مركز بين المللي مطالعات صلح
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال شش جمهوری در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، این فرصت در اختیار بنیانگذاران اکو قرار گرفت که با پذیرفتن اعضای جدید، سازمان را گسترش دهند. در اين بين در يك دهه گذشته انتقادهاي بسياري بر ناكارامدي اين سازمان منطقه اي آورد شده است. با اين حال تشکیل دوباره اجلاس سران در پاکستان در ١١ اسفند ١٣٩٥ (١ مارس ٢٠١٧)، پس از توقف ٦ ساله در پاکستان می تواند بار دیگر کشورهای منطقه را به هم نزدیک کند. گفتگوي زير با ٰعلی اکبر فرازی معاون پيشين دبیر کل سازمان همکاری های اقتصادی اکو براي بررسي بهتر چالش هاي جايگاه، احيا و فرصت هاي نوين در اكو است.
واژگان كليدي: الزامات، احیا اکو، سازمان همكاري اقتصادي ، سازمان همکاری های اقتصادی اکو
مركز بين المللي مطالعات صلح: مهم ترین چالش های اکو در وضعیت کنونی با توجه به انتقادات اخیر چیست؟
انتقاداتی که به اکو وارد شده است، به دو بخش تقسیم می شود، یکی بخش مشکلاتی که مستقیما به خود اکو مربوط می شود و باید در داخل اکو حل شود و یک سری مشکلات دیگری که باید غيرمستقیم حل شود و تابع الزامات خاصی است که در محیط اطراف اکو یا در بین کشورهای عضو اکو به وقوع پیوسته است. بحثی که با آن مخالفت وجود دارد و مورد توجه منتقدین است، عدم کارایی اکو در یک دهه گذشته بوده است. آنچه به خود اکو برمی گردد این است که اکو علی رغم این که از زمان افزایش اعضا از سه عضو به ده عضو حدود بیست و پنج سال می گذرد، اما واقعیت این است که هفت عضو از کشورهای جدیدی که به اکو ملحق شده اند، در چند وقت اخیر هم بسیاری از کشورهای آن ها ساختار اقتصادی و حتی ساختار اداری مشخصی هم نداشتند. بنابراین کشوری که ساختار اداری و اقتصادی نامشخص دارد، نمی تواند در یک سازمان بین المللی و منطقه ای نقش آفرینی کند. با گذشت زمان به تدریج این کشورها مستقر و ساختار مقبولی یافتند و حتی بعضی از آن ها نیز قدم هایی فراتر از حد انتظار در زمینه ساختار سازی نظام حکومتی خود برداشتند. اما پرسش این است که چرا در درون اکو فعال نشدند. پاسخ به بحث دومی برمی گردد که مطرح شد. یعنی جدای از کشورهای عضو باید به محیط پیرامون آن ها و روابط کشورهای عضو با سایر همسایگان و قدرت های بزرگ و همین طور روابط آن ها را با یکدیگر نیز در نظر گرفت. واقعیت این است که یک همگنی و هم سان سازی درون کشورهای عضو اکو به وجود نیامده است. کشورهای عضو اکو بعضا در درون خود با یکدیگر بر سر مسائلی مشکلاتی داشته اند. از طرف دیگر به تعبیر تافلر در کتاب یک بستر و دو رویا، در حالی که همه کشورهای عضو اکو، عضوی از این سازمان محسوب می شوند؛ اما ممکن است رویای واحدی را از این عضویت نداشته باشند. بلکه بعضی سعی می کنند با عضویت در اکو صرفا در بعد محلی در نظر می گیرند. بعضی در اوایل فکر می کردند که عضویت در اکو می تواند کمکی به وضعیت معیشتی و اقتصادی آن ها بکند. در نتیجه برداشت و هدف گذاری آن ها در اکو یکسان نبوده است. پس همه کشورها به طور یکسان برای اکو وقت نمی گذارند، به آن توجه نمی کنند. سرمايه گذاری لازم را برای بودن در اکو انجام نمی دهند. چرا که هر کدام ملاحظات تجاری، سیاسی و اقتصادی در منطقه خودشان با بعضی از همسایگان خود در ارتباط با اکو و در صحنه جهانی دارند.
