محمد خادمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد:
ساختار قدرت و پیچیدگی منافع قدرتهای مختلف در خاورمیانه، به گونهای است که هرگونه تغییر و تحول ساختاری در آن علاوه بر اینکه بر حوزههای داخل منطقهای تأثیرات گستردهای خواهد داشت، موجب تغییرات ملموسی در پویشهای فرا منطقهای و در سطوح گوناگون بینالمللی نیز خواهد شد؛ بنابراین، با اوجگیری قیامهای مردمی و گسترش حرکتهای اسلامی در این حوزه و سقوط زودهنگام برخی از حکومتهای سلطنتی یا به ظاهر جمهوری، این سوال را بوجود آورده است که آیا شاهد یک بازیگر جدید در عرصه منطقهای و بینالمللی هستیم؟ و آیا نیروها و جنبشهای اسلامی به عنوان عنصر مهم آن شناخته میشود؟
واژگان کلیدی: حرکتهای اسلامی، روابط منطقه ای، پویشهای بین المللی
تحلیل رخداد:
از عرصههای مهم و شکلدهنده نظام آتی در جهان در حال شکلگیری، عرصههای فرهنگی است که دین و مذهب یکی از عناصر مهم آن است. نظام فرهنگی غربی حاکم بر نظام بینالملل، با بحرانهای جدی مواجه شده است. در این شرایط و احیای اسلامگرایی در منطقه خاورمیانه، برداشتی که از اسلام ارایه میشود در واقع غرب و هویت غربی را به بازی مهمی فراخوانده است که بازیگران اصلی نظام بینالملل چارهای جز پذیرش حضور موثر و فعال آن را ندارد. در نتیجه برخورد غرب با جهان اسلام، نهضتهای فکری و سیاسی در سرزمینهای اسلامی با جهتگیریهای مختلف در برابر غرب بوجود آمد که سید جمال اسدآبادی، عبده و رشیدرضا یکی از شاخههای مهم نهضت فکری را در جهان اسلام بنیان گذاشتند. بیشتر مورخین و خاورمیانه شناسان و محققان جوامع اسلامی بر این امر تأکید و توافق دارند که آغازگر و طراح استراتژی تجدید حیات اسلامی، سید جمال الدین اسدآبادی بوده است. وی سرچشمه جنبشهای فکری، اسلامی، اصلاحی، سیاسی و ملی در جوامع اسلامی در پایان قرن ۱۹ بوده است. در ایران حامی حرکتهای ضد استعماری نظیر تحریم تنباکو و قیام علیه استبداد سلاطین قاجار به شمار میرفت. برخی از صاحبنظران نهضتهای اسلامی، حمله ناپلئون به مصر را درسال 1898 م.، یعنی در آستانه ورود به قرن نوزدهم را نقطه آغاز رویارویی جدید مسلمانان و غرب پس از جنگهای صلیبی و تحولات عمیق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای غربی میدانند که در پیدایش نهضتهای اسلامی معاصر تاثیر بسزایی داشتهاند[1]. به واقع همه جنبشها و نظامهاي اسلامي در سراسر جهان به منزله اجزايي از اين واحد و اعضايي از اين اندام به شمار میروند به گونهاي كه نميتوان يكي از مقاومتهاي اسلامي را جداي از جريانهاي اسلامي مردم در ديگر نقاط جهان دانست. نهضتهای اسلامی را میتوان حرکتهای اصلاح طلبی، مردمی و سازمان یافته که خواهان تغییر وضع موجود با وضعیت مطلوبی که از دیدگاه اسلامی ناشی میشود از طریق شیوههای مسالمتآمیز و غیرمسالمتآمیز در جوامع اسلامی، تعریف کرد. نهضت اسلامي پيش از آن كه يك تلاش و تكاپوي سياسي باشد، يك حركت فكري و يك موج اعتقادي است، كه انسان امروز را به انديشه نوين دعوت ميكند.
از سویی دیگر باید به این مهم توجه داشت که مقوله بازیگران نظام منطقهای و بینالمللی از جمله مسائل مهم حوزههای نظری و عملی در روابط بینالملل و سیاست بینالملل است. به همان اندازه که جنبشهای سیاسی و اجتماعی، توانایی به هم ریختن نظم موجود را دارند با فراهم بودن شرایط، قدرت حضور و تاثیرگذاری در پویشهای منطقهای و نظام بینالملل را نیز به دست آوردهاند. در شرایط ویژهای که در تحولات سه دهه اخیر خاورمیانه بوجود آمده است، جنبشهای اسلامی علاوه بر اینکه در سطح ملی تحول آفرین شدهاند در سطح فراملی نیز حضوری تاثیرگذار پیدا کرده و بسیاری از نظریههای سنتی در حوزه بینالملل در خصوص نقش و بازیگران عرصه سیاست در این حوزه را به چالش طلبیدهاند.
