مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بررسی تطبیقی بیداری اسلامی در اندیشه های جمال الدین اسدآبادی و دکتر شریعتی

اشتراک

دکتر گلناز سعیدی ( عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور)   

  نقی دادرسی (عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

                                                                                                     

چکیده‌:

بیداری اسلامی که در دوران معاصر و در پی نفوذ گسترده استعمارگران در قلمرو عالم اسلامی و شکست های پی در پی حکومت های اسلامی در عرصه های نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی  و همچنین وابستگی بسیاری از افراد تاثیرگذار در جوامع اسلامی به تفکر و سبک زندگی غربی و توسط نیروهای اسلامی که در اندیشه بازگشت اسلام به دوران مجد و عظمت آن بودند مطرح و پیگیری شد.  متفکران اسلامی زیادی در اندیشه بیداری و پویایی اسلام بودند.

در این میان شیخ جمال الدین اسدآبادی با اندیشه وحدت دولت های اسلامی و نزدیکی مذاهب تشیع و تسنن و دکتر علی شریعتی نیز با اندیشه بازگشت به خویشتن و نفی اندیشه های مادی گرایانه غربی هرکدام به نوعی در فکر بیداری اسلامی بودند. شباهت تفکر این دو متفکر در استفاده از مضامین و پدیده های تاریخی اسلام و شناساندن ماهیت درونی تفکر غربی و تلاش در جهت ایجاد موجی ایدئولوژیک برای ایجاد تحرک در جوامع اسلامی بود. اما تفاوت تفکر آنها در این بود که اسدآبادی بیشتر به بیداری حکومت های اسلامی و وحدت مذاهب می اندیشید ولی دکتر شریعتی بیشتر به بیداری ذهنی مردم و تغییر سبک زندگی مردم مسلمان و در نهایت مبارزه علیه حاکمان مستبد و وابسته می اندیشید.

کلمات کلیدی: بیداری اسلامی؛جمال الدین اسدآبادی؛ دکتر شریعتی؛ وحدت اسلامی؛ بازگشت به خویشتن

مقدمه :

ضعف و انحطاط مسلمین در دوران معاصر, در زمینه های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی نمود داشته است. به طوری که اختلافات میان فرقه های مختلف اسلامی و بروز روزافزون فساد حکومت ها و  افراد و جنگ ها و فتنه های مختلف میان گروه ها و دولت های اسلامی و سلطه بیگانگان و استعمارگران بر دولت ها و ملل اسلامی از جمله نشانه های ضعف و انحطاط آنها است. در این میان افراد و  گروه های مختلف در طول  دوران معاصر به شیوه های مختلفی تلاش کرده اند تا با بیدار نمودن مسلمانان و تبیین و آشکار نمودن وضعیت جوامع اسلامی، مسلمانان را به حرکت و پویایی وادارند و ضعف های موجود را برطرف نمایند. مشهورترین فرد تاریخ معاصر اسلام که تلاش بی دریغی برای احیاء حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام انجام داد سیدجمال الدین اسدآبادی بود. تلاش ها و مجاهدت های وی که در نهایت به شهادتش در این راه انجامید؛  شامل فعالیت در زمینه بیداری حکومت ها و روحانیون و عموم افراد مسلمین و  در ابعاد فرهنگی -که شامل اتحاد مسلمین می شد- و علمی- گسترش علوم جدید- و سیاسی- مبارزه با استبداد حکومت ها- و … می شد. بعد از اسدآبادی افراد زیادی پیرو ایشان شده و راه وی را ادامه دادند و یا با فعالیت در ابعاد دیگری به بیداری اسلامی پرداخته اند. دکتر علی شریعتی که به لحاظ زمانی نزدیکتر از اسدآبادی به دوران ما است، از دیگر تلاشگران عرصه بیداری اسلامی و مبارزه با عناصر و عوامل ضعف و انحطاط مسلمانان است.  این مقاله سعی دارد تا به بررسی آرا و اندیشه های این دو اندیشمند اسلامی در زمینه بیداری اسلامی بپردازد و بنا دارد این  موضوع را از جهت عناصر و عوامل بیداری اسلامی و وظایف مسلمین و دولت های اسلامی در این خصوص و… مورد بررسی قرار دهد. مقایسه اندیشه های دکتر شریعتی و اسدآبادی می تواند به شناخت بیشتر اندیشه های آنان و مشخص شدن ویژگی های بیداری اسلامی در دوره زمانی مختلف و در اندیشه های این دو متفکر کمک  نماید. 

این مقاله با روش تاریخی و توصیفی و به شیوه تحلیلی ضمن بررسی اندیشه های دکتر شریعتی و سید جمال الدین اسدآبادی به مقایسه آنها از بعد نوع نگاهشان به مساله بیداری اسلامی اقدام می کند. و تلاش دارد تا به پاسخ این سوال بپردازد که اندیشه های این دو متفکر در زمینه بیداری اسلامی چه تفاوت ها و چه شباهت هایی داشته است.

بیداری اسلامی:

از نظر  لغوی به معنی هوشیاری و برخورداری فرد از آگاهی است. در اصطلاح به معنای تجدید حیات اسلام در کالبد فرد و جامعه ،آگاهی در امت اسلامی ، دعوت مجدد به اسلام ، احیای ارزش های اسلامی و بازگشت به خویشتن اسلامی است .(صوفی نیارکی،1391: 29)

اصول‌گرایی اسلامی که گاه با واژه‌هایی چون بیداری اسلامی، رنسانس اسلامی و تجدید حیات دینی هم از آن یاد می‌شود، بازگشت به بنیان‌ها و ریشه‌های اسلامی است تا از این طریق، مسلمانان، مجد و عظمت گذشته خود را بازیابند. این نهضت‌ها در واقع پاسخی به عقب‌ماندگی‌های چند قرن اخیر جوامع اسلامی و تحقیرهایی است که نسبت به آنها صورت گرفته است. (حسینی‌فر، 1388: 296)

