سیما رفسنجانی نژاد
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
شاید بتوان ادعا کرد که مهمترین تأثیر انتخاب مجدد پوتین، در صحنه ی نظام بینالملل وسیاست خارجی این کشور تجلی خواهد یافت. چراکه وی همواره در پی آن بوده است که روسیه را به کشوری قدرتمند در صحنهی نظام بینالملل تبدیل نماید و همین امر باعث میشود منافع ملی این کشور در تلاقی با منافع دیگرقدرتهای بزرگ از جمله آمریکا قرارگیرد.گفتمان پوتین پس از انتخاب به عنوان رئیس جمهور آینده روسیه نشان می دهد که این کشور در دوران جدید زمامداری پوتین با تحولات گسترده ای رو به رو خواهد شد. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که مواضع پوتین در دوران رقابتهای انتخاباتی بیان کننده چه تغییراتی در سیاست خارجی جدید روسیه در ارتباط با غرب به ویژه امریکاست. برای پاسخگویی به این سوال ابتدا به بررسی سیاست خارجی پوتین در رابطه با آمریکا در فاصله سالهای 2000 تا 2008 میپردازیم و سپس مواضع پوتین را برای دوره جدید ریاست جمهوری وی مورد بررسی قرار می دهیم.
تحلیل رخداد
سیاست خارجی پوتین در رابطه با غرب در فاصله سالهای 2000 تا 2008
با تحول نگاه مقامات شوروی در سالهای آخر دهه 1980، در بسیاری از مواضع سخت دوره جنگ سرد تجدیدنظر به عمل آمد و سیاستی نرم در ارتباط با غرب در پیش گرفته شد. با آغاز دهه 90 و مواجهه با بحرانهای پس از فروپاشی شوروی، روسیه جدید برای تعامل بیشتر با غرب، گامهایی اساسی برداشت. با به قدرت رسیدن پوتین و ورود به قرن بیست و یکم سیاستی عملگراتر و متعادلتر از سوی دولت روسیه در صحنه بین المللی در پیش گرفته شد که از عقب نشینیهای دوره یلتسین کمتر نشانی ماند. پوتین دست به اجرای راهبردی تلفیقی زد؛ بر این اساس، راهبرد پوتین تلفیقی از راهبرد نگاه به غرب آندره کوزیرف (وزیر امور خارجه اسبق روسیه) و نگاه به شرق یوگنی پریماکف (نخست وزیر اسبق روسیه) بود. در رویکرد نگاه به غرب و یا «آتلانتیک گرایی» تعامل و همکاری راهبردی به مثابه یک اولویت اساسی تعریف و تبیین شده است در حالی که در رویکرد «اوراسیاگرایی»، نگاه به شرق و بازگشت روسیه به مناطق ژئوپلتیک دوران شوروی مد نظر قرار می گرفت.
در آغاز قرن بیست و یکم، وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر فضای کلان روابط روسیه و غرب (به طور عام) و روابط روسیه و آمریکا (به طور اخص) را دگرگون ساخت. ۱۱سپتامبر فرصت قابل ملاحظهای را در اختیار روسیه قرار داد تا آن کشور با استفاده از موقعیت به وجود آمده جایگاه خود را در عرصه بین المللی ارتقا دهد. نیاز امریکا برای سرکوب طالبان و القاعده باعث نزدیکی بیشتر روسیه و آمریکا شد و روسیه از این فرصت برای کسب امتیازاتی در عرصههای سیاسی و نظامی استفاده کرد. کارشناسان چنین پیش بینی میکردند که همکاری روسیه با امریکا پس از ۱۱سپتامبر باعث شود که1- آمریکا از مواضع روسیه در قبال گروههای جدایی طلب چچنی حمایت کند 2- انتظار میرفت که حمله آمریکا به طالبان موجب کاهش معضل تروریسم در آسیای مرکزی شود هر چند در عمل چنین اتفاقی صورت نگرفت3- روسیه میتوانست از این فرصت برای زمانبندی مجدد بدهیهای خود و عضویت در سازمان تجارتجهانی استفاده کند. همکاری پوتین با آمریکا چندان به آسانی صورت نگرفت و باعث ایجاد شکاف وسیع بین نخبگان روسیه شد.