ولی کوزهگر کالجی
مرکز مطالعات بین المللی صلح – IPSC
مقدمه: بیش از یک دهه از تشکیل دولت ملی در افغانستان میگذرد، اما این کشور همچنان دستخوش بیثباتی سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی است. دولت حامد کرزای قادر به اعمال حاکمیت بر تمام مناطق افغانستان نیست و جریانات تندروی طالبان و القاعده همچنان کنترل برخی از مناطق را در اختیار خود دارند و با اعمال حملات مختلف تروریستی برهم زننده صلح و ثبات در اقغانستان هستند. روابط شکننده و همراه با سوءظن افغانستان و پاکستان و نیز حضور نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا نیز همچنان ادامه دارد و این امر به موازات کشمکشهای داخلی افغانستان موجب پیچیدگی شرایط این کشور شده است. از این رو بر آن شدیم تا تحولات پرشتاب و پیچیده این کشور را در گفت وگو با محمدرضا بهرامی، سفیر سابق ایران در افغانستان و از کارشناسان مطرح این حوزه مورد واکاوی قرار دهیم تا درک بهتری از شرایط کنونی جامعه افغانستان حاصل شود.
مرکز مطالعات صلح: اجازه بدهید بحث را با دولت حامد کرزای آغاز کنیم. ارزیابی شما از میزان موفقیتها و ناکامیهای دولت کرزی و نیز نحوه تعامل دولت وی با پارلمان، گروههای مختلف سیاسی، اجتماعی و دینی و نیز ولایات افغانستان چیست؟
– به نظرم افغانستان در شرایط عادی قرار ندارد و طبیعتا نمیتوان موفقیتها و ناکامیهای دولت این کشور را به صورت کامل محصول کارآمدی و یا ناکارآمدی آن دانست .تقریباً در تمام حوزههایی که دولت افغانستان از کمکهای کشورهای خارجی و مشخصا غربی برخوردار است فاقد توان لازم برای تصمیمگیری و قرار دادن کمکها در قالب برنامه و طرحهای خود میباشد و در واقع کشورهای کمککننده غربی بر اساس برداشت و یا مصالح خودشان مبادرت به هزینه این کمکها می نمایند . نمونه روشن این موضوع اعتراض مقامات نظامی افغانی از بی اطلاعی حتی نسبت به میزان کمکی است که توسط آمریکا در حوزه ارتش و یا نیروهای امنیتی هزینه میشود . علاوه بر این کماکان و علیرغم تاکید و اصرار دولت افغانستان، دولتهای غربی کمک کننده حاضر نشدهاند حتی 50% از حجم کمکهای خود را در قالب بودجه دولت افغانستان قرار دهند و بر هزینه آن به صورت مستقیم اصرار دارند. در چنین شرایطی توقع کارآمدی و یا ارزیابی کارآمد بودن یک دولت واقعا دشوار است . نقش کشورهای غربی در توسعه فساد در افغانستان نیز بر مبنای همین رفتارها مورد انتقاد مقامات افغانی قرار میگیرد. البته در سوی دیگر انتقاد عمدهای که به دولت افغانستان وارد میباشد مربوط به عدم تلاش لازم از سوی این دولت در جهت تقویت همگرائی داخلی و حل اختلافات با گروههائی که در مجموعه حاکمیت فعالیت میکنند مربوط میشود . در واقع نوعی تلاش پنهان برای کنترل کامل قدرت و محدود نمودن نقش سایر نهادهای حکومتی مسئول در این کشور از سوی دولت مشاهده میشود. این موضوع را میتوان از نحوه برخورد دولت با پارلمان و یا حتی سایر گروههای سیاسی مخالف داخلی مشاهده نمود. در این حوزه میتوان برخی ناکامیها را مستقیماً متوجه دولت این کشور نمود. نتیجه این رفتار به طور طبیعی منجر به افزایش ناامیدی مردم نسبت به شرایط موجود و کاهش حمایت آنان خواهد گردید.