عمده ترین هدف بیداری اسلامی ، بازگرداندن دین به عرصه زندگی فردی و اجتماعی است . هدف های غایی و متعالی آن ، ساختن تمدن جدید اسلامی و در نهایت تاسیس یک تمدن اسلامی با گستره جهانی است که در آن عقلانیت با معنویت ، قدرت با اخلاق ، دانش با ارزش و علم با عمل جمع شود. (صوفی نیارکی،همان: 30)

جریان بیداری اسلامی متعلق به کشور خاصی نیست با این حال خاستگاه اولیه آن چهار کشور ایران، مصر، عثمانی و هند بوده است. در واقع جریاناتی مثل ناکامی دولت عثمانی در فتح وین، شکست از روسیه ، انعقاد قرارداد کارلوویتس میان روسیه و عثمانی و از دست دادن شبه جزیره مسلمان نشین کریمه از دلایل شکل گیری جریان بیداری اسلامی در امپراتوری عثمانی بودند. و شکست نظامی ایران در بربر روسیه و امضای دو عهدنامه گلستان و ترکمن چای و تحمیل رژیم کاپیتولاسیون بر ایران نیز از عوامل شکل گیری بیداری اسلامی در ایران بودند.

در مصر و هند نیز عواملی که باعث شکل گیری بیداری اسلامی شدند را می توان در موارد زیر خلاصه نمود : حمله ناپلئون به مصر (1798م) و سپس سلطه استعماری انگلیس بر این کشور. تسلط استعمار انگلیس برشبه قاره هند و شکست مقاومت مسلحانه مسلمانان هند در برابر انگلیسی ها در نبرد پلاسی(1757م) . (ولایتی،1383، جلد 13 : مدخل بیداری اسلامی)

عوامل زمینه ساز شکل گیری بیداری اسلامی

در مورد عوامل موثر و زمینه ساز برای شکل گیری جریان بیداری اسلامی می توان به موارد زیر اشاره نمود  آگاهی نسبت به عقب افتادگی های علمی،اقتصادی و اجتماعی جوامع اسلامی ، آگاهی از پیشرفت های مادی و علمی جهان غرب و مقایسه آن با جوامع اسلامی، توجه به گذشته پرافتخارو پرشکوه جهان اسلام و موفقیت آن در ایجاد تمدن اسلامی و آشنایی با مفاهیم جدید فکری،سیاسی و اجتماعی موجود در غرب از قبیل آزادی، برابری،استقلال و…( ولایتی،1392: 2 و 3 )

بیداری اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی دارای ویژگی های مشترکی بوده است که از جمله آنها می توان به  اشتراک در زمینه تمایل برای بازگشت به اسلام راستین و اصیل؛ توجه به وحدت جهان اسلام؛استعمار ستیزی و ضدیت با نظام سلطه؛مبارزه با استبداد و دیکتاتوری حاکمان؛ مردمی بودن وحضور گروههای مختلف اجتماعی در آن، اشاره نمود.(همان: 4)

در کشورهای عرب زبان به عنوان بخش بزرگی از تمدن اسلامی، بیداری اسلامی توسط افراد زیادی مطرح شده و اقدامات زیادی نیز توسط آنها انجام شده است که در این مقاله مجالی برای بحث در مورد آنها نیست. به طور کلی می توان گفت اندیشمندان عرب در دو قرن گذشته از نظر گرایش های فکری به چهار گروه تقسیم می شوند که عبارتند از :  

الف:تمدن گرایان عرب گرا؛ اندیشمندان متعلق به این گرایش، از جمله طهطاوی و خیرالدین تونسی، تمدن اروپایی را زاییده تمدن اسلامی می دانستند و اخذ تمدن غرب را،راه احیای اندیشه اسلامی و پیشرفت مسلمانان می دانستند.

ب: تمدن گرایان اسلام گرا؛ مشهورترین اندیشمندان این گرایش، محمد عبده و عبنالرحمان کواکبی بودند که تحت تاثیر افکار سید جمال الدین اسدآبادی بودند.آن ها بر اصالت عقل و علم و توانایی اسلام در تمدن سازی، اتحاد مسلمانان و مبارزه با سلطه غرب تاکید می کردند.

ج: اسلام گرایان سنتی ؛ اندیشمند بارز آن، رشید رضا بود . وی به جنبش سلفیه روی آورد. سلفیه احیای اسلام را در بازگشت به سلف صالح ( بزرگان صدر اسلام) می داند.

د: اصول گرایان صدر اسلام؛ متفکران برجسته این گرایش فکری، حسن البناء وسید قطب بودند. این جریان مخالف تفکر غرب مداری در اندیشه معاصر بود و بیداری اسلامی را وارد مرحله ی نوینی کرد.(حکیمی،1357: 128)

با وجود رشد زیاد جریان بیداری اسلامی در دوران معاصر وجود برخی عوامل منجر به ناکامی بسیاری از جریان های سیاسی و اجتماعی و حتی نظامی که در دنیای اسلام و در جهت بیداری اسلامی رخ می دادند، شد. علل ناکامی حرکت های بیداری اسلامی در گذشته را می توان به طور خلاصه اینگونه بیان کرد: خودباختگی در برابر توسعه فنی،علمی و مادی تمدن غرب،تسلط تحصیل کردگان در جوامع شرقی و غربی در امور مدیریتی ،فرهنگی و علمی جوامع اسلامی،استیلای نظامی غرب و شرق از طریق تهدید، اشغال و یا کودتا و ایجاد حکومت های دست نشانده، نبود رهبران قوی،آگاه و مردمی که بتواند در جامعه وحدت بوجود آورد.( ولایتی ،1390: 24)

