مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بررسی اجمالی گزارش سالانه وزارت امور خارجه امریکا در خصوص تروریسم در سال ۲۰۰۹

اشتراک

نرگس امینی

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
www.peace-ipsc.org

بر طبق قوانين ايالات متحده امريكا وزير امور خارجه اين كشور موظف است در روز 30 آوريل هر سال گزارشي كامل در خصوص تروريسم با توجه به كشورهايي كه به نوعي با اين مقوله درگير هستند، ارائه نمايد. ارائه اين گزارش ها با عنوان رسمي “گزارش هاي كشوري در خصوص تروريسم” از سال 2004 آغاز شده و جايگزين گزارش هايي است كه در گذشته با عنوان “الگوهاي تروريسم جهاني” ارائه مي شد. يكي از نكات مربوط به گزارش ارائه شده در سال 2010 به تأخير سه ماهه ارائه آن مربوط مي شود. بر اساس نظر برخي مقامات مسئول، كسب اطمينان در خصوص صحت بيشتر و جامع تر بودن گزارش به عنوان دليل تأخير در ارائه گزارش مطرح شده است.

آنچه به عنوان هدف از تهيه اين گزارشات اعلام شده ايجاد درك مشتركي از تهديدات تروريستي جهاني مي باشد. بر اساس اعلام دولت ايالات متحده، تروريسم فراملي يكي از مهمترين تهديدات امنيتي بر عليه منافع اين دولت است و دولت هاي امريكايي در مسير كنترل اين جريان حركت مي كنند. بر همين اساس، دولت آقاي باراك اوباما نيز درصدد تقويت استراتژي ملي خود در زمينه مبارزه با تروريسم است و در اين چارچوب سياستي كارآمد و تأثيرگذار تلقي مي گردد كه فراتر از اقدامات قانوني، اطلاعاتي و نظامي از توان خنثي كردن فعاليت­هاي ضربه زننده به دولت و مردم امريكا برخوردار باشد. رهيافت اصلي اين نگرش توجه به پديده راديكاليسم، منزوي كردن خشونت طلبان افراطي و جلوگيري از درگير شدن بيشتر مردم در مقوله خشونت مي باشد. در همين راستا، بهبود شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي براي جلوگيري از استفاده و بهره برداري دشمنان امريكا در جهت ايجاد تهديدات بر عليه اين كشور مدنظر اين دولت است. تهيه كنندگان اين گزارش اميدوارند كه با استفاده از مطالب اين گزارش چارچوبي براي سياست سازي سياستمداران در امريكا و شركاء آنان در سطح بين­الملل و همچنين افكار عمومي امريكا و جهان فراهم آورند.

در اولين بخش اين گزارش تحت عنوان ارزيابي استراتژيك گروه القاعده و به ويژه القاعده در پاكستان مهمترين و سرسخت ترين دشمن ايالات متحده امريكا معرفي شده است. بر طبق بررسي منابع اطلاعاتي امريكا در سال 2009 گروه القاعده فعالانه بر عليه ايالات متحده امريكا فعاليت كرده و به جذب، آموزش و گسترش نيروهاي خود در ميان افراد اروپاي غربي و شمال امريكا نيز اقدام كرده است. همچنين با همكاري با ديگر گروه­هاي تروريستي فعاليت هاي خود را توسعه داده و در برخي موارد موفقيت هايي را نيز كسب كرده است. البته فشارهايي كه دولت پاكستان در از بين بردن پناهگاه هاي نظامي اين گروه در مناطق قبيله اي فدرال ايجاد كرده باعث ايجاد محدوديت هايي براي القاعده شد. همچنين اين گروه در سال 2009 در موضوعاتي مانند فقدان رهبري، افزايش هزينه ها، آموزش نيروهاي جديد و طراحي حملات خارج از منطقه با مشكلاتي روبرو بوده است.

در اين گزارش با اشاره به گسترش و پراكندگي حملات القاعده و نيروهاي وابسته به اين گروه به ويژه گروه القاعده در شبه جزيره عرب در كشورهاي آسيايي و افريقايي و حتي امريكا عنوان شده كه ديگر امريكا نمي­تواند انتظار داشته باشد كه عمليات هاي اين گروه تروريستي تنها در مناطق هم مرز و نقاط نزديك جغرافيايي و يا تأسيسات و نيروهاي امريكايي در مناطق جغرافيايي نزديك به القاعده متمركز باشد.