مرکز مطالعات صلح: همانطور که مستحضر هستید مهمترین نیاز جامعه امروز افغانستان برقراری صلح و ثبات است. در طی سال گذشته، افغانستان شاهد برگزاری جرگه مشورتی صلح و تشکیل شورای عالی صلح بود. از سویی شاهد ترور برهانالدین ربانی، رئیس شورای عالی صلح افغانستان نیز بودیم. در این شرایط، تحلیل شما از نتایج و نقاط قوت و نیز ناکامیهای روند صلح در افغانستان طی یک سال گذشته چیست؟
– به واقع صلح را میتوان اولین و مهمترین مطالبه مردم افغانستان قلمداد نمود. دولت افغانستان در راستای بومی کردن فرآیند صلح مبادرت به تشکیل شورای عالی صلح نمود و توقع داشت تا این شورا بتواند به نمایندگی از دولت و مردم افغانستان با گروههای شورشی وارد تعامل و مذاکره گردد. ابتکار دولت با استقبال گروههای شورشی و مشخصا طالبان مواجه نگردید. به نظرم این عدم استقبال گروههای شورشی ناشی از دو موضوع عمده است. اول اینکه دولت قادر به جذب تمام نیروهای همسو با خود نبوده و امکان دستیابی به اجماع سیاسی با گروههائی که در یک مجموعه قرار دارند نیز وجود ندارد. دوم مرزبندی مشخصی را با کشورهای خارجی حاضر در افغانستان ایجاد ننموده و نمیتوان محدودیتی ویژه برای این کشورها و مشخصا ایالات متحده آمریکا در افغانستان نظر گرفت . این موضوع به روشنی امکان اعمال کامل حاکمیت توسط دولت را تضعیف میکند. در حقیقت ملاحظات دولت افغانستان از هر جنسی ( امنیتی ، اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی ) مورد توجه نیروهای آمریکائی قرار ندارد. موضوع واگذاری عملیات شبانه به نیروهای افغان و یا واگذاری زندانهای تحت نظر نیروهای آمریکا به افغانها علیرغم اصرار افغانها انجام نشده، از نیروی هوائی و یا دفاع ضد هوائی ارتش افغانستان خبری نیست ، اختلاف افغانها با طرف آمریکائی در مورد تعداد نیروهای مورد نیاز در ارتش و یا پلیس بعد از گذشت سالها کماکان باقی است ، آمریکائیها حتی حاضر نیستند به طرف افغانی اعلام کنند که چه میزان هر سال برای بازسازی نیروهای امنیتی افغان هزینه میکنند و در همه موارد اختلاف میان مقامات رسمی افغان با آمریکائیها همواره این طرف افغانی است که در نهایت کوتاه می آید . طبیعی است در این شرایط گروههای شورشی حاضر به مذاکره با طرفی که قادر به اتخاذ تصمیم نهائی نیست نخواهند شد . از سوی دیگر آمریکا علیرغم اصرار ظاهری که بر بومی کردن امور در افغانستان دارد در موضوع صلح و مذاکره با طالبان به صورت مشخص سعی در دور نگه داشتن دولت افغانستان از روند مذاکره با طالبان داشته و عملاً با این اقدام بر تردید طالبان جهت ورود به مذاکرات صلح با نهادهای افغانی افزوده است. مجموع این اتفاقات شرایط پیچیده ای ایجاد و دستیابی به صلح پایدار و واقعی را بیش از هر زمان دیگر با ابهام مواجه نموده است.
مرکز مطالعات صلح: جامعه افغانستان در سال جاری شاهد برگزاری دومین دور انتخابات پارلمانی و شوراهای استانی بود. ارزیابی شما از نتایج این انتخابات و نیز تاثیر این دو نهاد در عرصه تحولات سیاسی افغانستان چیست؟
– دومین دور انتخابات پارلمانی و شوراهای استانی در افغانستان در سال 1389 انجام گردید . متاسفانه این انتخابات با چالش بزرگی مواجه و موضوع انجام تقلب و ورود سیستم قضائی این کشور به منظور بررسی سلامت انتخابات موجب ایجاد تغییر در تعدادی از افراد گردید. تمام این اتفاقات با تنشهائی در بین مجموعه نهادهای حاکمیت و بعضا مردم همراه بود . از سوی دیگر مجموعه اتفاقات یک سال گذشته نشان داد تلاشهائی در افغانستان صورت می پذیرد تا این نهاد مهم را ضعیف و ناتوان از انجام وظایف ذاتی خود گرداند . هر چند بخش از مشکلات موجود را می توان ناشی از نوپا و جدید بودن شرایط در این کشور محسوب نمود اما به واقع نشانه های آشکاری از دخالت برای کنترل این نهاد مشاهده می شود . تمام این تحولات بطور طبیعی نه تنها مانع کارکرد نهاد پارلمان که در واقع خانه ملت است خواهد گردید بلکه بر میزان اعتماد عمومی نسبت به پایدار بودن شرایط تاثیر منفی داشته و می تواند برعمق شکاف موجود میان مردم و حاکمیت بیفزاید .