با وجود این برخی از این جریانات موفق به رسیدن به سرمنزل مقصود شدند که از جمله آنها می توان به نهضت اسلامی در ایران اشاره نمود. این جریان که به گونه ای برگرفته از آموزه های اسلامی و تبلیغات اندیشمندان مختلفی مانند آیت ا… مطهری و دکتر شریعتی و مهندس بازرگان و … و به رهبری امام خمینی موفق به شکست دادن عناصر استبداد و اسکتبار جهانی شده و به تشکیل دولت اسلامی اقدام نمود، دارای ویژگی های منحصر به فردی بود که برخی از آنها عبارتند از:  ورود جدی اسلام سیاسی به روند بیداری و عرصه مبارزه با دیکتاتور و استعمار خارجی با رهبری امام خمینی ، توسعه دامنه مبارزه فکری با سیاست های فرهنگی رژیم پهلوی ، شکل گیری جریانات معتقد به مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی ، جهانی شدن ابعاد مبارزه و بیدارگری پس از تبعید امام خمینی به عراق ، تبدیل اندیشه بیداری و اصلاح گری به اندیشه انقلابی در ایران و متاثر از آن در جهان اسلام. (ولایتی،1384: 186)

اسدآبادی و بیداری اسلامی :

سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله اخیر، سیدجمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد.

سیدجمال در نتیجه تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی که داعیه علاج آنها را داشت دقیقا آشنا شد. سیدجمال مهم ترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجد و عظمت از دست رفته مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد. اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد. دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد .سید جمال که می خواست مسیح وار روح اسلام راستین را به پیکر مسلمین بدمد و غیرت اسلامی آنان را به جوش آورد، اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط مسلمین تلقی کرد. اگر روح صلیبی هنوز در رگ و پیوند غربی هست، چرا مسلمان روح مجاهدگری خود را از یاد ببرد. سیدجمال الدین اسدآبادی به همبستگی دین و سیاست می اندیشید و طرح همبستگی دین و سیاست را برای دو جبهه لازم می دانست: جبهه استبداد داخلی و جبهه استعمار خارجی. کوشش فراوان داشت که شعور مذهبی مسلمانان را برای مبارزه با استبداد و استعمار بیدار سازد و برای این برنامه، نسبت به هر برنامه اصلاحی دیگر حق تقدم قائل بود.

برخی از موضوعات العروة الوثقی به این شرح است:

اسلام و حل مسأله نژادی، گذشته مسلمانان و وضع اسفبار کنونی و چاره این وضع، تفاوت اسلام و مسیحیت، حکومت صالح اسلامی، بدآموزی قضا و قدر، وضع حکومت عثمانی، خدعه‌های استعمار، تهمت‌های ناجوانمردانه به اسلام، انگلیس و اسلام و… و ده‌ها مسأله از این قبیل شرح ستند و تحلیل دقیق و آگاه کننده.

از موضوعات مهم دیگر این مقالات، توجه به اخلاق اسلامی و احیای اخلاق در مسلمانان است مسائلی که در این زمینه مطرح شده، مربوط به اخلاق اجتماعی است یا آن قسمت از اخلاق فردی که زمینه اخلاقی اجتماعی نيز كاربرد دارد (محمد محیط، طباطبایی، بی تا: 116).

سید جمال الدین برای ایجاد اتحاد در بین مسلمانان که دچار تفرقه و از هم گسیختگی در حوزه های مختلف فکری و سیاسی و … شده بودند؛گام‌های مؤثری برداشت که برخی از آنها عبارتند از:

دعوت به انجام تکالیف دینی

سید، دوری از اسلام راستین و قرآن کریم را از علل اساسی تفرقه مسلمانان می‌دانست. او بر این نظر است، اگر مسلمانان خواهان مجد و عظمت و وحدت هستند، باید به اسلام راستین بازگردند و قرآن را کتاب زندگی بدانند.

ارتباط عالمان و متفکران اسلامی

سید ارتباط و همبستگی عالمان دینی و متفکران اسلامی را گامی مفید و مؤثردر راستای تحقق اتحاد جهان می‌دانست. او موفقیت طرح اتحاد جهان اسلام را در آن می‌دید که عالمان مذاهب اسلامی، به تفاهم برسند و به احساس مشترک دست یابند.

ایجاد جمعیت عروه

از دیگر گام‌های سید در جهت ایجاد اتحاد، تشکیل جمعیت «عروة» بود. او در دوران اقامت چهارساله‌اش در هندوستان تشکیلاتی، به نام عروه ایجاد کرد که به تدریج، با همت و پشتکار وی، شعبه‌هایی از آن در دیگر کشورها، از جمله مصر، تونس و دیگر نقاط شمال آفریقا و فرانسه دایر شد.

ایجاد كنفرانس و اجلاس اسلامی

سید برای حل مشکلات مسلمانان و نجات کشورهای اسلامی از سلطه استعمار، کنگره‌ای را در مکه، مرکب از علما و نمایندگان کشورهای اسلامی پیشنهاد داد. سید بر این باور بود که مسلمانان با شرکت گسترده در مراسم حج عالمان مذاهب و نمایندگان کشورهای اسلامی با حضور در كنفرانس و اجلاس كشورهاي اسلامی وگفتگو و تبادل نظر و اعلام نتایج آن به مردم، خواهند توانست نیروهای از دست رفته دین را دوباره تقویت کنند و آن را از تهاجم و کینه‌جویی دشمنان لجوج حفظ نمایند.

