مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بررسی دلایل هراس از اسلام در اروپا

اشتراک

نجمیه پوراسمعیلی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


بیان رخداد

بخش اول: اسلام هراسی، از اصطلاحات تازه ای است که به تازگی و به طور خاص، در زمینه رابطه اسلام و غرب، نسبتاً تداوم یافته است. اما پدیده هراس از اسلام از زمان ظهور دین اسلام سابقه داشته است و می توان گفت این پدیده در تاریخ کهنی ریشه دارد که سرشار از سلسله درازی از روابط نا آرام میان غرب و اسلام است و در طی این روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنیت غربی تثبیت شده و موجب شده اسلام را چونان خطری جدی بنگرند که تهدید کننده کشورهای غربی است. بررسی ابعاد مختلف اسلام هراسی هدف اصلی این نوشتار است. در این راستا، در ابتدا تعریفی رایج از اسلام هراسی ارائه می شود. سپس در گام دوم علل بروز اسلام هراسی مورد واکاوی قرار می گیرد.در این بخش، ابتدا با رویکردی تاریخی به موشکافی جدی در ذهنیت هراس گونه اروپا نسبت به اسلام پرداخته می شود.زیرا بدون وجود این رویکرد تاریخی که در پیوند با شرایط حال باشد نمی توان اسلام هراسی را فهمید. سپس عوامل دیگری نظیر نگرانی از ورود و گسترش اندیشه و تفکرات سیاسی اسلامی و اقدامات خشونت آمیز از سوی قلیلی از مسلمانان تند رو که در ظهور و شکل گیری اسلام هراسی و در پی آن اسلام ستیزی اروپائیان در قبال مسلمانان ساکن در اروپا بسیار تأثیر گذار بوده است، مورد بررسی قرار می گیرد.

تحلیل و تبیین رخداد

 تعریف اسلام هراسی

با وجود تعاریف متعددی که در مورد اسلام هراسی بیان شده، بسیاری از کسانی که در این مورد مطالعه و تحقیق می کنند در تعریف اسلام هراسی به تعریفی که مؤسسه رانیمد تراست در سال 1997 در مورد اسلام هراسی داشته استناد می کنند. گزارش آنها با عنوان«اسلام هراسی چالشی علیه تمامی ما» در نوامبر سال 1997 میلادی انتشار یافت. در این گزارش اسلام هراسی به عنوان «ترس و اکراه بی اساس در قبال مسلمانان، که باعث دفع آن ها و تبعیض علیه آن ها می شود» تعریف شده است.

علل اسلام هراسی

در تحلیل پدیده اسلام هراسی، مانند تحلیل هر پدیده دیگر نمی توان آن را تک علتی دانست. اسلام هراسی اسباب متعددی دارد که از درجه و قدرت متفاوتی برخوردار است.در ادامه به اهم این علل پرداخته می شود:

1)   دلایل و زمینه های تاریخی

جهان اسلام و جهان مسیحیت همسایگانی بسیار قدیمی هستند که بیش از هزار سال جنگ ، نزاع و روابط سیاسی و اقتصادی باعث شده است که برداشت هایی نسبتاً پایدار در هر دو طرف نسبت به ماهیت و عملکرد طرف دیگر شکل بگیرد که به آسانی قابل تغییر و اصلاح نیست. مناسبات تاریخی اروپا با اسلام و مسلمین در طی قرن های گذشته همواره مناسبات با عناصری بیگانه و خارجی بوده است که در چهره «تمدنی دیگر، فرهنگ دیگری و جهانی دیگر» خود نمایی کرده است.

