دهه ۵۰ شمسی، ساواک مداخلات و استیلای شدیدی بر مطبوعات و نشریات کشور داشت. این دخالت‌ها شامل نظارت شدید بر موضوعات انتخابی، متن خبرها و تحلیل ‌های روزنامه ‌ها، سانسور گسترده، گماردن جاسوس در دفاتر نشریات و القای موضوع و حتی دیکته جملات انتخابی جهت چاپ بود. ساواک به ویژه در دهه 50 و قبل از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، «نفرت ‌انگیزترین و مخوف‌ ترین» نهاد حکومتی بین مردم ایران به ‌شمار می‌آمد.

تغییر امیرعباس هویدا، نخست وزیر:

شاه در مرداد ۱۳۵۶ بعد از دوازده سال امیرعباس هویدا را از نخست‌وزیری برکنار کرد و جمشید آموزگار را متصدی تشکیل دولت جدید نمود. اما دولت آموزگار اقدام چشمگیری در حوزه توسعه سیاسی انجام نداد. استمرار انسداد سیاسی و تمایل شاه به تغییرات روبنایی و امتناع از دگرگونی معنادار و معطوف به تحقق خواست تاریخی ملت و احیای سلطنت مشروطه، این تصور را به افکار عمومی القاء کرد که کنش انقلابی، تنها راه عبور از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است.

جمشید آموزگار از مرداد ۱۳۵۶ تا شهریور ۱۳۵۷ نخست وزیر بود. او خسته و ناتوان و شکست‌خورده از صحنه خارج شد و مدتی بعد از ایران رفت. پس از آموزگار ۳ حکومت کوتاه مدت به ریاست جعفر شریف امامی (شهریور ـ آبان ۱۳۵۷)، ارتشبد غلامرضا از‌هاری (آبان ـ دی 1357) و شاپور بختیار (دی ـ بهمن 1357) برسر کار آمدند، اما هیچ ‌یک نتوانستند از شدت بحران زوال و سقوط سلطنت پهلوی و رژیم شاهنشاهی بکاهند.

دستگیری ارتشبد نصیری رئیس ساواک:

با اوج‌گیری ناآرامی‌های پیش از انقلاب ۱۳۵۷، شاپور بختیار که به تازگی نخست‌وزیر شده بود، در یکی از نخستین اقدامات دستور انحلال ساواک را صادر کرد و نعمت ‌الله نصیری رئیس پیشین ساواک که در آن زمان سفیر ایران در پاکستان بود، به ایران فراخوانده شد و زندانش شد. این اقدامات نتیجه‌ ای نداشت. نصیری بیش از ۱۳ سال ریاست سازمان ساواک را بر عهده داشت. (تا آخرین ماههای حکومت پهلوی) و مستقیماً با شخص شاه در ارتباط بود. عملکرد او از جمله ایجاد فضای رعب ‌آور امنیتی در کشور، دستگیری و شکنجه شدید هزاران معترض در سراسر ایران و برخورد آهنین ساواک را، از جمله دلایل انقلاب 1357 می دانند. کمیته مشترک ضد خرابکاری در دوران مدیریت نصیری بر ساواک تأسیس شد.

دوره ۱۳۵۶-۱۳۵۷:

تظاهرات سراسری، اعتصابات گسترده، توسعه جنگ چریکی شهری، وحدت حوزه و دانشگاه  با کارگر و کاسب، حکومت نظامی، فعال شدن سیاسی اکثر مساجد سراسر مساجد ایران، اصلاحات دیر هنگام شاه، تغییر نخست وزیران و فرار شاه از ایران؛ از مختصات اصلی این دوره است. شبکه مساجد مهمترین  شبکه سیاسی سراسری ایران در این دوره بود که تحت تأثیر و نفوذ افکار امام خمینی بود. سرکوب خونین اعتراضات در قم و تبریز در دیماه ۱۳۵۶، نقطه عزیمت و شکل‌گیری انقلاب بهمن 1357 بود. از این مقطع به بعد، موازنه قوای اجتماعی به نفع نیروهای خواهان انقلاب دگرگون شد. در تظاهرات سراسری شهرهای ایران، همه اقشار و افکار اعم از ملی و مارکسیستی و اسلامی شرکت داشتند، اما غلبه مطلق با جریان اسلام گرایان به رهبری امام خمینی بود. البته مجاهدین خلق به خاطر خصلت تمامیت خواهانه خود  با تظاهرات مردم همکاری نمی کردند و آن را جنبشی کور و بی حاصل می خواندند.

درگذشت مشکوک دکتر علی شریعتی (۲۹ خرداد ۱۳۵۶) در ساوت‌ همپتون انگلستان و آیت الله سید مصطفی خمینی(اول آبان ۱۳۵۶) در نجف که به ساواک نسبت داده شد، بر آتش انقلاب افزود. بزرگ ترین تظاهرات علیه رژیم شاه در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ در تبریز روی داد. پس از آن با تظاهرات در اصفهان، روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ حکومت نظامی اعلام شد. در ۱۷ شهریور اجتماع تظاهرکنندگان در میدان ژاله تهران مورد هجوم ماموران شاه قرار گرفت و تعداد کثیری کشته شدند. این روز در تاریخ انقلاب ایران به «جمعه سیاه» معروف شد.

تشکیل شورای انقلاب اسلامی ایران:

در تاریخ ۲۲ دی‌ماه ۱۳۵۷ شورای انقلاب اسلامی ایران به فرمان امام خمینی برای مدیریت انقلاب تشکیل شد. در آغاز هسته‌ مرکزی شورای انقلاب شامل آقایان بهشتی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، باهنر و موسوی اردبیلی بود. (آیات طالقانی و منتظری در آن زمان زندانی بودند و آزادی آنها محتمل نبود. از این رو شامل این شورا نشدند. آیت الله منتظری بعداً نیز این مسئولیت را نپذیرفتند.) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 آقایان سیدمحمود طالقانی، محمدرضا مهدوی کنی، سیدعلی خامنه‌ای، احمد صدر حاج سید جوادی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، مصطفی کتیرایی، سرلشکر ولی ‌الله قرنی و سرتیپ علی‌اصغر مسعودی به اتفاق آراء هسته اولیه شورای انقلاب، به عضویت شورای انقلاب درآمدند.

فرار شاه:

محمدرضا پهلوی در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ برای آخرین بار از ایران فرارکرد. او تهران را به مقصد آسوان مصر ترک کرد. این خبر به سرعت در ایران و جهان پیچید و زیر عنوان «شاه رفت» تیتر اصلی روزنامه‌های عصر تهران شد. با اعلام خبر خروج شاه از رادیو تهران، جشن‌های عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و مردم به خیابان ‌ها ریختند. صدهاهزار نفر با اجتماع در نقاط مختلف کشور، مجسمه‌های شاه را در شهرهای مختلف سرنگون کردند. پس از خروج شاه از کشور، مردم در کوتاه‌ترین زمان ممکن از طریق سازمان دهی مساجد، برقراری امنیت در اکثر نقاط تهران را بر عهده گرفتند و عملاً ارتش از جریان امور امنیتی خارج شد.

عزیمت امام خمینی  از عراق به فرانسه  (اواسط مهر ۱۳۵۷) و سپس بازگشت به ایران (۱۲ بهمن ۱۳۵۷) پس از ۱۴ سال تبعید، به واژگونی حکومت شاه شتاب بخشید. امام در دوره زندگی در نوفل لوشاتو کلیه مخالفین متنوع سیاسی شاه را زیر یک پرچم جمع آورده، نظریه جمهوری اسلامی را طرح کردند. در این دوره صادق قطب زاده، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی نقش مهمی در معرفی امام خمینی به مطبوعات غرب داشتند.