کمونیستهای سابق، پوتین را متهم می کردند که به کشور خیانت کرده است و بسیاری نیز نسبت به همکاری با آمریکا بدبین بودند. وزیر امور خارجه، وزیر دفاع و دبیر شورای امنیت ملی، مخالف استفاده آمریکا از پایگاه نظامی در آسیای مرکزی بودند. در این میان یکی از مهمترین پايگاههاي لجستيکي آمريکا در جنگ با طالبان در آسیای مرکزی، در نزدیکی بیشکک، پایتخت قرقیزستان، قرار گرفت. پايگاه هوايي “ماناس” که در دسامبر سال 2001 گشايش يافت، آشيانه هواپيماهاي نظامي آمريکايي و فرانسوي است. پوتین امید داشت که پاسخ سخاوتمندانه آمریکا، موجب رابطه بهتر دو کشور شود؛اما آمریکا پاسخ مورد انتظار روسها را نداد و بعد از حمله به افغانستان از رفتار روسیه در قبال چچنیها بهطور تلویحی انتقاد کرد و روسیه آن را خلاف روح روابط دو کشور در فضای بعد از ۱۱سپتامبر میدانست. نگرانیهای روسیه هنگامی افزایش یافت که آمریکا قصد داشت برای مدت طولانی در آسیای مرکزی بماند.
پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و سپس موج انقلابهای رنگی در مناطق پیرامونی روسیه به ویژه در سالهای 2006 تا 2008 شاهد سیاست خارجی تند و هجومی از طرف دولت روسیه بودیم و این موضوع نسبت به امریکا بسیار پررنگتر و جدیتر بود تا آنجا که رئیس جمهور روسیه از واژه هایی چون “گرگ درنده” و “رایش سوم” در مورد آن کشور استفاده کرد و موضوع استقرار سامانه های دفاع موشکی در اروپا را با بحران موشکی کوبا قابل مقایسه دانست. همچنین میتوان از تهدید به نشانهگیری دوباره موشکها و حمله احتمالی به اروپا، از سرگیری فعالیتهای نظامی دوره جنگ سرد پس از دو دهه تعطیلی و سرانجام شدت عمل در بحران اوستیای جنوبی به عنوان مصادیق این سیاست خارجی هجومی یاد کرد.
با به قدرت رسیدن مدودف در روسیه، سیاست «بازتعریف» رابطه با آمریکا در پیش گرفته شد و با توجه به تمایلات غربگرایانهی مدودف، روابط دوکشورتلخی سالهای گذشته را به فراموشی میسپرد و فضای سیاسی روابط آنها بیشتر به همکاری سوق پیدا کرد که نمونه آن را می توان در اعلام مشارکت روسیه در این طرح در اجلاس سران ناتو (لیسبون پرتغال آبان۱۳۸۹) نام برد. اما این همکاری های گرم در نهایت با اعلام به بن بست رسیدن مذاکرات از سوی دمیتری مدودیف رییس جمهور روسیه، در آذرماه۱۳۹۰، وارد مرحله جدیدی از رقابت راهبردی گردید و به نظر می رسد که همکاری راهبردی که با امضای پیمان استارت۲ (بهمن ۱۳۸۹) آغاز گردیده بود، با اعلام سیاست دفاعی روسیه در مقابل طرح سپر دفاع موشکی به رقابت راهبردی تبدیل گردد. گویی این فراز و فرود در روابط دو کشور سیکلی تکرار شونده است و با انتخاب مجدد پوتین این احتمال شدت گرفته است که سیاست باز تعریف روابط بایدکنارگذاشته شود.
