ولی کوزهگر کالجی
مرکز مطالعات بین المللی صلح – IPSC
بیان رخداد
یکی از ویژگیهای بارز رابطه بازیگران در صحنه سیاست بینالملل، نسبی بودن روابط است. این ویژگی ماهوی، پایه تنظیم اهداف و منافع هر کشور در تعیین رابطه دوستانه، خصمانه و یا بیطرفانه با سایر کشورها به شمار میرود. بدیهی است ایران و روسیه به عنوان دو کشور در صحنه سیاست بینالملل نیز از این قاعده ماهوی مستنثنی نیستند. در واقع فراز و نشیبهای روابط دو کشور در طی چند سده اخیر را نیز باید در همین قاعده جستجو کرد که در مقاطع مختلف تاریخی، موجب نزدیکی و یا دوری دو طرف از یکدیگر شده است. تحولات پرشتاب و پیچیده خاورمیانه بویژه سوریه، از جمله نقاط عطف تاریخی در روابط تهران-مسکو به شمار میرود که علیرغم وجود برخی اختلافات میان دو کشور، موجب شده نقاط اشتراک قابل توجهی در روابط ایران و روسیه شکل بگیرد. در این نوشتار کوتاه، با واکاوی این نقاط اشتراک، کوشش خواهد شد درک بهتری از تحولات اخیر در مناسبات دو کشور حاصل شود.
تحلیل رخداد
صحنه تحولات سوریه، زمینه مساعدی را برای برجستگی عینی نقاط اشتراک ایران و روسیه در قبال تحولات بینالمللی و منطقه خاورمیانه فراهم ساخته است. هر دو کشور به دلایل مختلف تاریخی، ژئوپلیتیکی و حفظ منافع و امنیت ملی خود با گسترش حوزه نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان غرب در مناطق پیرامون خود مخالف هستند. از اینرو است که تهران و مسکو طی سالهای اخیر، مواضع انتقادی مشابهی را در قبال اتخاذ رویکردهای یک جانبه در مناسبات بینالملل از سوی ایالات متحده، گسترش ناتو به شرق، طرح استقرار سپر دفاع موشکی در جمهوری چک و لهستان و سپس در ترکیه، وقوع انقلابهای رنگی در مناطق پیرامونی روسیه، فعالیت نهادهای فرهنگی و سیاسی غربگرا و گسترش دامنه فعالیتهای اقتصادی غرب بویژه در حوزه انرژی داشتهاند. از این زاویه، نگرش هر دو کشور به تحولات کنونی سوریه را باید در نگرانی مشترک از گسترش دامنه نفوذ جهان غرب در منطقه استراتژیک خاورمیانه دانست. روسها به خوبی بر این نکته واقفند که در صورت سرنگون شدن نظام سیاسی کنونی سوریه کل منطقه زیر سلطه غرب بویژه آمریکا قرار میگیرد و این برای روسیهای که در حال احیاء شدن است یک زیان بزرگ تلقی میشود. ایران نیز سوریه را نقطه مهم و استراتژیک در محور مقاومت علیه اسرائیل و جهان غرب در منطقه میبیند. از اینرو، سقوط دولت کنونی و روی کار آمدن یک دولت غربگرا به هیچ عنوان در راستای منافع استراتژیک ایران و روسیه قرار ندارد. اهمیت این مساله تا بدان جاست که روسیه بر خلاف تحولات کشورهای دیگر خاورمیانه بویژه لیبی، با تمام قدرت وارد صحنه تحولات سوریه شده است. در حوزه سیاسی، سرسختانه در مقابل درخواست محور غربی- عربی- ترکی برای تغییر رژیم در سوریه ایستادگی نمود و با قاطعیت، قطعنامه شورای امنیت در خصوص تحولات سوریه را وتو نمود و در شرایطی که کشورهای اروپایی و آمریکا به همراه کشورهای عربی خلیج فارس، سفرایشان را از دمشق فراخواندند و سفارتهایشان را در سوریه تعطیل کردند، روسها سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه و میخائیل فرادکوف، رئیس سرویسهای اطلاعات خارجی روسیه را برای دیدار با بشار اسد، به سوریه فرستادند.