نخستین ارتباط رسمی زمانی برقرار شد که پیامبر اسلام (ص) در سال 628 میلادی ابن خلیفه، قاصد خود را به جانب هراکلیوس فرستاد. اما برخی دیگر نخستین ارتباط میان اسلام و اروپا را سال 711 میلادی یعنی سال ورود مسلمانان از شمال آفریقا به اسپانیا می دانند. ورود اسلام به شام و شمال آفریقا که مسیحیان در آن ساکن بودند باعث ایجاد شوک بزرگی برای مسیحیان ارتدوکس-کاتولیک در امپراطوری بیزانس و دیگر نواحی مسیحی نشین شد.به دنبال این، اتحادی بر علیه مسلمانان و اسلام از جانب مسیحیان تشکیل گردید که این اتحاد با واژه و مفهوم مسیحیان غرب همراه شد. گسترش اسلام در قرن اولیه هجرت (قرن هشتم میلادی)، از ایتالیا و فرانسه گرفته تا اسپانیا، نوعی هراس از مسلمانان در جهان مسیحیت به وجود آورد. همین تجربه ها بود که تخم ترس از اسلام را در ذهنیت غربی کاشت و موجب پرورش گرایش بیمارگونه ای در آن گردید که بر رابطه اش با جهان اسلام حاکم شد. ورود مسلمانان به اروپا در طول تاریخ موجی از ترس و وحشت را برای اروپا به وجود آورد؛ ترس از اینکه اگر مسلمانان در مقیاس وسیعتر به سرزمین های مسیحیان دست یابند چه حوادثی به وقوع خواهد پیوست. در این باره، برنارد لوئیس نیز می گوید: «خطری که از جانب اسلام در طی هزار سال اروپا را تهدید می کرد دو گانه بود؛ خطر نظامی از یک سو، خطر مذهبی از سوی دیگر، یعنی خطر فتح سرزمین و خطر گرویدن به دین اسلام.».

عامل دیگری که در بافت تاریخی قابل بررسی است و در تعمیق اسلام هراسی تأثیر گذار بوده است به سابقه تاریخی دشمنی مسیونرهای مذهبی اروپایی با اسلام و مسلمانان بر می گردد. مسیونرهای مذهبی اروپایی، اسلام و مسلمانان را با کلماتی همچون عرب و کلمات برگرفته از انجیل به نام «اشمی لایت (اسماعیلی) یا هاجرین یا کافر وحشی» خطاب می کردند. چنانچه در تبلیغات منفی که علیه اسلام داشته اند اسلام را به عنوان یک دین دروغین معرفی می کردند و ادعا می کرده اند که پیامبر اسلام با تقلید از کتب عهد عتیق و جدید در زمان هراکلیوس (امپراطور روم شرقی) اقدام به شکل دهی فرقه و مسلک خود نموده است. در حقیقت بیشتر میسیونرهای مسیحی فقط یک هدف را تعقیب می کردند و آن اینکه نبوت پیامبر و قرآن را به عنوان وحی الهی تکذیب می کردند. بنابراین با توجه به نگرش منفی که در طول سال ها حاکم بر اندیشه اروپائیان و مسیحیان علیه اسلام و مسلمانان بوده نتیجه آن امروزه نبود اعتماد، حتی موجب بی اعتمادی عمیق، بین دو اجتماع مسلمانان و مسیحیت گردیده است. این وضعیت تا حدی می تواند حاصل صدها سال رویارویی مسلحانه در اروپا در قبال مسائل جهان اسلام، اصول دینی آن، قواعد اجتماعی و سبک زندگی آن و غیره باشد که حکم فرماست. ولیام مونتگمری وات در اثر خود به عنوان برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان در سال 1997 می گوید: «اسلام دین صدق و درستی نیست و انحراف عمدی از حقیقت است. اسلام دینی است که با شمشیر و خشونت گسترش می یابد و اسلام دین تن آسایی است پیامبر اسلام مخالف دین مسیح است و…».

عامل دیگر در شکل گیری اسلام هراسی در فرایند تاریخی ناشی از اقدامات برخی به اصطلاح خاورشناسان غربی می باشد. همواره برخی از پژوهش گران غربی با عنوان مستشرق یا خاورشناس به تحقیق، نقد و بررسی علمی در موضوعات اسلامی پرداخته اند. اما این عده به بهانه تحقیق و اسلام شناسی، همان اهداف کینه توزانه قرون وسطایی را تعقیب می کردند. از جمله این شرق شناسان می توان به تئودور نولد که، گارل بروکلمان، ژزف شاخت، گارل هینریش بکر و … اشاره کرد. اگر چه خدمات ارزنده برخی از مستشرقان در شناساندن اسلام قابل تحسین و تقدیر است، لیکن هیچ گاه نمی توان از غرض ورزی ها، خیانت ها، تحریف ها، تهمت ها و خلاف واقع گویی های بعضی دیگر از آنان چشم پوشی کرد. خلاف واقع گویی هایی مانند: اسلام چیز تازه ای نیاورده و هر چه دارد از ادیان پیشین گرفته است، اسلام ناسازگار با علم و دانش و مظاهر تمدن است، نسبت دادن شهوت پرستی به دین اسلام، شخصیت نداشتن زنان در دین اسلام، مخالف تمدن و تجدد بودن اسلام، اسلام دین بردگی است، اسلام دین باج بگیران و آیین جمود افکار و اندیشه هاست و … بیش از همه عوامل، در خراب کردن چهره واقعی اسلام مؤثر بوده است. ادوارد سعید معتقد است این وارونه گویی ها معلول عوامل زیادی است که اهم آنها عبارتند از:

