راحله چتر سفید
پژوهشگر مسائل غرب آسیا
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
در 25 سپتامبر سال 2017م قرار است رفراندومی در ارتباط با آیندهی منطقهی کردستان عراق برگزار گردد. پیامد این رفراندوم مشخص خواهد کرد که آیا کردستان عراق همچنان ضمیمهی دولت مرکزی عراق خواهد بود یا از آن جدا خواهد شد. در واقع این رفراندوم اولین قدم جدی کردهای عراق برای تحقق خواستهی دیرینهی تشکیل یک دولت مستقل کردی است. مسئلهی اصلی این است که تحقق چنین امری از کجا ریشه گرفته و به کجا منتهی میگردد.
مسئلهی قومیت و نوع برخورد دولتهای خاورمیانه با آن(بعد داخلی)
بعد از جنگ جهانی اول قدرتهای پیروز در جنگ، وعدهی استقلال برای کردها را دادند. اما این وعده محقق نشد. بلکه بر عکس با مقاومت و ضدیت مصطفی کمال آتاتورک (موسس ترکیهی مدرن) مواجه گردید. بعد از آن، کردها همواره تحرکاتی در این راستا در چهار کشور داشته اند که بدلیل تحت الشعاع قرار دادن مولفه ی مهم امنیت و تمامیت ارضی، این تحرکات خنثی گردیده است. در حال حاضر کردها بزرگترین گروه ملی فاقد دولت در خاورمیانه اند. بعد از اضمحلال قدرت صدام حسین در سال 2003، کردها اگرچه به استقلال نرسیدند اما توانستند با کسب خودمختاری قدم های خوبی در جهت بیان و تحقق مطالبات خویش بردارند. این انگیزه برای برداشتن قدم های بزرگتر زمانی تقویت گردید که نیروهای پیشمرگه توانستند دو شادوش سایر نیروهای عراقی با داعش بجنگند و در عرصهی بین المللی مشروعیت دو چندان کسب کنند. اما نکتهی قابل توجه اینجاست که پیروزی نیروهای عراقی در کردستان طنزآلود به نظر میرسد. چرا که این دوشادوش کنار هم جنگیدن در نهایت دارد به سمت ایجاد گسست بین حکومت بغداد و اقلیم کردستان منتهی میگردد. در واقع حل بحرانی بنام داعش در مناطق تحت اشغال منجر به تولد بحرانی بنام مطالبهی استقلال برای حکومت مرکزی گردیده است. در واقع به نظر میرسد خاورمیانهی بحرانی و به طور خاص تر عراق همواره با متغیر ثابت و مستقلی بنام مطالبات گروه های فروملی اعم از مذهبی، نژادی و قومی مواجه است و این تنها شکل بحران است که تغییر میکند. بحرانی که به زعم نگارنده تهدید کننده و تحدید کنندهی دولت ملی و تمامیت ارضی نیست. چرا که اساسا چیزی تحت عنوان دولت ملی با آن تعریفی که از آن در گسترهی علوم سیاسی و روابط بین الملل شده است، در خاورمیانه شکل نگرفته و هنوز دولت به مثابه دولت محض است که مطرح میگردد. دولت یا دولتهایی که در کمتر موردی به خود قبولانده اند حقوق و مطالبات گروه های فروملی زمانی فوران خواهد کرد. در کمتر موردی پذیرفته اند که حداقل برای حفظ تمامیت ارضی خویش، باید صدای لایه های زیرین جامعه شنیده شود. تکانه های این گروه ها را باید شنید تا مجموع این تکانه ها تبدیل به زلزله ای بی وقفه و ویرانگر نگردد.