براساس نظریههای موجود در روابط بینالملل، تنها بازیگران مطلق در این نظام، دولتها هستند در حالی که با توجه به تحولات عظیمی که در عرصههای منطقهای بوقوع پیوسته بایستی بازیگران موثر در تحولات جهانی و پویشهای منطقهای را از نو ترسیم کرد. بر این اساس، جنبشهای اسلامی به صورت خاص باید جزیی از گروه بازیگران فراملی غیردولتی قرار بگیرند زیرا این بازیگر جدید توانسته است که در قالب هر یک از بازیگران به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی را تحت تاثیر قرار دهد.
یکی از ویژگیهای بارز حرکتهای اسلامی در سه دهه اخیر، پیگیری این هدف است که حکومتهای استبدادی اعم از سلطنتی یا به ظاهر جمهوری که تحت حمایت مستقیم غربیها قرار دارند را سرنگون نمایند. در این دوره زمانی بویژه طی سالهای اخیر، حرکتهای اسلامی در خاورمیانه موفق به کسب قدرت سیاسی و مشارکت فعال در حکومت شدهاند که نمونههای آن را در جمهوری اسلامی ایران، تونس، مصر و برخی کشورهای دیگر مشاهده مینماییم. نقش حرکت اسلامی مردم ایران در این مرحله بسیار حایز اهمیت بوده است زیرا خود عامل مهم در توسعه و تثبیت نقش فراملی نهضتها و حرکتهای اسلامی است.
با این اوصاف، از اوایل سال ۲۰۱۱ با اوجگیری تدریجی انقلابها و خیزشهای مردمی در حوزه خاورمیانه که ابتدا باعث سرنگونی زودهنگام زین العابدین بن علی حاکم دیکتاتور کشور تونس شد، به دنبال آن در یک فاصله زمانی نزدیک یک ماهه و دقیقا همزمان با جشن سی ودومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حسنی مبارک، دیکتاتور حاکم بر کشور مصر نیز سرنگون شد و در ادامه موج گستردهتری از قیامهای مردمی در این حوزه سایر دیکتاتورها و حکام موروثی به ویژه در کشورهای یمن، بحرین، لیبی، اردن و بخشهایی از عربستان را فراگرفت که برخی از تحلیلگران امور بینالمللی و استراتژیستهای مسائل جهانی از آن با عنوان دومینوی سقوط دیکتاتورها یاد کردند که البته این نگرش مستلزم تبیین دقیقتر موضوع است، زیرا با توجه به تجربیات تاریخی و به ویژه آموزههای فرهنگی ـ ایدئولوژیکی جوامع ساکن در این مناطق، روند مطالبات اساسی و بنیادی مردم تحت سیطره حاکمیتهای استبدادی صرفا به حذف فردی و فیزیکی دیکتاتورها خلاصه نشده و طیف وسیعی از نیازها و الزامات بهینه را با هدف استقرار حاکمیتهایی ارزشی و مردمی دربرگرفته است.
بنابراین، چشم انداز موجود، حاکی از آن است که خیزشهای مذکور سرآغازی بر تحولات و لرزشهای ژئوپلیتیکی گسترده در فضای خاورمیانه و شمال آفریقاست که دگرگونیهای وسیعی را در صحنههای سیاست جهانی و مناسبات منطقهای و بینالمللی این حوزه به همراه خواهد داشت، به گونهای که با توجه به سوابق حرکتهای اسلامی که ابتدا پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و سپس با راهاندازی رژیم اشغالگر قدس در سرزمینهای اشغالی فلسطین در این حوزه صورت گرفته است، میتوان خیزشهای کنونی را با عنوان موج سومی از بیداری اسلامی ذکر نمود.[2]
از جمله عرصههایی که به خوبی میتوان توان تاثیرگذاری اسلامگرایان را مشاهده نمود عرصه ارایه مدل حکومتی است. در این عرصه، با توجه به عدم کارآیی نظامهای سنتی و نیز شکستهای دولتهای ناسیونالیست عربی در مقابل اسرائیل، زمینههای بسیار خوبی برای احیا و استقرار نیروهای اسلامی بوجود آمده است و اسلام سیاسی به عنوان نیروی فکری و سیاسی جدیدی در برابر نیروهای سنتی پیشین یعنی ناسیونالیسم عربی، سلطنت گرایی و نیز مدل غربی قرار گرفته است و جنبشهایی که با الهام از اسلام در منطقه رفته رفته به قدرت رسیدهاند یا میرسند، خود را به عنوان یک نمونه ساختار حکومتی جایگزین و بدیل موفق برای مردم خاورمیانه مطرح مینمایند. یکی دیگر از عرصههای تاثیرگذار حرکت اسلامی در سطح منطقه، تاثیری است که آنها بر سیاست خارجی کشورهای خود خواهند داشت. خاورمیانه یکی از مهمترین مناطقی است که هر تغییری در آن همه عرصههای سیاسی و اقتصادی جهانی را تحت تاثیر قرار میدهد و از این رو است که به قدرت رسیدن گروههای اسلامی در خاورمیانه بیشک تاثیر مهمی بر سیاست خارجی کشورهای منطقه خواهد داشت.
