اسلام ذوالقدرپور
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بين الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
یکی از مهمترین مؤلفههای سیاست خارجی و روابط بینالمللی ایران طی چهار دهه اخیر را میتوان حمایت از استقلال و تقویت دولت مرکزی افغانستان دانست که بخش عمده سیاستگذاری ایران در آسیا را به خود معطوف داشته است.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که همزمان شد با حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان و اشغال این کشور، خروج شوروی و تشکیل دولت مستقل، ظهور طالبان و تشکیل دولت طالبان، سقوط طالبان و تشکیل دولت تحت حمایت جامعه بینالمللی و … تاکنون همواره بخشی از دغدغههای سیاستگذاران ارشد ایران بر افغانستان و چگونگی اداره آن متمرکز بوده است.
برجستهترین دلیل ایران برای حضور فعال در مسایل افغانستان را میتوان ناشی از مؤلفههایی مانند: ریشه و پیشینههای مشترک نژادی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … دانست که تابعی است مستقیم از روابط بسیار نزدیک شهروندان دو کشور و به خصوص اینکه افغانستان تا یک سده قبل بخشی مهم از ایران بزرگ بوده است.
وضعیت کنونی افغانستان و بهویژه مراسم تحلیف همزمان دو رئیس جمهور افغان و توافق صلح میان طالبان و آمریکا را میتوان بسیار حساس و تا حدودی نگران کننده دانست که میبایست سیاستگذاران ارشد ایران را به تفکر بیشتر وادار سازد تا ایران در دام یک بحران عمیق جدید گرفتار نشود.
آنچه باید مورد توجه سیاستگذاران ایران قرار گیرد، بسیار فراتر از وظایف و اختیارات وزارت امور خارجه ایران میباشد. وضیعت کنونی افغانستان دارای جلوههای برجسته از یک سیاستگذاری تنشآفرین در این کشور است:
یکم- توافق طالبان و آمریکا: یکی دیگر از توافقهای خاص دولت ترامپ با دشمنان سرسختش را میتوان در توافق این کشور با گروه طالبان برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان مشاهده نمود. توافقی که یک پیروزی بزرگ برای طالبان در ابعاد داخلی و بینالمللی محسوب میشود.
دولت امریکا که هزینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بسیاری برای حضور در افغانستان و گسترش نفوذ در این کشور متحمل شده است، اکنون گویا مجبور به توافق با دشمن و حتی اجرای سریع توافق در راستای خروج از افغانستان شده است!
این توافق یک پیروزی بزرگ سیاسی برای طالبان محسوب شده و بر مشروعیت این گروه در داخل و نیز در صحنه بینالمللی افزوده است. فرآیندی که به افزایش قدرت طالبان منجر میشود.
دوم- انتخابات ریاست جمهوری و تحلیف دو رئیس جمهور: چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که در مهرماه 1398 برگزار شد، هنوز هم دارای پیامدهای تنشزا و تشنجهای سیاسی و اجتماعی بسیاری است.
در این انتخابات که رقابت اصلی میان عبدالله عبدالله و محمداشرف غنی بود، تنها حدود 19 درصد از واجدین شرایط رای دادن در انتخابات شرکت نمودند، یعنی یک میلیون و ۸۲۴ هزار و ۴۰۱ نفر از حدود 6/9 میلیون نفر واجد شرایط در انتخابات شرکت داشتهاند!
اما نتایج همین آرای بسیار کم یک میلیون و هشتصد هزار نفری و عدم استقبال شهروندان از انتخابات نیز با تنشهای بسیاری همراه بوده است به نحوی که بعد از کشمکشهای فراوان، سرانجام در یک روز ( 19 اسفند 1398) و به صورت همزمان دو نفر به عنوان رئیس جمهور در کابل مراسم تحلیف به جای آوردند!
مراسم تحلیف ریاست جمهوری عبدالله عبدالله و محمد اشرف غنی که به صورت همزمان و در دو نقطه شهر کابل اجرا شده است را میتوان رویدادی بسیار کمنظیر طی یک سده اخیر در نظام بینالمللی قلمداد نمود که شاید تنها در این کشور رخ دهد.
وجود دو رئیس جمهوری خودخوانده در افغانستان، عاملی برای افزایش نارضایتی شهروندان این کشور و گرایش گسترده آنان به سوی طالبان به عنوان یک ناجی برای وضعیت آشوبزده کنونی میباشد.
سوم- گفتگوی ایران و طالبان: از زمان ظهور و مهاجرت گسترده طالبان به افغانستان و تصرف کابل در سال 1375 تا زمان حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی دولت طالبان در سال 1380، گروه و دولت طالبان همواره به عنوان یک دشمن یا یک بحران در مرزهای شرقی ایران مورد توجه بودهاند.
با وجود پیشینه خشونتبار گروه طالبان علیه ایران و هواداران ایران در افغانستان، اما ایران و طالبان طی دو دهه اخیر در یک جبهه و در مقابل یک دشمن مشترک یعنی ایالات متحده آمریکا قرار گرفته و به شدت از حضور نظامی و سیاسی آمریکا در افغانستان نگران بوده و مقابل آمریکا برای ادامه حضور و تسلط بر افغانستان، ایستادگی داشتهاند.