با حضور گسترده همه اقشار ملت اعم از کارگر و کارمند، کشاورز، دانشجو و نخبگان اعم از دانشگاهی، حوزوی و هنرمندان و کلیه جریانات سیاسی اعم از ملی، مارکسیستی و اسلامی در تظاهرات میلیونی و اعتصابات سراسری و عدم همراهی بدنه ارتش و شهربانی در تقابل خونین با مردم، حکومت شاه علیرغم قدرت مخوف ساواک و ارتش مدرن و وابستگی پهلوی به آمریکا در ۲۲ بهمن  ۱۳۵۷توسط ملت ایران ساقط شد. واژگونی حکومت شاه حاصل فعالیت همه جریان های  متنوع سیاسی مخالف شاه بود.

اقتصاد و صنایع مونتـاژ شاه:

در دوران پهلوی اقتصاد ایران تک محصولی و کاملاً به درآمدهای نفتی وابسته بود. اکثر کارخانجات کشور نیز به غرب وابسته بودند. سیاست‌های صنعتی بر واردات کارخانجات غربی و خرید خدمات فنی و مهندسی به صورت ورود کارشناسان غربی و صنایع مونتاژ متمرکز بود. کارخانه های پهلوی در کار مونتاژ محصولات صنعتی فعال بودند و حاصل فن آوری داخلی، سیاست صنعتی و اقتصادی شاه نبودند. کارخانجات مونتاژ وابستگی اقتصادی ایران به امپریالیسم را تشدید و در نتیجه ایران را به غرب وابسته نگه داشتند.

 نماد صنایع مونتاژ، خودرو «پیکان» است. در اوایل دهه ۱۳۴۰ قرارداد مونتاژ پیکان در ایران بین شرکت ایران ناسیونال (ایران خودرو کنونی) و گروه صنعتی روتس (Group Rootes) انگلستان (که در حال ورشکستگی بود) منعقد شد و تولید این خودرو پس از یک دهه تولید در انگلستان، در ایران آغاز شد. تا سال ۱۳۶۴ نیز کماکان قطعات اصلی از خارج وارد ایران می شد و شرکت ایران خودرو آنها را مونتاژ می‌کرد.

سرمایه‌داری غربی همگام با دولت پهلوی، موقعیت برتری را جهت کنترل بخش‌های کلیدی اقتصاد به دست آورده بود. بورژوازی وابسته نیز کاملاً وابسته و تحت سلطه سرمایه‌داری غربی بود. این طبقه متشکل از 1000 خانواده شامل اشراف، درباریان، صاحبان بانک‌های خصوصی و مراکز بازرگانی جدید و صاحبان صنایع و دست‌اندرکاران تجارت کشاورزی بود.[12] ذینفع‌های اصلی توسعه اقتصادی در دهه 40 و 50 در کشور، سرمایه داران بین المللی وابسته بودند که در سایه حمایت‌ های دولت پهلوی بر اقتصاد ایران تسلط یافته، سود کلانی به دست آوردند. از سوی دیگر افزایش واردات به منظور پاسخ به تقاضاهای روزافزون و در نتیجه تغییر الگوی مصرف و عادت دادن مردم به استفاده از کالاهایی که امکان تولید آن در کشور نبود؛ کل زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را با انحصارات غربی پیوند داد، تا آنجا که نه تنها برای به حرکت در آوردن چرخ صنایع بلکه برای هرگونه فعالیت اعم از تولیدی و خدماتی، نیازها از طریق واردات تأمین می‌شد. صنایع وابسته به غرب، پیشاهنگ وابستگی اقتصادی ایران به غرب بودند.[13] تشکیل طبقه وسیع کارگر و طبقه گسترده کارمندان دولتی، در دوره پهلوی دوم صورت گرفت. حجم دولت در دوره پهلوی دوم به شدت رشد کرد.

رشد طبقه متوسط،  شهرنشینی و طبقه تحصیل کرده:

انقلاب سفید و بالا رفتن قیمت نفت موجب رشد طبقه متوسط،  شهرنشینی و طبقه تحصیل کرده در کشور شد. این تحولات اجتماعی که متعارض با فضای بسته سیاسی ایران بود، از جمله عوامل سقوط حکومت شاه شد.

ارتش شاه:

ارتش در زمان محمدرضا پهلوی تحت نفوذ مستشاران نظامی آمریکا بود که حدود ۴۰ هزار نفر بودند. شاه بخش عمده درآمد حاصل از صادرات نفت را صرف خرید جنگ افزارهای نظامی می‌کرد، اما بسیاری از ادوات نظامی سنگین که برای تجهیز و تسلیح ارتش وارد ایران می‌شد، بدون دخالت مستشاران بیگانه قابل استفاده نبود. ژنرال هایزر آخرین فرستاده آمریکا به ایران بود (۱۴ دی ۵۷- ۱۴ بهمن ۵۷) که موفق نشد به کمک ارتش شاه همچون سلف خود ( ۲۸ مرداد ۳۲) کودتای جدیدی در ایران انجام دهد. چهار روز قبل از فرار شاه (۲۲ دی 1357) هایزر به واشینگتن گزارش داد سپهبد امیرحسین ربیعی (فرمانده نیروی هوایی) و ارتشبد حسن طوفانیان معتقدند به محض رفتن شاه، ارتش باید کودتا کند، زیرا بختیار موفق نخواهد شد و با گذشت زمان، ارتش توان کودتا را از دست خواهد داد. سران ارتش شاه بدون نظر آمریکایی ها قدرت تصمیم گیری نداشتند. زیرا استبداد شاه و وابستگی ارتش به تصمیمات شخصی شاه یا دستورات مستقیم آمریکا آنها را از استقلال و ابتکار عمل باز می داشت.

ژنرال هایزر و سولیوان سفیر آمریکا در عین جلسه با سران ارتش شاه، مخفیانه با آیت الله بهشتی و مهندس بازرگان نیز مذاکره می کردند. به نظر می رسد این مذاکرات آمریکایی ها را برای کودتا یا کمک به ارتش دچار تردید کرده بود. سران ارتش و ساواک در ملاقات با نمایندگان امام در روزهای نهم و دهم بهمن، در باره تدابیر امنیتی مراسم استقبال از ایشان در فرودگاه مهرآباد  گفتگو کردند – موضوعی که بنا بر گزارش سالیوان سفیر آمریکا «فرعی» بوده. نکته اصلی از نظر او این بود که ارتشبد قره‌ باغی تضمین داد ارتش به ‌طور اصولی و مشروط با تغییرات در «قانون اساسی» و «کابینه» مخالفت نمی ‌کند. این سخن عالیرتبه ‌ترین مقام نظامی حکومت شاه تا حد زیادی با پیام محرمانه‌ای که آمریکا قبلاً در نوفل لوشاتو به امام داده بود مطابقت دارد – سفیر آمریکا و ژنرال هایزر در پی بازگشت امام به کشور، پیروزی انقلاب را قطعی تلقی نموده، به واشنگتن توصیه می ‌کنند هرچه زودتر این واقعیت را بپذیرد. آنها همچنین ضعف شدید ارتش و اختلاف بین امرای ارتش را به واشنگتن گزارش می‌ کنند.

