کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
ملک عبدالله پادشاه عربستان در حکمی با برکناری مقرن بن عبدالعزیز برادر ناتنی خود، شاهزاده بندر فرزند قدرتمند سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد متوفی سابق را با حفظ سمت به ریاست دستگاه امنیتی عربستان گمارد. تحلیلگران درباره این جایگزینی معتقدند که عدم پیشرفت سیاست های امنیتی و اطلاعاتی عربستان در سال های اخیر بخصوص بعد از تحولات بهار عربی موجبات این تغییر را فراهم آورده است. آنچه که می توان گفت این است که سیاست های عربستان بعد از تحولات جهان عرب در سال 2011 و در موضوعاتی چون عراق، لبنان، بحرین، یمن و تحولات اخیر سوریه پیشرفت چندانی نداشته است و در مواردی منجر به خدشه دار شدن چهره عربستان در منطقه و عدم کارآیی برنامه های سعودی ها گردیده است. در این میان مقامات سعودی معتقدند که در اکثر این موضوعات، سیاست های نه چندان کارآمد مقرن موجبات نفوذ منطقه ای ایران را فراهم آورده است و نیاز است تا با آوردن چهره ایی که شناخت خوبی از این پرونده ها دارد، بتوان موازنه منطقه ای را دوباره به حالت تعادل بازگرداند. در این نوشتار تلاش می شود تا به این پرسش پاسخ دهیم که آمدن بندر بن سلطان به چه تغییراتی در سیاست های داخلی و منطقه ای عربستان در برخورد با موضوعات پیرامونی اش منجر خواهد شد؟ استدلال نویسنده این است که آمدن بندر در بعد داخلی و در بحث جانشینی می تواند وی را به حلقه نزدیکان پادشاه درآورده و شانس وی را به عنوان یکی از نوادگان عبدالعزیز در رسیدن به مقام ولیعهدی افزایش دهد و در بعد منطقه ای نیز سیاست های امنیتی عربستان در بحرین، یمن و بخصوص در بحران سوریه فعالتر و متمرکزتر خواهد شد که این امر نزدیکی بیشتر سیاست های امنیتی و اطلاعاتی عربستان و آمریکا را فراهم خواهد آورد.
تحلیل رخداد
بندر بن سلطان بن عبدالعزیز شاهزاده 62 ساله سعودی، سفیر سابق عربستان در ایالات متحده آمریکا و رئیس شورای امنیت ملی عربستان از نوادگان بانفوذ عبدالعزیز و از مقامات کهنه کار عربستان به شمار می رود. بندر به دلیل اینکه نزدیک به 23 سال سفیر عربستان در آمریکا بود با بسیاری از مقامات امریکایی و بحران ها و پرونده های خاورمیانه ای ارتباط پیدا نمود و بخصوص در دوران ریاست جمهوری بوش پسر، ارتباطات بسیار خصوصی و محرمانه ای نیز پیدا نمود و در ارتباط با پرونده حمله به عراق به حلقه مشاوران بوش نیز راه یافت. این تجربیات باعث گردیده تا از بندر چهره ای منطقه ای و بین المللی ساخته شود و در این ارتباط ملک عبدالله در نظر دارد تا از تجربیات و ایده های بندر در ارتباط با موضوعات منطقه ای، بخصوص بحران سوریه استفاده کند. انتخاب بندر در حالی رخ می دهد که شاه سعودی پیش از این با قدرت گرفتن بندر کاملاً مخالف بود، چرا که در سال 2005 زمزمه هایی مبنی بر توطئه بندر برای کودتا علیه خاندان سعودی در رسانه ها و میان مقامات سعودی منتشر شد، خبری که هیچوقت صحت آن تأیید نگردید. اما وقوع تحولات بهار عربی و تغییرات سریع در منطقه نیاز به چهره ای را پیدا نمود که بتواند از موضوعات حساس پیرامون عربستان آگاهی کامل داشته باشد. یکی از دلایل انتخاب بندر، شکست مقرن بن عبدالعزیز رئیس سابق سرویس اطلاعات در تعامل با مسائل منطقه ای حساس و مهم برای عربستان به حساب می آید. بزرگترین شکست مقرن در هماهنگی با مقامات آمریکایی بود که وی را شخصیتی ناکارآمد جلوه داده بود. مقرن در زمان ریاست بر سرویس اطلاعاتی عربستان بیشتر علاقه داشت به جای حل مسائل امنیتی حساس در حلقه نزدیکان ملک عبدالله جای داشته باشد.