در ادامه اين بخش از گزارش به مهمترين مشكلي كه در اين دوره ايالات متحده در ارتباط با موضوع تروريسم و گروه القاعده به آن مبتلا شده اشاره شده و آن جذب برخي از شهروندان امريكايي به گروه هاي القاعده است. در بخشي از بررسي استراتژيك به مواردي از پرونده هاي جاري در دادگاه هاي اين كشور در خصوص شهرونداني كه مضنون به همكاري با گروه القاعده هستند و يا كساني كه در اين گروه ها تربيت شده اند اشاره شده است. به عبارتي آنچه در ارتباط با فعاليت هاي تروريستي جهاني باعث ايجاد دغدغه در ذهن دولتمردان ايالات متحده امريكا در سال 2009 شده دو موضوع است كه عبارتند از جذب افراد خارجي به گروه هاي تروريستي و همچنين افزايش افراط گرايي خشونت آميز در ميان شهروندان امريكايي. به عبارتي روي آوردن شهروندان امريكايي كه عموماً از عرب تباران مهاجر به اين كشور هستند به يكي از مهمترين مسائل مربوط با مبارزه با تروريسم براي اين دولت تبديل شده است. به نظر مي رسد دولت امريكا پيش بيني نمي كرد كه پس از تعريف خطر تروريسم بين المللي به عنوان عامل تهديد كننده منافع ملي اين كشور، روزي را شاهد باشد كه يافتن راه حلي براي كاهش گرايش شهروندان خود به طرفداري از افراط گرايي خشونت آميز از مصاديق مبارزه با تروريسم براي اين كشور باشد. به عبارتي ديگر، اين احتمال وجود دارد كه بخشي از تهديدات منافع ملي از منظر وجود تروريسم به شهروندان امريكايي باز مي گردد به طوري كه در مقدمه اين گزارش در رابطه با تبيين وضعيت موجود اين سوأل مطرح شده كه وضعيت كنوني بين المللي تا چه حد ناشي از اقدامات دولت امريكاست.

در بخش ديگري از اين بررسي نيز به قسمتي ديگر از نگراني دولت امريكا دلالت دارد و آن وجود جمعيت جوان آسياي جنوبي و خاورميانه است كه سرعت رشد اين گروه جمعيتي در اين مناطق نيز بالاست. اين موضوع با عنوان افزايش افراد جوان در معرض خطر ياد شده و خطر مورد نظر نيز جذب نيروهاي جوان به گروه هاي تروريستي است. در ادامه اين مبحث اشاره شده كه اين امكان وجود دارد كه اروپا به مكاني براي پرورش نيروهاي افراط گرا تبديل شود. بر اين اساس اگر مشكل عدم يكپارچگي و جذب مهاجران اخير و نسل هاي دوم و سوم مهاجران مسلمان در اين كشورها و احساس بيگانگي اين افراد با ديگر شهروندان از سوي حكومت داخلي حل نشود اين كشورها با موضوعاتي جديد روبرو خواهند شد. اين موضوع بر اهميت نگاهي فراتر و صحيح تر براي يافتن راه حلي از سوي اين كشورها در اين زمينه تأكيد دارد.

از ديگر موضوعاتي كه در اين گزارش آمده و نشان دهنده بخشي ديگر از نگراني هاي دولت امريكاست موضوع تمايل گروه هاي تروريستي به استفاده از فضاي سايبر به ويژه براي انتقال سرمايه ها بوده كه البته بر اساس اين گزارش تاكنون موفقيتي در اين زمينه كسب نكرده اند. مهمترين گروه هاي تروريستي داراي وبسايت ها و فروم هايي براي تبليغ مباني خود دارند. به عنوان مثال، القاعده به تلاش خود براي تشويق نيروهاي اصلي وابسته به اين گروه در منطقه ادامه داده است. استفاده گروه هاي تروريستي از اينترنت براي انتشار تبليغات و همچنين استفاده از ساختارهاي ارتباطات از راه دور براي طراحي حملات و هماهنگي اقدامات از ديگر نگراني­هاي دولت امريكاست.

گزارش سالانه وزارت امور خارجه امريكا در خصوص تروريسم پس از مبحث بررسي استراتژيك، در دومين بخش به مرور تهديدات تروريستي بر عليه امريكا و همچنين بررسي هر كشور در قالب مناطق مختلف جهان از منظر همكاري هاي انجام شده در زمينه مبارزه با تروريسم و اشاره به رويدادهاي تروريستي واقع شده در آن كشور مي پردازد.