مرکز مطالعات صلح: در خصوص حضور نیروهای خارجی در افغانستان شاهد رویدادهای نسبتاً متناقضی هستیم. از یک سو ناتو با دولت افغانستان به منظور واگذاری مسئولیتهای امنیتی به نیروهای افغانی تا انتهای سال 2014 توافق میکند و از سوی دیگر دو موضوع افزایش نیروهای نظامی خارجی و نیز ایجاد پایگاههای نظامی توسط آمریکا در افغانستان مطرح میشود. ارزیابی شما از این روندهای به ظاهر متناقض چیست؟
– موضوع افزایش تعداد نیروهای نظامی خارجی در حال حاضر در افغانستان مطرح نمیباشد و روند کلی بر مبنای توافق دولت افغانستان با سازمان ناتو مبتنی بر کاهش نیروهای نظامی خارجی در افغانستان تا انتهای سال 2014 میباشد و این موضوع حتی آمریکا را نیز که فعالیتهایش را لزوماً در قالب ناتو در افغانستان به پیش نمی برد شامل میشود. البته هم ناتو و هم آمریکا بنا دارند تعدادی از نیروهای خود را بعد از سال 2014 نیز در دو قالب جداگانه درافغانستان نگه دارند . ناتو عنوان میدارد به منظور انجام امور آموزشی ارتش و نهادهای امنیتی افغانستان تعداد محدودی از نیروهایش را در این کشور حفظ خواهد نمود و آمریکا نیز با حساسیت و جدیت تمام درصدد دستیابی به توافق با دولت افغانستان به منظور نهائی کردن پیمان همکاریهای استراتژیک و ادامه حضور در این کشور با در اختیار گرفتن چندین پایگاه نظامی میباشد. آنچه از این رفتار نیروهای خارجی در افغانستان میتوان درک نمود این است که کشورهای خارجی در واقع بنا دارند تا جنگ را در این کشور بومی و بار آنرا مستقیماً بر عهده طرف افغان بگذارند، در حالی که کماکان نتوانستهاند تعهدات خود در حوزه بازسازی نیروهای امنیتی کامل کنند. مفهوم این موضوع نیاز و احتیاج دائمی افغانها به حضور نیروهای خارجی برای کنترل اوضاع میباشد . بنابراین این روند را میتوان محصول یک تصمیم گیری از سوی ناتو و آمریکا تلقینمود .
مرکز مطالعات صلح: در طی چند سال گذشته، موضوع مذاکره با طالبان به شدت در محافل داخلی و خارجی افغانستان مطرح شده است. طرح گشایش دفتر این گروه در ترکیه، قطر و یا عربستان سعودی نیز در همین راستا مطرح شده است. ضمن بیان آخرین وضعیت این مساله، تحلیل کلی شما از میزان امکانپذیری و خروجی آن بر روند تحولات افغانستان چیست؟ بازیگران مختلف صحنه داخلی افغانستان اعم از دولت کرزی، پارلمان، روسای ولایات و گروههای مهم سیاسی و مذهبی و نیز بازیگران خارجی نظیر ایران، پاکستان، ترکیه، روسیه، آمریکا و ناتو در این خصوص چه دیدگاهی دارند؟
– آنچه در مورد مذاکره با طالبان در شرایط فعلی قابل استناد است تنها مذاکره ای است که مقامات آمریکا با جناحی از طالبان در کشور قطر داشتهاند . سایر مباحث مربوط به مذاکره طالبان با سایر جناحها و یا کشورها اگر هم واقعیت داشته باشد از جدیت لازم برخوردار نمی باشد . اساس مذاکرات قطر در ظاهر بر بی اعتمادی آمریکا به صداقت و نیت رفتار و عملکرد پاکستان در افغانستان از یک سو و همچنین عدم باور آمریکا به توانمندی دولت افغانستان برای قرار گرفتن در محور آشتی ملی در این کشور از سوی دیگر بنا نهاده شده است. واقعیت پنهان در مذاکرات