در حوزه نظامی نیز روسها با اعزام ناو هواپیمابر کوزنیتسف-حامل هواپیماهای پیشرفته سوخو 33، میگ 29، هلی کوپترهای جنگی کا آ 27، سامانههای موشکی و زیر دریایی – به سواحل سوریه و نیز تحویل سامانه موشکهای بالستیک یاخونت در قالب سامانه دفاعی ساحلی «باستیون» به دمشق نشان داد که بر خلاف تحولات لیبی، در صحنه تحولات سوریه بسیار جدی است. روسها از دیرباز و از دوران جنگ سرد، روابط گسترده نظامی با سوریها داشتند. بسیاری از تکنولوژیهای نظامی موجود در سوریه، روسی است. در آن برهه بهترین روابط با سوریه برقرار بود و روس ها موفق شدند که امتیاز ایجاد یک پایگاه نظامی را در بندر طرطوس از سوریها بگیرند. این پایگاه همچنان در اختیار روسها قرار دارد و از معدود نقاط حضور مستقیم روسها در بخش شرقی مدیترانه محسوب میشود. از اینرو، تحولات اخیر سوریه زمینه مناسبی را برای تحکیم مناسبات نظامی روسیه و سوریه فراهم ساخته است. از سویی دیگر، تقویت مواضع دفاعی سوریه، کاملاً در راستای منافع ایران در تقویت سوریه در قبال تهدیدهای اسرائیل قرار دارد. اهمیت این تحولات بویژه تحویل سامانه موشکهای بالستیک یاخونت برای مقابله با تهدیدات اسرائیل، از آنرو است که موضوع تحویل یا عدم تحویل این سامانه دفاع موشکی به سوریه از سال 2007 به یکی از محورهای اصلی مذاکرات اسرائیل و روسیه تبدیل شده بود.
از اینرو، رویکرد روسیه در مورد تحولات سوریه را از نظر میزان حساسیت و نوع و شدت واکنش میتوان با رویکرد مسکو در قبال مناطق پیرامونی خود (خارج نزدیک) مقایسه نمود. رویکردی که موجب اتخاذ مواضع سرسختانه در قبال گسترش ناتو به آسیای مرکزی و قفقاز، استقرار سپر دفاع موشکی در شرق اروپا، طرح عضویت گرجستان در ناتو و وقوع انقلابهای رنگی در اوکراین، گرجستان و قرقیزستان شد و در اوت 2008 روسها نشان دادند که برای حفظ منافع استراتژیک خود ابایی از مداخله نظامی نیز ندارند. تحرکات روسیه در قبال سوریه نیز حاکی از آن است که موضوع سوریه تا همین حد برای روسیه اهمیت دارد و اگر مسکو بخواهند سوریه را واگذار کند باید نقش خود را در خاورمیانه برای همیشه به نفع غرب کنار بگذارد؛ امری که در تضاد کامل با منافع کلان و استراتژیک مسکو قرار دارد. این دغدغه روسها کاملاً با نگرانیهای ایران در قبال تحولات منطقه خاورمیانه بویژه گسترش نفوذ جهان غرب و خطر تضعیف سوریه در مقابل اسرائیل همخوانی دارد.
اما نقطه اشتراک مهم دیگر ایران و روسیه را باید حمایت از حفظ رژیم بشار اسد همراه با انجام اصلاحات سیاسی دانست. برخلاف اتحادیه عرب، ترکیه و کشورهای غربی که به شدت از گزینه «تغییر رژیم» (Regime Change) حمایت میکنند، ایران و روسیه با این رویکرد به شدت مخالف بوده و در مقابل از انجام اصلاحات سیاسی مدیریت شده حمایت میکنند. نگرانی مشترک ایران و روسیه، تبدیل این روند – بویژه با توجه به تجربه لیبی- به یک روند بینالمللی است. اظهار نظر ويتالي چوركين، نماينده دائم روسيه در شورای امنیت به خوبی گویای این امر است. چورکین در مخالفت با قطعنامه پیشنهادی مغرب برای کنارهگیری بشار اسد از قدرت و واگذاری آن به معاونش اظهار داشت: «شوراي امنيت محل نسخهنويسي براي عزل و نصب رهبران كشورها نيست. بايد چارچوبي براي اختيارات شوراي امنيت مشخص شود تا نتوانند هر زمان تعدادي از اعضاي اين شورا تصميم بگيرند كه كدام نخستوزير و كدام رييس دولت بايد از قدرت كنارهگيري كند». در این راستا، روسیه و ایران کوششهای متعددی را برای قبولاندن ضرورت اصلاحات به دولت بشار اسد انجام دادهاند، هر چند به دلیل مخالفت مخالفان سوری به نتیجه مشخصی دست نیافتهاند.