در بخش خاورميانه و شمال افريقا و در مقدمه اين بخش به موضوع افزايش همكاري دولت هاي منطقه با ايالات متحده در زمينه فعاليت هاي ضد تروريستي و تقويت توانايي مبازره با تروريسم در اين كشورها اشاره شده است. در خصوص اقدامات و همكاري هاي بعمل آمده به موضوع تقويت رژيم هاي قانوني و بانكي براي مبارزه با تأمين مالي تروريست ها و تلاش و همكاري كشورهاي منطقه با امريكا در ايجاد صلح و ثبات در عراق و افغانستان اشاره شده است.

در بخش مربوط به عراق بيان شده كه اين دولت گام هاي بلندي را در كاهش تهديدات تروريستي موجود از سوي سازمان هاي نظامي شامل “گروه القاعده در عراق” برداشته و اين كشور شريك متعهدي در فعاليت هاي ضدتروريستي بوده است. در پي انعقاد قرارداد امنيتي ميان امريكا و عراق، نيروهاي امنيتي اين كشور با حمايت نيروهاي چند مليتي، مسئوليت­هاي اصلي تأمين امنيت و ثبات عراق را به عهده گرفتند. روند كاهش تلفات و تعداد حملات تروريستي در عراق كه از سال 2007 آغاز شده بود در سال 2009 نيز ادامه يافت و عليرغم وجود حملاتي از سوي گروه هاي شورشي و تروريستي به نيروهاي امنيتي، غير نظاميان و مقامات دولتي در اين سال  دولت عراق در مبارزه با تروريسم فعال بوده و موفقيت هايي را نيز بدست آورده است. در بخشي از گزارش مربوط به كشور عراق به وجود ارتباط ميان گروه هاي تروريستي حاضر در عراق با بازماندگان حزب بعث، دولت سوريه و همچنين ارسال تسليحات و آموزش نيروها از سوي ايران اشاره شده است. ارتباط نظامي گروهي از شيعيان عراق با ايران به عنوان چالشي ديپلماتيك و امنيتي ميان دو كشور و تهديد ثبات عراق در بلند مدت ذكر شده است.

برگزاري كنفرانس هايي در زمينه امنيت و همچنين ادامه گفتگوهاي رسمي امنيتي سه جانبه ميان عراق، امريكا و تركيه از فعاليت هاي برشمرده شده در همكاري با مبارزه با تروريسم ياد شده است. همچنين عراق متعهد است سازمان مجاهدين خلق را كه يكي از سازمان هاي خارجي معرفي شده از سوي امريكا به عنوان گروهي تروريستي است، از قسمت شرقي اين كشور با رعايت حقوق بشر و تحت نظارت سازمان ملل جابه جا كند.

سومين بخش اين گزارش با عنوان حاميان دولتي تروريسم تهيه شده كه در اين بخش چهار كشور كوبا، ايران، سودان و سوريه به عنوان دولت هاي حامي تروريسم معرفي شده اند.

در اين گزارش بخش مربوط به ايران اينگونه آغاز شده است: ايران فعال ترين دولت حامي تروريسم باقي مانده است. حمايت هاي مالي،  مادي و لجستيكي ايران از گروه هاي تروريستي و نظامي در خاورميانه و آسياي ميانه تأثير مستقيمي بر تلاش هاي بين المللي براي گسترش صلح داشته و تهديد كننده ثبات اقتصادي در منطقه خليج ‌[فارس] است و از رشد دموكراسي كاسته است.

براي اثبات ادعا دلايلي مطرح شده كه اولين آن حمايت از گروه هايي است كه مخالف فرايند صلح خاورميانه مي باشند. همچنين تأمين اسلحه، آموزش نيروها و تأمين مالي حماس و ديگر گروه هاي فلسطيني و همچنين حزب الله لبنان از سوي ايران از ديگر دلايل ذكر شده است. در اين گزارش ادعا شده كه نيروي قدس آموزش دهنده و تأمين كننده تسليحات بخشي از نيروهاي طالبان در افغانستان بوده است. در ادامه نيز گفته شده كه عليرغم تعهد ايران به حمايت از ايجاد ثبات در عراق، مقامات ايراني به حمايت از گروهي از نيروهاي شيعه در عراق  پرداخته اند كه ايالات متحده و نيروهاي عراقي را هدف گرفته اند.