به نظر می رسد مذاکرات ژنرال هایزر با دکتر بهشتی، مهندس بازرگان و همچنین دکتر یزدی به عنوان نماینده امام خمینی با آمریکایی ها در نوفل لوشاتو(پنج نوبت) و مشاهده تظاهرات میلیونی مردم ایران، آمریکایی ها را در کودتا دچار تردیدکرده بود. به ویژه  پیام های امام به نماینده جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا (از طریق دکتر یزدی در نوفل لوشاتو) که در صورت پیروزی، صادرات نفت به آمریکا ادامه می یابد، ارتش منحل نمی شود، ایران متحد شوروی نمی شود و احتمال اجازه جهاد،[14] آمریکایی ها را در انجام کودتا مردد کرده بود. رابط رهبر انقلاب با آمریکا (ابراهیم یزدی) نیز قبلاً در نوفل لوشاتو به واشنگتن وعده داد امام خمینی قصد نابودی ارتش را ندارند.[15]

نیروی هوایی ایران مجهز به هواپیماهای  پیشرفته جنگی اف- ۴(۲۲۵ عدد)، اف – ۵ (۱۶۶ عدد) و اف- ۱۴ (۷۹ عدد)، هلیکوپترهای شینوک(۸۱ عدد) و بل ۱۴ (۳۳۵ عدد)، بل۲۱۲ (۳۳ عدد) آمریکایی ، و نیروی زمینی ایران مجهز به تانک های چیفتن انگلیسی (۹۰۰ عدد) بود. ارتش ایران در سرکوب غائله خودمختاری‌طلبی در آذربایجان و کردستان در  1324 و 1325 توفیق داشت. در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ همافران با لباس نظامی در حضور امام خمینی، با ایشان پیمان وفاداری بستند. ارتش ایران در 22 بهمن 1357 اعلامیه‌ای مبنی بر «بیطرفی ارتش» انتشار داد که در تسریع پیروزی انقلاب مؤثر بود.

رهبران مبارزه:

چهره های شاخص رهبری مبارزات مردم ایران  در این دوره عبارتند از: امام خمینی که از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ در عراق در تبعید بودند، آیت الله سید محمود طالقانی و آیت الله حسینغلی منتظریکه سال های مدید در زندان های ساواک شاه رنج شکنجه و حبس را تحمل کردند.

فضای فرهنگی:

در این فراز به فضای فرهنگی و جریانات اصلی فکری- سیاسی اشاره می شود.

ترجمه:

در این دوره با ترجمه آثار اروپایی، روسی و آمریکایی به فارسی، به مرور تحول مهمی در اندیشه فرهنگی ایرانیان روی داد. آثار ترجمه شده این دوره در رشته های فلسفه، ادبیات، علوم سیاسی، تاریخ، روان شناسی و جامعه شناسی بود. سه مؤسسه انتشاراتی امیر کبیر (۱۳۲۸) ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب (۱۳۳۱) و مؤسسه فرانکلین(۱۳۳۳) مهم ترین ناشران ترجمه های از زبان های غربی بودند. انتشارات پروگرس نیز آثار نویسندگان شوروی را به ویژه در حوزه ادبیات منتشر می کرد.

از ۱۳۰۵ ترجمه آثار اروپایی به طو جدی آغاز شد. برخی ترجمه های این دوره عبارتند از: «بیچارگان‌» اثر ویکتور هوگو، ترجمه نصرالله‌ فلسفی‌،‌ ۱۳۰۵‌ و ترجمه حسینقلی‌ مستعان‌ با نام‌ «بینوایان»‌،‌ ۱۳۰۷ـ۱۳۱۰ ش.‌ __ «مرگ‌ سقراط»‌ اثر لامارتین‌، ترجمه ذبیح‌الله‌ صفا،‌ ۱۳۰۵ ش.‌ — «شاهکارهای‌ شکسپیر» (هاملت‌، رومئو ژولیت‌، مکبث‌)، ترجمه سلطان ‌حمید امیرسلیمانی‌،‌ ۱۳۰۷ ش‌. — «فلسفه‌ عشق‌» اثر شوپنهاور، ترجمه ربیع‌ مشفق‌ همدانی‌،‌ ۱۳۱۱ ش.‌ — «تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌ از صفویه‌ تا مشروطه»‌ اثر ادوارد براون‌، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی،‌ ۱۳۱۶ ش. — «ایران‌ در زمان‌ ساسانیان»‌ اثر کریستین‌سن‌، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی،‌ ۱۳۱۷ ش‌. — «دن‌کیشوت»‌ اثر سروانتس‌، ترجمه محمد قاضی‌،‌ ۱۳۱۶ ش‌. — «فاوست»‌ اثر گوته‌، ترجمه عباس‌ بنی‌صدر،‌ ۱۳۱۷ ش‌. — «تاریخ‌ فلسفه‌ در اسلام»‌ اثر دی‌بور، ترجمه عباس‌ شوقی‌،‌ ۱۳۱۹ ش‌. — «نامه ‌های‌ ایرانی»‌ اثر منتسکیو، ترجمه حسن‌ ارسنجانی‌،‌ ۱۳۲۰ ش‌. — «مانیفست‌ و بیانیه حزب‌ کمونیست»‌ آثر کارل‌ مارکس‌ و فردریک‌ انگلس‌، ترجمه محمد عباسی‌،‌ ۱۳۲۱ ش‌. — «کاپیتال»‌ اثر کارل‌ مارکس‌، ترجمه محمد عباسی،‌ ۱۳۲۳ ش‌. — «قرارداد اجتماعی»‌ اثر ژان ‌ژاک‌ روسو، ترجمه غلام حسین‌ زیرک ‌زاده‌،‌ ۱۳۲۴ ش‌. — «امیل‌ یا آموزش‌ و پرورش»‌ اثر روسو، ترجمه غلام حسین زیرک زاده، ۱۳۲۸ ش‌. — «انقلاب‌ و ضدانقلاب»‌ اثر میشل‌ سدیرس‌ و آلبرت‌ برن‌، ترجمه م‌. بابک‌،‌ ۱۳۲۷ ش‌. — «دموکراسی»‌ اثر توماس‌مان‌، ترجمه‌ محمدعلی‌ اسلامی‌، ۱۳۳۱ ش. — «جمهور» اثر افلاطون‌، برگردان‌ فؤاد روحانی‌،‌ ۱۳۳۵ ش‌. «تاریخ‌ تمدن» اثر‌ ویل‌ دورانت‌، ترجمه احمد آرام‌، ۱۳۳۵ش. «نیایش» اثر الکسیس کارل، ترجمه علی شریعتی، ۱۳۳۹ ش. — «سلمان پاک» اثر لویی ماسینیون، ترجمه  علی شریعتی، ۱۳۴۶.

در دهه 30‌ بیش‌ از نیمی‌ از ترجمه ‌ها در حوزه ادبیات‌ بود و در این‌ بین بیشترین‌ ترجمه‌ ها از آثار جک‌ لندن‌ (12‌ کتاب‌)، ماکسیم‌ گورکی‌ (10‌ کتاب‌)، اشتفان‌ تسوایک‌ و ویکتورهوگو (هر کدام‌ 9‌ کتاب‌) بود.‌ همچنین‌ بیش‌ از بیست‌ ترجمه‌ از آثار موریس‌ مترلینگ‌ انتشار یافت. اغلب‌ این‌ آثار در باره شگفتی های‌ آفرینش‌ و تا چند دهه‌ از پرفروش ترین‌ کتاب ها بودند‌.