دورنمای رخداد:
بدون شک، اسلام در دهه های اخیر از صورت یک دین الهی صرف بیرون آمده و به عاملی سیاسی – مذهبی در عرصه ی روابط بین المللی تبدیل شده است. اسلام در صدد ساختن جهاني است که همه انسانها بتوانند با تفاهم زندگي کنند. تاريخ روابط بينالملل در اسلام، ميزان گرايش جامعه اسلامي به روابط بين المللي و احترام به اصول حاکم بر آن را به خوبي نشان ميدهد. پيامبر اکرم (ص) در مورد برقراري ارتباط بينالمللي اهتمام خاصي داشت، ايمان، قاطعيت، توکل بر خدا و اعتماد به نفس اساس سياست بينالمللي آن حضرت را تشکيل ميدادند. ارسال نامه و سفير به زمامداران آن روز، به ويژه امپراتوران روم و ايران، از رويدادهاي نادر تاريخ روابط بين الملل به شمار ميآيند. باید توجه داشت که مسأله تنها مربوط به اسلام نیست، بلکه مذهب به طور کلی مورد توجه مردم قرار گرفته و نقش جدیدی در صحنه ی بین الملل یافته است. اما از آن جا که اسلام بیشترین توان و ظرفیت را برا عمل سیاسی دارد، توانسته است نسبت به رقبای خود آثار بیشتری بر جای گذارد.
موج جدیدی اسلامگرایی در منطقه، با مشارکت در حکومتهای منطقه همچنین در قالب انتفاضه و مقابله با اسرائیل در فلسطین و جنوب لبنان، پیوند خوردن آن با ژئوپلتیک منطقه و تاثیرگذاری این موج بر روابط خارجی کشورهای خاورمیانه و تحت تاثیر قراردادن روابط با قدرتهای بزرگ، موجب شکلگیری منافع ملی جدیدی بر پایه خواستههای مسلمانان، تغییر در شکل اتحادها و اختلافهای منطقهای و تغییر در ساختار بازیگران منطقهای شده است. اگرچه تا پیش از این حرکت اسلامی فارغ از نوع برداشتی که از اسلام سیاسی دارند، در پویشهای منطقهای نقش مهمی نداشتهاند و عموما آنها را به عنوان بازیگری مستقل در نظر نمیگرفتند ولی رفته رفته توانستند با استفاده از فرصتها تاریخی خود را به عنوان یک بازیگر تعیین کننده به سایرین بقبولانند. بارزترین سطحی که جنبشهای اسلامی تاکنون موفق شده به عنوان بازیگری موثر نقش ایفا نمایند، سطح مسایل سیاسی، نظامی و اجتماعی منطقهای است. اتحادها و ائتلافهای جدید منطقهای، مناقشات و منازعات، پیدایش سازمانهای سیاسی و نظامی نوین در منطقه و نقش و تاثیرگذاری بر سیاست خارجی کشورهای منطقه از جمله عرصههای مهم بازیگری این نهضتها به شمار میرود. به طور کلی حرکتهای اسلامی مخالف نظم موجود بوده و با هرگونه نظمی که خارج از ارزشهای اسلامی برقرار باشد چه از سوی کشورهای محافظهکار منطقه که در مدار غرب هستند و چه از سوی غرب تحمیل شوند مخالفت مینمایند و خواهان نظم جدیدی در راستای ارزشهای اسلامی هستند. این نکته نیز حایز اهمیت است که جنبشهای اسلامی نقش عمدهای در شکلگیری، انسجام، توسعه یا از بین رفتن سازمانها و پیمانها و ائتلافهای منطقهای دارند و این امر یکی از وجوه بارز بازیگری این حرکتها است.