  1. عدم تسلط کافی بر زبان عربی و معارف و حقوق اسلامی.
  2. دسترسی نداشتن به برخی از مآخذ و منابع اصیل به ویژه کتب مستند.
  3. متأثر بودن از محیط و نوشته های غربی که نوعاً با اغراض ضد اسلامی آلوده است.
  4. مأنوس نبودن با روحیه و خصوصیات مردم شرق و فلسفه مشرق زمین.
  5. تقید به مذهب و مسلک و مرام فکری و رسوبات اعتقادی خاص و اصرار در توجیه و تعلیل همه پدیده ها و جریان های دینی بر پایه آنها.
  6. وابستگی برخی از این مستشرقان به استعمار و قدرت های استعماری، دستگاه بشری مسیحیت و صهیونیسم جهانی که در جهت خراب کردن چهره واقعی اسلام مأموریت دارند.

2)  آفریقاوزن پیدا کردن اسلام وگرایش به آن در غرب

عامل مهم دیگری که به عنوان دلیلی برای گسترش اسلام هراسی و در پی آن اسلام ستیزی، در جوامع اروپایی مطرح است، اهمیت پیدا کردن اسلام به دلیل مهاجرت، افزایش زاد و ولد میان مسلمانان اروپا و گرویدن روز افزون به اسلام صورت گرفته است. امانوئل تود، فیلسوف فرانسوی معتقد است که یکی از مهم ترین خطراتی که جوامع اروپایی آن را احساس کرده اند، غلبه جمعیتی مسلمانان در اروپا و در نتیجه غلبه اسلام و توسعه آن در این جوامع است. همچنین افزایش تعداد مسلمانان در اروپا باعث قدرتمند تر شدن صدای سیاسی آنان در آینده می شود و دولت های اروپایی مجبور می شوند نظرات و دیدگاه های آنان را نیز در سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های خود لحاظ کند.

علاوه بر افزایش جمعیت مسلمانان در اروپا به واسطه زاد و ولد و مهاجرت، رشد اقبال به اسلام در میان جمعیت بومی اروپا، برای سیاستمداران اروپایی و کلیساها نگران کننده است. بنابراین یکی از کارکردهای مهم ترویج اسلام هراسی در جوامع اروپایی مقابله با موج فزاینده گرایش به دین اسلام می تواند باشد. پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا بسیاری از تحلیل گران بر این باور بودند که در پی تشدید تبلیغات غرب علیه اسلام به بهانه نسبت دادن این حادثه تروریستی به مسلمانان و گسترش اسلام هراسی، تنفر مردم غرب از اسلام روز به روز بیشتر می شود و باید کار اسلام را در غرب تمام شده دانست. اما برخلاف این پندار، هجوم تبلیغاتی علیه اسلام نه تنها اذهان عمومی را از اسلام منحرف نکرد، بلکه موجی از جلب توجه به اسلام را در مغرب زمین پدید آورد و بر شمار تازه مسلمانان افزوده است. یکی از مهمترین دلایل این وضعیت، افزایش تعداد کسانی است که به جهت وضعیت پیش آمده و افزایش تبلیغات علیه اسلام، کنجکاو شده و برای پاسخ به سؤالاتی که در ذهنشان ایجاد شده، به مطالعه قرآن پرداخته اند. به طوری که پس از مطالعه قرآن نه تنها از این دین متنفر نشده اند، بلکه به سوی آن تمایل هم پیدا کرده اند. البته نمی توان انکار کرد که حادثه 11سپتامبر و تبلیغات ناشی از آن علیه مسلمانان باعث نفرت عده ای نیز از اسلام شده است که نمونه عینی آن اقدام کشیش آمریکایی در سوزاندن قران بود.