حضور آمریکا به عنوان یک دشمن مشترک برای ایران و طالبان به رفع برخی کدورتها و کاهش عنادها میان دو طرف کمک نموده و حتی به گفتگوها و مذاکرات مستقیم میان سران طالبان با مسئولین ارشد ایرانی نیز منجر شده است که نمونههای آشکار آن در دیماه 1397 در کابل و سپس در سفر علنی هیئت طالبان به ایران در شهریور 1398 قابل مشاهده میباشد.
اهداف بسیاری برای ضرورت گفتگو و روابط بهتر میان ایران و طالبان بیان شده است، ازجمله: برتری نظامی طالبان و تسلط این گروه بر نیمی از خاک افغانستان، مقابله مشترک به با نفوذ آمریکا، مقابله مشترک با گروه تروریستی داعش، افزایش نفوذ ایران در معادلات آینده افغانستان، بهبود شرایط زندگی برای هوادران ایران و به خصوص شیعیان و غیر پشتونها در افغانستان و … که برای رسیدن به این اهداف، سیاستگذاران سیاست خارجی ایران به ضرورت مذاکره و تعامل با طالبان و پذیرش نسبی قدرت آنان در افغانستان آگاه شدهاند.
***
همزمان با مراسم تحلیف دو مدعی ریاست جمهوری در افغانستان، دولت آمریکا در راستای توافق اخیرش با طالبان خروج نیروهایش از افغانستان را آغاز و اصل خروج یا فرار از گرداب افغانستان را اجرایی نموده است.
دونالد ترامپ، چند روز قبل، بعد از نهایی شدن توافق خروج از افغانستان به صراحت اعلام نمود که: ” ممکن است پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان طبق توافق، طالبان بر دولت افغانستانِ تحت حمایت آمریکا غلبه کند”.
این سخنان ترامپ را نباید نوعی پیشبینی محسوب نمود، بلکه سخنان ترامپ را میتوان جلوهای از یک سیاستگذاری نوین در سپهر سیاسی منطقه و به خصوص افغانستان قلمداد نمود که با تضعیف دولت مرکزی و قدرتیابی طالبان شروع شده و با غلبه طالبان بر دولت مرکزی و استیلای کامل طالبان بر این کشور ادامه مییابد. این سیاستگذاری آمریکایی بر کاهش هزینههای مستقیم آمریکا در افغانستان از طریق درگیر ساختن کشورهایی مانند: عربستان، پاکستان، امارات متحده عربی و حتی بحرین در مسایل افغانستان و علیه نفوذ ایران در این کشور، متمرکز میباشد.
اما ایران سعی دارد تا در قالب یک سیاستگذاری خاص با برقراری رابطه و تأثیرگذاری بر طالبان، افزایش قدرت ایران با تشکیل یک دولت قوی با مشارکت طالبان در افغانستان را تضمین نماید.
این سیاستگذاری ایران را میتوان تقابل با سیاستگذاری آمریکا در افزایش تشنج در منطقه دانست که البته به نظر میآید ایران با داشتن ابزارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بهخصوص توانایی و کارآمدی شاخه شرقی نیروی قدس سپاه پاسدارن در افغانستان، به بهبود شرایط افغانستان در چارچوب تأمین منافع ایران کمک نماید.
نباید به عقبنشینی و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به عنوان یک پیروزی برای سیاست خارجی ایران نگاه نمود، زیرا پیشینه تاریخی افغانستان نشان داده است که هیچ سیاست مسالمتآمیزی در این کشور موفق نبوده و همواره جنگجویان و جنگسالاران بودهاند که بر سپهر سیاسی این کشور تسلط داشته و حتی دولتهای به ظاهر مردمی نیز تحت تسلط جنگسالاران داخلی و حتی نهادهای نظامی و امنیتی خارجی قرار داشتهاند.
بنابراین شرایط کنونی افغانستان و به ویژه خروج نیروهای آمریکایی از این کشور را نباید با یک نگاه خوشبینانه یاخوشخیالی، یک پیروزی آسان برای ایران قلمداد نمود. زیرا سخنان دولتمردان آمریکایی و برخی رویدادهای مشکوک افغانستان را میتوان جلوههایی از یک سیاستگذاری نوین و البته خطرناک در مرزهای شرقی ایران و به خصوص افغانستان در نظر گرفت که توجه و فعالیت دوچندان سیاستگذاران و کارگزاران سیاست خارجی ایران در حوزه افغانستان را ضروری میسازد.
چند توصیه سیاستی برای بهتر شدن سیاستگذاری ایران در افغانستان:
- توجه به ظرفیتهای کشور قطر در نرم ساختن مواضع طالبان در مقابل ایران.
- تلاش برای ائتلاف دولت قطر با ایران در مسایل افغانستان و در مقابل دولتهای عربستان و امارت متحده عربی.
- توجه بیشتر به اقدامات شاخه شرقی نیروی قدس سپاه به عنوان بازوی عملیاتی سیاست خارجی ایران در افغانستان.
- تلاش برای ایجاد یک ائتلاف فراگیر با حضور گروههای سیاسی افغان، طالبان و دولتهایی مانند: قطر، پاکستان، روسیه و آلمان که از جایگاه بهتری در افغانستان برخوردار هستند.
- تلاش برای ائتلاف دو یا سهگانه که شانس بیشتری دارند، مانند ائتلاف دوگانه ایران با هند، ایران با آلمان و …
واژگان کلیدی: آینده ،افغانستان ، ضرورت تغییر ،نگاه ،سیاستگذاری، خوشبینانه، ایران، خروج آمریکا ، افغانستان،اسلام ذوالقدرپور