طرد عوامل تفرقه

سید بر اين باور بود كه برای ایجاد وحدت و همبستگی مسلمانان لازم است عوامل تفرقه و جدایی شناسایی و از جوامع اسلامی طرد شوند. او استعمار را از مهمترین سد را اتحاد جهان اسلام می‌دانست، سید همچنین تعصبات بی‌جا،و رذایل اخلاقی و فاصله از اسلام اصیل را از عوامل تفرقه‌ی مسلمانان می دانست.(رئیس کرمی،بی تا:232-240)

سید جمال‌الدین اسلامی، تشکیل حکومت واحد در دنیای اسلام را راه حل عملی رسیدن به اقتدار ملت‌های مسلمان، تجدید عظمت گذشته و تحقق دین خالص در میان امت اسلامی معرفی کرده است. البته با وجود آنکه طرح و پیشنهاد «سید» درباره تشکیل «مؤتمر اسلامی» موسوم به «انجمن ام‌القری» به اجرا در نیامد (گودرزی، 1382: 194و195(

سید جمال الدین اسدآبادی هم به اتحاد ملل اسلامی و هم به اتحاد دولت های اسلامی تاکید داشت. شعار وی بازگشت به اسلام و بازگشت به قرآن با احیای سنت سلف صالح با هدف بازسازی هویت اسلامی مسلمانان بود. وی علت عقب ماندگی مسلمانان را تفرقه و تعصب و دورشدن از اسلام اصیل می دانست . وی از جمله حامیان نهضت تنباکو بود و با میرزا حسن شیرازی در عراق از طریق مکاتبه در ارتباط بود. هم چنین در برانگیختن روح اعتراض در سال های منتهی به نهضت مشروطیت نقش موثری داشت. (الگار،1369: 295)

شریعتی و بیداری اسلامی

اندیشه­ی دكتر شریعتی در مقابل گفتمان اسلام محافظه­كار، گفتمان ماركسیسم و سلفیسم­ و در فضای بیناگفتمانی جامعه­شناسی و مذهب قرار داشت.  بنابراین او را جامعه شناس دینی می­خوانند و گفتمانش را متعلق به روشنفكری مذهبی می­دانند. اندیشه­ی دكتر شریعتی را باید در قالب گفتمان بازگشت به خویشتن مورد بررسی قرار داد. دغدغه­ی روشنفكرانی كه در پی گفتمان غربزدگی راه حل مسأله را در واگرد به “خویشتن اصیل خویش” جستجو می­كردند. گفتمان غربزدگی به گفتمان­ روشنفكری دهه­ی 1340 تعلق داشت و بیشتر حول اندیشه­های جلال آل احمد شكل گرفته بود. شریعتی این گفتمان را در پاسخ به مسأله ناقص می­دانست:

«آل احمد یك روشنفكر بود امّا هنوز خودش را نمی­شناخت. او نمی­دانست چگونه باید عمل كند و تنها در چند سال آخر بود كه بازگشت به خویشتن را آغاز كرد ».( شریعتی،1362، جلد31: 415)

شریعتی با مفاهیمی مانند مفصل­بندی پراگسیس، زیربنا، روبنا، از خود بیگانگی و ایدئولوژی از گفتمان ماركسیسم، با زندان خویشتن هایدگر و تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منكر، ذكر، امت و امامت از گفتمان شیعی، گفتمان انقلابی خود را ایجاد كرد.

محور مركزی گفتمان شریعتی، اسلام است و از ماركسیسم و لیبرالیسم برای تبیین اندیشه اش کمک گرفته است. در نظر وی اسلام به مثابه یك ایدئولوژی تام و تمام بود و همه حوزه­های زندگی اجتماعی و شیوه های زیستی و روابط اجتماعی و به ویژه سیاست را در بر می­گیرد:

«و اكنون نسل جوان ما كه بر اساس اسلام و تشیع و با تكیه به آن روح اولیه­ی اسلام و آن انقلاب راستین حركتش را آغاز كرده و مدعی شده و به میدان آمده است، خود را در برابر این دو خطر تنها احساس می­كند زیرا تمام پایگاه­های فكری و سیاسی و تمام قدرت­های اقتصادی، سیاسی، جمعی، حزبی، فكری، همه چیز و همه چیز در اختیار قدرت­ها است و ابرقدرت­ها كه دست اندر كار تمام دنیا هستند.»( شریعتی،1375: 19)

این متن نمونه­ای است از باز تعریفی از هویت ایرانی در برابر دیگران كه تمام قدرت­های خارجی هستند. در گفتمان شریعتی در چنین موقعیتی كه خطر، ایرانی را تهدید می­كند؛ اسلام و تشیع پاسدار و حافظ ما هستند. بدین ترتیب گفتمان شیعی، بُعد سیاسی به خود می گیرد. این تغییر را باید در ماهیت گفتمان شیعی واكاوی كرد. «كاركرد گفتمانی ویژه­ای كه دال اسلام در مذهب شیعه پیدا كرده است، جهان­گرایی خیر یا همان مهدویت است كه مكمل بازنمایی­های خیر و شر است و آن انتظاری همراه با مبارزه است؛ برای رهایی از نیروهای شر و برقراری عدالت و خیر كه باید در سراسر جهان گسترش یابد. این كاركرد گفتمانی با كاركرد یگانه سازی جهان در یك راستا قرار دارد. یگانگی در برابر هر نوع از نمودهای بیگانگی و چندگانگی قرار می­گیرد و در اصل توحید نهفته است.»( ادیب زاده،1387: 78-79) بر این اساس است كه او جامعه­ی توحیدی را جامعه­ی ایده­آل می­داند كه در مقابل جامعه­ی متكی بر شرك قرار می­گیرد و نبردی تاریخی را میان این دو جامعه ترسیم می­كند. این دو گانگی­ها در متمایزكننده­ترین شكل خود مرز بین ما و آن­ها را در قالب گفتمان بازگشت به خویشتن ارائه داد؛ نظم گفتار شریعتی نشان­دهنده­ی این تمایز هویت بخش است. هویتی كه از كیومرث اسطوره­ای، خضر و مسیح پیامبر ادامه می­یابد و تا اسلام امام علی(ع) بازشناسی می­شود و در فرایند این هویت یابی از افسانه و اسطوره تا ماورا و فرهنگ اسلامی همه با هم و در یك نظم گفتاری مشترك در بازتولید یك خویشتن اصیل حضور دارند. (همان: 80) این متن به خوبی بازنمایی تلاش دكتر شریعتی در این راستا است:

« و اكنون “ماییم”… یك هویت مشخص یافته و روح و مایه و ارزش­ها… استعمار فرهنگی و همدستانش تنها از او می­ترسند، می­كوشند تا او را بكشند، فلج كنند، غرب او را انكار نمی­كند بلكه می­خواهد چهره­ی او را به گونه­ای مسخ شده نشان­مان دهد تا از او بگریزیم و در دامن بیگانه آویزیم… اگر به او برگردیم، به او كه جاویدان و حیات­بخش است تكیه كنیم معجزه­آسا زنده­مان می­كند، او كیومرث است، خضر است و مسیح، او در فصل اخیر حیاتش مسلمان شده است و اخیرا به اسلام علی، او، همان”خویشتن” ما است، ما، در برابر غرب، در برابر “استعمار فرهنگی”… و تجدد دروغ و در برابر همه­ی این “اشخاص بیگانه” باید بر او تكیه كنیم، باید به ” خویشتن خویش” بازگردیم.»( شریعتی، بی تا:46)

گفتمان بازگشت به خویشتن او، آهنگی مذهبی داشت و بر ریشه­های اسلامی تأكید می­كرد:

«هنگامی كه ما از بازگشت به ریشه­های خود سخن می­گوییم در واقع از بازگشت به ریشه­های فرهنگی خود حرف می­زنیم … ممكن است بعضی از شما به این نتیجه برسید كه ما ایرانیان باید به ریشه­های آریایی خود بازگردیم. من این نتیجه­گیری را به طور قاطع رد می­كنم. من با نژادپرستی، فاشیسم و بازگشت­های ارتجاعی مخالفم. نكته­ی مهمتر آن­كه تمدن اسلامی همچون قیچی عمل كرده و ما را از گذشته­ی پیش از اسلام خود به طور كلی بریده است… نتیجه آن­كه برای ما بازگشت به ریشه­های­مان به معنی كشف دوباره­ی ایران پیش از اسلام نیست بلكه به معنی بازگشت به ریشه­های اسلامی است.»( بروجردی، بی تا: 172)

مفاهیم كلیدی اسلامی نظیر تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منكر، ذكر، امت و امامت در  گفتمان وی جامعه شناسانه و مطابق شرایط و مقتضیات زمان معنا می­گیرند تا ثمره­ی آن، اسباب بیداری و جنبش فكری و اجتماعی مسلمانان شود.

گفتمان شریعتی میراث غنی اسلامی– شیعی را به حركت درآورد و اسلام را فراتر از همه ایدئولوژی­ها و مكاتب غربی و آرمان­های انسانی مطرح كرده است. گفتمان شریعتی توانست جوانان و دانشجویانی را كه در گفتمان پهلویسم دچار بی­هویتی شده بودند، هویت نوینی دهد و آنان را در برابر ماركسیست­ها در جبهه­ی مبارزان اسلامی قرار دهد. او هر چند از گفتمان ماركسیسم وام گرفت امّا به خلق معانی جدیدی پرداخت كه تغییرات نمادین و زبانی را در گفتار وی تجربه می­كرد. این چنین بود كه مبارزه مسلحانه را به جهاد، خلق را به ناس، مالكیت جمعی را به بیت­المال،رهبری را به امامت، زندگی بی­معنای بورژوازی را به دنیوی بودن، حكومت مردم را به اجماع تعبیر كرد. وی معتقد شده بود كه در قبال تغییرات و واژه­هایی چون مبارزه مسلحانه توده­ها، مسئولیت از میان برداشتن طبقات، خدایی انسان بر طبیعت، حذف مالكیت خصوصی، برقراری مالكیت جمعی، از خود بیگانگی، زندگی پست بورژوایی و جامعه بی­طبقه، دین اسلام واژه­های معادل دقیقی دارد.( امیر احمدی و پروین،1382: 31-32) اسلام به عنوان محور مركزی گفتمان شریعتی از كاركرد تمایز بخشی و غیریت سازانه برخوردار بود كه در ترسیم دوگانه­ی خیر و شر و یا جامعه­ی مبتنی بر توحید و جامعه­ی مبتنی بر شرك، بازنمایی می­شد و تفاوت و غیریت­سازی بین دو هویت خود ایرانی مسلمان و دیگری را بازتولید می­كرد؛ دیگری كه نشانه­­ی حكومت و غرب بازنمایانده­ی آن­ها بود. او با استفاده از ادبیات چپ و تركیب آن با كهن الگوی مذهب، معانی انقلابی ایجاد كرد كه به خصوص بر جنبش دانشجویی مؤثر افتاد و از قابلیت اعتبار برخوردار شد. تلاش وی در تبدیل فضای چپ ماركسیستی به فضای حماسی و مذهبی و تقویت گفتمان ضد قدرت مؤثر بود. بدین ترتیب گفتمان اسلامی تقویت شد.

بنابراین مهمترین كاركرد گفتمانی شریعتی، ایجاد گفتمان غیریت و تفاوت و تقویت گفتمان اسلام مبارز است كه در همجواری با گفتمان امام خمینی و استاد مطهری علیرغم برخی تمایزات، سایر گفتمان­های غیراسلامی را به حاشیه فرستاد.

بحث و نتیجه گیری :

دکتر شریعتی و سیدجمال الدین اسدآبادی هر دو دغدغه مشترکی نسبت به جهان اسلام داشتند و آن نجات جامعه اسلامی از ضعف ها و سستی هایی که دچار آنها شده بود و هم رفع استعمار و استثمار از مسلمانان بود. هر دو متفکر اسلامی راه نجات مسلمانان را در بیداری اسلامی و تجدید عظمت اسلام و بازگشت به اسلام اصیل می دیدند و برای این امر نیز گاهاً راهکارهای مشابهی در نظر گرفته اند. هر دو متفکر بر این باور هستند که عدم پویایی جامعه اسلامی از ضعف و سستی مسلمانان و انحرافاتی که به این وسیله در دین بوجود آمده، نشأت می گیرد و برای جبران عقب ماندگی ناشی از انحرافات دین ابتدا بایستی مسلمانان به آنچه که از آموزه های دینی به آنها به ارث رسیده است آگاهی یابند و با زدودن غبار انحرافات دینی، از پتانسیل های واقعی موجود در آموزه های اسلامی استفاده نمایند. و در واقع هر دو متفکر به ایدئولوژیک کردن دین اعتقاد دارند تا بتوانند از انرژی ناشی از ایدئولوژی دینی مردم را به حرکت درآورده و به مبارزه با عوامل بیگانه و استعماری و سایر عوامل ضعف مسلمانان وادارند. هر دو متفکر بر این حقیقت باور دارند که استعمار و استبداد دو روی یک سکه هستند که تلاش در ایجاد رخوت و تفرقه در بین مسلمین دارند و تنها راه نجات آنان از چنگال این دو پدیده، استفاده از پتانسیل های درونی جوامع اسلامی است.

