طهمورث غلامی
مرکز بین الملی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
نظام بین الملل مجموعه ای از خرده نظام های منطقه ای است که در هر خرده نظام منطقه ای به تناسب ویژگی های ژئوپولیتیکی، تعداد و نوع بازیگران، کیفیت و ماهیت تعاملات میان کنش گران واقع در آن خرده نظام، دارای یک سری مؤلفه های امنیت زا و امنیت زدا می باشد. مؤلفه های امنیت زا، باعث زایش امنیت در آن خرده نظام می شود و مؤلفه های امنیت زدا، امنیت را از خرده نظام می گیرد و یا آن را در معرض چالش و تهدید مداوم قرار می دهد. وزن این دو دسته از مؤلفه ها در خرده نظام های منطقه ای مختلف متفاوت است. بدین معنی که ممکن است در یک خرده نظام منطقه ای وزن عواملی که سبب امنیت زدایی می شوند، بیشتر و یا کمتر باشد. اگر در یک خرده نظام منطقه ای، وزن مؤلفه هایی که سبب امنیت می شود پررنگ تر و بیشتر باشد، امنیت آن منطقه از ویژگی هایی چون شفافیت، پایداری و ثبات، قابل پیش بینی بودن، برخوردار است در غیر این صورت ویژگی هایی مانند ابهام، ناپایداری امنیت و غیر قابل پیش بینی بودن امنیت منطقه برجسته می شود.
نگارنده در این نوشتار قصد دارد بر مبنای این گزاره ی نظری به بررسی امنیت خرده نظام منطقه ای خاورمیانه، با تأکید بر تحولات یک سال اخیر بپردازد. لذا سؤالی که مطرح می شود این است که مؤلفه های شکل دهنده به امنیت خاورمیانه از ویژگی امنیت زایی برخوردار است یا امنیت زدایی؟ چرا و چگونه؟
در پاسخ به این سؤال، استدلال می گردد که تحولات موسوم به بهار عربی از یک سو و مسأله ی هسته ای ایران از سوی دیگر و همچنین عواملی مانند بی ثباتی های عراق باعث شده است که مؤلفه های امنیت زدایی منطقه از وزن بیشتری برخوردار باشد و لذا امنیت منطقه خاورمیانه برای مدتی نامعلوم از ویژگی هایی چون مبهم بودن، پیچیده بودن، ناپایداری، عدم قطعیت و غیر قابل پیش بینی بودن برخوردار باشد. نگارنده در ابتدا نشان خواهد داد که بهار عربی چگونه در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی سبب شده است که وزن مؤلفه های امنیت زدا در منطقه در مقایسه با مؤلفه های امنیت زا برجسته شود. در گام دوم، همین بحث در رابطه با پرونده هسته ای ایران مطرح خواهد شد.
تحلیل رخداد
تحولات بهار عربی و امنیت خاورمیانه
باری بوزان قائل به تفاوت میان محیط امنیتی غرب و جهان سوم است ، محیط امنیتی که تحت شرایط آن دولت ها به دنبال تأمین امنیت می روند . در این باره وی بیان می دارد که دعوی حاکمیت در هر سطحی(منطقهای یا بین المللی) سبب شکل گیری آنارشی یا فقدان وجود یک اقتدار مرکزی برتر می شود . اینکه آیا در شرایط آنارشی و نبود یک اقتدار مرکزی برتر ،در منطقه ای مانند خاورمیانه، وضعیت امنیت چگونه است، باید گفت که این امر تابع میزان توان و انسجام سیاسی دولت های شکل دهنده به محیط منطقه ای است. است . براین اساس محیط امنیتی غرب به دلیل وجود حکومت های قوی دارای آنارشی بی خطر است . اما محیط امنیتی جهان سوم چون متشکل از حکومت های ضعیف است ، بی ثبات و پر تلاطم است . بدین خاطر است که گفته می شود محیط امنیتی جدا از ویژگی های اعضا نیست.. محیط امنیتی متشکل از کشورهای ضعیف در درون خود عوامل بی ثباتی بسیار دارد و بی ثباتی محیط امنیتی خود باعث تأثیر بر شرایط داخلی می شود. بر این مبنا، باید گفت که اصلی ترین پیامد تحولات بهار عربی، فروپاشی دولت های مرکزی کشورهای دچار تحولات داخلی و یا ضعیف شدن اقتدار آنها بود. به عبارت دیگر می توان گفت که امروزه در کشورهایی چون تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه دولت های ضعیفی وجود دارد که با چالش های داخلی فراوانی مواجه هستند و نه تنها قادر به تأمین امنیت داخلی نیستند، بلکه در رابطه با مدیریت مؤلفه های امنیتی محیط پیرامون خود نیز ناتوان هستند. طبیعی است که دولت های ضعیف در تونس، مصر، لیبی، سوریه، عمان، عراق، بحرین، افغانستان و حتی پاکستان قادر نیستند نقش مثبتی در رابطه با محیط منطقه ای که در آن واقع شده اند ایفا کنند و حتی این امکان وجود دارد که در اثر ضعف آنها، ناامنی ها و بی ثباتی های داخلی به سطح منطقه سرایت کند. پس باید مدنظر داشت که دولت های قدرتمند در داخل محیط منطقه ای قدرتمندی نیز به لحاظ مؤلفه های امنیتی خواهند ساخت و دولت های ضعیف شکل دهنده به یک مجموعه ی منطقه ای ضعیف خواهند بود. مجموعه های منطقه ای که از ویژگی ضعیف بودن برخوردار باشند، آبستن وقوع هر گونه تحول و اتفاق غیر قابل پیش بینی می باشد که این خود وضعیت امنیتی منطقه را ضعیف تر خواهد کرد.