مركز بين المللي مطالعات صلح: چه رویکردهایی می توان برای احیا یا زنده کردن اکو مدنظر داشت؟
این سوالی بسیار به جاست. در این شرایط باید به این سوال پاسخ داد. برای پاسخ به این سوال بحث چشم انداز آینده 2025 اكو را مطرح کردند. به نظر می رسد که اگر این طرح بتواند تا سی درصد هم عملیاتی شود، اکو در ریل اصلی خود قرار گرفته است. به نظر می رسد که اراده سیاسی لازم باید در کشورهای عضو باشد و این اراده به بخش های نظارتی تسری یابد و سپس نظارت بر حسن اجرای این سند چشم انداز 2025 شود. این که هر سال از لزوم اجرای این سند صحبت شود، کفایت نمی کند؛ بلکه بایستی مکانیسمی در دبیرخانه اکو تعریف شود که آن مکانیسم بتواند قدم به قدم نحوه اجرایی شدن این سند را در کشورهای مختلف بررسي و به اجلاس آتی وزرا و اجلاس آتی سران گزارش کند تا این که بر اساس آن مانیتور و گزارشات، اقداماتی انجام گیرد که در 2025 به نتیجه برسند نه این که در تاریخ مشخص به ارزیابی این موضوع بپردازند که ما باید چه کارهایی انجام می دادیم و انجام ندادیم. در واقع چالش کار اکو دارد این است که در پایان دوره های مشخص شده همیشه وزرا و سران نگاهی به پشت سر می انداختند و می گفتند که این کارها را باید انجام می دادیم و نشد. اینک باید ساز و کاری تعبیه شود که در 2025 بگویند که این کارها را باید انجام می دادیم و به این نتایج رسیدیم. در صورتی که سي درصد این نتایج اجرایی شود، اکو در مسیر امیدوار کننده ای قرار می گیرد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: با توجه به وضعیت کنونی، در صورتی که بخواهیم اکو را با سازمان هایی مانند آ. سه.آن مقایسه کنیم، اکو چه نقش و جایگاهی را در آینه خواهد داشت؟ به عبارتی تا چه حد ممکن است اکو فرو بپاشد؟
این موضوع بارها در محافل اکادمیک و نشست های تجاری و سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. واقعیت این است که آ. سه. آن هم خیلی زود در این موقعیت قرار نگرفت. کشورهای مختلف در آ. سه.آن پروژه هایی را تعریف کردند که با فشار و پافشاری همه کشورها و با اجرایی شدن بخشی از این پروژه ها، آ. سه. آن اعتبار لازم را کسب کرد. من نسبت به آینده اکو ناامید نیستم و معتقدم که وجود اکو در منطقه غرب آسیا بسیار ضروری است. گرچه اکو نتوانسته است دستاوردهای اقتصادی داشته باشد، اما به لحاظ کاهش تشنج و تنش ها میان اعضا و اقدامات مثبت برای نزدیک کردن اعضا به یکدیگر نقش بارزی را ایفا کرده است. بنابراین لازم است که به ریل خود که بحث مناسبات تجاری و اقتصادی است، بازگردد. اما به نظر من با تمام این نواقص و انتقادات درست به اکو اعتقاد دارم که حضور و وجود اکو می تواند به عنوان یک عامل پیوند بین کشورهای عضو اکو به خصوص در منطقه غرب آسیا باشد. اکو در منطقه ای قرار گرفته است که با قدرت های بزرگ از جمله چین، روسیه و هند همسایگی دارند و رقابت های بین آن ها هم می تواند تاثیرگذار باشد که کشورهای عضو با حضور بیشتر یا کمتر در اکو تشویق شوند. لذا بودن آن ها عاملی متعادل کننده برای روابط بین اعضاست.