روش فعالیت و مبارزه هر دومتفکر در جهت بیدارسازی جامعه اسلامی نیز شبهاهت هایی دارد. به این ترتیب که آنها با روش سخنرانی و استفاده از صنعت چاپ و اطلاع رسانی و فعالیت های فکری و فرهنگی تلاش در بیداری مسلمانان دارند و از هر نوع فعالیت و مبارزه مسلحانه وغیرمسلحانه مسلمانان حمایت می کردند  و هر دوی آنها در این مسیر زندان ها و شکنجه های زیادی را تحمل کردند.

در کنار شباهت هایی که در اندیشه و فعالیت های دکتر شریعتی و سیدجمال الدین اسدآبادی وجود دارد، می توان تفاوت هایی نیز هدف و روش مبارزه و نوع فعالیت های آنها مشاهده کرد. جامعه هدف مورد نظر سیدجمال گستره وسیعی از عالم اسلامی و در واقع همه مذاهب و فرق اسلامی و همه دولت های اسلامی را شامل می شود. به طوری که مفهوم کلیدی مورد نظر سید جمال و در واقع گفتمان وی را وحدت اسلامی تشکیل می دهد و وی معتقد به وحدت در راستای مبارزه با استعمار و رفع عقب ماندگی مسلمانان معتقد است و وحدت را عاملی برای بازگشت به اسلام واقعی و اجرا کردن آن در دوران معاصر می داند و بدون وحدت تمام مسلمین این امر امکان پذیر نیست. زیرا از نظر وی مهمترین راه نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی استفاده آنها از ابزار تفرقه میان مسلمین است و همین عامل مهمترین ضعف مسلمانان در دوران معاصر است.

اما دکتر شریعتی هویت ایرانی- اسلامی جامعه ایران را به عنوان جامعه هدف خود قرار داده و تمام تلاش وی در جهت بیدار سازی جامعه شیعه ایرانی خلاصه می شود. و مفاهیم کلیدی گفتمان وی را واژه هایی مثل امامت، انتظار، عدالت، تقیه، امر به معروف و نهی از منکر و … تشکیل می دهد که عمدتاً برگرفته از آموزه های مذهب تشیع هستند. و در واقع شریعتی بازگشت به خویشتن را در بازگشت به اسلام شیعه اصیل می داند.

دیدگاه های دکتر شریعتی را می توان جامعه شناختی و مذهبی و دیدگاه های سیدجمال را سیاسی و مذهبی دانست.شریعتی برای تبیین مواضع خود از مکاتب غربی و علی الخصوص دیالکتیک مبتنی بر مارکسیسم استفاده می کند و هر چند که به آرمان های غربی معتقد نیست؛ اما از روش ها و نظریه های آنها استفاده می کند تا آرمان های مربوط به هویت مبارزه طلب و عدالت خواهانه مذهب تشیع را زنده کند. و دوگانگی موجود در جامعه را که از نظر وی ناشی از استبداد و رونق فساد ناشی از آن و رشد نظام سرمایه داری و جمع شدن ثروت در دست ثروتمندان و رشد فقر در جامعه است به دوگانگی بین ظالم و مظلوم و مستضعف و مستکبر تعبیر می کند، تا به آموزه های شیعه نزدیک شود. اما سیدجمال برای ایجاد حرکت در جامعه مسلمین از دوگانگی مربوط به عقب ماندگی دنیای اسلام و پیشرفت غرب و استعمار کردن و مستعمره  شدن و از وحدت و تفرقه و نتایج منتج از هر کدام استفاده می کند. و در این راه از سفر به کشورهای مختلف و نزدیک شدن به دولت ها و علما فرقه های مختلف اسلامی و مواجهه با مردم و خرافات معمول در جوامع اسلامی حذر نمی کند.

البته تفاوت زمانی و مکانی عصر حیات سیدجمال و دکتر شریعتی در تفاوت افکار این دو متفکر موثر است. به طوریکه عصر سیدجمال ، اوج قدرت و نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی و عصر دکتر شریعتی اوج قدرت دولت های استبدادی و وابستگی آنها به نظام سرمایه داری بود. در عصر سید جمال چون دولت های اسلامی محدود بودند و می شد از تئوری اتحاد اسلامی در حیطه سیاسی و جغرافیایی صحبت کرد، لذا وحدت اسلامی می توانست کارساز باشد. اما در دوره دکتر شریعتی، تجزیه بسیار زیاد کشورهای اسلامی و تفاوت شرایط حاکم بر هر کدام از این کشورها و عدم حضور مستقیم استعمارگران در جوامع اسلامی باعث کم رنگ شدن بحث وحدت اسلامی شده بود. لذا وی باید دنبال تئوری های دیگری برای ایجاد حرکت در جامعه خود می گشت. و می توان گفت هر دو متفکر به دنبال هدف مشترکی بودند و آن احیای تفکر اسلامی در برابر امواج ویران کننده اندیشه های غربی بود. هر چند که مسیر طی شده و روش مبارزه آنها باهم تفاوت هایی داشت.