از سطح دیگری که تحولات بهار عربی، امنیت منطقه ای را متأثر کرده است، سطح منطقه ای است. نمی توان کتمان کرد که تحولات بهار عربی باعث تغییر و دگرگونی در ائتلاف و اتحادهای گذشته شده است و تا حدود زیادی وضع سابق را به هم ریخته است. به عبارت دیگر در اثر تحولات بهار عربی، برخی نظام های سیاسی سابق، دچار فروپاشی شده اند و یا در معرض فروپاشی قرار گرفته اند. این امر خود باعث شده است که جایگاه برخی دولت ها ارتقاء پیدا کند و در مقابل جایگاه منطقه ای برخی دیگر تنزل پیدا کند. طبیعی است که در این شرایط، آن دسته از دولت هایی که در اثر تحولات بهار عربی جایگاه منطقه ای آنها دچار افول شده است تلاش کنند که بار دیگر جایگاه منطقه ای خود را به دست آورند. این امر خود سبب آغاز رقابت های جدیدی در سطح منطقه گردیده است که نه تنها با رقابت های گذشته متفاوت است، بلکه این رقابت ها ممکن است به سمت خصمانه و حتی جنگ نیز سوق پیدا کند. برای مثال، در اثر تحولات بهار عربی، جایگاه منطقه ای عربستان تنزل پیدا کرد و جایگاه منطقه ای ایران ارتقاء پیدا کرد. در این میان ترکیه هم به دنبال کسب جایگاه جدید است. تلاش های عربستان برای احیای جایگاه گذشته خود، منجر به اتخاذ سیاست های خصمانه این کشور علیه ایران شده است. به عبارت دیگر، عربستان که بسیاری از یارهای خود را از دست داد و یا در حال از دست دادن است، تلاش می کند که به رقابت با ایران در عراق، سوریه لبنان، فلسطین اشغالی، بحرین و … بپردازد و رقابت این کشور کاملاً وجه خصمانه به خود گرفته است. عربستان نه تنها به غرب در اعمال فشار به برنامه ی هسته ای ایران کمک می کند، بلکه با تلاش برای ساقط کردن نظام سیاسی سوریه، ضعیف کردن دولت عراق و فشار به حزب الله و حماس تلاش می کند جایگاه سنتی خود را بازیابد. در این میان می توان به تلاش های قطر و ترکیه برای پیدا کردن نقش، اشاره کرد که خود امنیت منطقه را پیچیده تر کرده است. در این شرایط رقابت آمیز، بار دیگر وضعیت امنیت خاورمیانه در معرض التهامات امنیتی قرار گرفته است که این خود سبب گشته است که امنیت منطقه در شرایط مبهم، نامشخص و بی ثبات قرار گیرد.
تحولات بهار عربی از بعد بین المللی نیز مقوله ی امنیت در خاورمیانه را تحت تأثیر قرار داده است. بعد بین المللی، به نقش و مداخله ی قدرت های فرامنطقه ای در امور خاورمیانه اشاره دارد که در اثر تحولات بهار عربی این مداخله، خود دامنه متغیرهای تأثیرگذار بر امنیت خاورمیانه را بیشتر و به همان اندازه پیچیده تر کرده است. دخالت بازیگران فرامنطقه ای به دو دلیل صورت می گیرد؛ اول اینکه بازیگران فرامنطقه ای در منطقه خاورمیانه دارای منافعی برای خود می باشند که در اثر تحولات بهار عربی، منافع و نفوذ آن ها در معرض خطر و تهدید قرار گرفته است و لذا برای حفظ آن منافع به مداخله می پردازند و یا اینکه تحولات بهار عربی به آنها این امکان را داده است که منافع جدیدی را برای خود تعریف کنند و با مداخله ی خود به دنبال تحقق آن منافع باشند. در این باره می توان مثلاً به در خطر قرار گرفتن منافع آمریکا در مصر در اثر دگرگونی در این کشور و یا تلاش دولت های اروپایی برای رسیدن به چاه های نفت لیبی به عنوان دلیلی برای مداخله آنها در تحولات کشورهای یاد شده اشاره کرد.