در بعد داخلی و در بحث جانشینی باید گفت که بندر همواره یکی از کسانی بود که سعی داشت با ایفای نقش های متعدد خود را به حلقه نزدیکان پادشاه درآورده و از این رهگذر بتواند مقام ولیعهدی و در آینده پادشاهی عربستان را به دست آورد. اما سه فاکتور – منشور عبدالعزیز، اتهام بندر مبنی بر توطئه علیه نظام پادشاهی و شاهزادگان قدرتمند دیگر- همواره موجب می گردید تا بندر در سودای رسیدن به قدرت با چالش مواجه باشد. اما تغییراتی که در یکسال اخیر روی داد باعث شده تا بندر بتواند با ایفای نقش های جدید و پر رنگ ضمن اعتماد مقامات عالی سعودی در امر جانشینی و ولیعهدی سرمایه گذاری کند، چرا که بیماری و کهولت سن اکثر فرزندان عبدالعزیز موجبات انتقال قدرت به نوادگان عبدالعزیز طی دهه آینده خواهد شد. بنابراین قرار گرفتن بندر در پست سازمان امنیت عربستان می تواند او را به این امر نزدیکتر سازد. این مسأله را نیز نباید از نظر دور داشت که شاهزاده بندر یکی از نوادگان بانفوذ عبدالعزیز است که همواره شانس وی را برای تصاحب مقامات بالاتر فراهم خواهد آورد.
اما در بعد منطقه ای آنچه که موجب گردید تا بندر بن سلطان در این پست قرار بگیرد، ناکامی عربستان در پیشبرد سیاست هایش در عراق، لبنان، یمن و بحرین بود. بخصوص که در اکثر این موضوعات، مقامات سعودی معتقدند که موازنه منطقه ای به نفع ایران و به ضرر عربستان تغییر پیدا نموده است. موضوع عراق نخستین موضوعی بود که مقرن بن عبدالعزیز نتوانست در آن تغییر جدی ایجاد کند. در صحنه عراق تلاش سعودی ها براي ايجاد يك ائتلاف فراگير العراقيه ميان سكولارهاي شيعه و سنيهاي طرفدار بعثيها حول اياد علاوي شكست خورد و عربستان نتوانست ایاد علاوی نامزد مورد نظر خود را به قدرت برساند و حتی عربستان طرح جدی برای رویارویی با نفوذ ایران در عراق نداشت.
موضوع دوم در لبنان روی داد. در واقع سرمايهگذاري های عربستان در لبنان براي حفظ سعد حريري در مسند نخستوزيري نتيجهبخش نبود و چانهزنيهاي اين كشور در پرونده ترور رفیق حريري هم تاكنون به سرانجامي نرسيده است. شکستی که سعودی ها معتقدند مقرن مرتکب شده این است که ایران توانست با کمک گرفتن از حزب الله، سعد الحریری همپیمان سنتی عربستان را کنار زده و دولتی حامی حزب الله، سوریه و ایران را به قدرت برساند.
پرونده سوم که تا حدودی موجب شکست سیاست های امنیتی عربستان را فراهم آورد به یمن بر می گردد. هر چند که عربستان توانست با ابتکار خود در شورای همکاری خلیج فارس بقایای قدرت رژیم عبدالله صالح را حفط نماید، اما چالش ها و درگیری هایی که عربستان قبلاً در مقابله با حوثی ها و بعداً در حفظ عبدالله صالح پیدا نمود، شکستی برای عربستان در حوزه حیاتی اش به حساب می آید. بخصوص که سعودی ها معتقدند که نفوذ ایران میان الحوثی ها موجب شده تا ایران در حوزه حیاتی عربستان برای خود صاحب نفوذ گردد.