رشد کمّی‌ و کیفی‌ ترجمه ‌های‌ حوزه فلسفه‌ و روان‌ شناسی‌ نیز درخور توجه‌ است‌. برخی‌ از کتاب های ترجمه شده‌ در این‌ حوزه‌ عبارتند از: «رؤیا» اثر زیگموند فروید، ترجمه محمد حجازی‌، چاپ‌ ۱۳۳۲ ش‌. — «اگزیستانسیالیسم‌» اثر فولکیه‌، ترجمه ایرج‌ پورباقر، چاپ‌ ۱۳۳۲ ش‌. — «جمهوریت» اثر‌ افلاطون‌، ترجمه رضا مشایخی‌، چاپ‌ ۱۳۳۴ ش‌. — «تحقیق‌ در فهم‌ بشر» اثر جان ‌لاک‌، ترجمه صادق‌ رضازاده‌ شفق‌، چاپ‌ ۱۳۳۶ ش‌. — «تاریخ‌ فلسفه» اثر‌ ویل‌ دورانت‌، ترجمه عباس‌ زریاب‌خویی‌، چاپ‌ ۱۳۳۶ ش.

در اواخر دهه 30  و اوایل دهه 40 سه‌ مجموعه مهم‌‌ از برگزیده آثار فیلسوفان‌ و دانشمندان‌ غربی‌ تحت عناوین «فلسفه‌ علمی»‌، «فلسفه‌ نظری»‌ و «فلسفه‌ اجتماعی»‌ ترجمه‌ و چاپ‌ شد. احمد آرام‌، عبدالله‌ انوار، منوچهر بزرگمهر، محمدتقی‌ بهرامی‌حران‌، حسن‌ تقی ‌زاده‌، کمال‌ جناب‌، رضا صدوقی‌، محمود صناعی‌ و محمدعلی‌ فروغی‌ از جمله مترجمان‌ این‌ سه‌ مجموعه ‌اند.

برخی آثار ضد استعماری نیز ترجمه و منتشر شد: «مقدمه دوزخیان روی زمین» اثر فرانتس فانون، ترجمه علی شریعتی، ۱۳۳۹ش. — «عرب‌ و اسرائیل‌» اثر ماکسیم‌ رودنسون‌، ترجمه رضا براهنی‌، چاپ‌ ۱۳۴۹ ش‌. — «چهره استعمارگر، چهره استعمارزده»‌ اثر آلبر ممی‌، ترجمه هما ناطق‌، چاپ‌ ۱۳۴۹ش‌. — «فقر آموزش‌ در آمریکای‌ لاتین‌ (صدقه‌ و آزار)» اثر ایوان‌ ایلیچ‌، ترجمه هوشنگ‌ وزیری‌، چاپ‌ ۱۳۵۳ش‌.[16] برخی آثار متفکران جهان اسلام مثل آثار سید قطب، مودودی،عباس محمود عقّاد، محمد باقر صدر و اقبال لاهوری نیز ترجمه و منتشر شد.

ادبیات داستانی معاصر:

در سال 1313 جمعی از نویسندگان جوان از تحصیل کردگان اروپا و گروه ادبی نوگرایی «ربعه» (هدایت، علوی، مینوی و فرزاد) در مقابل ادیبان سنت‌گرای گروه «سبعه» (تقی‌زاده، حکمت، رشید یاسمی، قزوینی، اقبال آشتیانی و نفیسی) تشکیل دادند. هدف آنها تجدید حیات ادبیات معاصر ایران بود که موجب پیدایش مکاتب ادبی اروپایی در داستان‌نویسی ایرانی شد. در این دوره داستان نویسی اجتماعی با رویکرد انتقادی به سبک مدرن تحت تأثیر ادبیات اروپایی، خلق و شکوفا شد که تأثیرات مهمی در حیات فرهنگی و سیاسی ایران داشت. اگرچه داستان‌سرایی در ادبیات فارسی، ریشه ای کهن دارد.

محمدعلی جمال زاده،، صادق هدایت، جلال آل احمد، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری، سیمین دانشور، بزرگ علوی، محمود دولت‌آبادی، علی محمد افغانی و غلامحسین ساعدی از چهره های مهم این سبک در این دوره هستند. بسیاری از داستان های کلاسیک روسی، اروپایی و آمریکایی نیز به فارسی ترجمه شد. مانند: آثار ویلیام شکسپیر، میشل‌ زواگو، اشتفان‌ تسوایک‌، جک لندن، لئون‌ تولستوی‌، آناتول‌ فرانس‌، داستایوفسکی، ماکسیم گورکی، چارلز دیکنز، ویکتور هوگو، الکساندر دوما، ، ژول‌ورن‌، والتر اسکات‌ و ارنست همینگوی.

شعر معاصر:

 غالباً مضمون شعر معاصر فارسی، نقد اجتماعی است. اکثر شاعران مشهور، مخالف حکومت استبدادی پهلوی بودند. فرخی یزدی (۱۲۶۸-۱۳۱۸)، پروین اعتصامی (۱۲۸۵-۱۳۲۰)، محمدتقی بهار (۱۲۶۵-۱۳۳۰)، نیمایوشیج،  سیدمحمدحسین شهریار، رهی معیری، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، فروخ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، مهرداد اوستا و شفیعی کدکنی از مشهورترین شعرای معاصر ادبیات فارسی هستند.

نیمایوشیج (۱۲۷۶-۱۳۳۸) خالق سبک شعر نو فارسی است. شعر نو فارسی تحت تأثیر شعر معاصر اروپایی است. برخی شاعران (احمد شاملو) حداقل یکی از زبان های اروپایی را می دانستند و برخی نیز از طریق ترجمه با شعر اروپایی آشنا شدند.  شاملو خالق سبک جدید شعر سپید یا شعر منثور بود که هم ‌اکنون یکی از مهم‌ترین قالب‌های شعری در ایران است، و به سبک شعر سپید فرانسه است. عبدالعلی دستغیب منتقد ادبی که مجموعه نقدی بر آثار شاملو نگاشته، معتقد است: «شاملو پس از نیما، بیشترین تأثیر را بر شعر و شاعران معاصر داشته‌ و بین شاعران معاصر ایران، عاشقانه‌های شاملو زیباترین ترانه‌های عشق در شعر نو پارسی است».[17] منظومه «مرگ‌ سقراط»‌ اثر لامارتین‌ از اولین ترجمه های شعر اروپایی به زبان فارسی است.

سینما:

سینمای ایران فراز و فرود بسیار داشته و به سبک ها و  ژانرهای مختلف تقسیم می شود. دو اصطلاح «فیلم فارسی- گنج قارونی» و «موج نو سینمای ایران» بیانگر دو سبک فیلم های این دوره است. فیلم فارسی که بیشتر برای گیشه تولید می شد، شامل داستان هایی با محتوای عاشقانه و اکشن بود و بازیگران مشهور آن محمدعلی فردین، فروزان، ناصر ملک مطیعی و بیک ایمانوردی بودند. خشونت، سکس و جاهل مسلکی سه ضلع این فیلم ها بود. اسماعیل کوشان، ساموئل خاچیکیان، هوشنگ کاووسی و فرخ غفاری فیلم‌سازان مطرح این دوره به ‌شمار می‌ روند. اسماعیل کوشان در تثبیت جریان سینمای تجاری عامه ‌پسند ایرانی موسوم به فیلم فارسی نقش عمده‌ داشت.