منابع :

  • هوشنگ امیراحمدی و منوچهر پروین،(1382علی شریعتی دوم آذر ماه سال 1312، در روستای کاهک، در کویر مزینان، از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. تحصیلات مقدماتی و دبیرستان را در مشهد گذراند. و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. پس از دوسال تحصیل در دانشسرا از سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز كرد. در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبه ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغ‌ ) ایران پس از انقلاب، ترجمه علی مرشد زاد، تهران: مركز بازشناسی اسلام و ایران.
  • گودرزی، فاطمه،(1382)،اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه امام خمینی درمقایسه با سید جمال‌الدین اسدآبادی ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، مؤسسه چاپ و نشرعروج. فعالیت های سیاسی اش را از سال 1331 آغاز و بعدها با پیوستن به نهضت مقاومت ملی در ایران به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی و نهضتهای آزادی بخش در فرانسه پیش گرفت. فعالیتهای شریعتی چندین بار باعث دستگیری و زندانی شدن وی در ایران و حتی فرانسه شد.

در سال 1338، با استفاده از بورس تحصیلی عازم فرانسه شد و توانست در سال 1342 مدرک دکتری خود را در رشته جامعه شناسی و تاریخ ادیان از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کند. در زمان حضور در خارج از كشور، دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریكا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس كرد. در جریان كنگره جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی به عنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد.

بازگشت وی به ایران در سال 1343 با حوادثی همراه بود که نوید از سالهای سخت پیش رو برایش میداد. به علت فعالیتهای سیاسی اش از تدریس وی در دانشگاه تا سال 1345 با وجود مدرک دکتری ممانعت به عمل آمد. ولی سرانجام به دلیل نیاز مبرم دانشگاه به استاد تاریخ، استادیاری او در دانشگاه مشهد مورد قبول واقع شد.

از سا‌ل‌ 1348 جهت همکاری به‌ حسینیه‌ ارشا‌د دعوت‌ شد. تدریس‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌ مذهبی‌،‌ تا‌ریخ‌ شیعه‌، معا‌رف‌ اسلا‌می‌ و انجام سخنرانی هایی با هدف پیش برد اهداف اسلامی و نقد حکومت وقت و مدیریت سیاسی کشور در کرسی های دانشگاهی و حسینیه ارشاد موجب شد تا از مهر سال 1350 از ادامه تدریس اش در دانشگاه جلوگیری شده و حتی به تعطیلی حسینیه ارشاد و بازداشت و زندانی شدن وی منجر شود. شریعتی پس از آزادی از زندان در سال 1356، با گرفتن پاسپورتی به نام علی مزینانی توانست از كشور خارج شود. اما در تاریخ 29 خرداد 1356 در سن 44 سالگی به طرز مشکوکی در انگلستان درگذشت و پیكر وی در زینبیه دمشق به خاک سپرده شد.

علی شریعتی دوم آذر ماه سال 1312، در روستای کاهک، در کویر مزینان، از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. تحصیلات مقدماتی و دبیرستان را در مشهد گذراند. و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. پس از دوسال تحصیل در دانشسرا از سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز كرد. در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبه ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغ‌ التحصیل شد.

فعالیت های سیاسی اش را از سال 1331 آغاز و بعدها با پیوستن به نهضت مقاومت ملی در ایران به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی و نهضتهای آزادی بخش در فرانسه پیش گرفت. فعالیتهای شریعتی چندین بار باعث دستگیری و زندانی شدن وی در ایران و حتی فرانسه شد.

در سال 1338، با استفاده از بورس تحصیلی عازم فرانسه شد و توانست در سال 1342 مدرک دکتری خود را در رشته جامعه شناسی و تاریخ ادیان از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کند. در زمان حضور در خارج از كشور، دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریكا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس كرد. در جریان كنگره جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی به عنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد.

بازگشت وی به ایران در سال 1343 با حوادثی همراه بود که نوید از سالهای سخت پیش رو برایش میداد. به علت فعالیتهای سیاسی اش از تدریس وی در دانشگاه تا سال 1345 با وجود مدرک دکتری ممانعت به عمل آمد. ولی سرانجام به دلیل نیاز مبرم دانشگاه به استاد تاریخ، استادیاری او در دانشگاه مشهد مورد قبول واقع شد.

از سا‌ل‌ 1348 جهت همکاری به‌ حسینیه‌ ارشا‌د دعوت‌ شد. تدریس‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌ مذهبی‌،‌ تا‌ریخ‌ شیعه‌، معا‌رف‌ اسلا‌می‌ و انجام سخنرانی هایی با هدف پیش برد اهداف اسلامی و نقد حکومت وقت و مدیریت سیاسی کشور در کرسی های دانشگاهی و حسینیه ارشاد موجب شد تا از مهر سال 1350 از ادامه تدریس اش در دانشگاه جلوگیری شده و حتی به تعطیلی حسینیه ارشاد و بازداشت و زندانی شدن وی منجر شود. شریعتی پس از آزادی از زندان در سال 1356، با گرفتن پاسپورتی به نام علی مزینانی توانست از كشور خارج شود. اما در تاریخ 29 خرداد 1356 در سن 44 سالگی به طرز مشکوکی در انگلستان درگذشت و پیكر وی در زینبیه دمشق به خاک سپرده شد.

  • علی شریعتی دوم آذر ماه سال 1312، در روستای کاهک، در کویر مزینان، از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. تحصیلات مقدماتی و دبیرستان را در مشهد گذراند. و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. پس از دوسال تحصیل در دانشسرا از سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز كرد. در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبه ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغ‌ التحصیل شد.

فعالیت های سیاسی اش را از سال 1331 آغاز و بعدها با پیوستن به نهضت مقاومت ملی در ایران به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی و نهضتهای آزادی بخش در فرانسه پیش گرفت. فعالیتهای شریعتی چندین بار باعث دستگیری و زندانی شدن وی در ایران و حتی فرانسه شد.

در سال 1338، با استفاده از بورس تحصیلی عازم فرانسه شد و توانست در سال 1342 مدرک دکتری خود را در رشته جامعه شناسی و تاریخ ادیان از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کند. در زمان حضور در خارج از كشور، دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریكا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس كرد. در جریان كنگره جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی به عنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد.