مبحث ذکر شده در سطور بالا ما را به مبحثی بنام ستیز قومی پیوند میدهد. پس لازم است به مسئلهی ستیز قومی در خاورمیانه و عواقبش اشاره ای کوتاه داشته باشیم. ستیز هنگامی رنگ و بوی قومی به خود میگیرد که یک یا چند طرف درگیری، مدعی نمایندگی منافع یک گروه قومی یا طایفه ای باشند. گروه های قومی و طایفه ای، واحدهایی غیر دولتی هستند که اعضای فعال آنها دارای هویت جمعی مشخص و پایداری هستند که بر تبار مشترک، تجربیات مشترک و ویژگی های فرهنگی پایه میگیرد. این مفهوم فراخ شامل گروه های قومی- ملت گرا میشود که در اینجا کردها بعنوان گروهی قومی- ملت گرا در کانون توجه قرار میگیرند. از طرفی باید کردها را گروهی قومی- سیاسی نیز قلمداد نمود. چرا که فرض بر این است که گروه قومی- سیاسی به کسانی اطلاق میگردد که برای تعقیب اهداف سیاسی در مقابل دولت یا سایر گروه های رقیب بسیج میشوند که هدف آنها از این بسیج شدن میتواند کسب خودمختاری سیاسی یا استقلال از دولت های موجود باشد. مبرهن است که در ارتباط با طرح رفرلندوم مسعود بارزانی، گزینهی استقلال مد نظر است. اهمیت چنین مسئله ای در پیامدهایی است که در عرصهی داخلی، منطقه ای و بین المللی بدنبال دارد. اینکه گروه های قومی- سیاسی پیگیر چه اهدافی باشند، از کدام ابزراها و شیوه هایی استفاده کنند و در نهایت بازیگران در عرصه بین المللی و نیز رژیم های بین المللی چه واکنشی به آنها نشان دهند، همگی میتواند پیامدهای خاص خود را داشته باشد.
اگر برگزاری رفراندوم برای کسب استقلال سیاسی کردستان عراق را برخی از دول منطقه و خود دولت مرکزی عراق تهدید قلمداد می کند، باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که مخالفت صریح با چنین طرحی یا هر گونه سنگ اندازی میتواند به طرق دیگری به تشدید اختلافات منجر گردد. در واقع هر چه مخالفتها صریح تر باشد، مسئلهی مرزبندی سیاسی قومیت نیز بیشتر رنگ و بوی خشونت به خود خواهد گرفت. تجربه تاریخی نشان داده است که در پنجاه سال گذشته بیش از هفتاد گروه قومی- ملی برای تعیین سرنوشت خود به درگیری مسلحانه روی آورده اند که برخی از مرگبارترین جنگهایی که از پایان جنگ جهانی دوم صورت گرفته از این جمله است. طی همین دوره چهل گروه طایفه ای، هدف سیاست های نسل کشی یا کشتار جمعی سیاسی دولتها قرار گرفته اند. چرا که نخبگان حکومتی، آنها را تهدیدی برای امنیت دولت خویش قلمداد میکنند.
قدرتهای بزرگ و حمایت از چنین طرحی: عامل تعیین کننده یا کاتالیزور؟
بر هیچ پژوهشگر و اندیشمند حوزهی سیاسی پوشیده نیست که قدرتهای بزرگ در طول تاریخ همواره در شکل دهی به تحولات بین المللی و منطقه ای نقش خود را ایفا کرده اند. امروز بیش از پیش شاهد بازیگری این دول قدرتمند در خاورمیانه هستیم. خاورمیانه ای که بار دیگر و بی آنکه رسما اعلام کند، در جستجوی قیمی است. در واقع عدم وجود اجماع بین اکثر دول این منطقه و وجود صف بندی های سیاسی- نظامی چنین روندی را تسهیل کرده است. در ارتباط با مسئله ی کردها نیز همانطور که در ابتدا اشاره شد، قدرتهای بزرگ و پیروز در جنگ جهانی اول وعدهی ایجاد کردستانی مستقل را دادند. اما باید از این نکته نیز غافل نگردید که بررسی سیر تحولات تاریخی کردها در قرون گذشته همواره خبر از خیزش های این گروه قومی- سیاسی میدهد و چنین وعده ای از سوی دول قدرتمند را نباید شروع این خیزش ها قلمداد نمود. چرا که نگارنده فرض را بر این گذارده که عدم توجه کافی به مطالبات گروه های فروملی هر آن هشداری است برای دولتها. بعبارت روشنتر وجود مولفهی قدرتهای بزرگ را باید بعنوان عامل کاتالیزور در نظر گرفت نه عامل تعیین کننده. بعلاوه تحولات عرصه ی سیاسی بقدری پیچیده و در هم تنیده اند که باید تمام ابعاد را در تحلیل مورد توجه قرار داد. در غیر اینصورت با تلیلی تک ساحتی خالی از منطق مواجه خواهیم بود.