در سال ۱۳۴۸ با خلق فیلم‌ هایی چون «گاو» و «قیصر» تغییری اساسی در سینمای ایران ایجاد شد. جریان جدیدی که «موج نـو» سینمای ایران لقب گرفت، به نقد اجتماعی می پرداخت. برخی از فیلم های مشهور سینمای ایران طی سال‌های 1350 تا 1357 در این سبک بود. سهراب شهید ثالث، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، خسرو سینایی، کامران شیردل، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، امیر نادری، فریدون گله، بهمن فرمان آرا، خسرو هریتاش و پرویز کیمیاوی از هنرمندانی بودند که با انگیزه های غیرتجاری نقش مهمی  در این جریان سینمایی ایفا کردند.

نخستین فیلم ناطق فارسی، فیلم «دختر لر» ساخته اردشیر ایرانی در سال ۱۳۱۲‌ بود. فیلم گاو (۱۳۴۸) داریوش مهرجویی مشهورترین اثر سینمای روشنفکری ایران در دوره پهلوی است. این فیلم بر پایه قصه «گاو» از کتاب «عزاداران بَیَل» اثر غلام حسین ساعدی ساخته شد. علی نصیریان، عزت‌ الله انتظامی، جمشید مشایخی و پرویز فنی‌زاده بازیگران اصلی فیلم «گاو» هستند. «گاو» جزو نخستین فیلم‌ های ایرانی بود که در اروپا مورد توجه و تحسین منتقدان و هنرمندان قرار گرفت و در سال 1971 برنده جایزه فیپرشی از جشنواره فیلم ونیز شد. محمدعلی فردین، فروزان، ناصر ملک مطیعی و بهروز وثوقی مشهورترین هنرپیشه های دوره پهلوی بودند.

موسیقی:

دوره پهلوى، عصر تجدد در موسيقى ايران است. در اين دوره مبانى جديدى که از موسیقی غرب اخذ شده بود، در موسيقى ايرانى مطرح شد. مدرسه عالى موسيقى در سال 1312 توسط کلنل على‌نقى وزيری تأسیس شد. در این مدرسه، موسيقى ايرانى با نگرش جديدی مبتنى بر اصول و قواعد موسيقى اروپايى تدريس مى‌شد. کلنل وزیری نخستين ارکستر بزرگ مرکب از سازهاى ايرانى و غربى را داير کرد و به اجراى کنسرت و ضبط صفحه پرداخت. در عصر رضا شاه فرم‌ هاى موسيقى ايرانى تنوع بیشتری یافت و ترانه ها و تصنيف هایی در زمينه ‌هاى عاشقانه، ملى و ميهنى سروده شد. نظیر تصنیف «مرغ سحر» (ملک الشعرا بهار) که توسط خوانندگان متعدد مانند قمرالملوک وزیری و تاج اصفهانی به اجرا درآمد.

در ایران معاصر، موسیقی به دو شاخه  موسیقی سنتی یا اصیل(قمرالملوک وزیری، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، قوامی، بنان، شهیدی، گلپایگانی، ایرج، پریسا و…) و موسیقی پاپ (عماد رام، ویگن، فرهاد، گوگوش، فروغی و…) تقسیم می شود.

در سده معاصر هنرمندانی نظیر درویش خان (۱۲۵۱-۱۳۰۵)، ابوالحسن صبا (۱۲۸۱-۱۳۳۱) و علینقی وزیری (۱۲۶۵-۱۳۵۸) عامل استمرار حیات موسیقایی ایران بودند. درویش خان نقش مهمی در استمرار پیوند موسیقی و عرفان و تصوف داشت. او که خود اهل دل بود، از شخصیت های صاحب سبک و تاثیرگذار بر موسیقی ایرانی در این دوره به شمار می‌رود. از درویش خان آثار مشهوری مانند تصنیف «بهار دلکش» ، تصنیف «ز من نگارم» و چند رِنگ و پیش‌درآمد به‌ جا مانده است. شاگردان درويش‌خان رهبرى موسيقى اصيل را پس از او بر عهده گرفتند و شاگردان متعدد تربیت کردند.

برنامه گلها:

برنامه «گلها» بهترین شاخص موسیقی اصیل ایرانی در دوره تاریخ معاصر ایران است. «گلها» یک برنامه موسیقی ایرانی بود که مدت ۲۳ سال (۱۳۳۴ – ۱۳۵۷) از رادیو ملی ایران توسط داوود پیرنیا (۱۳۳۴-۱۳۴۶)و هوشنگ ابتهاج (۱۳۵۱-۱۳۵۷) تهیه و پخش می‌شد.

۵ دسته برنامه در مجموعه گلها زیر نظر «داوود پیرنیا» (۱۲۷۹-۱۳۵۰) تهيه شد: گل‌های جاويدان (۱۵۷ برنامه)، گل‌های رنگارنگ (۴۸۱ برنامه)؛ برگ سبز (۴۸۱ برنامه)؛ يك شاخه گل (۴۶۵ برنامه) و گلهای صحرايی (۶۴ برنامه).

برنامه «گلهای تازه» با مدیریت هوشنگ ابتهاج (۱۳۰۶- …) شاعر معاصر ایران طی سال های ۱۳۵۱-۱۳۵۷ در رادیو ملی ایران تهیه و پخش شد. برنامه «گلها» در آغاز با نام «گلهای جاویدان» به ابتکار داوود پیرنیا در رادیو تهران آغاز شد. برنامه‌های گلهای پیرنیا مجموعاً شامل ۸۵۰ ساعت مقدمه و شعرخوانی به همراه آواز  و موسیقی بود كه بين آن تك نوازی هايی نيز اجرا شد.

داوود پیرنیا طراح اصلی برنامه گلها بود. پیرنیا اعتقادات مذهبی داشت و از سالکان طریق حق و از ارادتمندان مولی الموحدین امام علی(ع) بود. نخستین برنامه «برگ سبز» با شعری از هاتف اصفهانی با ترجیع‌بند «یکی هست و هیچ نیست جزء او — وحده لا اله الّا هو» در مثنوی مخالف سه‌گاه همراه با دکلمه اسدالله پیمان اجرا شد.

پيرنيا بسياری از بزرگان ادبیات معاصر فارسی و موسیقی را به همکاری دعوت نمود. برای مثال اساتید معارف اسلامی همچون جلال الدين همايی، سعيد نفيسی، و بديع ‌الزمان فروزانفر و همچنين شاعران و ترانه ‌سرايان مشهوری نظیر معينی كرمانشاهی، عماد خراسانی، رهی معيری، تورج نگهبان، شهريار، سيمين بهبهانی، هوشنگ ابتهاج (سايه) و بيژن ترقی. از شمار موسيقیدانان و آهنگسازان می توان ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، روح‌ الله خالقی، حبيب‌ الله بديعی، لطف‌ الله مجد، مرتضی نی ‌داوود، حسن كسايی، جليل شهناز، رضا ورزنده، احمد عبادی، فرهنگ شريف و حسين تهرانی را نام برد. نخستین برنامه‌ «گلهای جاویدان» با اجرای ویلن ابوالحسن صبا ضبط شد. از خوانندگان نیز می توان به حسین قوامی، عبدالوهاب شهيدی، غلام حسین بنان، اکبر گلپایگانی، ايرج، محمودی خوانساری، دلکش، مرضيه، حميرا، سيما بينا، الهه، پوران، عهدیه و تاج اصفهانی اشاره كرد. محمدرضا شجريان نيز حرفه‌ هنری خويش را از اين مجموعه برنامه‌ها آغاز كرد و در ادامه به شهرت جهانی دست یافت. پیرنیا از سید جواد ذبیحی (۱۳۰۹ –۱۳۵۹) مؤذن، مداح و نوحه و مناجات‌خوان و خواننده دعاهای شیعی در مراسم مذهبی اهل بیت و آوازهای اصیل ایرانی نیز برای اجرا در برنامه گلها دعوت کرد.[18]

برخی از خوانندگان این دوره گرایشات عرفانی و معنوی داشتند و حتی پیرو برخی طرق تصوف بودند. نظیر عبدالوهاب شهیدی که تعلق خاطر به طریقت خاکساریه داشت. پریسا نیز گرایشات عرفانی دارد که در فرم و محتوای آثار او تأثیرگذار است.