بازگشت وی به ایران در سال 1343 با حوادثی همراه بود که نوید از سالهای سخت پیش رو برایش میداد. به علت فعالیتهای سیاسی اش از تدریس وی در دانشگاه تا سال 1345 با وجود مدرک دکتری ممانعت به عمل آمد. ولی سرانجام به دلیل نیاز مبرم دانشگاه به استاد تاریخ، استادیاری او در دانشگاه مشهد مورد قبول واقع شد.

از سا‌ل‌ 1348 جهت همکاری به‌ حسینیه‌ ارشا‌د دعوت‌ شد. تدریس‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌ مذهبی‌،‌ تا‌ریخ‌ شیعه‌، معا‌رف‌ اسلا‌می‌ و انجام سخنرانی هایی با هدف پیش برد اهداف اسلامی و نقد حکومت وقت و مدیریت سیاسی کشور در کرسی های دانشگاهی و حسینیه ارشاد موجب شد تا از مهر سال 1350 از ادامه تدریس اش در دانشگاه جلوگیری شده و حتی به تعطیلی حسینیه ارشاد و بازداشت و زندانی شدن وی منجر شود. شریعتی پس از آزادی از زندان در سال 1356، با گرفتن پاسپورتی به نام علی مزینانی توانست از كشور خارج شود. اما در تاریخ 29 خرداد 1356 در سن 44 سالگی به طرز مشکوکی در انگلستان درگذشت و پیكر وی در زینبیه دمشق به خاک سپرده شد.

  • علی شریعتی دوم آذر ماه سال 1312، در روستای کاهک، در کویر مزینان، از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. تحصیلات مقدماتی و دبیرستان را در مشهد گذراند. و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. پس از دوسال تحصیل در دانشسرا از سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز كرد. در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبه ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغ‌ التحصیل شد.

فعالیت های سیاسی اش را از سال 1331 آغاز و بعدها با پیوستن به نهضت مقاومت ملی در ایران به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی و نهضتهای آزادی بخش در فرانسه پیش گرفت. فعالیتهای شریعتی چندین بار باعث دستگیری و زندانی شدن وی در ایران و حتی فرانسه شد.

در سال 1338، با استفاده از بورس تحصیلی عازم فرانسه شد و توانست در سال 1342 مدرک دکتری خود را در رشته جامعه شناسی و تاریخ ادیان از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کند. در زمان حضور در خارج از كشور، دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریكا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس كرد. در جریان كنگره جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی به عنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد.

بازگشت وی به ایران در سال 1343 با حوادثی همراه بود که نوید از سالهای سخت پیش رو برایش میداد. به علت فعالیتهای سیاسی اش از تدریس وی در دانشگاه تا سال 1345 با وجود مدرک دکتری ممانعت به عمل آمد. ولی سرانجام به دلیل نیاز مبرم دانشگاه به استاد تاریخ، استادیاری او در دانشگاه مشهد مورد قبول واقع شد.

از سا‌ل‌ 1348 جهت همکاری به‌ حسینیه‌ ارشا‌د دعوت‌ شد. تدریس‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌ مذهبی‌،‌ تا‌ریخ‌ شیعه‌، معا‌رف‌ اسلا‌می‌ و انجام سخنرانی هایی با هدف پیش برد اهداف اسلامی و نقد حکومت وقت و مدیریت سیاسی کشور در کرسی های دانشگاهی و حسینیه ارشاد موجب شد تا از مهر سال 1350 از ادامه تدریس اش در دانشگاه جلوگیری شده و حتی به تعطیلی حسینیه ارشاد و بازداشت و زندانی شدن وی منجر شود. شریعتی پس از آزادی از زندان در سال 1356، با گرفتن پاسپورتی به نام علی مزینانی توانست از كشور خارج شود. اما در تاریخ 29 خرداد 1356 در سن 44 سالگی به طرز مشکوکی در انگلستان درگذشت و پیكر وی در زینبیه دمشق به خاک سپرده شد.

  • حسینی‌فر،رضا،(1388)،امام خمینی وبیداری اسلامی،قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ‌ها، دفتر نشر معارف.
  • صوفی نیارکی، تقی،( 1391)بیداری اسلامی(هویت تمدنی و چالش های پیش رو)در اندیشه، حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری، تهران: نهضت نر م افزاری.
  • ولایتی،علی اکبر، (1383)، دایر ةالمعارف بزرگ اسلامی(مدخل: بیداری اسلامی)،ج 13، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی .
  • حکیمی، محمدرضا،(1357)، بیدارگران اقالیم قبله، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
  • الگار، حامد،(1369)، دین و دولت در ایران، ترجمه، ابوالقاسم سری، چ دوم ،تهران: توس
  • ولایتی، علی اکبر،(1384)، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام وایران، جلد 4، تهران:مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه .
  • ولایتی، علی اکبر ، (1390)، بیداری اسلامی، تهران: اجلاس بین المللی بیداری اسلامی.
  • رئیس کرمی،سيدعلی،(1382)،سید جمال الدین اسدآبادی و همبستگی جهان اسلام،زاهدان: نمایندگی ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان.
  • شریعتی ،علی ،( 1375 )خودسازی انقلابی، تهران: انتشارات الهام.
  • ادیب زاده، مجید ،( 1387)،زبان، گفتمان و سیاست خارجی، تهران:نشر اختران.
  • شریعتی، علی ، (بی تا) چه باید كرد، تهران: بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی.
  • مهرزاد بروجردی،(1387)، روشنفكران ایرانی وغرب، ترجمه جمشید شیرازی، تهران:نشر و پژوهش فرزان روز.
  • طباطبائی،محمد محیط،(1370)، نقش سیدجمال الدین دربیداری مشرق زمین،دفترنشر فرهنگ اسلامی.
  • ولایتی، علی اکبر،(1392)،بیداری اسلامی(ضمیمه کتاب تاریخ معاصر ایران)،تهران: وزارت آموزش و پرورش ، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش.

مطالب مرتبط