امروزه در بین کشورهای اروپایی، در اسپانیا، فرانسه و البته انگلیس گرایش به اسلام بسیار زیاد است، وزیر کشور انگلستان، جکی اسمیت در آگوست 2008 در مصاحبه خود با روزنامه گریت کشمیر اظهار داشت که: «سالانه حدود 50 هزار بریتانیایی به دین اسلام مشرف می شوند به طوری که از سال 2000 تاکنون 400 هزار بریتانیایی مسلمان شده اند.» باید گفت که حضور پر رنگ تر مسلمانان در جوامع اروپایی از یک سو و رساتر شدن صدای آنان در این جوامع از سوی دیگر، مسلمانان را از وضعیت باثبات تری در اروپا برخوردار  کرده است و احتمالاً گرایش دین اسلام را افزایش خواهد داد.

3)  ایدئولوژی اسلام سیاسی و هراس از آن  در اروپا

ایدئولوژی اسلام سیاسی و هراس از حضور و فعالیت اسلام گرایان در اروپا یکی دیگر از دلایل اسلام هراسی در اروپا می باشد. اسلام سیاسی آنگونه که پیش تر در سال های اخیر مطرح شده، در اصل برابر با بهره گیری از تعابیر مذهبی و ارجاع های تاریخی بر مبنای مذهبی برای بسیج کردن مردم مسلمان جهت اقدام های سیاسی درونی و بین المللی است. اسلام سیاسی با ترسیم آینده ای که بیان هایش بر باز تعریف و باز توزیع مفاهیمی است که از سنت اسلامی به عاریه گرفته شده، به چالش های اجتماعی امروز پاسخ های سیاسی ارائه می کند. اسلام سیاسی نه یک الگو و مفهوم الهی، بلکه یک ایدئولوژی است. ایدئولوژی که برخی از گزاره های آن استبداد ستیزی، نفی سلطه پذیری، تأکید بر هویت اسلامی، تلاش برای برقراری نظام اسلامی و … می باشد. اسلام سیاسی انواع متعددی دارد اما ویژگی مشترک تمام این جریان ها، اعتقاد به توانایی دین اسلام در پاسخ گویی به مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موجود در جهان امروز است.

امروزه پدیده اسلام گرایی با عناوین مختلف اسلام سیاسی، بنیادگرایی، افراط گرایی و حتی تروریسم و مانند آن در ادبیات غرب یکسان و به یک معنا مورد استفاده قرار می گیرد و در گفتمان غربی معمولاً عمل گرایی اسلامی را پدیده ای کم و بیش واحد معرفی می کنند. چه برچسپ آن «اسلام گرایی» باشد چه اسلام سیاسی یا «بنیادگرایی اسلامی» آن را در مقابل عمل به اسلام به عنوان یک دین از سوی مسلمانان معمولی قرار می دهد. نکته قابل توجه در این زمینه وجود نوعی دوگانگی میان اسلام به عنوان دین مسلمانان عادی معقول که برای آنان اسلام مسئله ای مربوط به تقوای فردی است، نه تعهد سیاسی که رهبران غربی آن را امری مسلم فرض می کنند با اسلام گرایی یا اسلام سیاسی است.

جوامع غربی نسبت به فعالیت های اسلام گرایی چه در میان کشورهای اسلامی و چه در میان مسلمانان در اروپا ابراز نگرانی می کنند. بنابراین یکی از جنبه های تأثیر گذاری اسلام گرایی و یا اسلام سیاسی بر شکل گیری اسلام هراسی، تلاش های تبلیغاتی این جریان در جوامع اروپایی است و جنبه دیگر از تأثیرات منفی اسلام گرایی و یا اسلام سیاسی در این خصوص به شکل گیری سازمانها و گروه های سیاسی رادیکال و فعالیت آنها در جوامع اروپایی مربوط می شود. گروه هایی همچون سلفی ها یا وهابیون، شاخه های از اخوان المسلمین، حزب التحریر و … . غربی ها پس از 11 سپتامبر 2001 و ارائه تز مبارزه با تروریسم، تمایل دارند همه اشکال اسلام گرایی را تحت یک عنوان جمع کنند و آن بنیاد گرایی اسلامی است که خود مروج اقدام تروریستی هستند.

