محسن عزتی
پژوهشگر مسائل خاورمیانه
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
دیپلماسی در دنیای امروز، تعاریف و کارکردهای نوین و مدرنی را تجربه می کند که در آن سیاستمداران و دیپلمات های چیره و صبور در سایه تدبیر، دوراندیشی و فرصت شناسی در کسب منافع ملی و امنیت دولتها و مردمان خود، دست به انتخاب ها و اتخاذ تاکتیک های خاصی می زنند.
تاریخ خاورمیانه جدید حاکی از آن است که بازدارندگی و مدیریت منازعه به لحاظ سیاسی و نظامی هنوز یک چالش اساسی است. در حالی که سایر کشورهای دنیا از دغدغههای سنتی امنیّت فراتر رفته و دستور کار جامعی را ارائه دادهاند که توسعه و امنیت انسانی را در بر میگیرد، خاورمیانه هنوز با این معضل اساسی دست به گریبان است.
تاریخ خاورمیانه مدرن ثابت کرده است که این منطقه گورستان بسیاری از نظریههای روابط بین الملل است. نظریههای مربوط به علل و خاستگاههای جنگ، بازدارندگی، الزام و مذاکره در آزمون حوادث نیم قرن اخیر این منطقه به گِل نشستهاند.
در حالی که سایر مناطق جهان برنامه های خود در باب امنیت را گسترش داده و تقویت کرده اند تا اموری چون حفاظت از محیط زیست و آب، حمایت از مردم و ارتقای امنیت مبتنی بر حقوق بشر را در برگیرد، خاورمیانه همچنان در مقابل استراتژیهای مربوط به جلوگیری از جنگ و مدیریّت منازعه مقاومت
میورزد. این در حالی است که این استراتژی ها در سایر مناطق جهان موفقیّتهایی را به دنبال داشته است. قصه جنگ، منازعه و مداخله نیروهای خارجی در این منطقه دراز و همچنان ادامه خواهد داشت.1
منازعه اعراب- اسرائیل یا فلسطین- اسرائیل، در نیم قرن اخیر پایه ثابت یکی از مناقشات و حوادث بزرگ خاورمیانه بوده است. پذیرش یا عدم پذیرش حاکمیت این رژیم، وضعیت سرزمینهای اشغالی، تعیین تکلیف مهاجرین و تبعید شدگان فلسطینی، وضعیت بیت المقدس و … چالش های عمده ای بوده است که بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی با آن گره خورده و عجین می باشند.
جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یک کشور انقلابی، مسلمان و شیعه، پس از پیروزی انقلاب 1979 کلیه روابط رسمی و دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع و تا امروز نیز مشروعیت این رژیم را به رسمیت نشناخته است.
این مقدمه را برای ورود به بحث اصلی یادآور شدم که همچنان بر پیچیدگی روابط و تعاملات بین المللی خاورمیانه افزوده شده و با حضور پررنگ نیروها و قدرت های فرامنطقه ای، هر آن امکان بروز یک جنگ و به خطر افتادن صلح ، آرامش و امنیت مردمان این منطقه از جهان به ویژه خلیج فارس وجود دارد.
بحرین، کوچکترین کشور حوزه خلیج فارس و عضو شورای همکاری خلیج(Gcc) متشکل از 33 جزیره، در سواحل جنوبی خلیج فارس با جمعیتی حدوداً 70% شیعه، در سال های اخیر به ویژه پس از تحولات و انقلاب های 2011 کشورهای عربی، دستخوش حوادث و به نوعی شاهد بُلد شدن موقعیت و نقش آن در منطقه بوده ایم.
تا قبل از بروز ناآرامی ها و قیام معترضین عمدتاً شیعه بحرینی بر ضد حکام آل خلیفه، سبقه، تاریخ و هویت ایرانی/ شیعی بحرین، حضور نیروهای بریتانیا، حضور ستاد فرماندهی مرکزی نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و استقرار یگان پنجم نیروی دریایی این کشور و حضور و حمایت عربستان سعودی، در صدر موضوعات روابط بین المللی و سیاست خارجی بحرین قرار داشت.