چشم انداز سیاست خارجی پوتین در دوره جدید
با انتخاب مجددپوتین به عنوان رئیس جمهوری روسیه، به نظر می رسد که سیاست خارجی این کشور را با توجه به فضای بین المللی جدید و تحولات رخ داده، بایستی تلفیقی از اصول گذشته و رویکردهای جدید تلقی کرد. اینک پوتین به تبعیت از گفتمان امنیتی اوراسیاگرایی معتقد است که روسیه «منافع دائمی دارد ولی دوستان و دشمنان دایمی ندارد». بر این مبنا، پوتین اهداف کوتاه مدت خود را ناظر بر نظارت موثر بر فضای شوروی سابق، ممانعت از گسترش نفوذ مراکز دیگر قدرت از قبیل آمریکا به این فضا متمرکز کرده که این رویکرد در طرح «اتحادیه اوراسیایی» پوتین تبلور یافته است. همچنین، پوتین در سیاست خارجی خود تلاش می کند تا مفهوم چندجانبه گرایی را در ادبیات راهبردی بین المللی تقویت نماید. چرا که در یک فضای چندجانبه گرا فرصت برای نقش آفرینی روسیه بیش از گذشته خواهد شد. وی در این راستا فضای نوینی برای همکاری با ائتلاف غرب و ساز و کارهای فرا آتلانتیکی برای دستگاه های تصمیم ساز راهبردی روسیه بازتعریف کرده است.به طورکلی پوتین، نظام بین الملل را نظامی چندقطبی تلقی میکند.این تلقی بر عواملی چون جهانی شدن، افزایش تعداد بازیگران، افزایش قدرت عمل اتحادیه اروپا، چین، ژاپن و هند در عرصههای اقتصادی، مالی و تجاری مبتنی است. ازاینرو، روسیه متمایل به همکاری و هماهنگی با همه قدرتها بدون توجه به موقعیت مکانی آنهاست. براساس این نگرش، روسیه خود را به عنوان قدرت بزرگ در نظر میگیرد و همواره در اعلامیهها و اسناد رسمی از یکجانبهگرایی آمریکا انتقاد میکند. پوتین در بیانات و برنامه های انتخاباتی خود سعی کرده است نقش روسیه را به عنوان کشوری که نقش جهانی دارد به تصویر بکشد. کشوری که مشتاق است به طور فعال در حل مسائل جهانی دخالت کند واصول نظم نوین جهانی را ارائه دهد. این در حالیست که آمریکا تمایل دارد نقش روسیه در امور جهانی را انکار کند.
در سند «دکترین سیاست خارجی روسیه» که در جولای ۲۰۰۸ تصویب شد، یکی از اولویت های اصلی سیاست خارجی این کشور مقابله با یکجانبه گرایی و اقدام در فضای چندقطبی تعریف شده است. در این چارچوب، شاید بتوان اولویت های سیاست خارجی روسیه در دوران جدید پوتین را در این اصول خلاصه کرد:
– افزایش نقش روسیه در روند و حل و فصل مسائل بین المللی
– تغییر جهت گیری سیاست خارجی روسیه ازغرب (اروپا و آمریکا) به سمت شرق (منطقه اوراسیا، آفریقا و آمریکای لاتین)
– عبور از مفهوم «دشمن» در سیاست امنیتی و خارجی و استفاده از مفاهیم رقابت و همکاری در برابر غرب
– کنار گذاشته شدن مفهوم نظام تک قطبی و اصالت دادن به چندجانبه گرایی بین المللی
– مشارکت فعال روسیه در چارچوب نظم نوین جهانی و ممانعت از الگوهای رفتاری یک جانبه گرا
سیاستهای اعلامی پوتین، حاکی از تغییراتی است که باید در دوره ریاست جمهوری جدید وی شاهد آنها باشیم. پوتین از هماکنون اعلام کرده است که با طرح سپر دفاع موشکی و یکجانبهگرایی آمریکا مقابله خواهد کرد. در مورد پرونده هستهای ایران هم او بر حمایت از ایران تأکید کرده است. مسئله مهم دیگر این است که پوتین اعلام کرده است، کریدور هوایی ناتو از طریق خاک روسیه به افغانستان را میبندد. این یک برخورد بسیار آشکار در برابر غرب است و نشان میدهد که رئیسجمهور جدید روسیه اجازه نخواهد داد از فضای روسیه برای تدارک نیروهای خارجی درافغانستان استفاده شود. این مسائل تغییراتی است که پوتین اعلام کرده و به محض اینکه تصدی امور را در دست بگیرد قصد اجرای آنها را دارد.