نكته قابل توجه در اين بخش از گزارش اين است كه در ميان چهار كشوري كه به عنوان دولت هاي حامي تروريسم معرفي شده اند از ايران به عنوان فعال ترين حامي تروريسم در سطح بين الملل ياد شده است. با نگاهي به دلايل ذكر شده در اين رابطه مشاهده مي شود كه عمده استدلال بر تداوم حمايت ايران از حماس و حزب الله استوار است. در اين ميان ارتباط با شيعيان عراق و ادعاي حمايت از طالبان در افغانستان نيز دلايلي ديگري است كه عنوان شده است.

دوگانگي رفتاري و همچنين غالب بودن نگرش­هاي سياسي با توجه به روابط موجود ميان ايران، امريكا و اسرائيل به خوبي در موضوع انتخاب ايران به عنوان فعال­ترين حامي تروريسم مشهود است. در چارچوبي بي­طرفانه و بدور از نگرش هاي سياسي حاكم، مي بايست ترور و تروريسم در هر شكل و در هر نقطه از جهان محكوم بوده و براي از بين بردن آن تلاش شود. اما امريكا با تكيه بر ابرقدرت بودن خود هر اقدامي را كه بر عليه منافع اين كشور انجام پذيرد را با عنوان تروريسم تعريف ميكند. اين اقدامات مي تواند فعاليتي بر عليه امنيت داخلي امريكا، اهداف تعريف شده از سوي دولت امريكا در بعد جهاني، امنيت نيروهاي نظامي و امنيتي اين كشور در هر نقطه از دنيا و همچنين فعاليتي بر عليه منافع اسرائيل باشد.

همانگونه كه گفته شد، رفتار امريكا در برخورد با موضوع تروريسم برخوردي دوگانه و بر اساس عدم انطباق بر اصولي ثابت است. داعيه مبارزه با تروريسم در سطح بين المللي از يك سو و برخوردي گزينشي در مبارزه با اين پديده مشهودترين دوگانگي رفتاري اين دولت است. علاوه بر اين، مي توان از انتفاع اين دولت در استفاده از مفهوم مبارزه با تروريسم و اقداماتي كه از سوي اين دولت در اين چارچوب تعريف مي شود نيز نام برد. دولت امريكا برنامه اي براي مبارزه با تروريسم در مفهوم عام و برخورد با اين پديده بدون در نظر داشتن مقاصد سياسي و اقتصادي براي خود ندارد. در بسياري از مواقع كه فعاليت هاي تروريستي به نوعي با منافع ملي و بين المللي ايالات متحده همسو و در خدمت اين منافع باشد، مورد حمايت اين دولت است. بارزترين نمونه در اين رابطه حمايت از سازمان مجاهدين خلق (گروه منافقين) با سابقه اي نسبتاً طولاني در انجام عمليات هاي تروريستي بر عليه ايران و همچنين فعاليت هاي گروه تروريستي جندالله به رهبري ريگي است. در توجيه دوگانگي رفتاري و عدم پيروي از اصولي برابر براي برخورد با موضوع تروريسم، حمايت از تشكيل و فعاليت گروه جندالله نمونه اي آشكار است. حمايت ها از گروه جندالله علاوه بر ارتباط با سران سازمان جاسوسي امريكا به گونه­اي بوده كه در بسياري از موارد اقدامات تروريستي اين گروه بر عليه ايران از سوي رسانه­هاي ايالات متحده پوشش داده نشده است. اما با انتشار گزارشي در خصوص حمايت مخفيانه و سري دولت امريكا از جندالله در حملاتش بر عليه ايران از سوي شبكه ABC News امريكا و يا گزارشي در سال 2008 در خصوص موافقت مخفيانه جرج بوش با درخواست كنگره امريكا در رابطه با تأمين مالي 400 ميليون دلاري به منظور تجهيز و حمايت مالي از گروه هايي مانند جندالله، نمي توان رفتاري دوگانه براي ايالات متحده در رابطه با برخورد با پديده تروريسم قائل نشد. علاوه بر اين، اين گونه رفتارهاي دولت امريكا مصداق كامل حمايت دولتي از موضوع تروريسم است.