اما پس از بروز حوادث و اعتراضات مردمی و برخورد«پتک آهنین» حاکمیت با معترضان و متعاقب آن ورود نیروهای«سپر جزیره» و سرکوب شدید مخالفان، اوضاع و تحولات منامه و به تبع آن منطقه خلیج فارس نیز دستخوش تغییر و التهاب شد. مقامات منامه به دنبال قیامهای مردمی، انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی دراز کرده و پروژه ایران هراسی را کلید زدند. در این بین نقش رقیب سنتی و دیرینه ایران یعنی عربستان سعودی حائز اهمیت ویژه است.
اتفاق بزرگی که به تبع این تحولات در منطقه در حال وقوع است، نقش پررنگ و نمایندگی بحرین در ایجاد ارتباط مستقیم کشورهای عرب به ویژه شورای همکاری خلیج با رژیم اسرائیل و بستر سازی پروژه « معامله قرن» آمریکا در خاورمیانه است.
تا همین چند سال اخیر کمتر نظریه پرداز و یا پژوهشگری در حوزه خاورمیانه پیش بینی می کرد که نقش یک کشور کوچک عربی با اقتصادی ضعیف و وابسته و حاکمیتی متزلزل، تنها به دلیل دارا بودن جایگاه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک، چنان تأثیرگذار و مهم جلوه کند.
بحرین بعد از عمان دومین کشور عرب و مسلمانی است که پس از مصر زمان انور سادات، ارتباط مستقیم و دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرده و مهمتر از این دو، زمینهسازی حضور نیروهای اسرائیلی در منطقه را نیز برعهده گرفته است.
حضور پر رنگ هیئت بحرینی در اجلاس ورشو(13 و 14 فوریه 2019) و اعلام آمادگی برای عادی سازی روابط و پیشنهاد برقراری صلح با رژیم صهیونیستی توسط وزیر خارجه بحرین و اظهارات ضد ایرانی این مقام بحرینی، بسترهای برگزاری کارگاه یا کنفرانس اقتصادی منامه در روزهای 25 و 26 ژوئن(4 و 5 تیرماه) را ایجاد کرد تا پروژه « معامله قرن» که یک طرح آمریکایی، عربی و اسرائیلی است در گام اول و با بهانه سرمایه گذاری 40 میلیارد دلاری کشورهای حاضر در اراضی فلسظینی، کار خود را در حوزه امنیتی و استراتژیکی جمهوری اسلامی ایران آغاز کند.
گویا در شرایط پیچیده تحولات سیاسی و بین المللی خاورمیانه، دولت ایالات متحده آمریکا و شخص ترامپ و همکاران جنگ سالار و نئوکان اطراف وی، سر کلاف این گره بزرگ(عادی سازی روابط دیپلماتیک اسرائیل با اعراب) را در شورای همکاری خلیج و بحرین می دانند و نشانه های آن را می توان در همراهی کشورهای عربستان، عمان، امارات متحده عربی و قطر با این پیشنهاد و سبقت در ایجاد ارتباط با اسرائیل دید.
این دمینوی تابو شکنی و پذیرش رژیم صهیونیستی از سوی کشورهای عربی اخیرا با موضوع اعلام آمادگی مقامات اسرائیلی جهت حضور در ائتلاف بین المللی دریایی در خلیج فارس و بر ضد جمهوری اسلامی، رنگ و بوی خاصی به اتفاقات منطقه بخشیده که حاکی از حضور دشمن جدی ایران در حیات خلوت و حوزه امنیتی جمهوری اسلامی است و این نشانه خوبی برای حل منطقی و درست منازعات و ایجاد صلح و استقرار دموکراسی در منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس نیست و بوی جنگ و منازعه و درگیری کشورهای ذی نفع را به مشام می رساند.
بی شک دیپلماسی فعال و تعامل محور جمهوری اسلامی و گفتمان سیال و واقع گرای دستگاه دیپلماسی ایران، میتواند شرایط و اتفاقات را به نفع منافع ملی و منطقهای تغییر مسیر داده و از این تهدیدات و چالش ها، فرصت های بالندگی، عزت و احترام را کسب نماید، همچنانکه میتوان حضور دکتر جواد ظریف در قطر و صحبت با مقامات و همتای قطری را نشانه ای در این جهت قلمداد کرد.
منابع:
- فاست لوییس، روابط بین المللی خاورمیانه، ترجمه احمد سلطانی نژاد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1391، صص344-343
واژگان کلیدی: بحرین، اعراب ، اسرائیل ، پروژه معامله قرن، محسن عزتی، خاورمیانه