اشعار عرفانی، اخلاقی و حکمی بزرگترین شاعران ایران در برنامه گلها فرصت بروز موسیقایی یافت. در برنامه گلها اشعار شعرای بزرگ نظیر ابوسعید ابوالخیر، رودکی، باباطاهر، خیام، مهستی گنجوی، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، فخرالدین عراقی، نظامی، عبید زاکانی،  جامی، شاه نعمت الله ولی، خاقانی، صایب، قاآنی، شمس مغربی،  سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی، رضی آرتیمانی، سیف فرعانی،  امیر خسرو دهلوی، اهلی شیرازی، انصاری هروی، اوحدالدین کرمانی، اوحدی مراغه ای اصفهانی، بیدل دهلوی، حزین لاهیجی، فروغی بسطامی، کلیم کاشانی، کمال خجندی، فیض کاشانی، ملاهادی سبزاواری، وصال شیرازی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، مسعود سعد سلمان، بیدل اصفهانی،  اسیر اصفهانی، جمال الدین اصفهانی، حزین اصفهانی، مشتاق اصفهانی، نشاط اصفهانی، هاتف اصفهانی، کمال الدین اصفهانی، طبیب اصفهانی و صغیر اصفهانی به صورت موسیقایی اجرا ­شد. از شاعران معاصر نیز اشعار ادیب نیشابوری، عارف قزوینی، اقبال لاهوری، بهار، نیما، اوستا، شهریار، مشفق کاشانی، هوشنگ ابتهاج (سایه) و شفیعی کدکنی اجرا شد.

اولین برنامه «گلهای جاویدان» با غزلی از حافظ با مطلع «ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد» با آواز عبدالعلی وزیری، ضرب حسین تهرانی و ویولن مهدی خالدی و سنتور نوازنده ای ناشناخته اجرا  و از رادیو تهران پخش شد.

مرکز حفظ و اشاعه موسیقی:

خوانندگانی از قبیل پریسا (فاطمه واعظی، ۱۳۲۸- …) در محافل دیگری مانند «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» برنامه اجرا می کردند و تصنیف ها و آوازهایی که می خواندند، از اشعار ادبیات عرفانی بود. «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» وابسته به سازمان رادیو و تلویزیون در سال ۱۳۴۷ توسط داریوش صفوت (۱۳۰۷ –۱۳۹۲) راه‌اندازی شد و منشأ خدمات زیادی به موسیقی و ادبیات عرفانی شد. داریوش صفوت با دعوت از برخی از استادان برجسته موسیقی ایرانی مانند نورعلی خان برومند، سعید هرمزی، عبدالله خان دوامی و محمود کریمی گروهی از هنرجویان نخبه را پرورش و تحویل جامعه موسیقی ایران داد که به جنبش احیا در موسیقی ایرانی شهرت یافت. هنرمندانی چون داوود گنجه‌ای، جلال ذوالفنون، محمدجلیل عندلیبی، محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان، کرامت اصلانی، مجید کیانی، علی‌اکبر شکارچی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، محمدعلی کیانی‌نژاد، داریوش پیرنیاکان، نورالدین رضوی سروستانی، محمدعلی حدادیان، مرتضی اعیان، امیرحسین سام، عشقی و… از جمله چهره‌های شاخصی هستند که دوره‌های آموزشی و پژوهشی خود را در این نهاد آغاز کردند و ادامه دادند.[19]

مرجعیت:

 نهاد مرجعیت از مهمترین نهادهای علمی و مدنی جامعه ایرانی است. «مرجع» عالی ترین مقام فقهی، مجتهد جامع الشرایط و رهبر مذهبی شیعیان است. از دیدگاه فقه شیعه، مجتهدین شیعه در زمان غیبت امام زمان، نایبان عام و جانشینان ایشان در امور حسبیه و استنباط و تبیین احکام فقه اسلامی هستند.[20] آیت‌الله‌ العظمی ‌ شیخ‌ عبدالکریم‌ حائری‌ حوزه‌ علمیه‌ قم را‌ در سال‌ 1301 شمسی، تاسیس کرد و مرجعیت‌ شیعه در ایران را پس از اختلافات بین علمای دوره مشروطیت(آخوند خراسانی‌ و سیدمحمدکاظم‌ یزدی‌)‌ احیا کرد.  با رحلت‌ آیت‌الله‌ العظمی حائری، مرجعیت‌ در اختیار سه‌ نفر از علما با نام‌های‌ آیت‌الله‌ سیدصدرالدین‌ صدر، آیت‌الله‌ سیدمحمد حجت (م‌ 29 دی‌ 1331) و آیت‌الله‌ محمدتقی‌ خوانساری‌ (م‌ 1331) بود؛ اما مرجعیت‌ جهانی‌ شیعه‌ در اختیار آیت‌الله‌ العظمی سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ در نجف‌ قرار داشت.پس‌ از درگذشت‌ ایشان‌ در سال ۱۳۲۵ ، بار دیگر مرجعیت‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و در اختیار آیت‌الله‌ العظمی بروجردی‌ قرار گرفت. آیت الله بروجری تا سال ۱۳۴۰ مرجع یگانه و مرجع عام ایرانیان بودند. پس از فوت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰، مرجعیت شیعیان دچار تکثر شد و مراجع مختلف همزمان در ایران  و عراق فعالیت می کردند. مهمترین مراجع پس از آیت الله بروجردی در ایران، آیت الله خمینی، آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله میلانی بودند. در نجف نیزآیت الله  سید محمود حسینی شاهرودی، آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله سید عبدالهادی شیرازی، آیت الله خویی، آیت سید محمد شیرازی و آیت الله سید محمد باقر صدر مرجع شیعیان بودند. سیاسی تزین مراجع فوق امام خمینی بود. با توجه به تجربه مشروطیت، مشی آیت الله حائری و آیت الله برجردی عدم دخالت در سیاست و پرهیز از درگیری با حکومت بود. آیت آلله خویی مرجع پر نفوذ پس از فوت ایت الله بروجردی نیز مشی عدم دخالت در امور سیاسی را در زمان پهلوی دوم ایفا کرد.  بین مشی آیت الله خویی و امام خمینی اختلاف زیادی است و اختلافات زیادی نیز بین پیروان و شاگردان آنها وجود داشته است که هنوز ادامه دارد. مرجعیت شیعه نقش مهمی در تربیت طلاب علوم دینی و نشر معارف اسلامی داشت. امام خمینی به عنوان «مرجع تقلید» نقش رهبری مبارزات مردم ایران برای سرنگونی شاه را ایفا کرد. مقام مرجعیت ایشان نقش اساسی در جلب اعتماد مردم داشت و اقتدار و اتوریتی رهبری مبارزه با حکومت استبدادی پهلوی را به ایشان داد.