در گفتگويي كه با دانيل بنجامين مسئول اداره هماهنگي اقدامات ضدتروريستي امريكا در خصوص اين گزارش و دليل انتخاب ايران به عنوان فعال ترين حامي تروريسم انجام شده بود، ارتباط ايران با گروهي از شيعيان عراق و حمايت از آنان دليلي براي اين انتخاب ذكر شده بود. با در نظر گرفتن اين موضوع كه بيشترين اتفاقات تروريستي در عراق، افغانستان و پاكستان رخ مي دهد شايد لازم باشد به نقش ايالات متحده در اين كشورها در ارتباط با وضعيت موجود توجه شود.

بازي امريكا در افغانستان و پاكستان نيز بازي چندگانه و چند پهلو بوده است. امريكا در زمان رژيم شوروي به خاطر رقابت­هاي سياسي و نظامي با اين كشور به مجاهدين افغانستان كمك كرده و گروه­هاي حامي خود بر عليه دولت شوروي را پرورش داد. در همان دوران گزارش محرمانه­اي به جيمي كارتر رييس جمهور وقت امريكا ارائه مي شود كه در آن به حمايت از گروه­هاي مسلمان افغاني (با توجه به مذهبي بودن جمعيت اين منطقه و همچنين توجه به عامل مذهب به عنوان عاملي براي جلوگيري از اشاعه كمونيسم) كه بر عليه شوروي مي­جنگيدند اشاره شده بود. در همين دوره زماني چنين اقداماتي در پاكستان نيز در حال پيگيري و انجام بود. بر اساس تحقيقي كه از سوي موسسه International Crisis Group در سال 2003 انجام شده تعداد 7/1 ميليون نفر از نيروهاي طالبان در مدارس ديني پاكستان تحصيل كرده و در اين گزارش آمده كه پاكستاني­هاي مقيم بريتانيا ساليانه 90 ميليارد روپيه از محل ماليات­هاي مستقيم اين كشور به مدارس پاكستان ارسال مي­كرده­اند. كمك­هايي كه از سوي امريكا به افغانستان و پاكستان ارائه مي شد با هدف اجراي برنامه اي بلند مدت و استراتژيك از سوي اين كشور طرح ريزي شده بود. مدارسي كه در پاكستان با حمايت امريكايي ها ايجاد شده بود نه تنها كانوني براي آموزش طبقه فقير پاكستان بود، بلكه به مركزي براي گردهمايي نيروهاي طالبان از ساير كشورهاي عربي و منطقه مبدل شده و با حمايت امريكا مبارزيني عليه شوروي در آن پرورش مي يافتند. اين فرايند پس از فروپاشي شوروي باز هم تداوم داشت. اما اتفاق ناخوشايندي كه براي دولت امريكا به وقوع پيوست اين بود كه عليرغم پيوند خوردن منافع امريكا و طالبان گروهي بر عليه منافع امريكا فعال شده و با اين هدف به فعاليت خود ادامه دادند. اين اقدام به گونه بود كه فعاليت هاي اين گروه به خاك سرزميني ايالات متحده نيز وارد شد و در سال 2001 سرفصل جديدي را در روابط اين كشور در بعد بين المللي آغاز كرد. همچنين اين امر تبديل به تهديدي شد كه در گزارش بررسي وضعيت اقدامات ضدتروريستي در سال 2009 فعاليت گروه هاي تروريستي ساكن در پاكستان به مهمترين تهديد عليه امنيت ايالات متحده تبديل شده است.

نكته حائز اهميت اين است كه دولت امريكا خود نيز داراي نقش در توسعه فعاليت­هاي تروريستي مي­باشد. امروزه كاركنان شركت هاي امنيتي امريكايي در افغانستان و پاكستان فعالند و خود مسئول بخشي از فعاليت هاي تروريستي در اين كشور هستند. در سال 2009 دو نفر از كاركنان شركت بلك واتر بر روي غير نظاميان شهر كابل آتش گشوده و باعث كشته شدن دو نفر و زخمي شدن سه نفر ديگر شده اند. شركت بلك واتر قراردادي با دولت افغانستان امضاء كرده و بر اساس آن به آموزش نيروهاي پليس افغانستان مشغولند. بر همين مبنا نيروهاي افغاني به همراه نيروهاي امريكايي در استان هاي اين كشور مشغول به كار هستند. اعتقاد بر اين است كه اين شركت در بسياري از ترورهاي خطرناك سياسي دخيل بوده و گفته مي­شود امريكا عمليات­هاي مخفي خود را به وسيله اين شركت انجام مي دهد. برخي از مقامات امريكايي نيز اذعان دارند كه بلك واتر از جمله جنايت كارترين شركت هاي امريكايي مستقر در عراق، افغانستان و پاكستان است. اين شركت عليرغم مخالفت تعدادي از مقامات امريكايي هنوز هم از حمايت پنتاگون برخوردار است. به عبارتي بلك واتر به عنوان دستيار نزديك پنتاگون در سه كشور ياد شده در خط مقدم نبرد به اصطلاح مبارزه با تروريسم حضور فعال دارد.