4) اقدام خشونت آمیز مسلمانان تند رو، عاملی برای اسلام هراسی در اروپا

فعالیت ها و اقدامات گروه های افراطی و تند رو به نام اسلام و به اسم جهاد و خرابکاری ها و بمب گزاری های متعدد این گروه ها در مناطق مختلف باعث بدنامی و خدشه دار شدن اسلام و چهره مسلمانان در اروپا شده است. علاوه بر این اعمال غیر متمدنانه و غیر اسلامی، تحلیل و تفسیری که این گروه های تند رو از اسلام ارائه می دهند نیز باعث شده برخی اسلام را دینی به دور از فرهنگ و تمدن و دین جنگ و ترور معرفی کنند. اعمال این گونه اقدامات خشونت آمیز از سوی قلیلی از مسلمانان موجب شده که برخی از محققان، روزنامه نگاران، رسانه ها و نیز برخی از احزاب سیاسی و سیاستمداران راستگرا با برجسته سازی و بزرگ نمایی افکار و اعمال این گروه ها، به ایجاد اسلام هراسی و در نهایت اسلام ستیزی در جامعه اروپا اقدام نمایند.

با وجود تاریخ طولانی خشونت های تروریستی که توسط گروه های فعال جدایی طلب ناسیونال همچون اتا Euskadi Ta Askatasuna (ETA) و ارتش جمهوری خواه ملی ایرلند و نیز گروه های فعال ایدئولوگ راستگرا تا چپ گرایانی همچون ارتش سرخ لننیسم- مارکسیسم در اروپا صورت گرفته، اما امروزه اعمال و اقدام به عملیات تروریستی توسط اسلام گرایان تندرو به عنوان یک پدیده خطرناک جدید در اروپا مطرح گردیده است. اطلاعات و داده ها نشان از آن دارد که وجود این پدیده و اقدامات تروریستی در اروپا و نسبت دادن این وقایع به مسلمانان منجر به ایجاد نگرانی و وحشت و افزایش تنش و کشمکش میان مسلمانان جهان و غرب گردیده است.

مقامات ضد تروریست اروپا برآورد می کنند یک تا دو درصد مسلمانان ساکن این قاره (بین 250 تا 500 هزار نفر) در طول زندگی خود، حداقل یک بار در فعالیت های افراطی شرکت کرده اند. اینکه چه تعداد از این افراد در فعالیت های تروریستی شرکت داشته یا از این اعمال حمایت می کنند، مشخص نیست. آنان معتقدند، مسأله مهم در این رابطه خلاء حقوق در اروپا یا مشی سیاسی تروریست ها نیست، بلکه رویارویی عمومی جهان اسلام با اروپاست که بسیاری از مهاجران مسلمان را در معرض اتهام فعالیت های تروریستی قرار می دهد. برخی دیگر نیز معتقدند جو اجتماعی- اقتصادی اروپا به نحوی است که به پرورش تروریسم اسلامی در اروپا کمک می کند. چرا که عاملان عملیات تروریستی پس از 11 سپتامبر در اروپا، عرب هایی بودند که فقط در دوران اقلیت در اروپا، دیدگاه های خود را رادیکالیزه کرده بودند. از میان 66 بازداشت شده اولیه در زندان گوانتانامو (وابسته به 42 کشور جهان) حدود 20 نفر از آنها ساکن کشورهای اروپای غربی بودند در حالی که فقط دو نفر از این افراد، شهروند آمریکا بوده اند.

مطابق این دیدگاه، از اینجا می توان نتیجه گرفت که جو اجتماعی- اقتصادی اروپا به نحوی است که به پرورش تروریسم اسلامی کمک می کند. «مایکل رادو» از محققان انستیتوی تحقیقات سیاست خارجی می گوید: «پس از 11 سپتامبر 2001، تعداد بازداشت شدگان مظنون به عملیات تروریستی در اروپا، 20 برابر ایالات متحده بوده است.» به گفته کارشناسان فرانسوی و آلمانی تنها تعداد محدودی از تروریست های اسلام گرای اروپایی، قبل از مهاجرت به اروپا دارای تمایلات و عقاید افراطی بوده اند. بخش بزرگی از این تروریست ها، جوانان وابسته به طبقه متوسط هستند که هر یک به نوعی، یک شوک فرهنگی را در اروپا تجربه کرده و به افراط گراییده اند. با عدم پذیرش در جوامع اروپایی و تجربه سکولاریسم و ماتریالیسم حاکم بر این جوامع، گروهی از جوانان مسلمان دچار سرخوردگی شده و معمولاً پس از مواجهه با یک بحران شخصی و در جستجوی یک هویت جدید، به سوی گروه های اسلام گرایی افراطی گرایش پیدا می کنند که در کمین آنها نشسته اند. همچنین تعداد کمی از اسلام گرایان افراطی مقیم اروپا، برای ادامه مبارزه راهی کشورهای موطن خود می شوند. آنها ترجیح می دهند یا مبارزه را در کشورهایی چون افغانستان، عراق، بوسنی یا چچن ادامه دهند یا اینکه همچنان در غرب به فعالیت بپردازند. اما در مورد آمار قربانیان تروریستی منسوب به مسلمانان در اروپا در طول تقریاً دو دهه گذشته باید گفت که از سال 1994 تا 1998 اعضاء و حامیان جماعت مسلح اسلام گرا الجزایر (GIA) اقدام به انجام یک سری حملات تروریستی در فرانسه نمودند که پیامد آن 10 کشته و بیش از 200 مجروح در پی داشت. از سال 1998 هم زمان با بمب گزاری در سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا تا آغاز حمله آمریکا و متحدانش به عراق، سرویس های امنیتی اروپا از وقوع چندین حوادث تروریستی که توسط سازمان القاعده و ایدئولوژی جهاد جهانی در اروپا در شرف انجام بود جلوگیری به عمل آوردند.