قطر تناقضی است که در رفتار آمریکا مشاهده می شود . در حالی که آمریکا از یک سو بر بومی کردن تمام پدیده ها در افغانستان تاکید می نماید ، در موضوع صلح و مذاکره میان طرفهای قانونی رفتاری متفاوت داشته و با برقراری مذاکره مستقیم در واقع به روند دور شدن گروههای شورشی و مشخصاً طالبان از دولت کابل کمک مینماید . نفس این موضوع موجب تولید ابهام در مورد نیت آمریکا از ایجاد مذاکرات قطر شده و به همین دلیل کشورهای مختلف با دیده تردید به این مذاکرات نگاه می کنند . برداشت کلی این است که مقامات آمریکا بر این تصور هستند تا با ایجاد تفاهم با طالبان و ارائه امتیازات لازم به این گروه بتوانند انرژی حاصل از این جنبش را در جهتهای دیگری مورد استفاده قرار داده و نوعی حریم امنیتی برای ادامه حضور خود در افغانستان ایجاد نمایند. این مسیر تکرار تجربهای است که در گذشته هم اتفاق افتاد و در نهایت منجر به حادثه 11 سپتامبر گردید. واقعیت این است که طالبان هیچگاه نخواهند توانست بعنوان یک جریان هماهنگ در کنار آمریکا قرار گیرند . در بهترین شرایط هم باید منتظر نوعی تقسیم کار میان آنها بود . تقسیم کاری که آنها را تبدیل به افراد خوب و افراد بد کرده و در نهایت شرایط را به سمتی خواهد برد که در سال 2001 شاهد آن بودیم .
مرکز مطالعات صلح: یکی از موضوعات شایان توجه در زمینه تحولات افغانستان، نقشی است که اخیراً ترکیه عهدهدار آن شده است. همانطور که مستحضر هستید استفاده از ظرفیت «میانجیگری» یکی از اهرمهای موثر ترکیه در خصوص تحولات منطقهای و بینالمللی است که نمونه بارز آن را در قبال پرونده هستهای ایران شاهد هستیم. از این منظر نقش ترکیه را در صحنه تحولات افغانستان اعم از روابط دو جانبه، مکانیسم اجلاسهای سه جانبه میان افغانستان، پاکستان و ترکیه و نیز نیروهای ائتلاف چگونه ارزیابی میکنید؟ آنکارا برای پیشبرد اهداف خود در افغانستان با چه فرصتها و چالشهایی روبهرو است؟
– ترکیه بعنوان یکی از کشورهای مسلمان منطقه که در افغانستان دارای نیروی نظامی بوده و عضو ناتو است، تا کنون سعی داشته تا با استفاده از ظرفیتهای خود در جهت استقرار امنیت در افغانستان حرکت نماید . البته ترکیه دارای پیوندهائی با بخشی از اقوام ترک زبان افغانستان نیز میباشد .همانطور که مورد اشاره قرار گرفت برگزاری چند دور اجلاس سران میان کشورهای افغانستان و پاکستان و ترکیه و یا دیگر اجلاسهای منطقهای و یا فرامنطقهای مربوط به افغانستان البته به اعتبار عضویت در ناتو در ترکیه در همین راستا بوده است. هر چند الگوی حکومتی ترکیه الگوی مطلوبی از سوی کشورهای غربی برای پیاده کردن در افغانستان بوده و به همین جهت هم فرصتهای فراوانی از سوی کشورهای غربی به ترکیه جهت توسعه فعالیت قرار داده شده است اما فاصله زیادی میان فرهنگ حاکم بر مردم افغانستان با باورها و ارزشهای حاکم بر ترکیه وجود دارد و به همین دلیل ترکیه تا کنون نتوانسته نقش یک همکار استراتژیک را برای غرب در حوزه تاثیرگذاری در افغانستان داشته باشد و فعالیتهای صورت گرفته نیز نتوانسته در سطح دولت و یا مردم افغانستان عملی گردد .