جریان سکولاریسم:

در سده معاصر جریان سکولاریسم که خواهان جدایی نهاد دین از نهاد سیاست است، در تاریخ تحولات سیاسی – اقتصادی ایران حضوری پر رنگ داشته است. حکومت پهلوی اولین حکومت سکولار در ایران بود. در ایران معاصر، جریان های متنوع فکری مانند ملی گراها، مارکسیسست ها و غرب گرایان مروج سکولاریسم بوده اند.

جریان لائیک:

«حزب توده ایران» یک حزب سیاسی مارکسیستی  بود که در ۱۰ مهر ۱۳۲۰ در تهران تاسیس شد و در تاریخ معاصر ایران سازمان اصلی جریان کمونیستی ایران محسوب می‌شود. بنیان‌گذاران حزب توده ایران (۵۳ نفر) جمعی از روشنفکران و فعالان چپ‌ گرا و ملی‌ گرا مانند سلیمان اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، انور خامه‌ای، عبدالصمد کامبخش، احسان طبری، آرداشس آوانسیان، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که غالباً در دوره رضاشاه تحت پیگرد یا زندانی بودند.

حزب توده ایران در دهه ۱۳۲۰ به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شد. اماپس از مدتی، به دلیل برخی سیاست‌های این حزب، از جمله شیوه رهبری آن و پیروی از سیاست‌های شوروی، شکاف بین اعضای آن صورت گرفت. حزب توده از مخالفان ملی کردن نفت، مصدق و جبهه ملی ایران بود. و سرانجام پس از کودتای ۲۸ مرداد سرکوب شد، بسیاری از کادرهای حزب توده دستگیر و برخی نیز به شوروی و اروپای شرقی فرار کردند. سازمان نظامی حزب توده که در سال ۱۳۲۳ توسط عبدالصمد کامبخش، عزت‌الله سیامک و خسرو روزبه تأسیس شده بود، پس ازکودتای ۲۸ مرداد سرکوب شد و ۲۷ نفر از افسران آن اعدام و برخی دیگر با زندان، شکنجه و تبعید شدند. کتاب«اطاعت کورکورانه» تالیف خسرو روزبه که علیه نظام حاکم بر ارتش پهلوی بود، از مهمترین تالیفات اثر گذار آنها بود.

حزب توده در سال‌های ۱۳۳۲–۱۳۵۷ به عنوان یک نیروی سیاسی علنی و قانونی در ایران حضور نداشت، اما به عنوان یک جریان فکری در تولید فرهنگ لائیک در ایران نقش مؤثری ایفا کرد. نفوذ حزب توده بین روشنفکران گسترده ‌تر بود. افزون ‌بر نویسندگان برجسته‌ای چون بزرگ علوی، عبدالحسین نوشین، فریدون توللی، رسول پرویزی، محمد قاضی، احمد آرام و ابراهیم گلستان که در این حزب فعالیت می‌کردند، (برخی بعداً مخالف حزب توده شدند.) چندین نویسنده و شخصیت ادبی مشهور دیگر به ویژه قبل از ۱۳۲۶ هوادار حزب توده بودند. از جمله این افراد می توان نیمایوشیج پدر شعر نو فارسی، محمدتقی بهار، دموکرات کهنه‌کار و نماینده شعر کلاسیک و صادق هدایت چهره برجسته ادبیات فارسی معاصر را نام برد.[21]

حزب توده بین نویسندگان جوان با استعداد و روشنفکرانِ نه چندان معروف قدیم نیز هوادارانی به دست آورد، از جمله صادق چوبک، سعید نفیسی، احمد شاملو، غلامحسین ساعدی، چهار تاریخ‌نگار: یحیی آرین‌پور، مرتضی راوندی، مهدی بامداد و محمد تمدن و همچنین گروهی از شاعران شعر نو مانند فخرالدین گرگانی، نادر نادرپور، نقی میلانی، مهدی اعتماد، محمد جواهری، محمد تفضلی و سیاوش کسرایی. به نوشته تایمز لندن در سال ۱۹۴۷ (۱۳۲۶) «حزب توده در اوج قدرت خود، با استعدادترین و فرهیخته‌ترین اعضای نسل جوان ایران را جذب کرد.»[22] دکتر تقی ارانی، دکتر احسان طبری و محمود اعتمادزاده( به آذین) فرج‌الله میزانی(ف. م. جوانشیر) از مهم ترین نویسندگان و چهره های نظریه پرداز حزب توده ایران بودند.

جریان روشنفکری دینی:

 جریان روشنفکری دینی در این دوره رشد کرد. قرآن گرایی، خردگرایی، علم گرایی و آزادگی چهار رکن تفکر جریان روشنفکری دینی ایران بود که مهندس بازرگان طلیعه دار آن و دکتر علی شریعتی مهم ترین چهره آن بود. دکتر شریعتی  با سخنرانی و انتشار کتب متعدد، نقش مهمی در جریان سازی فکری بین جوانان مسلمان علیه حکومت شاه ایفا کرد و «معلم انقلاب» لقب گرفت.

حسینه ارشاد در تهران از مهم ترین نهادهای فرهنگی – سیاسی این دوره بود. محمدتقی شریعتی، یدالله سحابی، حبیب الله پیمان، سید ابوالحسن بنی صدر،  فخرالدین حجازی و علی گلزاده غفوری نیز از چهره های مطرح جریان روشنفکری دینی بودند.

گفتمان انقلاب اسلامی:

در سده معاصر اسلام، بخش اصلی هویت ایرانی بود. گفتمان انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۶ بطور گسترده وارد ادبیات سیاسی و شفاهی ایران شد. این گفتمان معتقد بود راه نجات ایران تعییر و تحولات اساسی در نهاد حکومت، جامعه، اقتصاد و فرهنگ بر اساس تشیع علوی است. نظریه جمهوری اسلامی از زیرمجموعه های گفتمان انقلاب اسلامی است. شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» از شعارهای اصلی تظاهرات میلیونی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ بود. چهره های شاخص گفتمان انقلاب اسلامی در دهه پنجاه شمسی عبارتند از: دکتر علی شریعتی، امام خمینی، آیت الله طالقانی، جلال الدین فارسی، آیت الله مطهری و آیت الله منتظری. به چهره های شاخص این گفتمان پس از انقلاب ۵۷ در نوشتاری دیگر اشاره می شود.

انقلاب ایران و نهضت های مقاومت جهان سوم:

پیروزی نهضت مقاومت ملت الجرایر علیه استعمار فرانسه (۱۹۶۲)، پیروزی نهضت مقاومت خلق ویتنام علیه اشغالگران آمریکایی (۱۹۷۵)، پیروزی ملت کوبا به رهبری چه گوارا و فیدل کاسترو در کوبا (۱۹۵۹) و نهضت مقاومت فلسطین؛ الهام بخش و امیدبخش  بسیاری از مبارزان ایرانی بوده است.

فرجام سخن:

سرکوب منتقدین، فقدان آزادی بیان، سانسور، انتخابات نمایشی، قانونی نبودن نقد شاه، وابستگی اقتصادی – سیاسی نظامی به آمریکا، شکاف طبقاتی و صنعت کمپرادور؛ ویژگی ثابت حکومت پهلوی دوم از کودتا ی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد بود.