موضوع چهارم به بحرین بر می گردد. هر چند که عربستان توانست با مداخله نظامی اوضاع بحرین را آرام نماید و متحد خود را در قدرت حفظ نماید، اما نگرانی عربستان به دو موضوع بر می گردد. مسأله اول تخریب چهره عربستان در منطقه و میان افکار عمومی مبنی بر سرکوب جنبش مردمی در بحرین و مسأله دوم تأثیر پذیری شیعیان شرق عربستان از هم کیشان خود در بحرین که موجب گسترش اعتراضات شیعی در شرق عربستان گردیده است. در واقع این دو مسأله به نوعی پیروزی ضمنی برای ایران شیعی به حساب می آید که عربستان را متوجه هزینه های مداخله در بحرین نموده بود.
دورنمای رخداد
سرعت تغییراتی که پس از تحولات بهار عربی در منطقه روی داد، مقامات تصمیم گیرنده سعودی را بر آن داشته تا دست به تغییر بزنند. سرعت تغییرات تا بدانجا رسیده که سازمان اطلاعات عربستان یا استخبارات که یک سازمان امنیتی با کارویژه داخلی است، در این مقطع، کارکرد منطقه ای نیز پیدا نماید. بنابراین به زعم دولتمردان سعودی، در این مقطع حساس، سرعت تحولات پیرامونی ایجاب می کند که کسی به این سمت انتخاب شود که اطلاعات کامل و گسترده ای از تحولات منطقه و جهان داشته باشد و با پرونده های مرتبط ارتباطات تنگاتنگی داشته باشد. بنابراین انتخاب بندر با توجه به این شرایط، گریز ناپذیر بود و عربستان را بر آن داشت تا از تضعیف بیشتر مواضع استراتژیک خود جلوگیری کند. در این میان، قضیه ایران و نفوذ آن در منطقه و تحولات سوریه دو تحول سریع منطقه هستند که ملک عبدالله را بر آن داشت تا دست به جایگزینی مهره های خود نماید. آنچه که مسلم است این است که با توجه به سوابق و تجربیات منطقه ای و بین المللی بندر، بخصوص ارتباط با مقامات و نهادهای تصمیم گیرنده در امریکا و اسرائیل، سیاست های امنیتی و اطلاعاتی عربستان در منطقه بویژه در ارتباط با پرونده سوریه فعالتر خواهد شد. سوریه ای که حداقل از سال 2005 و با ترور رفیق حریری همواره دلمشغولی مقامات سعودی را متوجه خود کرده است. تمرکز سیاست های عربستان در سوریه و در همراهی با ائتلاف غربی – عربی موجب خواهد شد تا ضمن ساقط کردن بشار اسد به عنوان حامی مقاومت در منطقه و سیاست های رادیکالیستی وی، در این رهگذر نیز ایران متحد خود را از دست داده و حزب الله و گروهای مقاومت در سطح منطقه نیز نفوذ و جایگاه خود را در لبنان و فلسطین به عنوان حوزه های سنتی نفوذ عربستان، از دست خواهند داد.
از سوی دیگر و در ارتباط با موضوعات دیگر می توان گفت که از آنجا که سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد متوفی و وزیر دفاع سابق عربستان مسئول پرونده یمن بود، دوباره این نقش به فرزندش یعنی بندر واگذار خواهد گردید. در بحرین و بخصوص تأثیرپذیری شیعیان عربستان از شیعیان بحرین ضلع دیگری از تمرکز سیاست های عربستان در دوران تصدی بندر خواهد بود.نزدیکتر شدن سیاست های امنیتی و اطلاعاتی عربستان با آمریکا امر محتمل دیگری خواهد بود که می تواند نزدیکتر شدن دیدگاه مقامات سعودی و امریکایی در پرونده های مختلف منطقه ای در عراق و لبنان، بویژه سوریه و پرونده هسته ای ایران را در پی داشته باشد، بخصوص که نگرانی از عدم همراهی آمریکا با سیاست های عربستان بعد از تحولات بهار عربی نکته ای بود که همواره ذهن مقامات عربستان را به خود مشغول کرده بود. حال می توان گفت که آمدن بندر می تواند تغییرات محتملی را در سیاست های امنیتی و اطلاعاتی عربستان در پی داشته باشد و از این رهگذر تمرکز این سیاست ها در سوریه بیشتر خواهد بود، چرا که موفقیت این سیاست ها در سوریه می تواند حکم پل پیروزی را برای عربستان در پی داشته باشد و موازنه منطقه ای را به نفع عربستان تغییر دهد.