 اما همزمان با حمله آمریکا به عراق در سال 2003، حملات تروریستی به اروپا به اوج خود رسید و از جمله این حملات می توان به بمب گزاری در قطار مادرید در سال 2004، قتل تئو ون گوگ، فیلم ساز هلندی در خیابان های آمستردام در سال 2004 و بمب گزاری در مترو لندن سال 2005 را نام برد. از سال 2006 تا 2008 نیز چندین تلاش جدی برای انجام عملیات تروریستی توسط مجاهدین داخل در اروپا صورت گرفت. بطور کل می توان گفت نتیجه و پیامد این اقدامات تروریستی در اروپا طی حداکثر دو دهه گذشته به کشته شدن حدود 250 نفر و تأثیر گذاری آن بر بیش از هزاران نفر از مردم اروپا منجر گردیده است.

5) مروجان اسلام هراسی و اسلام ستیزی در جوامع اروپایی

نقشی که رسانه ها، احزاب سیاسی بیگانه ستیز و برخی از سیاستمداران تندرو و نیز برخی از اندیشمندان و نخبگان فکری در اروپا در گسترش اسلام هراسی و در نهایت اسلام ستیزی در این قاره داشته اند بسیار قابل توجه است. لذا فعالیت این گروه ها در جوامع اروپایی در گسترش پدیده اسلام هراسی و اسلام ستیزی تأثیر بسزایی در افکار عمومی جوامع خود بر جای گذارده است، که این امر منجر به ایجاد شرایط سخت و نامناسب برای برخی از ساکنان مسلمان در جوامع اروپایی گردیده است. در ادامه، نگارنده در رابطه با مروجان اسلام هراسی و اسلام ستیزی در جوامع اروپای سه شاخصه عمده را مورد بررسی قرار می دهد.

  1. باز نمایی و پوشش خبری رسانه ها از اسلام و مسلمانان در جوامع اروپایی: با رشد رسانه های جهانی به عنوان «پایگاه های بازنمایی واقعیت» امروزه ما با تصاویر بازنمایی شده بسیار منفی از اسلام روبرو هستیم. تصویر چریک های مسلمان که در پی اقدام به بمب گزاری هستند، تصویر روحانیونی که رهبران جریان های تروریستی هستند، مردان خشنی که به زبان عربی تکلم می کنند و به انواع تجهیزات جنگی و نظامی مجهزند و همگی این ها در پی مبارزات عظیم و کاملاً سازماندهی شده بر علیه غرب هستند. رسانه های خبری هر روزه در اخبار خود از عملیات انتحاری بمب گزاری هایی که اغلب توسط گروهک های تروریستی مسلمانان به وقوع پیوسته خبر می دهند.

اسلام هراسی، اسلام گریزی و اسلام وحشت در تمامی این تصاویر موج می زند. تصویر بازنمایی شده نه چندان حقیقی از اسلام، اکنون موجب آن گردیده که این تصاویر حالتی واقعی به خود بگیرد، تصویر رسانه ای در ذهن میلیون ها تن از افراد جهان نقش بسته است. این تصاویر اگر چه با واقعیت فاصله زیادی دارند اما در جهان امروز که رسانه ها برای ما واقعیت را می سازند به تصاویر واقعی تبدیل گشته اند. پیرو حوادث واقعی مانند ماجرای سلمان رشدی، جنگ اول خلیج فارس و 11 سپتامبر، توجه به بازنمایی های رسانه ای اسلام، رشد قابل توجهی کرده است. حجم روز افزون تحقیقات نشان می دهند که در موازنه تصاویر، بازنمایی ها و گفتمان های مرتبط با اسلام و مسلمان در رسانه های غالب غربی و اروپایی، گرایش به ارائه تصویری منفی و متخاصم از مسلمانان و اسلام دیده می شود.