مرکز مطالعات صلح: ایران همواره یکی از بازیگران تاثیرگذار صحنه تحولات افغانستان بوده است. اما طی سالهای اخیر، از یک سو هم صحنه داخلی افغانستان پیچیدهتر شده است؛ از جمله شاهد تحرکات برخی گروههای افغانی علیه ایران بودیم که سوء تفاهمهایی در روابط دو کشور ایران و افغانستان نیز به دنبال داشت. از سویی دیگر سیاست بازیگران خارجی افغانستان نیز از تعارض بیشتری با ایران برخوردار شده است. به عنوان مثال گنجانده شدن موضوع به رسمیت شناختن طالبان و گفتگو با این گروه موجب تحریم نشستهای بینالمللی افغانستان از جمله نشست لندن از سوی ایران شده است. در این شرایط، دیدگاه شما در خصوص مکانیسم عملی، واقع بینانه و موثر ایران در صحنه تحولات افغانستان چیست؟
– خواست جمهوری اسلامی ایران در مورد افغانستان استقرار ثبات، امنیت و توسعه است . در واقع هر فرآیندی که تضمین کننده بهبود آلام مردم و ایجاد ثبات پایدار در این کشور باشد از حمایت جمهوری اسلامی ایران برخوردار خواهد بود . طبیعتاً تصمیمگیرنده اصلی در مورد جزئیات مربوط به فرآیندهائی که منجر به برقراری چنین شرایطی می شود بر عهده دولت و مردم افغانستان است . همانطور که قبلاً هم گفته شد، واگذاری کلیه امور به افغانها و در واقع بومی کردن کامل تمام امور و پدیده ها در این کشور مهمترین تضمین و عامل بقا شرایط پایدار خواهد بود . اگر گروههای شورشی در افغانستان قاعده بازی را پذیرفته و فعالیتهای خود را در چارچوبهای تعریف شده و قانونی فعلی تنظیم نمایند و یا حتی اگر حرکت در این مسیر را بعنوان موضوع مذاکره و فرصت چانه زنی بپذیرند چرا نباید مورد استقبال قرار گیرد. تحقق وحدت ملی و تقویت همگرائی در جامعه آسیب دیده و متکثر افغانستان موضوع مهم و کلیدی است. تنها در سایه این همگرائی داخلی است که می توان به آینده افغانستان بعنوان کشور با ثبات امیدوار بود . ما از ابتدا تمام تلاش و کوششمان را بکار بردیم تا اختلاف و یا تعارضات احتمالی با سایر کشورهای دنیا به محیط افغانستان وارد نشود . بنای کار بر این بود و کماکان نیز است که با توجه به مشکلات بیش از سه دهه ای که مردم افغانستان با آن مواجه بودند این کشور به عنوان محیطی برای همکاری جامعه بینالمللی تبدیل شود. همکاری واقعی با مردم افغانستان نیازمند تعهد جمعی کشورهای دنیا به دنبالهروی از چنین اصولی می تواند باشد. تجربه دهههای گذشته نشان داد بی ثباتی افغانستان تنها متوجه کشورهای منطقه نخواهد بود و میتواند آسیبهای جدی در حوزه امنیتی متوجه دیگر مناطق جهان نیز نماید. نکته اخر نیز در ارتباط با مکانیزمهای عملی و قابل دسترس در مورد جستجوی راه حلهای بازگشت ثبات به این کشور است . تاکید جمهوری اسلامی ایران بر راه حلهای منطقهای در واقع برخواسته از این واقعیت است که نتیجه تلاش کشورهای فرامنطقهای در ارتباط با افغانستان حتی اگر تماماً صادقانه فرض گردد، شرایطی است که در حال حاضر در این کشور با آن مواجه هستیم. علیرغم تلفات بالای انسانی و هزینه میلیاردها دلار پول هنوز با چالشاهی اساسی در حوزه امنیت و بازسازی و اقتصاد روبرو هستیم . اگر راهکارها و اقدامات کشورهای مذکور میتوانست مفید واقع گردد باید الان شاهد وضعیت متفاوتی میبودیم . علاوه بر این نفس ادامه حضور نیروهای خارجی خود به عاملی برای ادامه بحران ناامنی در این کشور تبدیل شده است . بنابراین باید به راه حلهای منطقهای برای ایجاد نظم امنیتی و استقار ثبات در افغانستان فرصت لازم داده شود . طبیعتاً این قبیل راه حلها از پایداری بیشتری نیز برخوردار خواهد بود .
مرکز مطالعات صلح: از پاسخ ها و همکاری شما در این مصاحبه سپاسگذاریم.