منافع اقتصادی گسترده دو کشور در سوریه را نیز باید یکی از اشتراکات مسکو- تهران به شمار آورد. در شرایطی که سوریه سالهاست تحت تحریم اقتصادی غرب قرار دارد، پیوندهای اقتصادی این کشور با ایران و روسیه بیش از هر کشوری در رشد و توسعه اقتصادی سوریه نقش داشته است. صادرات روسیه به سوریه بیش از 1/1 میلیارد دلار در سال 2010 بوده و سرمایهگذاری روسها در این کشور مطابق با گزارش مسکو تایمز در سال 2009 بیش از 4/19 میلیارد دلار برآورد شده است. این ارقام علاوه بر فروش چهار میلیارد دلاری تسلیحات روسی به سوریه است. فعالیت گسترده شرکتهای نفت و گاز روسی نیز در سوریه شایان توجه است. از سویی دیگر ایران نیز با توجه به مناسبات نزدیک سیاسی با سوریه، از روابط بسیار گسترده اقتصادی با این کشور برخوردار است. به گونهای که میزان تبادلات تجاری طرفین در سال ۱۳۸۹ بالغ بر ۵ میلیارد دلار برآورد شده است. دو کشور در زمینه گردشگری، اتومبیل سازی، احداث نیروگاه برق و صنایع نفت و گاز از روابط بسیار گستردهای برخوردارند. ناآرامیهای یک سال اخیر سوریه شدیداً بر فعالیت اقتصادی ایران و روسیه تاثیر منفی گذاشته است و موجب کند شدن و در برخی موارد موجب تعطیلی برخی از فعالیت ها شده است. نگرانی مشترک دو کشور، از دست دادن کلیه منافع اقتصادی در اثر سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن یک دولت غربگرا با جهت گیری های ضد روسی و ضد ایرانی در صحنه سیاسی سوریه است. از این رو، ملاحظات اقتصادی نیز از جایگاه بسیار مهمی در جهتگیری مشترک تهران و مسکو در قبال تحولات سوریه برخوردار است و در تحلیل تحولات کنونی باید بدان توجه نمود.
آخرین نگرانی مشترک ایران و روسیه را باید نگرانی از به قدرت رسیدن افراطگرایان اسلامی وابسته جریانهای سلفی و وهابی در سوریه است. بخش مهمی از جریانات مخالف دولت سوریه را این جریانات تشکیل میدهد که به شدت از سوی کشورهای عربی بویژه از سوی عربستان سعودی پشتیبانی میشوند. روسیه طعم تلخ رویکردهای سلفی و وهابی را در قفقاز شمالی بویژه چچن، اینگوش و داغستان چشیده است و ایران نیز از جهت گیریهای ضد ایرانی و ضد شیعی این جریانات به خوبی آگاه است. از این رو، علاوه بر نگرانی نسبت به حاکمیت رویکردهای غربگرایانه، ایران و روسیه از قدرت یابی جریانات سلفی و وهابی نیز در سوریه شدیداً احساس خطر میکنند که این امر نیز بر نزدیکی هر چه بیشتر مواضع دو کشور بسیار تاثیرگذار بوده است.
پیامدهای رخداد
سوریه برای ایران و روسیه به عنوان مهمترین موقعیت استراتژیک در منطقه خاورمیانه به شمار میرود و از طریق این کشور بر تحولات منطقه بویژه تحولات فلسطین و اسرائیل تاثیرگذاری داشتهاند. ملاحظات کلان استراتژیک دو کشور در قبال توسعه حوزه نفوذ غرب در منطقه، پیوندهای نظامی، اقتصادی و نگرانی از به قدرت رسیدن جریانات غربگرا و سلفی موجب نزدیکی مواضع دو کشور در قبال تحولات سوریه شده است. بسیار بعید به نظر میرسد غرب بدون هماهنگی و رضایت روسیه، اقدام به مداخله نظامی در سوریه کند. اگر مسکو موفق شود در شورای امنیت جلوی فشار بینالمللی علیه سوریه را بگیرد و مسیر اصلاحات و گفتگو را بین دولت و مخالفان سوری هموار کند، میتوان انتظار تامین منافع مشترک ایران و روسیه را در حفظ رژیم بشار اسد، انجام اصلاحات بدون مداخله خارجی را داشت. اما اگر غرب با حمایت ترکیه و کشورهای عربی بخواهد بدون در نظر گرفتن ملاحظات روسیه، اقدام به مداخله نظامی در سوریه بزند و این اقدام منجر به تغییر رژیم در سوریه شود، شرایط بسیار دشواری برای ایران و روسیه پیش خواهد آمد و علاوه بر تغییر در شرایط ژئوپلیتیکی منطقه، برقراری ارتباط با رژیم آینده سوریه که ترکیبی از جریانات غربگرا و سلفی خواهد بود، را با مشکلات جدی مواجه خواهد ساخت. به نظر می رسد با توجه به شرایط یاد شده، ایران و روسیه یکی از حساسترین و مهمترین مراحل روابط دو جانبه را تجربه میکنند که میتواند آزمونی بسیار دشوار برای همکاری های راهبردی دو کشور به شمار رود.