دلیل دوم این است که مداخله ی آنها توسط برخی از بازیگران منطقه ی خاورمیانه طلب می شود. این بدان معنا است که برخی از بازیگران منطقه خاورمیانه، چون خود قادر به دنبال کردن منافع و اهداف خود نیستند، لذا به قدرت بازیگران فرامنطقه ای متوسل می شوند. از طرفی بازیگران فرامنطقه ای با فراهم آوردن امکانات و توان برای آنها، از آن بازیگران انتظار دارند که به نیابت از آنها نیز عمل کنند. در این باره می توان به درخواست انقلابیون لیبی برای مداخله غرب، درخواست شورشیان سوریه از دولت های عربی برای مداخله و یا حتی درخواست کشورهایی مانند عربستان و قطر از آمریکا برای نقش آفرینی در امور منطقه اشاره کرد. روشن است که دخالت های فرامنطقه ای شرایط پش گفته در سطح داخلی و منطقه ای را تشدید می کند و ممکن است بیش از پیش امنیت منطقه را به سمت شرایط خطرناک سوق دهد. در هر حال، تعدد متغیرهای یاد شده در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی، امنیت خاورمیانه را در شرایط ناپایدار و نامطمئنی قرار داده است که سمت و سوی آن به آسانی قابل پیش بینی نیست.
مسأله ی هسته ای ایران و امنیت خاورمیانه
به دلیل تضاد و تعارض منافع، دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای، مسأله هسته ای ایران که اقدامی برای استفاده ی مسالمت آمیز است، به یک مسأله ی امنیتی و اورژانسی تبدیل شده است که امنیت خاورمیانه را در شرایط مبهمی قرار داده است. دولت های غربی و دولت های عربی با بیان اینکه فعالیت های هسته ای ایران نظامی است، به اعمال فشارهای گوناگون مالی، اقتصادی و سیاسی پرداخته اند. شاید بی راه نباشد که اگر گفته شود، بعد از آنکه در اثر تحولات بهار عربی جایگاه منطقه ای ایران ارتقاء پیدا کرد، دول غرب و عرب، تلاش بسیار بیشتری کردند که فعالیت های هسته ای ایران را خطرناک جلوه دهند. اینجا است که نقطه پیوند میان فعالیت های هسته ای ایران و تحولات بهار عربی حاصل می آید.
در این میان، خصمانه ترین اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران، تحریم نفت ایران و اعلام آمادگی کشورهای عرب برای جایگزینی نفت ایران، می باشد. در مقابل جمهوری اسلامی ایران تهدید کرده است که در صورت عملیاتی شدن تحریم نفت ایران، اجازه صدور نفت از تنگه هرمز را نخواهد داد. تنگه هرمز دارای اهمیت فوق العاده بالایی برای اقتصاد جهانی می باشد. روزانه 17.5 میلیون بشکه نفت از این تنگه برای مصرف جهانی عبور می کند. تهدید ایران و پاسخ ایالات متحده به تهدید ایران، امنیت خاورمیانه را در شرایط دشواری قرار داده است. علاوه بر این تهدیدات مکرر اسرائیل علیه جمهوری اسلامی و پاسخ مقامات ایران به این تهدیدات نیز خود امنیت منطقه را در معرض بی ثباتی و وضعیت غیر شفافی قرار داده است به گونه ای که در اثر این شرایط، رفتار بازیگران به آسانی قابل پیش بینی نیست.
دورنمای رخداد
در خاورمیانه، همواره مؤلفه های امنیت زدایی مانند اختلافات مرزی، اختلافات ارزشی و ایدئولوژیکی، رقابت های ژئوپولیتیکی و … وجود داشته است. هر چند تأثیر گذاری این مؤلفه ها امروزه از بین نرفته است. اما باید گفت که هم اکنون تا مدت نامعلوم، پیامدهای تحولات بهار عربی و مسأله ی هسته ای ایران، مؤلفه های اصلی شکل دهنده به امنیت خاورمیانه است. لذا در این شرایط وقوع هر حادثه ای که بتواند کل منطقه را تحت تأثیر خود قرار دهد، وجود دارد. در وضعیت ناپایدار فعلی در خاورمیانه نمی توان براوردی کاملاً درست از وضعیت آینده را داشت.