ادوارد سعید در مقدمه ی کتاب خود «اسلام و رسانه ها» در سال 1996، سیمای جهان اسلام را در رسانه های غربی در دوران پس از جنگ سرد، با شاخصه های ذیل معرفی می کند: متحدان دارالاسلام، دین تروریستی، تشنگان خون، خطر برای غرب و سوء استفاده از زنان. یکی از جدیدترین نمونه مطالعات درباره چگونگی تصویر اسلام در رسانه های آلمانی، پژوهشی است به نام «چهره خشن و تضادگرایی اسلام» در شبکه های تلوزیونی ARD و ZDF آلمان به مدیریت کی حافظ صورت می گیرد. مؤسسه او تمام برنامه های تلوزیونی این دو شبکه درباره اسلام در سال های 2005 و 2006 را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است و بر اساس نتایج جالب توجه این تحقیق، در 81 درصد از برنامه ها، اسلام با موضوعاتی که به طور مستقیم یا ضمنی دارای مفهوم منفی هستند، ارتباط داده شده است؛ به عنوان مثال در 24 درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مقولاتی چون تروریسم و افراط گرایی قرارگرفته است. در 54/16 درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مسائلی مثل تضاد و کشمکش بین المللی مطرح است و در 77/9 درصد از برنامه های این دو شبکه تلوزیونی، اسلام مروج عدم تسامح و مدارا دانسته شده و در 51/4 درصد از برنامه ها بحث از اسلام، همزمان با بحث سرکوب زنان و تبعیض علیه آنان مورد توجه قرار گرفته است. تنها در 8 درصد از برنامه ها از اسلام و ارتباط سازنده آن با مسائل اجتماعی و روزمره مورد بحث بوده است. در جمع بندی از این پژوهش آمده است؛ مشکل اصلی معرفی مسائل منفی در کنار نام اسلام نیست، بلکه مهم آن است که بر اثربخشی این گونه برنامه های جهت دار، به تدریج ابعاد فرهنگی اسلام، کارکردهای مثبت آن در زندگی روزمره معتقدان و نیز دیگر نکات برجسته این دین، از اذهان عمومی در غرب محو می شود. ولفگانگ شویبل وزیر کشور آلمان در دولت مرکل در برخی از گفته های خود بر رویکرد منفی رسانه های آلمان نسبت به اسلام، صحه گذاشته است.