مسعود بارزانی بعنوان رئیس حکومت اقلیم کردستان(KRG) در سایهی سیاست خارجی دونالد ترامپ نوید «یک تغییر بزرگ» را میدهد و اظهار امیدواری میکند که علاوه بر ترامپ، بسیاری از مقامات بلند پایهی در دولت ترامپ، دوستان وی هستند و در نتیجه شناخت خوبی از کردستان عراق دارند. مسعود بارزانی در مصاحبه ای که واشنگتن پست در نشست مجمع جهانی اقتصاد در داووس با وی داشت به صراحت اعلام کرد که « زمان آن فرا رسیده است که کردستانی مستقل بعنوان یک دولت ملی برسمیت شناخته شود. این نه یک رویا و یا شایعه، بلکه واقعیتی است که تحقق خواهد یافت و ما برای تحقق چنین امری هر کاری که لازم باشد انجام میدهیم. اما این هدف صلح آمیز و عاری از خشونت است.»
پیامد تشکیل یک کردستان مستقل
سوال مهمی که بدون شک برای مخاطب شکل میگیرد این است، پیامد تشکیل یک کردستان مستقل چه خواهد بود؟ موضع دونالد ترامپ در این رابطه به چه صورت خواهد بود؟ در پاسخ باید گفت با توجه به وضعیت غیر قابل پیش بینی تحرکات گروهی- فرقه ای در خاورمیانه و جنگ نا تمام علیه دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش، میتوان گفت سه فاکتور تعیین کننده در ارتباط با استقلال کردستان عراق ایفای نقش میکنند: 1- مذاکرات بر سر اختلافات در عراق 2- نوع نگرش و واکنش قدرتهای منطقه ای بالاخص ترکیه و ایران 3- رقابت های درون گروهی کردها بر سر این مسئله که کدام یک در عرصهی هویت ملی کرد نقش قهرمان را ایفا کنند.
در کل اگر چه میتوان گفت گروه های کردی بر سر استقلال کردستان با هم اجماع دارند، ولی گروه ها و احزاب مخالف مسعود بارزانی به این نکته واقفند که طرح استقلال در واقع حرکتی است برای نجات کردستان عراق از وضعیت نامساعد اقتصادی که در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم میکند. جنگ با داعش، فساد گسترده، سوء مدیریت اقتصادی و روند رو به رشد مسئلهی پناهندگان، مولفه هایی بود که بحران مالی را برای اقلیم بدنبال آورد. وضعیتی که در نهایت موجب دلسردی کمپانی های بین المللی نفتی برای خرید نفت از این منطقه شد. در کنار وضعیت نابسامان اقتصادی، به نظر میرسد درگیری های سیاسی داخلی پایه های تحکیم و اتحاد کردها را برای استقلال تا حدودی با تردید مواجه سازد.
نکتهی آخر و پایان بحث را باید به قدرتی اختصاص داد که هم شروع و هم پایان بسیاری از تحولات در عرصه ی منطقه ای و بین المللی است. طرح استقلال کردستان عراق از همان ابتدا مورد استقبال دونابد ترامپ بود. اما به نظر میرسد این بازی علی رغم استقبال این کشور، قواعد چندان آسانی ندارد و پیچیدگی های خاص خود را داراست. شاید پازلی که قرار است توسط ترامپ کنار هم چیده شود با مقاومت برخی از بازیگران مهم منطقه ای همچون ترکیه و ایران مواجه گردد. از طرفی شاید بتوان به سختی وجود یک رابطهی خوب را بین آنکارا، تهران، بغداد و کردستان مستقل با توجه به وجود منافع متفاوت و گاها متعارضشان متصور شد. باید منتظر بمانیم تا ببینیم ایالات متحده و بازیگران منطقه ای چقدر در مدیریت این روابط پیچیده و چند وجهی موفق خواهند شد.
واژگان کلیدی: رفراندوم، حکومت اقلیم کردستان، گروه های قومی- سیاسی، قدرتهای بزرگ