در ماههای گذشته، بهویژه درباره مسئله سوریه، تنشها در روابط مسکو با امریکا افزایش یافته است. مقامهای روسیه، در مورد مسئله سوریه اعلام کردهاند که به هیچ عنوان کوتاه نخواهند آمد؛ این مسئله با روی کار آمدن پوتین شدت بیشتری هم خواهد گرفت. روسیه به هیچ عنوان علاقهمند نیست پایگاهی که در سوریه دارد را از دست بدهد. این پایگاه برای روسیه حیاتی است و مقامهای این کشور نمیخواهند به هیچ عنوان این شرایط را از دست بدهند. آمریکا، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه سوریه را که توسط روسیه و چین وتو شده بود، به شدت مورد انتقاد قرار داد و وتوکنندگان را شریک «فجایع انسانی» خوانده بود که در جریان سرکوب مخالفان توسط دولت «بشار اسد» رئیسجمهوری سوریه، روی میدهد.
این درحالیست که پیام تبریک اوباما به پوتین زمانی صورت گرفت که شش روز از انتخاب پوتین به عنوان رئیس جمهور منتخب روسیه گذشته بود. این قضیه حاکی از نشانه های نگران کنندهای در رابطه روسیه و آمریکا است. واشنگتن در پی پیروزی پوتین در این انتخابات، در واکنشی محتاطانه، تحقیق مستقل در خصوص برخی “بی نظمی های احتمالی در این انتخابات” را خواستار شده بود.اوباما و پوتین به احتمال زیاد در اجلاس سران گروه هشت که قرار است در ماه مه در اقامتگاه ریاست جمهوری آمریکا در کمپ دیوید برگزار شود برای اولین بار به عنوان روسای جمهور دو کشور ملاقات خواهند کرد.
دورنمای رخداد:
اینکه پوتین علیرغم انتقادهای تند غرب، چگونه سیاستی با آمریکا برقرار خواهد کرد تا حدی قابل پیش بینی است. آمریکا ناچار خواهد بود روابط خود را با روسیه بصورت یک رقیب تنظیم نماید. پوتین نیز سیاستمداری است که می تواند خواستههای روسها را بهتر از هر کسی به زبان خاص خود به آمریکاییها انتقال دهد. اما این روابط با آمریکاییها، روابطی مملو از رقابت و ستیز سیاسی و تنشهای متعدد خواهد بود. برخی معتقدند که رویکرد ضدامریکایی پوتین در آینده نیز ادامه خواهد داشت و رابطه پوتين با آمريکا در دوران اوباما نيز مطمئنا از سطح نزديکي و صميميت چشمگير بهرهمند نخواهد بود. مواجهه پوتين با آمريکا حول محور بي اعتمادي وي به آمريکا ميچرخد که اين مساله بيش از پيش با تجارب منفي دوطرف در دوران روساي جمهور مختلف آمريکا و تجربه هاي منفي پوتين در دوران جورج بوش، رئيس جمهور سابق آمريکا توجيه پذير است. دسته ای دیگر از کارشناسان نیز هستند که معتقدند، پوتین در ظاهر موضع ضدآمریکایی گرفته است که همین مسئله یکی از علل پیروزی او در انتخابات به حساب میآید. این مسائل جزو مواضع اعلامی پوتین است که ممکن است او در عمل ناگزیر شود برخی اصولی که اعلام کرده را متعادل کند. بنابراین روسیه با نگاهی واقعگرایانه در برابر غرب صف خواهد کشید و به عنوان یک بازیگر قدرتمند در عرصه سیاست بینالملل عمل میکند. به نحوی که نه غرب میتواند روسیه را نادیده بگیرد و نه روسیه روابط خود را با غرب خدشهدار خواهد ساخت. مساله مهم دیگر در این زمینه این است که بازگشت پوتین به قدرت در روسیه تنها عامل مهم در چگونگی آینده روابط بین این دو کشور نیست بلکه انتخابات پیش رو در آمریکا و امکان به قدرت رسیدن نامزد جمهوری خواهان در آمریکا نیز تاثیر بسیاری بر چگونگی تعامل بین این دو کشور خواهد گذاشت.