  1. احزاب و سیاست مداران اسلام ستیز در جوامع اروپایی: امروزه احساسات ضد مهاجران در بسیاری از کشورهای اروپایی که به نوعی با مسائل و مباحث همگرایی فرهنگی و تنوع جمعیتی مواجه هستند، وجود دارد. این مسئله توانسته کشورهای اروپایی را به سمت و سوی اسلام هراسی سوق دهد چرا که در سال های اخیر بیشتر شعار های احزاب راست، مسلمانان مهاجر را مورد هدف قرار داده است. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که پدیده گرایش به احزاب راستگرا در اکثر کشورهای اروپایی به ویژه در سال های پس از فروپاشی شوروی روند رو به رشدی داشته است. تقریباً در اکثر کشورهای اروپایی گرایش های راست افراطی و نژاد پرستانه طی چند سال گذشته بسیار گسترش یافته است و مهاجران و بخصوص مسلمانان هدف اول حملات احزاب راست افراطی و نژاد پرستانه طی چند سال گذشته قرار گرفته اند. به طوری که بستن مرزها به روی مهاجران و محدود کردن فعالیت های اقلیت متشکل، از شعارهای اصلی احزاب راست افراطی است. در اروپا هم اکنون بیگانه ستیزی با اسلام ستیزی کاملاً در آمیخته است. احزاب راست افراطی پایبند به مجموعه ای از اندیشه های مشترکی هستند. ویژگی مشترک راست گرایان افراطی، مخالفت با حضور خارجیان و مهاجران در کشورهای اروپایی است. از منظر راست گرایان افراطی، هویت کشورهای اروپایی مورد تهدید واقع شده است. در این سال ها، احزاب راست گرای افراطی با بیان و ارائه شعارهای نژاد پرستانه و ضد مهاجرتی، موفقیت های سیاسی قابل ملاحظه ای را کسب کرده اند. نئونازیها و گروه های دست راستی فعالیت های خود را در راستای افزایش بیگانه هراسی در جوامع اروپایی گسترش داده اند. در حالی که برخی از سیاستمداران سعی در ایجاد فضایی برای گفتمان اجتماعی و دینی در جامعه را دارند بعضی دیگر از سیاستمداران در تلاش هستند با دستاویز قرار دادن مسئله تروریسم و مهاجرت به جایگاه سیاسی مناسبتری دست یابند. آنان همچنین با تحت تأثیر قرار دادن و تحریک احساسات و عواطف (ملی و ناسیونالیستی) مردم و با ارائه و مطرح ساختن موضوعات کلیشه ای در مورد مسلمانان خواهان رسیدن به قدرت سیاسی در جوامع خود هستند. به طور نمونه در فرانسه، حزب جبهه ملی به رهبری ژان مارین لوپن، توانست با ایجاد هراس نسبت به حضور مسلمانان و ارتباط دادن آنان با تروریسم، جایگاه سیاسی درخور توجه ای را در فرانسه در سال های گذشته کسب کند. سیاستمدارانی همچون گریت والدز و خانم ایان هیرسی  علی، جاوست اردمنس و هیلبراند ناویج در هلند، روبرتو کالدون وزیر مؤسسه اصلاحات در ایتالیا و مارچلو پراد رئیس مجلس سنا ایتالیا این موضوع را که اسلام تهدیدی بر تمدن غرب است، مکرر بیان و دنبال می کنند.
  2. نخبگان و نویسندگان مروج اسلام هراسی و اسلام ستیزی در جوامع اروپایی: برخی از مشکلات و گرفتاری های مسلمانان در اروپا ناشی از برخی نخبگان و اندیشمندان و نویسندگانی است که از روی غرض و یا فقدان دانش کافی نسبت به اسلام و مسلمانان به موضع گیری و داوری علیه اسلام و مسلمانان می پردازند. حتی برخی کوشیده اند برای این مدعا، نظریه سازی کنند و مستندات تاریخی جست و جو کنند. بعضی نویسندگان که از آنان انتظار نمی رود به عنوان پژوهشگر درباره اسلام و مسلمانان داوری کنند، اعلام نظر کرده اند و کوشیده اند با بیانی عاطفی و البته اثر گذار، اسلام و قرآن و مسلمانان را مساوی آدم کشی معرفی کنند. اما بحث های سیاسی و خطابه ها و آثاری که این ها خلق می کنند، غالباً مورد توجه عوام در اروپا واقع می شود. در ادامه به برخی از نویسندگان اسلام ستیز در اروپا اشاره می کنیم.

از جمله کسانی که آثار و نوشته های تحریک زایش علیه مسلمانان مورد توجه واقع شد، خانم اوریانا فلاچی بود. بعد از حملات به برجهای دو قلو نیویورک در 11 سپتامبر، نویسنده ایتالیایی خانم اوریانا فلاچی به انتقادهای گسترده ای از اسلام گرایان و فرهنگ عربی و مؤاخذه غرب پرداخت وغربیها را به ناتوانی در واکنش به بنیادگرایی و مماشات با آنان متهم کرد. آثار و کتاب هایی که وی چاپ کرده است، تأکید بر حفظ هویت اروپاییان و مقابله با مسلمانان می باشد. او در آخرین کتاب خود در سال 2005 کشورهای اروپایی را به ناتوانی در حفظ هویت متهم می کند و وضعیت کنونی اروپا را با سال 1938 مقایسه می کند و در این مقایسه از واژه جدید نازی های اسلام گرا استفاده می کند. او همچنین به انتقاد از ژان پل دوم به خاطر سیاست هایش در برقراری روابط و گفتگو با اسلام می پردازد و وی را مورد انتقاد قرار می دهد و از سیاست های پاپ جدید حمایت و قدردانی می کند. وی در کتاب معروف خود به نام خشم و غرور به مسلمانان به عنوان ستیزه گران مذهبی و هرزه که برای جامعه مسیحیت ایتالیا می تواند ویرانگر و مخرب باشد یاد کرده است. این کتاب بسیار مورد توجه مردم اروپا قرار گرفت به طوری که در روزهای ابتدایی چاپ این کتاب حدود 5/1 میلیون نسخه از آن بفروش رفت.

مطالب مرتبط