از ديگر سياست هاي دو گانه ايالات متحده در خصوص مبارزه با تروريسم مي توان به سياست افزايش استفاده از حملات هواپيماهاي بدون سرنشين در پاكستان نام برد. پس از حمله امريكا به افغانستان در سال 2001 تعداد غير نظاميان افغاني كه به عنوان پناهنده در مناطق قبيله اي پاكستان به سر مي برند افزايش يافته است. همچنين، از آغاز سال 2010 بيش از 40 بار به خاك پاكستان حمله هوايي صورت گرفته و در اين حملات حدود 400 نفر كشته شده اند. دولت امريكا با ادعاي هدف قرار دادن طالبان و القاعده و كشته شدن آنان در اين حملات اين اقدامات را توجيه مي كند. اين در حالي است كه منابع محلي و امنيتي پاكستان در مناطق قبيله اي اين كشور اعلام كرده اند كه بيشتر كشته شدگان مردم غير نظامي از جمله زنان و كودكان بوده اند.

توجه به سابقه امريكا در افغانستان و پاكستان به عنوان عامل اصلي تشكيل نيروهاي طالبان و القاعده و همچنين فعاليت هاي كنوني اين كشور در به اصطلاح اقدامات ضد تروريستي همگي به روشني نشان دهنده برخورد با موضوع تروريسم بدون پايبندي اصولي ثابت و همچنين اقدامي سياسي مبتني بر منافع تعريف شده براي امريكاست. اين در حالي است كه در گزارش بررسي اقدامات ضدتروريستي سال 2009 يكي از موضوعاتي كه در مورد ايران بدون ارائه هيچ سند و مدركي ذكر شده  حمايت از يكي از سران طالبان و مخالفت در تحويل آن به مقامات قضايي از سوي ايران است.

در خصوص عراق نيز، موضوعاتي مانند تسليحات كشتار جمعي و همكاري عراق با القاعده و بهانه هايي ديگر دلايل آغاز حمله امريكا بر عليه رژيم بعث و حكومت سابق عراق برشمرده شد و به دنبال آن با وجود آشكار شدن تبليغات منفي انجام شده و ادعاهاي دروغين، مردم غيرنظامي عراق بر اساس عمليات هاي مختلف تروريستي و نظامي متحمل صدمات جبران ناپذيري شدند. آنچه در اين مدت آشكارا مشاهده شد اين بود كه حمله نظاميان امريكا به عراق ويراني عظيمي را در اين كشور ايجاد كرد و با ادامه حضور آنان اين مشكل همچنان ادامه دارد. با وجود اعلام تاريخ خروج نيروهاي امريكايي از عراق در برنامه هاي انتخاباتي باراك اوباما، اين دولت به بهانه حفظ امنيت مردم عراق با توجه به حملات انتحاري و انفجارهايي كه در ماه مه و جولاي امسال رخ داد، در اين وعده خود بازنگري هايي را انجام داده تنها بخشي از نيروهاي رزمي اين كشور از عراق  خارج شده اند. پيرو اين بازنگري 5000 نيرو به عنوان مربي و 4500 نيرو ويژه و همچنين ده ها هزار پيمانكار نظامي در عراق باقي ماندند. برخي تحليلگران بر اين عقيده هستند كه منافع اقتصادي كه از نفت عراق براي ايالات متحده متصور است مانع از ترك عراق به سادگي خواهد بود. بر اين اساس بسيار محتمل است كه به دليل اينكه امريكا قصد ترك عراق را ندارد خود در پشت حملات و يا حمايت از فعالين اين اقدامات باشد. بر طبق اعلام برخي روزنامه هاي عراقي، آمریکا تروریست های بازداشت شده را بدون اطلاع قبلی نیروهای عراقی یا حتی دستگاه قضائی این کشور آزاد و با این اقدام خود مقدمات بازگشت مجدد آنها به فعالیت های تروریستی را مهیا کرده است. افشاگری این روزنامه ها و رسانه های دیگر عراق در واقع بعد از آن انجام شد که مقامات عراقی گفتند یکی از عوامل اصلی بازگشت مجدد خشونت به شهرهای مختلف عراق، اقدام آمریکا در آزادی تروریست­ها از زندان هاست. بر اساس اعلام منابع عراقي، اين افراد پس از آزادی به پست‌های فرماندهی در تشکیلات القاعده ارتقاء یافته و به اقدامات جنایتکارانه و تروریستی باز گشته اند.