 استبداد، سانسور، سرکوب منتقدین،  وابستگی به بریتانیا و آمریکا، شکاف طبقاتی، جدایی حکومت از ملت و سیاست خارجی هم راستا با غرب بسرکردگی آمریکا، موجب سقوط حکومت پهلوی شد.

 سرانجام پهلوی اول و دوم – هر دو – که وابسته به اجنبی، خودکامه و خود شیفته بودند؛ و فاقد مشروعیت و مقبولیت ملی بودند، خارج از ایران در غربت و تنهایی مردند تا آیینه عبرتی باشند برای همه فرانروایان.

پایان بخش اول.

۳۰ تیر ماه 1401 – لندن

*

منابع:

آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمه کاظم فیروزمند و دیگران، تهران، ۱۳۸۰.

آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران: تأسیس سلسله پهلوی تاکودتای 28 مرداد 1332، ترجمه محمد رفیعی، تهران 1373.

ایوانف، سرگیِویچ، تاریخ نوین ایران، ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قائم پناه، استکهلم، ۱۳۵۶.

بازرگان، مهدی، خاطرات، گفتگو با‌ غلامرضا نجاتی، تهران، ۱۳۷۷.

پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، تهران، ۱۳۶۲.

دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، ۱۳۷۷.

سولیوان، ویلیام، ماموریت در ایران (خاطرات سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران)، تهران، ۱۳۹۳.

علم، اسدالله، یادداشت‌های علَم، ویراستار علینقی علیخانی،  تهران، ۱۳۹۲.

فردوست، حسین،  ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، ۱۳۶۹.

کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، تهران، ۱۳۹۹.

گذشته چراغ راه آینده است، تهران، ۱۳۶۲.

کدی، نیکی، ایران مدرن: ریشه‌ها و پی ‌آمدهای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، ۱۳۹۸.

معدل، ‌منصور، طبقه، ‌سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، مترجم : محمدسالار کسرایی، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، تهران،۱۳۸۲.

مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، سرنوشت یاران دکتر مصدق، تهران، ۱۳۸۴.

مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1300 – 1357. تهران، ۱۳۹۳.

نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران: از کودتا تا انقلاب، تهران، ۱۳۷1.

هالیدی، فرد، ایران: دیکتاتوری و توسعه، مترجمان: محسن یلغانی و علی طلوع، تهران، ۱۳۵۹.

هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، تهران، ۱۳۶۵.

یزدی، ابراهیم، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، جلد ۳ (118 روز در نوفل لوشاتو).

 www.nedayeazadi.net/media/up/book/Ebrahim_Yazdi/YAZDI_3_jeld.pdf.

https://rb.gy/p7axmu

[1]. رضاخان در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ آیت الله مدرس را دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. مدرس ۷ سال در خواف توسط مأموران زیر نظر بود و در ۲۲ مهر ۱۳۱۶ از خواف به کاشمر منتقل شد. مدرس در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ برابر با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ (قمری) به دست عمال رضا خان شهید شد. طبق گزارش‌های تاریخی با دستور مستقیم رضاشاه که از سوی رکن‌الدین مختاری اجرای آن به ریاست شهربانی خراسان محول شد، نهایتاً محمود مستوفیان، حبیب‌الله خلج و محمدکاظم جهانسوزی با معاونت یکدیگر در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ حسن مدرس را مسموم و سپس خفه کردند. مزار مدرس پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از ایران، توسط اهالی محل مشخص شد. آرامگاه وی در شهر کاشمر واقع است.

[2] . آوری، پیتر، ترجمه محمد رفیعی، تاریخ معاصر ایران: تأسیس سلسله پهلوی تاکودتای 28 مرداد 1332، تهران انتشارات عطایی، 1373، ص 62.

[3] . نک: سردار جنگل، نوشته ابراهیم فخرایی.

[4] . نک: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده وقایع مسجد گوهرشاد. رایین اسماعیل- واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، رایین- 1379.

[5] . عنوان رئیس‌الوزراء که از زمان مشروطیت باب شده بود، در زمان محمود جم به نخست‌وزیر تغییر یافت و جم اولین رئیس دولت در تاریخ ایران شد که نخست‌وزیر نامیده شد.

[6]. CENTO. Central Treaty Organization.

[7] http://javan-farda.com/News.aspx?ID=4862

[8] خبرگزاری تسنیم، «خاطره‌ی کمتر شنیده شده‌ی آیت الله خامنه‌ای از رهبر فدائیان اسلام»، ۲۷-۱۰-۱۳۹۶. https://tn.ai/1630785

[9]. Library of Congress Federal Research Division (December 2012). “Iran’s Ministry of Intelligence and Security: A Profile” (PDF).  Visited: 17 July 2022.

[10]. Abrahamian, Ervand, Tortured Confessions, University of California Press, 1999 p.103, 169.

[11]. محسن کاظمی (۱۳۹۰)، خاطرات عزت شاهی، سوره مهر، ص ۳۸۷.

[12].  معدل، ‌منصور، طبقه، ‌سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، مترجم : محمد سالار کسرایی، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، تهران 1382، ص 83.

[13]. ابریشمی، حمید، ‌اقتصاد ایران، انتشارات علمی فرهنگی، تهران 1375، ص 44.

[14]. خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، ج۳ (118 روز در نوفل لوشاتو) صص۲۷۴-۲۹۱ .

[15]. نک: هایزر، خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه  علی اکبر عبدالرشیدی، تهران، ۱۴۰۰. خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، ج۳،(یکصد و هیجده روز در نوفل لوشاتو) ص:۲۷۴-۲۹۱ – خاطرات سولیوان.

[16]. ترجمه فارسی در دوره معاصر، ویکی فقه. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، مقاله «ترجمه فارسی در دوره معاصر»، شماره ۵۰۲۵. ترجمه‌ در نیم‌قرن‌ اخیر، فرهنگ‌ و زندگی‌، ش‌ ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵).

[17]. دستغیب، عبدالعلی، نقد آثار احمد شاملو، چاپ پنجم، ۱۳۷۳، ص ۶.

[18]. بهروز مبصری معتقد است: «بهترین آواز سید جواد ذبیحی در برنامه‌های گلها، برنامه برگ سبز شماره ۴ در بیات زند (بیات ترک) است که در موسیقی رسانه، چنین مثنوی‌ای بدین قدرت و صلابت کمتر نظیر داشته‌است.»

[19]. بن: کتاب «چهره‌های موسیقی ایران معاصر»، هوشنگ اتحاد، تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۹۹.

[20]  در توقیع و جواب نامه ای که حضرت ولی عصر (عج) در پاسخ به سوالات اسحاق بن یعقوب صادر شده و توسط محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان علیه السلام) به اسحاق بن یعقوب رسیده چنین آمده که آن حضرت فرمود: «و اماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا، فانهم حجتی علیکم و اناحجه الله»;(در حوادث و پیش آمدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آن هاحجت بر شمایند، و من حجت خدایم.). شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ،ج1، ص484، چاپ اسلامیة. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۴۰، ح۳۳۴۲۴. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الغیبة، ص۲۹۱، ح۲۴۷. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، احتجاج، ج۲، ص۲۸۴.

[21]. آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۵). ایران بین دو انقلاب. نشر نی. صص ۴۱۰–۴۱۱.

[22]. آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۵). ایران بین دو انقلاب. نشر نی. صص ۴۱۱–۴۱۲.

مطالب مرتبط