به عنوان مثال، 7 فقره انفجارات زنجيره‌اي در عراق طي يك روز، با چنين وسعت و همزمان با اعلام خروج نيروهاي امريكايي از عراق اين موضوع را به ذهن متبادر مي سازد كه بدون شك رابطه­اي ميان اين اتفاقات وجود دارد. با ادامه انجام عمليات­هاي تروريستي در روزهاي اخير دليل تداوم اين اتفاقات مورد سوال قرار مي گيرد. در اين راستا ارسال پيامي مبتني بر وجود مشكلات امنيتي در غياب نيروهاي امريكايي و يا عدم ارتباط ميان نيروهاي امريكايي با عمليات­هاي انجام شده در آستانه آغاز طرح خروج نيروهاي امريكايي از عراق مي­تواند مدنظر قرار گيرد. در اين رابطه و با وجود نيروهاي باقي مانده در عراق و احتمال استفاده از وضعيت موجود براي توجيه ضرورت حضور در عراق، امكان رد عدم ارتباط ميان فعاليت هاي انجام شده و نيروهاي امريكايي بسيار قوي است. همچنين اگر موضوع تبرئه نيروهاي امريكايي از انجام چنين عمليات هايي نيز مطرح باشد اين مسئله مطرح مي گردد كه به استثناء دولت امريكا چه دولت يا گروه ديگري از اين امر منتفع مي گردد؟

در اين گزارش و با توجه به موضوعات مطرح شده، ذكر حمايت ايران از حزب الله و حماس و همچنين ديگر گروه هاي مخالف با روند صلح خاورميانه نكته قابل توجه ديگري در مورد ايران است. جايگاه ويژه اسرائيل در سياست خارجي امريكا به وضوح قابل مشاهده و مورد تصديق همگان است. اسرائيل از حمايت هاي فراوان امريكا در زمينه مالي، نظامي و حتي ديپلماتيك و رسانه اي برخوردار است و اين حمايت ها نيز بر مبناي فعاليت ريشه دار لابي صهيونيسم در اين كشور است. حمايت امريكا از اسرائيل در آغاز دهه 1990 و حتي پس از 11 سپتامبر با اين ادعا توجيه شده كه هر دو دولت از سوي گروه هاي تروريستي كه ريشه در دنياي عرب و اسلام دارند مورد تهديد واقع مي شوند. با بيان چنين توجيهاتي اسرائيل نه تنها در برخورد با فلسطينيان از فضاي عمل بيشتري برخوردار شد، بلكه از آن پس مي­توانست كشورهايي مانند ايران و سوريه را نيز به عنوان حاميان آنان مورد هدف قرار دهد. اين در حاليست كه تهديدي كه براي اسرائيل و امريكا در اين حوزه تعريف شد مصداق اقدامات تروريستي نبوده و مردم فلسطين در واكنش به تلاش اسرائيليان براي ايجاد شهرك در كرانه باختري و نوار غزه مي جنگند. رفتار تبعيض آميز امريكا نسبت به اسرائيل و انواع حمايت هاي مالي، سياسي و ديپلماتيك در حالي انجام مي پذيرد كه امروزه اسرائيل قوي ترين قدرت نظامي خاورميانه و تنها كشور دارنده سلاح هسته­اي است. نفوذ لابي صهيونيسم در دولت امريكا به حدي است كه حملات مختلف عليه فلسطينيان به عنوان مصاديق تروريسم در نظر گرفته نمي شود و همواره مجامع بين المللي در اين رابطه سكوت كرده­اند. اين امر تا جايي پيش مي رود كه با دستور مستقيم وزير جنگ اسرائيل به كاروان آزادي و كشتي حامل كمك­هاي بشر دوستانه به غزه حمله شده و تعدادي در اين حمله كشته و زخمي مي شوند. اما در اين ميان امريكا بدون محكوم كردن اين جنايت تنها به ابراز تأسف نسبت به چنين اتفاقي بسنده كرد. نكته جالب توجه اين است كه اين اتفاق پس از اختصاص كمك نظامي 205 ميليون دلاري امريكا به اين رژيم براي ساخت سپر موشكي و اعلام رييس هيأت حقيقت ياب سازمان ملل در خصوص بررسي جنايات اسرائيل در غزه رخ داده است.

امروزه توجه به نقش امريكا در ايجاد و پرورش تروريسم موضوعي است كه در مركز توجه قرار گرفته است. اين نظر با انتشار اسناد محرمانه سازمان سيا از سوي پايگاه ويكي ليكس با عنوان «چه اتفاقي خواهد افتاد اگر خارجي ها امريكا را به عنوان يك صادركننده تروريسم تلقي كنند» تقويت شده و شبهه برانگيز بودن معيارهاي دولت امريكا در شناخت و مبارزه با تروريسم را آشكارتر مي سازد. بر اساس اسناد تهيه شده از سوي سازمان سيا در فوريه 2010، قسمت عمده توجهات به رشد تروريست هاي مسلمان كه در امريكا رشد يافته و بر عليه منافع امريكا فعاليت مي كنند، معطوف است و اين در حالي است كه كمتر به تروريسم در داخل امريكا و صادر شدن آن به مناطق ديگر و هدف قرار دادن غير امريكاييان توجه مي شود. نكات مهمي كه در اين اسناد آمده اين است كه بر خلاف تصور عموم مردم، تروريسم پديده اي نو در امريكا نيست و با افراط گرايان اسلامي و يا مردم خاورميانه، افريقا و آسيا گره نخورده است. در اين راستا به مواردي اشاره شده كه موضوع يك امريكايي يهودي تبار در سال 1994 يكي از آن موارد است. اين فرد با پيوستن به گروه هاي افراط گرا 29 فلسطيني را در يك مسجد به شهادت رسانده است. همچنين نمونه هايي از فعاليت امريكايي هاي ايرلندي تبار در ايرلند اشاره شده كه مي توان از آن به عنوان سابقه تروريسم در امريكا ياد كرد.

در ادامه اين گزارش آمده با وجودي كه القاعده به عنوان مهترين مشكل براي ايالات متحده مطرح است افراد اين گروه با پاسپورت امريكايي، و نه به عنوان يك عرب مسلمان، در تردد هستند و يا اينكه افراد اين گروه و همچنين گروه هاي ديگر بدون اينكه مضنون باشند، به راحتي ويزاي امريكا را دريافت مي كنند.

در اين گزارش با مطرح شدن اين سوال كه اگر ديگر كشورها امريكا را به عنوان يك صادركننده تروريسم در نظر بگيرند چه رفتارهايي قابل تصور مي باشد به امكان عدم همكاري ديگر كشورها با امريكا در زمينه فعاليت­هاي قضايي مانند بازداشت، انتقال و بازجويي مظنونين در كشورهاي ثالث اشاره شده است. همچنين سيا نگران است كه در صورت ايجاد تصور جديد در رابطه با امريكا ديگر كشورها از عمل متقابل مانند درخواست اطلاعات و تحويل شهروندان امريكايي مظنون به تروريسم يا حامي تروريسم، مخالفت با درخواست استرداد مجرمين و اخراج شهروندان امريكايي مظنون به تروريسم بهره برداري نمايند.

بطور كلي با توجه به سابقه فعاليت هاي دولت امريكا در كشورهايي كه امروزه به عنوان پايگاهي براي حضور تروريست ها و انجام عمليات تروريستي هستند، مي توان با اطمينان بيشتر اعلام كرد كه ايالات متحده امريكا از مدت ها پيش در ايجاد تروريسم و اشاعه آن داراي نقش و فعاليت بوده و گزارش كوتاه سازمان جاسوسي امريكا نيز نشان مي دهد كه مقامات امريكايي ضمن پذيرش اين موضوع در حال بررسي تبعات آن مي­باشند. همچنين پايگاه اطلاعاتي ويكي ليكس از انتشار 92 هزار سند محرمانه ديگر از اين سازمان سخن گفته كه مربوط به حضور نظاميان امريكايي در جنگ افغانستان و همكاري طالبان و مقامات امريكايي در اين زمينه است.

مطالب مرتبط